حسام وثوقی – در طی فعالیتهای اخیر سیاسی در راستای همیاری و همکاری گروههای گوناگون ایرانی برای پیشبرد مبارزات آزادیخواهانه با ایرانیان فراوان از شاخههای مختلف سیاسی آشنا شدهام. از جمله با افرادی از گروههای جانبدار سامانه پادشاهی.
یکی از هموطنان دلسوز، دلباخته و عاشق ایران برای ابراز این احساسات، مرتب یک ترجیعبند را تکرار میکند: «جاویدشاه»! او این را از صمیم قلب میگوید. وقت و بیوقت. در آغاز نشست، وسط و یا در پایان نشست نیز معمولا” سخنان خود را با این عبارت آغاز میکند و یا خداحافظی خود را نیز با «جاویدشاه» میبندد.
در نشستی یک بانوی ایرانی، که او هم طرفدار سامانه پادشاهیست، خطاب به کسی که به تکرار «جاویدشاه» میگوید، خاطرنشان کرد که بار فرهنگی عبارت «جاویدشاه» از یک شعار که مداوم تکرار شود خیلی بیشتر است. این فقط یک شعار نیست بلکه بیانگر فرهنگ بزرگپنداشت ایرانیان است. اسطورهای است که بخشی از جانمایه تاریخی ایرانیان را بیان میکند. شاهنشاهی و فرمانروایی ایران در راستای آموزشهای کورش بزرگ انسانگرا، در بر گیرنده یک خاطره خوب و خوشایند تاریخی است که در دل و جان هر ایراندوستی ، چشمه شفاف عشق و نوعدوستی را جاری میکند. بنابراین نباید این «جاویدشاه» را تبدیل به بک شعار روزمره و تکراری کرد چنانکه در دیگران حالت امتناع به وجود بیاورد! چرا که ارزش آن بیش از این است که مدام تکرار شود. تکرار مدام آن ممکن است از ارزش آن بکاهد.
پاسخ کسی که مرتب «جاویدشاه» میگوید به این هشدار این بود که: «من صبح تا شب «جاویدشاه» میگویم و ارزش آنهم برایم کم نمیشود! برای من صبح و شب و وقت و بیوقت ندارد، هر لحظه «جاویدشاه» میگویم. تنها هم که هستم چنین میکنم. به من نیرو میدهد. احساس خوبی به من دست میدهد.» او این سخنان را با چهرهای بشّاش و پر از عشق به زندگی بیان میکرد. انگار که قصد انتقال این احساس را به مخاطب دارد و به همین دلیل آن را تکرار میکند.
اما با این کار، سخنی که میتواند یک محتوای فرهنگی سیاسی موجه داشته باشد، به یک شعار تکراری تبدیل میشود و ارزش خود را از دست میدهد. گوهر انسان تکرار را بر نمیتابد و نمیپسندد. یک شعار، به قول آلمانیها، یک Schlagwort یعنی یک «واژه کوبنده» است.
همین نکات را میتوان برای مسلمانان معتقد در شعار «الله اکبر» مشاهده کرد. هربار هنگام ضعف و قدرت میگویند «الله اکبر»! در حالت ترس، پیروزی، عدم اطمینان، عدم امنیت، تعجب، ستایش کردن، و… ورد زبانشان «الله اکبر» است تا به خودشان قوت قلب بدهند و از پریشانحالی مقطعی خود خارج شوند. در پی نیرویی هستند که آنرا تکیهگاه خود کنند؛ بدان پناه ببرند، تا از خطرات در امان بمانند و متوجه نیستند که با این کار آن را به عبارتی حساسیتبرانگیز که مردم حالشان از آن بهم میخورد تبدیل میکنند! گذشته از اینکه به شعار سیاسی جریانی خاص تبدیل میشود که ربطی هم به «الله» پیدا نمیکند! چرا که آخوندهای مزوّر و دینفروش آنرا تبلیغ و روی این تکرار پافشاری میکنند.
این آقایان و خانمهایی هم که وقت و بیوقت «جاویدشاه» میگویند و البته هیچ نفع مادی هم در آن ندارند باید بدانند که بین یک شعار سیاسی و فریاد کردن یک درماندگی شخصی از زمین تا آسمان فاصله وجود دارد. اگر «نماز خواندن»، «الله اکبر گفتن»، «جاویدشاه گفتن»، به «کلیسا رفتن» و یا هر بیان و عمل دیگری برای فردی آرامش روانی به ارمغان میآورد، پیشکش او باد! اما تکرار و تاکید بیش از حد این عبارات در میان عموم هم دیوار «خودی» و «ناخودی» به وجود میآورد و هم به دلیل تکرار بیجا سبب انزجار شنوندگان میشود. همچنین میتواند مبنای انزوا و در بدترین حالت ترور اعتقادی دگراندیشان شود چرا که یک طرف کسانی قرار دارند که مثلا «جاویدشاه» میگویند و طرف دیگر کسانی که این شعار را قبول ندارند و از آن تبعیت نمیکنند.
تکرار بیش از حد یک «آرمان» یا «شعار» بجای جلب اعتماد و اعتبار، باعث انزجار و تنفر گروهی از گروهی دیگر و سبب دو دستگی میشود.
«جاویدشاه« را در قلب خود نگه دار و آن را زندگی کن. بیان عشق با فریاد میسر نمیشود و تکرار بیش از حد «جاویدشاه» نیز از این امر مستثنا نیست.