جمشید عنبرستانی – در برههای نه چندان دور یانکیها خاصه در زمان ریاست جمهوری بوشهای پدر و پسر شعار «نظم نوین جهانی» سر میدادند و لشکرکشی آمریکا به منطقه خاورمیانه در دورههای گوناگون درجهت حذف کردن دیکتاتورها از صحنه قدرت (صدام حسین در عراق و معمر قذافی در لیبی) و نابود کردن تشکیلات و سازمانهای تروریستی اسلامی (القاعده و طالبان در افغانستان) این توهم را در ذهن ایجاد میکرد که شاید این عملیات در راستای اهداف تئوری نظم نوین جهانی انجام گرفته است و شاید حذف رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی نیز هدف بعدی آمریکا باشد. اما گذشت زمان اثبات نمود که مطرح کردن دکترین نظم نوین جهانی تنها در حد یک شعار فریبنده بوده و عملیات نظامی آمریکا در چند کشور منطقه خاورمیانه در راستای انتقام و سلطه صورت گرفته است.
بسیاری به درستی بر این باورند که هدف آمریکا از تهاجم نظامی به عراق و حذف صدام حسین، تسلط بر منابع انرژی عراق بوده است. از طرفی آمریکا با آزاد گذاشتن سگ هاری چون جمهوری اسلامی برای ایجاد فضای ناامنی و به برکت ترس و وحشت انداختن در کشورهای ثروتمند عرب منطقه، کارتلهای تسلیحاتی توانستند صدها میلیارد دلار تسلیحات نظامی به کشورهای عربی بفروشند و کارتلهای نفتی هم تا توانستند با پایین نگه داشتن قیمت نفت و خرید نفت با قیمت بسیار نازل سودهای کلانی کسب کردند. اما آمریکاییها دچار یک اشتباه محاسباتی فاحش شدهاند و خود نیز در چاهی که برای صدام کنده بودند سقوط کردند.
استقرار طولانی پانزده ساله نیروهای نظامی آمریکا در عراق و نبرد روزانه با نیروهای شبهنظامی اسلامی و اقامت بیست ساله در افغانستان هزینههای مالی و جانی فراوانی برای آمریکا در برداشته که شاید هزینههای مالی آن از سودهایی که کارتلهای نفتی و تسلیحاتی در این مدت زمان کسب کردند کمتر نبوده است.
جرج بوش پسر رییس جمهوری وقت آمریکا جمهوری اسلامی را یکی از سه عضو محور شرارت نامیده بود، اما نه تنها او بلکه ریاست جمهوریهای بعد از وی نیز هیچگاه در صدد مقابله مستقیم با رژیم ملایان که در حقیقت محور اصلی شرارت محسوب میشود بر نیامدند. حکومت تبهکار و تروریستی روضهخوانها طی این سالها موفق شد عراق و افغانستان را برای نظامیان آمریکایی به یک باتلاق تبدیل کند.
آمریکاییها موفق نشدند در عراق و افغانستان سیاستهای خود را پیش ببرند و به اهداف خود دست پیدا کنند و میتوان نتیجه گرفت آمریکا در این دو کشور تا کنون شکست خورده است. با خروج نیروهای نظامی آمریکایی از افغانستان، نیروهای طالبان با خیال آسوده و با شتاب و موفقیت به سوی تسلط بر تمامی خاک افغانستان پیش میروند.
آمریکا با حضور گسترده نظامی و ایجاد پایگاههای بزرگ و مجهز در عراق و افغانستان طی دو دهه اخیر و با صرف صدها میلیارد دلار هزینه و کشته و زخمیشدن هزاران نظامی آمریکایی، اکنون مشغول ترک کردن یا به عبارتی فرار از این دو کشور است که شادمانی پیروزمندانه نیروهای شبهنظامی تروریستی اسلامی را به دنبال دارد.
آمریکا بر خلاف چین و روسیه که در منطقه یکهتازی میکنند به یک بازنده بزرگ در خاورمیانه تبدیل شده و دیگر تحمل شرایط موجود را ندارد و در تدارک این است که به حضور گسترده و فعال خود در منطقه پایان دهد و شاید تا چند سال آینده حضور حداقلی نیروهای نظامی آمریکا در خاورمیانه را شاهد باشیم.
آمریکا که تا کنون نیز اولین ابرقدرت نظامی و اقتصادی در جهان به شمار میرود و بر حسب منافع خود هر زمان که اراده میکرد به تغییر حکومتها در گوشه و کنار دنیا اقدام مینمود، اکنون به چنان دریوزگی افتاده که با حکومت مافیایی و تبهکار ملایان ایران که دستهایش به خون صدها نظامی آمریکایی آغشته است پشت یک میز مینشیند و بر سر امتیاز دادن و امتیاز گرفتن چانهزنی میکند.
حالا با انتصاب سیدابراهیم رییسی جنایتکار به مقام ریاست جمهوری اسلامی و نشاندن آخوندک دزد و قاتل، محسنی اژهای بر مسند قوه قضاییه و یک مجلس شورای اسلامی بلهقربانگو و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تبهکار و جنایتکار، مجموعهای در حال شکل گرفتن است که جمهوری اسلامی را به زودی به یک حکومت اسلامی داعشی یکدست و یکپارچه تبدیل خواهد کرد. در کشور افغانستان نیز طالبان که از کمک مالی و تسلیحاتی رژیم ملایان و حتا کمک و مشارکت نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جنگ برای تسلط بر افغانستان بهرهمند است در صورت پیروزی، حکومت اسلامی افغانستان را دوباره تشکیل خواهد داد.
افکار عمومی آمریکا باید از سیاستمداران و دولتمردان خود بپرسند که نتیجهی استقرار طولانی نظامیان آمریکا با صرف هزینههای سنگین مالی و جانی در عراق و افغانستان چه بوده است؟ اینهمه هزینه جانی و مالی چه دستاوردی برای کشور و مردم آمریکا داشته است که حالا دارند آنجا را ترک میکنند؟!
مردم ایران به اتحاد و همبستگی بزرگ که لازمه به زیر کشیدن حکومت در حال فروپاشی ملایان است نزدیک شده و آن را احساس میکنند و همین امرباعث وحشت روزافزون حکومت مافیایی ملایان و حامیان خارجی آن شده است. مردم ایران با رهایی از حکومت جبار ملایان، یاری خواهند کرد تا آزادی مردم عراق، افغانستان، سوریه، لبنان و یمن نیز به دست آید.
در اینکه ایالات متحده در افغانستان اشتباهات بزرگی داشته شکی نیست.
اما آیا بیست سال زیستن تحت حمایت ارتش آمریکا و متحدانش و صرف صدها میلیارد دلار پول مالیات دهنده آمریکایی برای اینکه نسلی در افغانستان پدید آید که بتواند از خود در برابر وحوش #طالبان دفاع کند کافی نبود؟
عدم سرمایه گذاری در زیرساختهای آموزشی و همچنین ارکان دمکراسی همچون رسانه ها و ان جی اوها درافغانستان،بخصوص در شهرستانها و روستاها،عاملی است که در کنار مناقشات۲۰ساله سیاسی این کشور، باعث شد این۲۰ سال دراندازه ۱سال مفیدهم برای افغانستان نباشد!
به عبارتی،مردم به حال خودرها شده اند!
نه نبود! کشورهاى همسایه اتحاد جماهیر شوروى مثل ایران و افغانستان چهل سال پیش داشتن زندگیشون رو میکردن اگر منافع غربیها اجازه میداد. احمقها خواستن اسلام رو علم کنن که جلوى پیشرفت شوروى و کمونیسم رو بگیرن تو منطقه؛ در نهایت هم گند زدن به منطقه و هم آخرش همه رفتن افتادن بغل روسه
نه کافی نیست.چون قدرتهای بزرگ نظیر آمریکا و انگلیس که۲۰سال پیش افغانستان را اشغال کردند همواره از بنیادهای اسلامی حمایت پشت پرده یا علنی کردند.
در تمام این سالها که طالبان در اقلیت مطلق بود مرتبا پای میز مذاکره با آنها می رفتند تا جان تازه بگیرند و در صحنه باقی باشند.
۱
در واقع با سیاست دوگانه باعث تضعیف دولتی شدند که هرچند گرفتار ضعف های اساسی بخصوص فساد مالی دولتمردانش است اما قدمهایش رو به جلو بود.
و حالا دوباره می خواهند مردم افغاستان را با این وحوش تنها بگذارند.
فراموش نکنیم داعش هم دست پروده دموکراتهای آمریکا بود.(به اعتراف خودشان)
دنیایی که بشار اسد میتواند با کمک جمهوری اسلامی و روسیه ملت سوریه را شکنجه،زندانی،قتل عام و آواره کند و آب از آب تکان نخورد و کشورهای عربی منتظر ورود به بازار سوریه و دوستی با اسد هستند و کشورهای غربی جز ژستهای آبکی هیچ کار عملی برای نجات ملت سوریه انجام ندادند دنیای ترسناکی است
واقعیّت همین است. مردم ایران هیچ نجات بخشی جز اراده خود ندارند. مهمترین گام و نخستین گام ترک این بی تفاوتی ست. هر ایرانی در هر شغل یا حرفه ای باید به نوعی خود را از بی تفاوتی و بیطرف بودن در برابر این هیولای مردم خوار، حکومت حاکم اسلامی، برهاند. باید با این رژیم به نوعی معارضه داشت. کمترین و ساده ترین راه آنست که در دام های تازه به تازه ی حکومت گرفتار نشد. این جنایتکاران با ترفندهای تشویق غیر مستقیم مردم به کسب درآمد ناگهانی، تله های هر روزی پیشروی مردم قرار میدهند. مثل تله ای که اخیرا در بورس گستردند و هستی بسیاری را دزدیدند. رژیم به سادگی از رغبت این مال باختگان به ثروت ناگهانی سود جست. مردم باید هر پروژه ی اینگونه ی رژیم را با مقاومت بایکوت کنند. پس ساده ترین راه بایکوت همه ی پروژه های رژیم در امر مشارکت عمومی ست. این یک امکان شکست دادن و دستکم فلج کردن این حکمت جنایتکار است.