علی اصغر حقدار – میرزا فتحعلی آخوندزاده در ۱۲ ژوئیه ۱۸۱۲ میلادی (۲۱ تیر۱۱۹۱ خورشیدی) به دنیا آمد؛ همانطور که خود در «بیاغرافیا» و بعضی از نامههایش اشاره میکند، در سنین کوچک همراه خانواده در مناطقی اقامت میگزیند که پیش از جنگهای اول و دوم روسیه و ایران، جزو ممالک محروسه ایران بودند. مینویسد «پدر من میرزا محمدتقی بن حاجی احمد، که اجدادش از طوایف فرس است، در اوایل جوانی کدخدای قصبه خامنه بود من اعمال تبریز. بعد از معزولی در سنه ۱۸۱۱ مسیحیه به عزم تجارت به ولایت شکی آمده، در شهر نخو دختر برادر آخوند حاجی علیاصغر را به حباله نکاح درآورده است. از این منکوحه او در سنه مسیحیه ۱۸۱۲ به وجود آمدهام. بعد از دو سال از این تاریخ حاکم ولایت شکی، جعفرقلی خان خویی وفات کرده است. به همین سبب غربای ایرانی که در تحت حمایت جعفرقلی خان در آن ولایت زندگانی میکردند، قصد معاودت به وطن نمودهاند. پدر من نیز در سلک ایشان با زنش و فرزندش عازم قصبه خامنه شده است.»[۱]
فتحعلی جوان بنا بر زندگینامه خود نوشت، در دوسالگی همراه خانواده راهی تبریز شده و بعد از توقفی کوتاه (۵ سال) به مشکین(خیاو) رفته و در سنین بالا(حدود۱۳ سالگی) به سال۱۲۴۱ق. با خانوادهاش راهی گنجه میشود. وی مینویسد «من از هفتسالگی تا دوازدهسالگی در قراداغ در قریه هوراند و بعدازآن در میان ایل انکوت در اوبه ولی بکلو، پرورشیافتهام و یک سال قبل از جنگ پاسکوویچ با نایبالسلطنه رضوان آرامگاه، به اینطرف ارس به خاک روس هجرت کردهایم.»[۲]
با پایان یافتن جنگهای دوم روسیه و ایران و انعقاد قرارداد ترکمنچای به سال ۱۸۲۸(۱۲۴۵ قمری)، فتحعلی جوان به زادگاه خود – نوخه – که جزو متصرفات تزار شده بود، برگشته و بعد از توقفی، به گنجه رفته و در آن جا به درس میرزا ملا حسین حاضر و معارف دینی معمول زمانه را فرامیگیرد.[۳] در آن دوران و در گنجه بود که فتحعلی به دنبال آشنایی با میرزا شفیع،[۴] ازنظر فکری متحول میشود. خود در رابطه با این تحول فکری مینویسد: «دریکی از حجرات مسجد گنجه از اهل این ولایت، شخصی مقیم بود میرزا شفیع نام که علاوه بر انواع و اقسام دانش، خط نستعلیق را خیلی خوب مینوشت. این میرزا شفیع همان است که در مملکت غرمانیا [آلمان] سرگذشت و فضل او را در اشعار فارسیه به قلم آوردهاند. من به فرمایش پدر ثانوی خودم هرروز پیش این شخص رفته مشق خط نستعلیق میگرفتم. تا اینکه رفتهرفته میان من و این شخص محترم، الفت و خصوصیت پیدا شد. روزی این شخص محترم از من پرسید: «میرزا فتحعلی! از تحصیل علوم چه منظور داری؟» جواب دادم که میخواهم روحانی بشوم. گفت: «میخواهی تو ریاکار و شارلاتان بشوی؟» تعجب کردم و حیرت نمودم که آیا این چه سخن است. میرزا شفیع به حالت من نگریسته گفت: «میرزا فتحعلی عمر خود را در صف این گروه مکروه ضایع مکن. شغل دیگر پیش گیر.» وقتیکه سبب نفرت او را از روحانیون پرسیدم، شروع کرد به کشف مطالبی که تا آن روز از من مستور بود و عاقبت، تا مراجعت پدر ثانویم از حج، میرزا شفیع جمیع مطالب عرفانیت را به من تلقین کرد و پرده غفلت را از پیش نظرم برانداخت. بعدازاین قضیه از روحانیت نفرت کردم و نیت خود را تغییر دادم.»[۵]
بعدازاین رویداد، فتحعلی جوان در سال ۱۲۴۹ه. به نوخه بازگشته و در مدرسه جدید روسی، زبان روسی را میآموزد و یک سال بعد به تفلیس رفته و در ۲۲ سالگی به کار در دفتر امور کشوری فرمانفرمای قفقاز زیردست عباسقلی بیک – بکی خان – بهعنوان مترجم از اول نوامبر ۱۸۳۴/۱۱ رجب ۱۲۵۰ مشغول میشود. میرزا فتحعلی آخوندزاده شش سال بعد ارتقا مقام یافته و به سمت مترجمیزبانهای شرقی رسیده و در سال ۱۲۶۲ قمری بعد از طی سمت مترجم کتبی دفترخانه کشور، در مقامات نظامیبه درجه سرهنگی رسید؛ آخوندزاده ازآنپس در مدرسه روسی تفلیس به تدریس زبان ترکی مشغول و با افکار دکابریستها و متجددان روسی آشنا میشود. این آشناییها آموختههای فتحعلی را در شناخت دنیای مدرن بارور ساخته و او را بهسوی اندیشههای سیاسی و اجتماعی مدرنیته رهنمون میشوند.
میرزا فتحعلی آخوندزاده یکبار در سال ۱۲۶۴ قمری همراه با هیأت دیپلماتیک روسیه، به ایران میآید. او در این سفر، دیداری با امیرکبیر داشته و برای ادای احترام به قبر پدرش، به تبریز رفته است. میرزا فتحعلی آخوندزاده با طوبا خانم ازدواجکرده و دارای یک دختر به نام نسا و یک پسر به نام رشید بود. یکی از نوادگان آخوندزاده به نام جمشید هم جزو نمایشنامه نویسان بود؛ جمشید مدتی در ایران و ترکیه به فعالیتهای هنری پرداخته است.
سرانجام میرزا فتحعلی آخوندزاده بعد از عمری تلاشهای فکری- فرهنگی و ادبی، در سن ۶۶ سالگی به تاریخ ۲۷ فوریه ۱۸۷۸ مطابق با ۱۸ اسفند ۱۲۵۶ خورشیدی(سی سال قبل از مشروطیت در ایران) در تفلیس درگذشت.
آثار و تألیفات آخوندزاده عبارتاند از:
۱)شش نمایشنامه و رمان کوتاه(۱۸۵۷م) که در مدت نزدیک به پنج سال(۱۸۵۰ تا ۱۸۵۵میلادی/۱۲۶۶تا۱۲۷۱قمری) آنها را نگاشته و تحت عنوان «تمثیلات» به چاپ رسیده است،[۶] این آثار نخست به زبان ترکی آذربایجانی نوشتهشدهاند و سپس در ۱۲۸۷ قمری اولین بار به فارسی توسط میرزا جعفر قراچهداغی و با نظارت آخوندزاده ترجمهشدهاند: ۱)حکایت وزیر خان لنکران؛ ۲)حکایت خرس قولدور باسان(دزد افکن)؛ ۳)حکایت سرگذشت مرد خسیس یا «حاجی قارا»؛ ۴)حکایت وکلاء مرافعه؛ ۵)حکایت مسیو ژوردان حکیم نباتات و درویش مستعلی شاه مشهور به جادوگر؛ ۶)حکایت ملا ابراهیم خلیل کیمیاگر؛ و ۷)رمان کوتاه(Novella) ستارگان فریبخورده یا داستان یوسف شاه.[۷]
۲)رساله «الفباء جدید برای تحریرات السنه اسلامیه که عبارت از عربی و فارسی و ترکیست» که به نام «الفبای جدید» معروف است، در سال ۱۸۵۷ نوشتهشده است. آخوندزاده در این کتاب پیشنهاداتی برای اصلاحِ خطِ عربی مطرح کرد. سپس از تغییر خط عربی به لاتین نوشت. رساله را به مقامات ایرانی و عثمانی ارائه نمود. در نامهای به وزیر علوم آنزمان ایران مینویسد: «اشخاصی که از خطوطِ سایرِ ملل وقوف دارند، خواهند دید که الفبای ما در چه مرتبه ناقص و در چه درجه مانع ترقی در علوم است.» در پاسخ دولت ایران به آخوندزاده آمده است: «الیق و انسب آن است که میرزا فتحعلی آخوندزاده در باب تغییر الفبای اسلام، خیالات خود را به اولیای دولت عثمانیه معروض دارد؛ چونکه در ابتدا ملاحظه این خیال در آن سلطنت شده است. ما ملت ایران اصلاً به تغییر الفبای خود محتاج نیستیم. به علت اینکه ما سه رقم خطداریم: نستعلیق، شکسته و نسخ که در حسن و رعنایی بالاتر از خطوط جمیع ملل روی زمین است و ما هرگز این خطوط خودمان را متروک و خط جدید میرزا فتحعلی آخوندزاده و یا ملکم خان را معمول نمیکنیم و نخواهیم کرد.» آخوندزاده برای بیان نظریات خود درباره تغییر الفبا در سال ۱۸۶۳ به استانبول سفرکرده و رساله خود را به صدراعظم عثمانی، فوأد پاشا(۱۸۱۵–۱۸۶۹)، ارائه میکند. در استانبول با اینکه «جمعیت علمیه عثمانیه» از پیشنهاد آخوندزاده تمجید میکند، اما عملی کردن آن را صلاح نمیداند. سالها بعد در زمان جمهوریت ترکیه، الفبای قدیم به الفبای لاتین تغییر مییابد.
الفبای جدید که تقریبا بیشتر عمر آخوندزاده را به خود مشغول داشته بود، به همراه اشعار و مقالاتی درزمینههای فرهنگی– سیاسی– نقد اجتماعی و… به چاپ رسیدهاند؛ بخشی از نامههایی هم که آخوندزاده در مقاطع مختلف تاریخی راجع به مسئله خط و تغییر الفبا به دوستان و نزدیکانش نوشته است، در کنار الفبای جدید تحت عنوان «الفبای جدید و مکتوبات» توسط حمید محمد زاده منتشرشدهاند.
۳)«مکتوبات کمال الدوله»، شروع نگارش آن به سال ۱۸۶۰بوده و تا ۱۸۷۶مدام آن را حک و اصلاح و بازنویسی کرده است. آخوندزاده مینویسد: «و بعد از چندی به خیال اینکه سدّ راه الفباء جدید و سدّ راه سویلیزاسیون در ملت اسلام، دین اسلام است و فناتیزم آن است، برای هدم اساس این دین و رفع فناتیزم و برای بیدار کردن طوایف اسلام از خواب غفلت و نادانی و برای اثبات وجوب پرتستانتزم در اسلام به تصنیفِ[«مکتوباتِ»] کمال الدوله شروع کردم.» خود آخوندزاده در طول حیات خود قیدهایی بر مکتوبات کمال الدوله افزوده و ملحقات سهگانهای بر متن اصلی نوشته است؛ «سه مکتوب» درواقع «ملحقات نسخه کمال الدوله» است. این ملحقات را تاریخپژوهانی چون زندهیاد فریدون آدمیت همان مکتوبات کمال الدوله دانستهاند و در کنار «سه مکتوب» میرزا آقاخان کرمانی، مکتوبات کمال الدوله را سه مکتوب آخوندزاده خواندهاند.[۸]
*****
آخوندزاده در تمامیتألیفات و نوشتههایش، بنیان انتقاد اجتماعی و سیاسی را در شرق پایه گذاشت؛ به اصلاح خط و تغییر آن پرداخت؛ سخن از اصلاح دینی گفت و جوانههای گسست از سنت و بنیاد اندیشههای مدرن را در ایران و عثمانی پدیدار ساخت؛ او نخستین نمایشنامههای شرقی را به وجود آورد و با آگاهی که از سبکهای نوین ادبی به دست آورده بود، به سنجش ادبیات کلاسیک پرداخت؛ آخوندزاده در انتقاد از سیاست سنتی و با شناختی که از اندیشههای سیاسی مدرن حاصل کرده بود، ایدههای مشروطه خواهانه را در برپایی نظام سیاسی مبتنی بر قانون عرفی و برآمده از حقوق طبیعی و سکولاریسم عقلانی بنیاد گذاشت.
احقاق حقوق زنان و حضور انسانی آنان در جامعه و آسیبشناسی از لایههای اخلاقی سنت به همراه تأکید بر آموزشوپرورش همگانی و انتقاد از وقایعنگاری پیشینیان با تکیهبر تاریخنگاری مدرن، دیگر اقدامات و ایدههای آخوندزاده را تشکیل میدهند و او را در صدر جریانی قرار میدهند که به همراه میرزا ملکم خان ناظم الدوله، میرزا آقاخان کرمانی، میرزا یوسف خان مستشارالدوله، میرزا طالبوف تبریزی و… مدرنهای کلاسیک ایرانی را به وجود آورده است. آخوندزاده درزمینههای فکری و سیاسی با تألیف و انتشار آثاری، «پیشآهنگ مدرنیته در ممالک محروسه ایران» و پیشرو «مدرن اندیشان کلاسیک ایرانی» شد.
*****
عمر شصت و شش ساله آخوندزاده در بحبوحه مسایلی گذشته که در تاریخ تحولی تمدن و فرهنگ دنیا از اهمیت بسزایی برخوردارند؛ از آن جمله میتوان به جنگهای روسیه با ایران اشاره کرد که به دنبال تحت الحمایگی حاکم گرجستان توسط روسیه رخ دادند؛ این جنگها، ایران را با رقیبی مواجه ساخت که از نظر فنی- سیاسی- نظامی- فرهنگی و.. قوی تر از سربازان- سیاست مداران- تجار و اهل اندیشه و فرهنگ سنتی ایران بودند؛ بن بستی که بر سیاست اجرایی- اندیشهورزی- باورهای دینی و… وارد شدند، حاصلی از همآوردیهایی بودند که در صحنههای دیپلماسی نوپیدا و میدانهای جنگی روی داده بودند. میرزا فتحعلی آخوندزاده در چنین شرایطی دست به قلم برد و آثار و تألیفات خود را در سنجش باورهای دینی- آموزههای سیاسی و فرهنگ و ادبیات سنتی، به نگارش درآورد. میرزا فتحعلی در نوشتههای خود از فرم، محتوا و مفاهیم نوین استفاده کرده و در برخی از نوشتههایش، بنیان گذار متنهای مدرن است.
میرزا فتحعلی آخوندزاده با درک و شناخت از تحولات تمدنی و فرهنگی جهان، از اندیشهها و آثار عصر روشنگری آگاه بوده و به تأسی از آنان، سنت گرایی شرعی و جهان سنتی را با خردگرایی و تجربه باوری، به سنجه مدرن گرایی گرفته است. ارجاعات وی به آثار و افکار کسانی چون اسپینوزا، ولتر، جان استوارت میل، شکسپیر و… حکایت از مدرناندیشی و نوگرایی او دارد؛ ردپای ولتر را میتوان در سنجش بنیاندین آخوندزاده به پیامبر اسلام و آموزههای آن دید؛ هم چنان که میتوان تاثیراتی از نوگرایی سکولاریسیتی اسپینوزا را در ساختارشکنی از اصول بنیادین اسلام در مکتوبات کمال الدوله خواند. در واقع آثار و تألیفات آخوندزاده، آینه تمام نمای جهان متحول شونده ایرانی در قرن نوزدهم است و مدرناندیشی و مدرنسازیهای قرن نوزدهم در نوشتههای آخوندزاده بیان شده است. در جای جای نوشتههای آخوندزاده ردپایی از اصول پایه ای روشنگری یعنی خردباوری- انسان گرایی و رواداری دیده میشود؛ هم چنان که آخوندزاده بدرستی در تحول تمدنی و فرهنگی از بنیان مدرناندیشی بر مسئله آموزش مینویسد و تغییر خط و تحول اجتماعی و دگردیسی سیاسی و… را بر آموزش همگانی و نوین دختران و پسران قرار میدهد. بر این اساس است که وی به مسئله «نوین نگاری» پرداخته و به کارگیری فرمهای جدید ادبی(روزنامه نگاری و…) و هنری( نمایشنامه و…) را با محتواها و مفاهیم و مضامین تازه، در گذار از «سنتی نویسی» و مفاهیم دنیای قدیم پیش میبرد. بر این اساس وی به آسیب شناسی تمدن و فرهنگ سنتی میرسد.
آخوندزاده نقد سنت قدمایی را در زمینه سیاست و فرهنگ پیش میبرد؛ بدیل وی برای آسیب شناسی سنت و گذار از آن، منظومه معرفتی و تمدنی مدرنیته است؛ وی سنت قدمایی را در دو رشته اصلی معرفتی آن یعنی شریعت و تصوف، به سنجش میگیرد؛ آخوندزاده هم در «مکتوبات کمال الدوله»، هم در «تمثیلات» و هم در نامهها و مقالات، هر جا که برایش امکان داشته و مناسب بوده، به نقد و آسیب شناسی سنت فرهنگی- مذهبی و اصول تمدن سنتی میپردازد. یکی از مهم ترین و پایه ای ترین انتقادات آخوندزاده بر سنت سیاسی- مذهبی، نامه ای است که در ارزیابی رساله «یک کلمه» میرزا یوسف خان مستشارالدوله تبریزی نوشته است. وی مبنای سنجش خود را بر تفاوت حقوقی و اختلاف سنت قدمایی در احکام شرعی(خودکامگی دینی) و حقوق مدرن(مشروطیت حقوقی) قرار میدهد.
اصلاح و تغییر خط و اولویت آن در مدرنسازی اذهان، اجتماع، سیاست و فرهنگ و مذهب، بنیان مدرناندیشی میرزا فتحعلی آخوندزاده را تشکیل میدهد؛ وی که تقریبا تمامیعمر خود را صرف تدوین الفبای جدید و جایگزینی آن با خط قدیم کرده است، پروژه تغییر خط و دبیرنویسی آن در الفبای لاتین را در چند مرحله انجام میدهد: بخش اولیه اقدامات وی در بازسازی و اصلاح خط قدیم قرار داد. در این زمینه وی نظر به اعراب گذاری و شیوه نگارش خط دارد؛ در مرحله بعدی آخوندزاده سخن از پشت سر گذاشتن خط قدیمیمیگوید و این تغییر را اساس آموزش و ذهنیت مدرن میشمارد؛ اما مرحله تکمیلی و نهایی پروژه تغییر خط آخوندزاده، سودای نوسازی آموزشی و پرورشی دارد و بر خلاف مراحل قبلی که در پی بازسازی خط قدیم بود، خواهان از بین بردن خط قدیم و ایجاد خط نوین همراه با آموزش جدید است.
بخش عمده ای از پروژه مدرناندیشی آخوندزاده معطوف به مقابله و انهدام سنت سیاسی و دینی است؛ «دیسپوت شاهی» و «شارلاتانیسم ملایی»، دو نهادی هستند که مورد هدف آخوندزاده قرار میگیرند؛ همانطور که پیش از این اشاره کردم، آخوندزاده در آسیبشناسی فرهنگ و تمدن سنتی، به درستی دو پایگان شریعت و تصوف را مد نظر دارد. در زمینههای سیاسی هم بافتار خودکامه قدرت و پادشاهی مطلقه را مورد هدف میگیرد؛ اگر در این زمینهها، آخوندزاده برای مقابله با استبداد دین، اصلاح دینی یا پروتستانیزم را مطرح میکند،- اگرچه در تعیین و معرفی مصداق آن به اصلاحات درون مذهبی اسماعیلیه راه خطا میرود- در مقابله با خودکامگی سنتی و رهایی از پادشاهی دیسپوت، نظام سیاسی مشروطه و مقید به قانون را طرح میکند. وی هر دو مقوله و مفهوم و نهاد مدرن را در پیوند با شکلگیری ملت- دولت نوین میداند و مسئله ملت را از مصادیق و مفاهیم سنتی به معنای «امت» و «ملت اسلام»، به ملت مدرن و صاحب حق و حقوق، آزادی و برابری میکشاند.
با اقتدار خودکامگی دینی و رفتارهای غیرعلمی، ضدحقوقی و رشد افکار سنتی در اوایل قرن بیست و یکم، هنوز میرزا فتحعلی آخوندزاده با ما معاصر است؛ اندیشههایش رهایی بخش و آثارش قابل تأمل و تجربه آموز است. ایدههای مدرن اندیشانه او، گشاینده بازبینی در مدرن گرایی و گسست از سنت قدمایی بوده و روزآمد کردن خردمندی برای دموکراسی، آزادی و برابری حقوقی زنان و مردان است.
زیرنویس:
[۱] – مجموعه آثار/ ۵۲٫
[۲]- از نامه به میرزا جعفر قراچه داغی- مقدمه تمثیلات/۸٫
[۳]- با انعقاد قرارداد گلستان در ۲۵ اکتبر ۱۸۱۳ میلادی برابر با ۳ آبان ۱۱۹۲ خورشیدی/ ۲۹ شوال ۱۲۲۸، چهارده ولایت شرقی ایران ازجمله گنجه- شکی- باکو و… جزو متصرفات دولت روسیه تزاری شد و به دنبال انعقاد قرارداد ترکمنچای در ۲۱ فوریه ۱۸۲۸ میلادی برابر با اول اسفند ۱۲۰۶ خورشیدی/ ۵ شعبان ۱۲۴۳، سه ایالت ایروان و نخجوان و بخشهایی از ایالت تالش جزو متصرفات دولت روسیه تزاری شدند، با توجه به سال تولد(۱۸۱۲)، میرزا فتحعلی آخوندزاده جزو ایرانیان محسوب میشود. وی بعد از بازگشت به زادگاهش در سال ۱۸۲۵/ ۱۲۴۱قمری و استقرار در آنجا در سال ۱۸۲۹/ ۱۲۴۵ قمری، تابعیت روسی گرفته است.
[۴]- برای آشنایی با میرزا شفیع، نک: میرزا شفیع واضح تبریزلی، ابوالفضل علیمحمدی، نشر باران، تبریز، ۱۳۸۴؛ آذربایجان ادبیاتی- میرزا شفیع واضح، سلمان ممتاز، قوممونیست نشریاتی، باکی، ۱۹۲۶٫
[۵]- بیاغرافیای، اینک در: مجموعه آثار میرزا فتحعلی آخوندزاده، تحقیق و تصحیح علی اصغر حقدار، صص ۵۱- ۵۶٫
[۶]- تمثیلات، قاپوتان میرزا فتحعلی آخونزاده، باسمه خانه جانیشین قافقازک، تفلیس، ۱۲۷۵ق.
[۷]- آخوندزاده این رمان کوتاه را بر اساس روایتی از «تاریخ عالمآرای عباسی» نوشته است؛ دکتر حسن جوادی در این رابطه مینویسد «بنابر «عالمآرای عباسی» تألیف اسکندر بیگ منشی(تهران، امیر کببیر ، ۱۳۸۲ ، ج ۲، صص ۷۴۵-۷۵۰) این اثر را، که پس از همه نمایشنامههای آخوندزاده در سال ۱۸۵۷ نوشتهشده، میتوان بهعنوان نخستین رمانِ کوتاهِ تاریخیِ واقعگرایانه به زبان آذری قلمداد کرد. اساس این داستان مبتنی بر وقایعِ تاریخیِ واقعیِ زندگی شاهعباس است، زمانی که منجمانِ دربار پیشبینی کردند که به علت تقارن ستارگان، مصیبتی برای شاه رخ خواهد داد.»(نک: مقدمه دکتر حسن جوادی بر ترجمه تمثیلات به زبان انگلیسی.)
[۸]- نک: سه مکتوب میرزا فتحعلی، سه مکتوب و صد خطابه میرزا آقاخان در: چند مقاله تاریخی، فریدون آدمیت، به اهتمام علیاصغر حقدار، نشر چشمه، تهران، ۱۳۸۸٫
دریغا که در نیمه دوم قرن بیستم میلادی دیوانه و مشنگی به نام نادکتر شریعتی و و بنیانگذاران مشنگ و عقب مانده مجاهدین ضد خلق درد اسلام گرفته و ملی مذهبیهایی مانند بازرگان خائن با آمیختن اسلام با سیاست تمام زحمات و کوششهای متجددین و گسترانندگان مدرنیته را در ایران به باد فنا دادند. مدرنیته و تجدد و علوم و دانش جدید اروپایی و اقدامات شجاعانه رضاشاه بزرگ در گسترش تجدد و مدرنیته و عقب راندن آخوندها از دخالت در حکومت تا حدود زیادی روحانیت مرتجع و اسلام را در بین طبقه متوسط و دانشگاهیان وادار به عقب نشینی کردند و همیشه مورد مضحکه و خنده این طبقه بودند اما نادکتر شریعتی و بنیانگذاران مجاهدین ضد خلق درد اسلام گرفته و نهضت ضد آزادی بازرگان خائن دوباره به روحانیت و اسلام در بین طبقه متوسط و دانشگاهیان آبرو و اعتبار دادند و زمینه ذهنی و فکری را برای به قدرت رسیدن خمینی و حکومت اسلامی در عنقلاب شوم ۵۷ مهیا و آماده کردند لعنت و نفرین مردم نگون بخت ایران بر آنها باد. کشوری که میرفت به همت پهلوی ایرانساز و شادی آفرین به آبادترین و مرفه ترین و شادترین در خاورمیانه تبدیل شود را به چنین نکبت و تباهی سیاهی کشاندند
شگفت انگیز است که میرزا فتحعلی آخوندزاده که درقلمرو روسیه زندگی میکرده ولابد با الفبای روسی (سیریلیک) سر و کار داشته، الفبای لاتین را به ایرانیان وترکها پیشنهاد کرده است
روح و روانش شاد ، یادش گرامی ، و زحمات و نتایج حاصل عمر او و اثارش جاودانه تاریخ ایران .
برایم جالب بود زیرا نمی دانستم که ایدۀ تغییر خط ترکی را ایشان داده است و چه خوب که بزرگان ایران تغییر خط فارسی به لاتین را قبول نکردند. ارتباط ما با گذشتۀ فرهنگی و تاریخی ایران توسط مترجم می بایست صورت بگیرد.
البته آخوند زاده فرد بسیار مؤثر و قابل تقدیری در جنبش مشروطه بود.