حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه جمهوری اسلامی مهرماه ۱۴۰۰ در یک مصاحبه تلویزیونی با کنایه به تیم مذاکره کننده دولت حسن روحانی شامل محمدجواد ظریف و عباس عراقچی گفت «مذاکره فقط قهوه خوردن نیست!» وی خطاب به دولتمردان آمریکا نیز گفت «برای نشان دادن حسن نیت ۱۰ میلیارد دلار از اموال بلوکه شده ایران را آزاد کنید» تا توافق شود.
یک ماه بعد از او علی باقری کنی مذاکره کننده ارشد جمهوری اسلامی کمی پیش از آغاز دور هفتم مذاکرات در وین (آبان ۱۴۰۰) در مصاحبه با روزنامه «گاردین» گفت آمریکا باید تحریمهای اتمی و تروریستی و حقوق بشری را لغو کند و تضمین بدهد از برجام خارج نمیشود تا جمهوری اسلامی توافق کند.
باقری کنی گفته بود دولت بایدن تضمین بدهد که آمریکا در آینده از توافق احتمالی هستهای با تهران خارج نخواهد شد.
مواضع آتشین «دیپلماتهای فوق انقلابی» حزباللهیها را سر شوق آورد به ویژه آنکه قرار بود «ادامه دهنده راه حاج قاسم در سیاست خارجی» باشند. امیرعبداللهیان نیز چنان در خط مشی سلیمانی ذوب شده بود که از او به عنوان «حاج قاسم دیپلماسی» یاد میکرد. خودش روایت میکند «شهید سلیمانی در خواب دوستان میآمد و نقشه عملیات ضدصهیونیستی را نشان میداد!»
بعد از کشته شدن قاسم سلیمانی، جماعت حزباللهی میخواستند «دهان کسی را که حرف از مذاکره با آمریکا بزند خُرد کنند». شاید فکرش را هم نمیکردند که برای این کار باید سراغ دهان امیرعبداللهیان و باقری کنی بروند که با چراغ سبز خامنهای مأموریت پیدا کردند تا با آمریکا مذاکره کنند.
وقتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به تلافی کشته شدن سلیمانی با اعلام قبلی چند موشک به پایگاه «عینالاسد» پرتاب کرد، امیرعبداللهیان گفت «فقط انتقام خودروی سردار سلیمانی را گرفتیم» و «انتقام سخت صبوری میخواهد.» اما این زیادهگوییها فقط به جنگ رفتن با تفنگ چوبی بود. مذاکره با آمریکا البته از کانال اروپاییها تصمیمی بود که در بالاترین ردههای نظام گرفته شد و «حاج قاسم دیپلماسی» مجری آن شد.
نظام برای معامله با آمریکا بیسر و صدا حتا حاضر شد قید خروج سپاه پاسدارانش را از فهرست سازمانهای تروریستی بزند. اما مؤثر واقع نشد. افتضاحی که صدای انقلابیها را هم درآورد.
پس از آن نیز مقامات جمهوری اسلامی پذیرفتند آمریکا در مورد تصمیم دولتهای بعدی تضمین ندهد، اما آمریکا حتا ارائه تضمین فقط برای دوره بایدن را هم نپذیرفت.
مدتی نگذشت تا همانها که بیرق انقلابیگری در مخالفت با برجام و علیه مذاکره و سازش با آمریکا بالا برده بودند، با گردن کج و دست دراز برای معامله به دنبال آمریکا بیفتند: «دیپلماتهای مقاومت» که مجری دستورات «بالا» هستند نیز مانند «سردار دیپلماسی» ناکار شدهاند!
مذاکرات دوحه: آخرین تیرترکش که به سنگ خورد
شکست ادامه «مذاکرات وین» در دوحه که جوزپ بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا آن را «آخرین تیر ترکش» خوانده بود برای جمهوری اسلامی گران تمام شد. پیامد ناامیدی غربیها از «احیای برجام» بعد از نشست دوحه که رابرت مالی نماینده آمریکا آن را «وقت تلف کردن» خواند، تأثیر خود را در نشست شورای امنیت (نهم تیرماه) گذاشت. در جریان بررسی قطعنامه ۲۲۳۱ (رفع تحریمهای مرتبط با برنامه اتمی پس از برجام) فضای جلسه چنان علیه جمهوری اسلامی بود که بعداً علیاکبر صالحی وزیر خارجه پیشین جمهوری اسلامی به نظام هشدار داد «امیدواریم برجام احیا شود. اگر خدای ناکرده در این زمینه تعلل کنیم، دوباره وارد کلاف سردرگمی میشویم که باز کردنش با خداست و ملت باز باید سختی و مشقت بسیار تحمل کنند.»
هرچند مقامات جمهوری اسلامی و آمریکاییها یکدیگر را مقصر عدم توافق میدانند و همدیگر را متهم به طرح «خواستههای فرابرجامی» میکنند اما به نظر میرسد مطالبات هر دو طرف از آنچه در فضای عمومی مطرح میکنند فراتر است. مهمتر از همه اما این است که آنها با «توافق اتمی» به دنبال اهدافی هستند که درست در نقطه مقابل هم قرار دارد.
بعضی از این خواستهها مثل «ارائه تضمین» و «متوقف کردن غنیسازی» نسبتاً علنیتر مطرح میشود اما این فقط «نوک کوه یخ» خواستهای طرفین است.
گذشته از اینکه غربیها همراه با مذاکرات اتمی خواستار توقف توسعه موشکی و تهدیدات منطقهای جمهوری اسلامی هستند، برخی میگویند برجام مقدمه فشار اصلی به جمهوری اسلامی برای کنار گذاشتن دشمنی با اسرائیل خواهد بود.
جمهوری اسلامی توقع دارد در ازای توافق با غرب پرونده فعالیتهای اتمی نظامی محرمانه (PMD) بسته شود. همزمان برخی فرماندهان در نیروهای مسلح جمهوری اسلامی علنی اعلام کردهاند «ما آماده توافق با آمریکا هستیم» و از واشنگتن خواستهاند «برای حقظ موجودیت نظام تضمین دهد!» اما گروهی درون نظام به شدت با آن مخالفند و همین به اختلافات میان آنها بیش از پیش دامن زده است.
در این میان، شماری از خانوادههای «پرواز۷۵۲» که با موشکهای سپاه سرنگون شد معتقدند «یکی از دلایل مسکوت ماندن پرونده این جنایت گره خوردن آن با مذاکرات برجام است.» آنها میگویند قدرتهای بینالمللی از پشت پرده شلیک به این هواپیما آگاهند اما در یک تبانی آشکار آن را لاپوشانی میکنند. جمهوری اسلامی توقع دارد در معامله با غرب، پرونده این جنایت نیز بسته شود!
از سوی دیگر، برخی ناظران میگویند اروپاییها در ازای احیای برجام، تصویب FATF را خواستهاند. حال آنکه در جمهوری اسلامی هشدار میدهند اعضای FATF دشمن انقلاباند و اگر آن را بپذیریم، محل مبادلات مالی و خرجهای ما را متوجه میشوند.
غربیها به جمهوری اسلامی هشدار دادهاند برای سازش لازم است گروگانگیری شهروندان خارجی و دوتابعیتیها متوقف شود و رژیم ایران دست از عملیات تروریستی و ربودن شهروندان ایرانی مقیم خارج بردارد. این در حالیست که رژیم ایران ابزار دیگری جز اقداماتی از این دست برای اخاذی ندارد!
تحرکات پنهان؛ وضعیت غیرعادی
تجربه توافق اتمی در سال ۲۰۱۵ نشان داد اساسیترین مسائل میان طرفین در مذاکرات پشت پرده و غیرعلنی معامله میشود.
اخیراً سازمان امنیت داخلی ایالت هامبورگ در گزارشی از فعالیتهای سرّی اتمی و موشکی جمهوری اسلامی و از بازداشت فردی آلمانی- ایرانی خبر داد که تجهیزاتی برای تأسیسات هستهای و موشکی ایران ارسال میکرده است. این گزارش همچنین از فعالیت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در آلمان خبر داد! کشورهای غربی با وجود پیگیری فعالیتهای تروریستی و خرابکاری جمهوری اسلامی ترجیح میدهند آنها را رسانهای نکنند چنانکه یک شهروند بلژیکی چهار ماه در گروگان سپاه پاسداران بود بود و دولت این کشور آن را اعلام نکرد. همچنین وزارت دفاع بریتانیا محموله موشکی جمهوری اسلامی به حوثیها را توقیف کرد ولی پس از هفت ماه درباره آن خبر داد!
در این میان، با وجود اینکه فعالیت بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی در ایران محدود شده اما طبق آخرین گزارش این نهاد، جمهوری اسلامی تنها چند هفته با دستیابی به مواد کافی برای ساخت بمب اتم فاصله دارد.
همانطور که غربیها از فعالیتهای تروریستی و خرابکاری جمهوری اسلامی خبر دارند و به روی خود نمیآورند، زمامداران جمهوری اسلامی هم در اوج بحرانهای فزاینده تلاش میکنند اوضاع را عادی جلوه دهند.
بعد از ترور و مرگ مشکوک شماری از افسران سپاه پاسداران مرتبط با برنامههای موشکی و پهپادی، در بالاترین سطوح امنیتی این تشکیلات موجی از برکناری به راه افتاد وشایعاتی در مورد بازداشت شماری از فرماندهان و نیروها به گوش رسید. عباس عبدی تحلیلگر اصلاحطلب گفته شرایط نظام مثل دوران جنگ است. عبدالرضا فرجیراد از دیپلماتهای پیشین جمهوری اسلامی میگوید نظام دچار اشتباهات محاسباتی شده است.
اما حسین سلامی فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و یکی از مخالفان سرسخت توافق با آمریکا که عاشق موشکهای بالستیک و «مزرعههای موشکی» است و آرزویش برباد دادن «پشم و کرک دشمنان» است، بدون اشاره به شدت نارضایتی مردم از حکومت مدعی شده «منشاء اصلی بقای جمهوری اسلامی قدرت در سلاح جنگی نیست بلکه آگاهی و ایمان مردم و رهبری شجاعانه (علی خامنهای) است!»
حسین سلامی که گویی در یک دنیای موازی زندگی و فرماندهی میکند گفته «دشمنان ایران خصوصاً آمریکاییها به دو ضعف بزرگ خودشان یکی نداشتن رهبری روحانی و کاریزما و دیگری فقدان حکمت در دستگاه رهبری غرب اعتراف کردند!»
در این دنیای موازی که بسیاری از زمامداران کشوری و لشکری جمهوری اسلامی در آن بسر میبرند، اقتدار نظام بر ایران و منطقه و جهان سایه افکنده است! اما در واقعیت اصلا چنین نیست! قفل سنگین برجام نه در غرب بلکه در جمهوری اسلامی است. هر اندازه اروپا و آمریکا بر سر شرایط خود برای «احیای برجام» اختلاف مهمی ندارند و منافع خود را دنبال میکنند، به همان اندازه در رژیم ایران بر سر اینکه تسلیم شدن در برابر غرب به مصلحت نظام است یا اینکه میبایست به «مقاومت» ادامه داد، اختلاف و تشتت وجود دارد.
درست است که تصمیم نهایی را خامنهای و قدرت اصلی که اکنون «دولت با تفنگ» و «بی تفنگ»، هردو را در دست دارد، میگیرد اما اختلاف بر سر اینکه «عقبنشینی» یا «مقاومت»، کدامیک به سود نظام است، رهبر جمهوری اسلامی را به شدت سردرگم کرده است. به ویژه آنکه خامنهای مثل همیشه میخواهد، هر نتیجهای که به دست آمد، اگر خوب بود، به حساب خودش بنویسد و اگر بد بود، به حساب زیردستانش! آنهم درحالی که همراه با «وقتکُشی»، فرصت معامله نیز از دست میرود!
زمانی بود که خامنهای غرق در توهم اقتدار میگفت «نه جنگ میشود و نه مذاکره میکنیم!» اما دیری نپایید که او مجبور شد هم به مذاکره تن دهد و هم با وجود مذاکره، در آستانهی جنگ قرار گیرد!
حامد محمدی