چیرگی «رئال پلیتیک» بر «ایدئولوژی آلمانی»

پنج شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹ برابر با ۰۷ مه ۲۰۲۰


امیر امیری – سرانجام آلمانی‌ها، پس از سال‌ها تأخیر سر عقل آمدند و حزب‌الله را در فهرست سازمان‌های تروریستی قرار دادند و فعالیت این سازمان را در خاک خود ممنوع اعلام کردند. این اقدام آلمان تنها در نتیجه فشار آمریکا و اطلاعات مهمی که سرویس‌های اطلاعاتی اسراییل در اختیار نهادهای امنیتی آلمان قرار داده بودند، امکانپذیر گشت، وگرنه کماکان حزب‌الله در حال جولان دادن بود.

طرحی که چندین ماه پیش تهیه شده بود و برای تصویب به پارلمان آلمان فرستاده شده بود، به نهادهای امنیتی و ارکان‌های مبارزه با تروریسم این کشور اجازه می‌داد که برای اجرایی شدن این طرح به شناسایی ساختارهای سازمانی و زیرمجموعه‌های این گروه تروریستی بپردازند. همین امر البته به شبکه‌ها و مراکز تحت پوشش حزب‌الله هم فرصت چند ماهه‌ای را داد تا به جابجایی دارایی‌ها و خروج افراد خاصی از آلمان بپردازد. یکی از مواردی که آلمان را مجبور به چنین تصمیمی کرد اطلاعات دقیقی بود که سرویس‌های اطلاعاتی اسراییل با مدارک و شواهد روشن در اختیار دستگاه‌های امنیتی آلمان و نهادهای مبارزه با تروریسم قرار داده بود و آنها را از وجود انبارهایی در جنوب آلمان با ذخیره صدها کیلوگرم «نیترات آمونیوم» آگاه کرده بود که قرار بود برای حملات تروریستی در آینده‌ای نزدیک مورد استفاده قرار گیرد (نیترات آمونیوم ماده‌ای است که برای ساخت مواد منفجره استفاده میشود).

هنگامی که دولت بریتانیا در ماه مارس ۲۰۱۹ شاخه سیاسی حزب‌الله را مانند شاخه نظامی آن تروریستی اعلام و آن را در فهرست سازمان‌های تروریستی قرار داد، برخی از سیاستمداران آلمانی در پارلمان این کشور نیز خواهان اجرای همین سیاست از سوی دولت آلمان شدند. آنها معتقد بودند که حزب‌الله در نهان خود یک گروه تروریستی است و باید به عنوان یک گروه تروریستی با آن برخورد شود. ولی مانند همیشه چپ‌ها و سبزها و سوسیالیست‌ها مخالف این درخواست شدند و با تسلط «ایدئولوژی آلمانی» بر «رئال پلیتیک» بار دیگر سیاست‌های ضدآمریکایی خود را، که به نوعی ضد اسراییلی هم هست، نشان دادند.

اقدام تازه آلمانی‌ها را باید به فال نیک گرفت. ولی آنها باید زودتر متوجه می‌شدند که لاس زدن با  سازمان‌های تروریستی و حمایت بی‌منطق شان از اربابان چنین گروه‌هایی مانند حکومت‏ فاسد  اسلامی می‌تواند روزی به جاهای خطرناک برسد و کنترل‌اش ناممکن گردد.

شالوده این سیاست نابخردانه با مدیریت وزیر امور خارجه وقت آلمان، ‌هانس دیتریش گنشر، زیر عنوان «گفتگوهای انتقادی» در دهه هشتاد میلادی سده پیش پی‌ریزی شد. سیاستی بی‌محتوا که تنها برای پر و بال دادن به حکومت آخوندی بنیانگذاری شده بود، بدون در نظر گرفتن پیامدهای آن که می‌تواند روزی رابطه‌ها و دوستی‌های دیرینه و چندین ساله را دچار چالش‌های جدی کند.

اینگونه سیاست‌ها در آلمان البته تازگی ندارد. برلین از اواخر قرن نوزدهم بطور فزاینده در صدد اتحاد سیاسی با اسلام برای جنگ با دشمنان ظاهرا «مشترک» بود. این نگرش در چارچوب «سیاست جهانی» ویلهلم دوم مورد توجه قرار گرفته بود. در سفری که ویلهلم دوم در سال ۱۸۹۸ به خاورمیانه داشت چهارچوب‌های نظری این سیاست آشکار شد. هنگامی که وی در سفر به دمشق خود را به عنوان «دوست ملت محمد» نامید.

نازی‌ها هم روزگاری به دنبال پیمان با جهان اسلام بودند و با به خدمت گرفتن هزاران مسلمان به عنوان متحدین، آنها را برای جنگ علیه انگلیس، اتحاد جماهیر شوروی، آمریکا و البته یهودیان تحریک می‌کردند.

برای ملتی که هولوکاست و رژیم نازی را تجربه کرده است، همکاری و همدلی با فاجعه‌آفرینانی همچون جمهوری اسلامی غیرقابل پذیرش و درک است و از حافظه ملی ایرانیان این درنگ پاک نخواهد شد و آن را به حساب کوتاهی «ملت دچار تأخیر» نخواهد دانست. ما ایرانیان سرانجام یاد گرفته‌ایم که در سیاست نه دوست و نه دشمن دائمی، که تنها منافع  همیشگی وجود دارد.

بزرگترین اشتباه  آلمان مانند بسیاری از کشورهای دیگر اتحادیه اروپا این بود که یک سازمان تروریستی را بر اساس توهم به دو شاخه نظامی و سیاسی تقسیم کرده و تنها فعالیت‌های بازوی نظامی این سازمان‌ها را ممنوع و در لیست گروهای تروریستی قرار دادند و بازوی سیاسی آنها آزادانه به پولشویی و تولید منابع مالی از راه‌های غیرقانونی و تبهکارانه به فعالیت برای تأمین شاخه  نظامی می‌پرداختند! اساسا طبقه‌بندی سازمان‌های تروریستی به شاخه‌های گوناگون اشتباه است و به گمراهی و در نهایت به تعریف دلخواه از ماهیت چنین سازمان‌هایی کشیده می‌شود. بال سیاسی سازمان تروریستی ماهیتی جدا از بال نظامی آن ندارد و یکیست. شاخه سیاسی درواقع به سبب تأمین نیازهای مالی و فراهم کردن امکانات لجستیک برای شاخه نظامی سازمان‌های تروریستی به وجود می‌آید و طبیعتاً نمی‌تواند ماهیتی جداگانه داشته باشد و در خدمت و به عبارتی زیرمجموعه بازوی نظامی است.

یکی از اهداف شاخه‌های سیاسی، تشکیل زیرمجموعه‌های فرهنگی و مؤسسات خیریه و به خدمت گرفتن آنها از جمله مساجد برای کمک‌رسانی به شاخه نظامی است. خود حزب‌الله از چنین تفاوت‌گذاری‌های ساختگی میان بازوی سیاسی و بازوی نظامی بیشترین بهره‌ها را برای پیشبرد اهداف نظامی می‌برد. حوزه فعالیت‌های شاخه سیاسی یک سازمان تروریستی آماده ساختن تدارکات و مدیریت فرایندهای پیش و پس از عملیات نظامی است.

وقتی در تابستان ۲۰۱۸ ماموران امنیتی و پلیس فدرال آلمان در عملیاتی، اقدامات هدفمندی علیه  شبکه باندهای جنایتکار قبیله‌ای- خانوادگی لبنانی انجام دادند و به کشف مدارک و ضبط املاک دست یافتند به ابعاد شبکه ارتباطی گسترده و پیچیده این باندهای مافیایی و تبهکار پی بردند که چگونه در همه مناطق آلمان در تجارت غیرقانونی مواد مخدر، فحشا، پولشویی و از این طریق به قدرت و ثروت غیرقانونی رسیده‌اند و تازه متوجه جنبه‌های خطرناک همکاری این باندها با حزب الله شدند و  گیرنده‌هایشان برای هشدارهای آمریکا و اطلاعات سرویس‌های امنیتی اسراییل قوی‌تر شد.

اقدام آلمان مبنی بر تروریستی اعلام کردن حزب‌الله و ممنوعیت فعالیت آن در این کشور بسیار کارساز و مهم است و اکنون در اروپا در کنار دو کشور مهم انگلیس و هلند، کشور مهم و کلیدی دیگری، گلوگاه تنفس مالی حزب‌الله را مانند اربابش در تهران تنگتر کرده است. این کار می تواند راه را برای ممنوعیت گسترده‌تر حزب‌الله و سازمان‌های مشابه در اتحادیه اروپا هموار کند.

حتی اگر این اقدام، تحریم مستقیم از سوی دیگر کشورهای اروپایی را به دنبال نداشته باشد، به سبب موقعیت ویژه جغرافیایی آلمان در مرکز اروپا و یکی از تاثیرگذارترین کشورها در این قاره و کانونی بودن راه‌های ارتباطی مالی و بازرگانی آن با سایر کشورهای اتحادیه اروپا، دیگر کشورها غیرمستقیم به تحریم کشانده می‌شوند و دست سازمان تروریستی حزب‌الله برای تأمین منابع مالی از یکی از مهم‌ترین شبکه‌های ارتباطی برای پولشویی و کسب در‌آمد ارزی از اینهم کوتاه‌تر خواهد شد.

این اقدام آلمان همچنین برای اسرائیل بسیار مهم است، و سیاست آلمان را در این زمینه با آمریکا همسوتر کرده و ضربه سختی به رژیم نکبت آخوندی وارد خواهد کرد. حزب‌الله اینک نه تنها به دلیل تحریم‌های آمریکا علیه اربابش، بلکه به خاطر تحریم‌هایی که علیه خود این گروه اعمال شده با  مشکلات مالی و پیامدهای آن روبرو خواهد شد. این اقدام همچنین یک پیام دلگرم‌کننده برای دگراندیشان لبنانی است که با وجود بیماری همه‌گیر جهانی دوباره شجاعانه به خیابان‌ها بازگشتند و به اعتراض خود ادامه می‌دهند.

اکنون واقعیات سیاسی خاورمیانه خودش را به خیالپردازی سیاسی اروپاییان تحمیل می‌کند که بدون همسویی سیاست‌ها با ایالات متحده آمریکا، بدون یک اسراییل نیرومند و نیز بدون یک ایران آزاد و قوی، خاورمیانه که سهل است، دنیا صلح و امنیت نخواهد داشت.

کشتی در گل نشسته رژیم نکبت اسلامی هر روز بیشتر در بحران‌های درونی و بیرونی فرو می‌رود و نور برون‌رفت از آن هر لحظه در تونل وحشت سقوط بسیار نزدیکش کمتر دیده می‌شود.

خیزش‌های مردمی که در راهند، به زودی به روندی که آغاز شده، جان تازه‌ای خواهند داد و شتاب سرنگونی را تندتر و آخرین ضربات کاری بر پیکر فاسد و فرسوده‌ رژیم و کسانی که بذر بدبختی و فلاکت بر این دیار پاشیدند، نواخته خواهد شد. کشنده‌تر و دردناک‌تر از همیشه.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=195537

یک دیدگاه

  1. آرش

    به نظرم همانطور که کلیت حزب الله تحریم و ممنوع شد کلیت جمهوری اسلامی هم می بایست تحریم و ممنوع شود باید تمامی سفارتخانه های جمهوری اسلامی در اروپا و آمریکا و هر کجای جهان که ممکن باشد تعطیل و رابطه با جمهوری اسلامی قطع گردد درست همانند رژیم طالبان

Comments are closed.