لادن بازرگان- جلسه سوم دادگاه حمید نوری نیز برگزار شد؛ نشستی بسیار نفسگیر و سخت. دادستانها درباره ممنوعالملاقات شدن زندانیها و شروع قتل عام در امردادماه ۶۷ صحبت کردند و دوباره عکس طراحی شده زندان گوهردشت را نشان داده و به اتاقی اشاره کردند که هیئت مرگ در آن فعال بود. همچنین راهرویی نشان داده شد که زندانیها را بعد از بیرون آوردن از سلول در آنجا می نشاندند تا نوبتشان برای حضور در برابر هیئت مرگ برسد. اعضای هیئت چند سوال از آنها میپرسیدند، بعد زندانیان را از اتاق بیرون میآوردند، و بسته به اینکه قرار بوده اعدام بشوند یا نه در ردیف چپ یا راست آنها را می نشاندند و سپس دسته دسته به سمت حسینیهی زندان میبردند تا اعدامشان کنند.

سپس با استناد به کتاب «نه زیستن نه مرگ» از ایرج مصداقی زندانی سیاسی سابق که دستگیری و محاکمه حمید نوری با پیگیریهای وی امکانپذیر شد، کتاب «آفتابکاران» نوشته محمود رویایی و دیگر اسناد و مدارکی که از سایر شهود و شاکیان دریافت شده بود، فهرستی در دادگاه قرائت شد که اعلام میکرد در هر روز از ماه امرداد چه افرادی به قتل رسیدند و اسامی آنها خوانده شد. طبق گفته ایرج مصداقی، وی یک روز پس از بازگشت به سلول متوجه شده بود که نود نفر از زندانیان آن بند، در آن روز اعدام شدهاند . خواندن اسامی این کشتگان حرکتی ارزشمند است زیرا این اعدامها و نامها نباید برای جامعه عادی شود، بلکه باید مدام این فاجعه را تکرار کرد و همواره در پی یافتن عدالت برای هم قربانیان و هم بازماندگان بود تا دیگر شاهد چنین جنایتهایی در کشور نشد.
به دلیل قرارهای قاضی، دادگاه روز جمعه ۱۳ اوت کوتاه بود و طی نصف روز برگزار شد. در اینجا به عنوان نویسندهی این گزارشها باید بگویم بسیار خوشحالم که در چنین فضایی حضور پیدا کردم چرا که بیش از پیش امیدوار شدم که عدالت دستیافتنی است. عدالت امری مطلق نیست بلکه آرزویی است که ما به سمت آن در حرکتیم و باید پلهپله و قدم به قدم به آن نزدیک شویم. این دادگاه درواقع کل سیستم جمهوری اسلامی را به محاکمه کشیده و با یک نمونه، تمامی جنایتهای آن را در زندانها به نمایش میگذارد و به آنها میپردازد.
در جلسه سوم دادگاه همچنین اشاره شد که ناصریان، رئیس حمید عباسی و خود حمید عباسی در حین قتل عام زندانیان میگفتند این روزها عاشورای مجاهدین است! زندانیان از شنیدن کلمه «مجاهدین» از دهان اینها در مورد افرادی که در دست آنها اسیر بودند تعجب کرده بودند، چون معمولا همیشه آنها را «منافقین» خطاب میکردند. به همین دلیل زندانیان فهمیدند جنایتی در حال وقوع است. علاوه بر این ناصریان و حمید عباسی از فرط خوشحالی برای اعدام مجاهدین در زندان نان خامهای پخش میکردند! کدام انسان میتواند چنین برای اعدام کسی شاد شود و جان انسانها، آنهم جوانانی که از سرنوشت خود بیاطلاع بودند، تا این حد برایش بیاهمیت باشد؟
دادستانها وقتی از روی متون شهادتها میخواندند، از جمله نوشته شده بود که وقتی از یکی از زندانیان خواستند جرماش را بنویسد گفته بود که سواد ندارد، خودشان بنویسند تا او امضا کند. زندانبانها از دست وی عصبانی شدند چون فکر کردند دارد دروغ میگوید؛ اما او واقعاً سواد نداشت. به همین دلیل علاوه بر اعدام، برایش صد ضربه شلاق هم در نظر گرفتند و حمید عباسی به شخصه با خوشحالی داوطلب شد تا خودش حکم شلاق را پیش از دار زدن او اجرا کند.
اگر کسی گمان میکند نهایت رذالت این رژیم را دیده است، در اشتباه است زیرا هربار ابعادی بزرگتر و سهمگینتر از جنایتکاری افرادی که در خدمت آن بوده و هستند آشکار میشود.
مردم ما، از پیش از دوران مشروطه، یعنی بیش از یکصد سال است که خواهان دستیابی به عدالتخانه و سیستم قضایی مستقل و آزاد هستند. این دادگاه در استهکلم میتواند دستیابی به چنین عدالتخانهای را تسهیل کند چرا که خیلی از افراد معتقدند این مجاهدین بودند که به مرزهای ایران حمله کرده و مردم و پاسدارها را ترور کردند و در نتیجه کشتار آنها مقابله به مثل از طرف رژیم انجام شده و آن اعدامهای دهشتناک «برحق» بوده و اشکالی نداشته است! حال آنکه این دادگاه نشان میدهد اجرای عدالت و حمایت از جان انسانها تا چه حد حائز اهمیت است و دولت در قدرت وظیفه حفاظت از جان افراد آن کشور را بر عهده دارد به ویژه آنکه اعدامشدگان در دست قوه قضائیه جمهوری اسلامی اسیر بودند! آنها بیخبر از همه جا نقشی در اقدامات سازمان مجاهدین خارج از زندان نداشتند!
این دادگاه نشان میدهد یک دادگاه عادلانه به چه معناست. برخلاف دادگاههای جمهوری اسلامی که قاضی و درواقع «حاکم شرع» نقش بازجو، بازپرس و دادستان و حتا شکنجهگر را نیز ایفا میکند و به زندانیان اجازه دفاع از خود و داشتن وکیل را نمیدهد و خود وی هم در تحقیر و گاهی در ضرب و جرح زندانیان نقش دارد، در این دادگاه قاضی درواقع در خدمت متهم یعنی حمید نوری (عباسی) است تا وقوع یا عدم وقوع جرمی را که وی به آن متهم شده، احراز کند و مطمئن شود ظلمی در حق او نمیشود و روند دادگاه عادلانه طی میشود.
روز اول دادگاه وقتی قاضی متوجه شد که یکی از ترجمهها مشکل دارد، دادگاه را متوقف کرد تا متن فارسی مدرک پیدا و از روی آن خوانده شود تا مطمئن شوند که متهم متوجه همه چیز شده است. روز دوم، وقتی مجاهدین بیرون از دادگاه علیه جمهوری اسلامی شعار میدادند و حمید نوری اعتراض کرد که این صداها باعث آزار و شکنجه او میشود و اجازه تمرکز و دفاع از خود را به او نمیدهد، قاضی از مجاهدین خواست پراکنده شوند و دیگر در خیابان شعار ندهند.
علاوه بر همه اینها حمید نوری دو وکیل دارد و همه نوع امکانات در اختیارش هست همراه با مترجم تا کاملا متوجه روند دادگاه بشود. این همان هدفی است که با این دادگاه نیز دنبال میشود. دگراندیش بودن، داشتن ایدهای متفاوت، خواستار سیستم سیاسی متفاوتی بودن، عضویت در احزاب سیاسی و فعالیت سیاسی و مدنی داشتن نباید جرم محسوب شود و انسانها نباید به این بهانه تحت شکنجه و آزار، فشارهای مضاعف و حتا اعدام قرار بگیرند. ایرانیان به امید روزی هستند که بتوانند چنین دادگاههایی را در کشور خود برپا و عدالت را اجرا کنند.