گذشته از نیروهای سایبری رژیم که بطور هدفمند با نام «مخالف» به اختلاف و تفرقه بین مدافعان دموکراسی و حقوق بشر دامن میزنند، ایرانیان به دلیل گَزیده شدن توسط مار هفتخط جمهوری اسلامی، از ریسمان سیاه و سپید هم میترسند و با همه چیز با احتیاط و در مواردی با امتناع و بیاعتمادی برخورد میکنند.
در سالهای گذشته کم نبودهاند فعالان سیاسی و مدنی زندانی و تحت پیگرد رژیم که وقتی به خارج کشور آمدند، یا «صادر» شدند، با وجود مخالفت شدید در حرف، سر بزنگاه در کنار جمهوری اسلامی ایستادهاند و از یکسو مردم را از رفتن جمهوری اسلامی میترسانند و از سوی دیگر دوران پیش از انقلاب و یا شاهزاده رضا پهلوی را به عنوان محبوبترین شخصیت اپوزیسیون به اشکال مختلف تخطئه میکنند.
در عین حال بر کسی پوشیده نیست آنانکه به اسم مخالف نه بطور مستعار بلکه با نام و چهرههای واقعی اما در خفا با دستگاه امنیتی همکاری میکنند، داغترین شعارها را نیز علیه رژیم میدهند. از نظر امنیتی کاربرد و اهمیت این افراد، نفوذ در مخالفان و تخریب و ناکار ساختن آنها به ویژه در بزنگاههای مهم است! تندترین حرفها علیه رژیم تا هنگامی که سرنخ گویندگان در دست نیروهای امنیتی باشد اهمیتی ندارد و حتا غیرمستقیم برای پررنگ کردن آنها تلاش نیز میکنند! هیچکس مانند این افرادِ تحت پوشش مخالف، نمیتواند جریانی را از درون یا نزدیک هم هدایت کرده و هم وقتی لازم شد، به سود رژیم ناکار کند! جمهوری اسلامی با این شیوه چندین ترور مهم انجام داده! شکل حاد و نظامی تاکتیک نفوذ و رسوخ به قلب دشمن، تحت پوشش، داستان معروف «اسب ترویا»ست.
چنین تاکتیک و ترفندی صدالبته باید سبب احتیاط شود اما نباید بیاعتمادی را به یک عامل تخریبی علیه همبستگی و فعالیتهای مشترک تبدیل کند چراکه یکی از اهداف جمهوری اسلامی همین است!
نه تنها برای مقابله با این تاکتیکِ کهنِ استراتژیک بلکه بطور کلی برای بهرهبرداری مؤثر یک جنبش از توانایی افراد و گروهها دو راهکار مؤثر اینست که:
هر فرد و گروهی را در جایگاه واقعی خود قرار داد و از آنها همان توقعی را داشت که میتوانند و آنان را به نقشی سوق نداد که از اجرای آن بر نمیآیند و یا در دهانشان حرفهایی نگذاشت که به آنها اعتقادی ندارند!
دیگر اینکه نه حرف و ادعا بلکه نتایج عملکرد آنها را مرتب با ترازوی حقوق مردم و میزان آسیب به جمهوری اسلامی سنجید!
در اینصورت دلیلی برای ترسیدن از ریسمان سیاه و سپید وجود ندارد. این تجربهای بزرگ از گزیده شدن یک ملت و مملکت توسط ماریست که وقتی بر قدرت چنبره زد، دیگر هیچ پادزهر و نوشدارویی نمیتوانست نیش زهرآگین و مرگبار آن را خنثی کند!
الاهه بقراط |توئیتر | |اینستاگرام|
درود یاران جان
اگر قبول کنیم که خامنه ای وحلقه های پیرامونی اش به اندازه یک
کودک ۱۰ ساله شعور دارند که بعید نیست داشته باشندچرا بجای
حل مسایل مردم وکشور هر روز گره ای کور برگره های قبلی اضافه
می کنند؟مسله هسته ای که دو هزار ملیارد دلارهزینه مستقیم داشته
وبه هیچ وجه یک سنت ارزش افزوده (سود) نمی تواند داشته باشد
چرا اصرار بر ادامه آن و بزرگ کردن این زیان است آن هم با حدت وشدت؟
بی آبی وخشک سالی که از ۵۰ سال پیش گفته شده بود جنگ ها وجابجایی
جمعیتی را باعث میشود چرا ّ با اصرار برافزایش جمعیت ودعوت جوانان فقیر
وگرسنه ودعوتشان به قم (حدود ۲۰۰هزار نفر)با پرداخت هزینه زندگی واسکان کامل آنان و زنانی که به ازدواج آنها در می آورند وبچه هایشان که نزدیک به
یک میلیون نفرمیشوند به همراه سکنه ایرانی قم آیا زاینده رودهایی نیاز ندارند؟
ودر آخر بستن شمشیر از رو وحمله بهپادی به نخست وزیر عراق وفرمانده
پیش مرگه ها وپادگان آمریکاییان در هفته های گذشته علتش چیست وچرا؟
اکنون که دولت یکدست با کمترین آرا وبا آبروریزی هایی چون رد صلاحیت
لاریجانی و….چه لزومی داشت؟
تنها جواب منطقی به سیم آخر زدن و این همه نابخردی فقط وفقط میتواند
مرگ خامنه ای در سه چهار ماه آینده طبق گزارشات پزشگی باشد تا رهبر
سوم با جارو کردن بساط اتمی (لابد میگوید از اول ایشان مخالف بوده ) و
قبول اف ای تی اف وانحلال نیابتی ها وضع را تغییر داده ومملکت را به
اقتصاد ورفاهی مانند دولت خاتمی یا رفسنجانی برساند ومحبوب القلوب
شود وگرنه حیثیتی کردن اتم واف ای تی اف وباقی قضایا رابه هیچ روی
نمی توان حل کردودر پایان سال آینده همان دانشجویانی که دور سایتهای
غنی سازی حلقه تشکیل داده بودند مجبور به علف خواری در همان مکان ها
مثل مردم کره شمالی خواهند شد .این پیشگویی نیست بلکه برمبنای داده ها
واقدام هایی است که در این دو سه ساله انجام شده است .خواهیم دید.
مگر همان سال ۵۷ خمینی نگفت این مملکت غنیمت اسلام است؟بجزشادروان
شاملو ودوسه تن دیگر کدام متفکری بر خود لرزید مگرغنیمت تقسیم وهزینه
نمیشود تا اسلام بماند ؟
با کلیات مطالب سرمقاله خانم بقراط موافقم، اما در مورد تز اسب تروا، بنظرم هدف رژیم نفوذ در اپوزیسیون نیست.
از منظر ترمینولوژی علوم سیاسی، اپوزیسیون به معنای لغوی آن در برون مرز وجود ندارد. هر شخص و یا گروه مخالف رژیم را نمی شود اپوزیسیون نامید،
این محافل و گروه ها کمترین نقش و تاثیری در تحولات و اعتراضات و تظاهرات و اعتصابات مستمر مردم ندارند، هشتگ پراکنی و توییت افکنی پس از تظاهرات پر هزینه و کشتار و معلولیت مردم، برای حمایت از آنان و محکومیت رژیم که نشد کنش فعالانه سیاسی برای تاثیر گذاری در تحولات!!!
این افراد می توانستند در جهت آگاهی افکار عمومی اتباع کشورهای متبوع خود و تاثیر گذاری بر سیاستهای مماشات گرایانه رژیمهای تروریست پرور کشورهای خود فعالیت نمایند که بغیر از یک استثنا مسیح علینژاد، در ۴۳ سال گذشته کاری نکرده اند.حتی دریغ از یک مقاله در یک نشریه محلی ( البته به زبان رسمی کشور خود و نه زبان شیرین فارسی) و یا یک ملاقات ساده با سناتور حوزه انتخابانی خود.
واژه اپوزیسیون جامه فاخر و گنده ایی است که بر اندام نحیف آنان زار می زند.
آنان ، حداکثر چهره های رسانه ایی هستند و فقط برای بخش کوچکی از مردم ایران از طریق تی وی های خوش آب و رنگ شناخته شده هستند، بنظر می رسد این به اصطلاح اپوزیسیونها بجای ورود به میدان رزم و کنش سیاسی همچون گاو نر ، ترجیح می دهند همچون بز اخفش همصحبت مجریان شیک پوش و خوش بر و رو و پی اچ دی دار باشند.
باری، نه مردم ایران آنان را جدی میگیرند و نه رژیم برای آنان تره خرد می کند که بخواهد تز اسب تروا را برای نفوذ در آنان اجرا نماید، به مصداق مورچه چی است که کله پاچه اش چی باشد؟؟!!!
هدف رژیم فراتر می باشد ومعطوف است به توانمند سازی و افزایش لشکریان و نیروهای نیابتی اش در کشورها تروریست پرور آمریکایی و اروپایی و نفوذ در نظامهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و رسانه ایی آنان.
از نظر ترمینولوژی نظامی ،بعبارت دیگر رژیم می خواهد عده ( به ضم عین و به فتح دال ) و استعداد خود را در رژیمهای غربی ارتقا دهد، اولی دلالت بر تدارکات و آمادگی رزمی دارد و دومی بر تعداد رزمندگان !!!!
دقیق و درست نوشته اید. از ته دل معنی سخن شما را گرفتم. چند دهه بعد از سقوط ۵۷ به این معنا رسیدم.