یوسف مصدقی- این روزها تصاویری تلخ اما تماشایی از گوشه و کنار افغانستان و به ویژه شهر کابل بارها و بارها در رسانههای جمعی و فضای مجازی منتشر و بازنشر شدهاند که تأمل در آنها میتواند بسیاری از آنچه در آینده افغانستان- و حتا در آینده سایر کشورهای منطقه- رخ خواهد داد را پیش چشم ناظر هوشیار، روشن کند.
از میان این تصاویر، آنچه از لحظات ورود جُند اسلام یا همان لشکر میمنتاثر طالبان به خانههای نسبتا مجلل و قصرهای مقامات و والیان فاسد حکومت و همچنین فتح مجلس و ارگ ریاست جمهوری افغانستان ثبت و منتشر شده، تماشایی و عبرتآموز بودند، رفتار گول و مشنگ این مسلمانان فاتح در مقابل غنائم و املاک تصرف شده، خبر از آیندهای هولناک و در عین حال مضحک دارد. هیبت مجاهدینی که کلاشنیکوف حمایل کرده و با حداقل یک قبضه ریش، مُلَبَّس به تنبان و لُنگی (عمامه) چهارزانو روی صندلیهای مجلس نشستهاند و با کارتهای سبز و سرخ رأیگیری بازی میکنند، تصویری روشن از وضع و حال مردمسالاری در آینده افغانستان را مینمایاند.
در سوی دیگر این غوغا، تصاویر مردم هولزدهی پناهنده به فرودگاه کابل و هجوم و دویدن آنها به دنبال هواپیماهای غولپیکر آمریکایی به نیت آویختن به طیارهها و گریختن از گزند فاتحین کابل، بیش از باقی دیدنیها، هولناک و پرعبرت است. تصویر دهشتناک سقوط آویختگان به چرخهای هواپیمای آمریکایی از ارتفاع هزاران متری و متلاشی شدن اندام این بختبرگشتگان بر بام خانهها و سطح خیابانهای کابل، به گونهای نمادین، عصاره و لُب و لُباب این مطلب بود که مردمسالاری وارداتی و دموکراسی گلخانهای هرچند در آغاز اندکی خوش بدرخشد ولی دولت مستعجل است و عاقبتی هولناک دارد. چنانکه سعدی بزرگ به اندرز اشاره کرده که:«هر چه زود برآید، دیر نپاید».
https://twitter.com/KayhanLondon/status/1427235012835950598
آنچه اما در ظهور دوباره طالبان و رونمایی از نسل جدید این اهریمنان، ترسناکتر از گذشته مینماید، مسلح شدن سخنگویان این جماعت به زبان اصلاحطلبانه و بیان نرم و ملایم است. پرواضح است که این گروه آدمخوار و انسانستیز، طی بیست سالی که از قدرت دور افتاده بودند، با مشورت و مددی که از اوباش امنیتی پاکستان و اراذل آدمکش حکومت ولایت فقیه در ایران گرفتهاند، آموختهاند که برای کسب قدرت و حفظ آن بایستی قدری به انعطاف و میانهروی تظاهر کنند تا باقی ریاکاران صاحب قدرت در جهان، با چشم بستن بر جنایات مؤمنانه و عقیدتی این مسلمانان پاکیزه، به تثبیت حاکمیت آنها بر خاک و مردم افغانستان رضا دهند.
هم از این روست که ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان، در نخستین کنفرانس خبریاش در کابل، بر این تأکید کرد که هرچند طالبان به لحاظ عقیدتی تفاوتی با بیست سال قبل نکردهاند اما در راه و روش و دانش حکومتداری پختهتر شدهاند. او همچنین پاسخ به همه پرسشهای اساسی درباره شکل و محتوای حکومت آینده افغانستان را موکول به استقرار «نظام» کرد و رندانه این سفسفطه خبیثانه و بویناک را به میان انداخت که در حکومت آینده، همگان آزاد خواهند بود اما در چارچوب اسلام و احکام شریعت اسلامی. دُم خروس از همین بیانات مشعشع پیداست!
چون نیک بنگریم، اصل مطلب این است که قرار است طالبان نیز دو چهره متفاوت از خود نمایش دهند. یکی چهرهای «میانهرو» و متحمل که ویترینی از تنوع نسبی در حوزه عمومی را به غرب خواهد فروخت و تظاهر به اسلامی رحمانی با فقهی پویا خواهد کرد و دیگری، چهرهای قهار و خونریز و متعهد به اجرای شریعت در همه حوزهها که در پناه و پوشش چهره اول، دست به سرکوب زنان، دگراندیشان و اقلیتها زده و سکوتی قبرستانی را بر جامعه افغانستان حاکم خواهد کرد.
چنین دو رویی رذیلانهای، پیش از این برای سالهای متمادی در حکومت جمهوری اسلامی حاکم بر ایران آزموده شده و جواب مساعد گرفته است. بر همین نمط است که طالبان از روی دست خامنهای و اوباش اصلاحطلب و اصولگرای همراهش مشق میکنند تا از این رهگذر، امارت طالبان عُمَری- حَنَفی را کنار مرزهای حکومت طالبان عَلَوی- جعفری بر پا کنند.
کسانی که خوشبینانه از عدم خونریزی طالبان در روزهای نخست فتح کابل ابراز رضایت میکنند و آنرا نشانهای از تحول فکری این گروه میدانند، گویی از یاد بردهاند که این هنوز اول عشق است و باید منتظر ماند و دید این جماعت زمانی که سررشته تمام امور را به دست بگیرند، چه آتشی خواهند سوزاند و چه هنگامهای به پا خواهند کرد.
جماعتی که باور به تحول و تلطیف اعتقادات طالبان دارند، احتمالا به یاوههایی از قبیل «اسلام رحمانی» و «فقه پویا» باور دارند و از این منظر بر خشونت ذاتی اسلام چشم میبندند. طالبان و باورمندان به بینش طالبانی- اعم از شیعه و سنی- تجلی واقعی اسلام سیاسی هستند و وارثان واقعی پیامبر این دین و صحابه و خلفای پس از او. این جماعت حامل میراثی تاریخی از خشونت و تمامیتخواهی هستند که نه تنها دگراندیشی و دگربودگی را گناهی نابخشودنی و مستوجب عقوبت میدانند بلکه اگر تیغشان ببرد، خود را مکلف به اجرای احکام و حدود الهی در سراسر عالَم میدانند. از دید این جماعت، همهی دگراندیشان «مهدورالدم» هستند و اموال و اولاد آنها بر مسلمانان «حلال» است. فقها و مفتیان شیعه و سنی، از عمق جان خود به چنین احکامی باور دارند؛ هرچند گاهی به ضرورت و مقتضیات زمان و از سر ضعف، باورهای منحط و بَدَویشان را پنهان میکنند، اما اگر قدرت به دستشان بیفتد، از وحشیگری و خشونت به بهانهی اجرای احکام الاهی و تقویت حکومت اسلامی، ذرهای فروگذار نخواهند کرد.
نمایش انعطاف و زبان نرم رهبران طالبان در این روزهای نخست کسب قدرت، حکایت از برنامهای طولانی و مفصّل برای پیریزی بنیان «نظام امارت اسلامی» در افغانستان دارد. چنین حکومتی، از نظر ساختار تبهکارانهاش، شبیهترین حکومت دنیا به نظام جمهوری اسلامی حاکم بر ایران خواهد بود. اگر چنین نظامی در افغانستان نُضج بگیرد و بار دهد، پیام میوههای تلختر از زهر آن به جهانیان این خواهد بود که باشندگان این بخش از دنیا نه دغدغه آزادی دارند و نه لیاقت دموکراسی!
بعید نیست که سالی چند از پس این وقایع، به آنچه این چند روز گذشت و نتایج هولناک سالیان بعد از آن نظر کنیم و این چند سطر از نیما یوشیج را مصداق امیدهای از دست رفته چند نسل از مردم افغانستان بیابیم:
همچنانکه مانده از شبهای دورادور
بر مسیر خامُش جنگل
سنگچینی از اجاقی خُرد
اندر او خاکستر سردی
با درود. نویسنده واقعا حق مطلب را ادا کرده و شمه ای از چهره کریه و وحشی وحوش اسلامی را معرفی کرده است.
اگر از تمساح گرسنه رافت و عطوفت دیدید از جانوران موذی اسلامی هم خواهید دید.
مارکسیست ها اول کشور را بی سر صاحب میکنند و بعد شروع میکنند به مکیدن خون ملت و کشور بر اساس دستورات اربابانشان
چهل و سه سال پیش کارتر و رهبر شوروی ایران را به قعر تاریخ پرتاب کردند(ییوند ارتجاع سرخ و سیاه).
امروز پرزیدنت بایدن و…. نه فقط افغانستان بلکه بشریت را به قهقرا بردند. باید برای نزول انسانیت گریست.
اگرجرج اورول بود. بعد از قلعه حیوانات و ۱۹۸۴ مربوط به ارتجاع سرخ ، کتاب جدیدی از پیوند ارتجاع سرخ و سیاه به رشته تحریر در می آورد.
تمام سیستمهای پادشاهی در منطقه خاورمیانه بوسیله مارکسیست ها سرنگون و از بین رفتند، این اسلامی ها هم همان مارکسیست ها هستند با نقاب اسلام، کشورهای پادشاهی مانند مصر ، عراق، افغانستان، ایران، سوریه،که در گذشته ای نه چندان دور همه مردمشان در صلح و امنیت زندگی میکردند.
بنظر میرسد که اصلاح طلبان وطنی چند حقه و دوز و کلک یاد طالبان داده اند. نکته بسبار جالبیست!
باعث اندوه و تاثر است که این گروه ارتجاعی و عقب مانده دوباره خود را با زور اسلحه و با کمک ج. ا. بر مردم افغانستان تحمیل کرد.
نقش گروه فاسد حاکم قبلی در این میان را نباید فراموش کرد. این تجربه هاست که چهره کثیف این طور اشخاص را هم برملا میکند.
بنظر میرسد که فرزند مرحوم احمد شاه مسعود، شیر پنجشیر، (اقای احمد مسعود) در مقابل طالبان خواهد ایستاد که از یک سو باعث امیدواریست و از سوی دیگر نوید دهنده کشتار بیشتر که باعث تاسف خواهد بود.
وای از دنیا که یار از یار میترسد!
غنچه های تشنه از گلزار میترسد!
عاشق از اوازه دیدار میترسد!
پنجه خنیاگران از دار میترسد!
بامید ازادی و صلح برای مردم منطقه و رهایی از شر وجود ناقابل و منحوس افراط گرایان بخصوص ایران و افغانستان!
نه به افراط گرایی!
نه به طالبان!
نه به جمهوری اسلامی!
برای من قابل فهم نیست که چرا مردم افغانستان شدیدأ مذهبی (اسلامی) هستند؛ حتی آنهائیکه با تسلط طالبان از افغانستان فرار میکنند نامهای اسلامی غلیظ تر از طالبان دارند. بطور مقایسه در کشور همسایهٔ دیگرمان ترکیه با اینکه اکثر ساکنانش مسلمان شدیدأ متعصب هستند با اینحال نامهای اصیل ترکی دارند.
لابد آمریکائی واروپائی با دیدن اینها، وقتی جنایتهای اسلامی را درافغانستان توسط گروه طالبان میشنوند با خود میگویند : «خود کرده را چاره نیست !»
در حکومت آینده ، همگان آزاد خواهند بود ،،
( اما در چارچوب اسلام و احکام شریعت اسلامی .)
همان جمله ای که در نوفل لوشاتو ،، توسط جاسوس سازمان CIA – ابراهیم یزدی ، سیتی زن امریکایی – ،
در دهان خمینی ملعون گذاشت ،،
و سوار بر الاغ ملی مذهبی ،، مهدی بازرگان شده ،،
تا در تهران به جای تشکر،،
در اخور این ماچه الاغ ،، حکم نخست وزیری جمهوری غارتگران را پشت ماسک ، اسلامی ،، به ان ابله مست کسب مقام نخست وزیری جمهوری بسپارد .
مهدی خان بازرگان با تیک عصبی شدید در مقابل دوربین ها ،، و با عوض کردن پشت سرهم چند عینک و خواندن چند متن از روی آیات مثلا اسمانی انهم به زبان عربی در ایران ، سرزمین کورش کبیر ،،
با دم تکان دادن و دست بوسی ضحهاک خون اشام ،، نخست وزیری ، ابلیس زمان ،، خمینی خدعه باز را با افتخار پذیرفت ،،
تا درشکه چی الاغ های مارکسیت اسلامیست جمهوری غارتگران ،، ملعون ،، خمینی کشمیری ،،
در روی ریل غارت و جنگ افروزی انگلیس گرگ مزور و چماقدار اعظم جهان ایالات متحده الکاپونیسم چهار نعل براند ،،
انهم در ازای برپایی مثلا جمهوری با ،، تحمیل فقر و جهل و خرافات و سیه روزی و ،،
ویران شدن ایران و منطقه و پولدار شدن افتابه سازانی مثل مهدی بازرگان و ملی مذهبی ها ..
به یزدان گر ما خرد داشتیم ،،
کجا این سرانجام بد داشتیم ..
زنده باد ازادی و ابادی و شادی ایرانی .
پاینده و جاوید باد ایران سرزمین کورش کبیر ..
رضا شاه روحت شاد .
با درود
تنها راه نجات دنیای معاصر ما و ایجاد آرامش و صلح بین ملت ها فارغ از هر عقیده و کینه توزی تاریخی و نژاد پرستی پنهان و دین فروشی و دیکتاتوری مهربان با دوستان
(و فداکردن سرانجام ) و سیستم اای مالی رباخوارو…تنها و تنها یک کلمه است .مشروطیت .
جمهوریت به مثابه جنسی بدلی و شبیه ترین به اصل بوده سالها .
لیکن آثار و طبعات آن بمانند روحی خبیث و واحد زیر پوست دنیایمان تنها و تنها نوعی پادشاهی بدون قبول مسئولیت و تولید شده توسط مراکز و نراجع آورده شده در ابتدای متن میباشند .فارغ از هر تحلیل تنها مقایسه این کشورهای دارای هرکدام از این الگوها (جمهوریت و مشروطیت دارای نخست وزیر منتخب مردم) و لحاظ نمودن مشکلاتی در بدو امر از جمله فرمایشی بودن مجلس و عدم توسعه احزاب (باند ها و تمرکز گرایی ولو در مقیاس یک روستا) راهگشا خواهد بود . بدرود
اسلام مثل سرطانی است که دائما در حال عود کردن هست .وقتی با اسلام مبارزه می شود و در موضع ضعف قرار می گیرد ، ادای دین صلح و عرفانی را در می آورد و به آیات مکی قرآن اتکا می کند .اما وقتی به قدرت می رسد می شود شمشیر و آلت رسولولا و علی و عمر و ابوبکر و باقی ائمه ی شیعه ، کشتار و تجاوز می شود آیین نامه ی اسلام بر پایه ی آیات ِ مدنی قرآن .
این دین دوچهره را باید برای همیشه به بایگانی تاریخ سپرد ، وگرنه باز باید شاهد کشتار و آوارگی و بدبختی صدها میلیون نفر باشیم .باید متوجه باشیم که اسلام بویژه در فرقه ی شیعه گری اش ، تفکر آخرالزمانی دارد .اگر این جمهوری اسلامی به کلاهک هسته ای برسد ، یک جرقه برای تحریک جنون آخر الزمانی لازم دارد و بعد باید شاهد مرگ صدها میلیون انسان باشیم .جنون ِ تروریستی اسلام و جنون آخرالزمانی تروریست های شیعه را دست نگیرید .
یک تروریست شیعه ی خوب ، یک تروریست شیعه ی مرده است ، مثل قاسم سلیمانی ؛ آشغال گوشت ِ کباب شده .