حامد محمدی- حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه جمهوری اسلامی که به ایتالیا سفر کرده ۲۲ تیرماه در دیدار با مقامات واتیکان گفت، «ما در طول مذاکرات ابتکارات و انعطافهای مهمی را ارائه کردهایم ولی لازم است طرف آمریکایی با واقعبینی، شرایط را برای نهایی شدن توافق مهیا کند.»
مواضع ظاهراً نرم امیرعبداللهیان نسبت به گذشته که بدون اجازه علی خامنهای ممکن نیست نرم شده باشد، اینطور قابل برداشت است که نظام با توجه به شرایط بحرانی که در آن قرار گرفته ضرورت معامله با آمریکا را دریافته است.
چنین به نظر میرسد که تا حد زیادی جمهوری اسلامی در جریان مذاکرات وین از خود انعطاف نشان داده است. عقبنشینی از درخواست «تضمین» از دولت آمریکا برای عدم خروج از برجام و عقبنشینی از خارج شدن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از فهرست سازمانهای تروریستی آمریکا مواردی هستند که مقامات جمهوری اسلامی به آن اذعان کردهاند.
عقبنشینیهای «دولت انقلابی» که قرار بود در سیاست خارجی ادامه دهنده راه قاسم سلیمانی باشند، در برابر غربیها، حتا سبب شد تا نمایندههای مجلس شورای اسلامی دستکم دو بار به ابراهیم رئیسی برای «عبور از خط قرمزهای نظام در مذاکرات» هشدار بدهند.
اینکه امیرعبداللهیان تأکید میکند جمهوری اسلامی «انعطافهای مهمی» ارائه داده با این ادعای علی باقری کنی معاون امیرعبداللهیان در مذاکرات «مقاومت دیپلماتیک» که گویا در برابر «زیادهخواهی دشمن» ایستادگی شده، متناقض است. از همین روست که جریانی در داخل جمهوری اسلامی بعلاوه بازوهای خارجی آن در اندیشکدهها و مؤسسات مطالعاتی آمریکایی و اروپایی که درواقع نقش دلال را بازی میکنند و معامله با آمریکا را به مصلحت نظام میدانند معتقدند علی باقری کنی عامل شکست مذاکرات است. آنها او را متهم میکنند که به عنوان مذاکره کننده ارشد «به برجام اعتقاد ندارد» و خواستار تغییر وی هستند. اگرچه آنها نیز میدانند که علی باقری کنی نیز مانند امیرعبداللهیان مجری دستورات خامنهای و اطرافیان اوست.
از سوی دیگر، برخی مقامات آمریکایی از جمله رابرت مالی نماینده آمریکا در مذاکرات نیز میگویند «نماینده جمهوری اسلامی موضوعات بیربط به برجام را مطرح میکند» و مذاکره با باقری کنی «وقت تلف کردن» بود. بدیهی است اگر باقری کنی به هر دلیلی مخالف برجام و مانع مذاکرات باشد، اما نمیتواند بدون خواست نهادهای بالادستی نظام و علی خامنهای قدمی بردارد.
به بیان دیگر وزارت خارجه جمهوری اسلامی نیز به عنوان مجری سیاستهای نظام در مذاکرات اتمی خط مشی دوگانهنمایی در پیش گرفته است. عبداللهیان وزیر خارجه نظام در دیدارهای خارجی صحبت از «انعطاف» و توافق میکند و معاون او به عنوان «مذاکره کننده ارشد» ظاهرا چوب لای چرخ توافق میگذارد. با توجه به اینکه خامنهای به صراحت اعلام کرده است که وزارت خارجه فقط «مجری» سیاستهای نظام است، پس سرمنشاء این دوگانهنمایی مشخص است. اما دلایل این سیاست قابل تأمل است.
در بالاترین ردههای نظام بر سر معامله با غرب اختلافان به اوج خود رسیده و آنها بر اساس منافع قبیلهای و مافیایی خود چند گروه شدهاند:
گروه اول: آنهایی که میگویند «هر توافقی بهتر از عدم توافق است».
گروه دوم: آنهایی که میگویند «عدم توافق بهتر از خسارت دوباره [تکرار برجام] است».
گروه سوم: آنهایی که اساساً با هرگونه توافق با غرب به ویژه با آمریکا مخالفند و سازش را برای نظام تهدید میدانند و مصلحت نظام را در «مقاومت» میبینند.
بعد از خروج آمریکا از برجام در هشتم ماه مه ۲۰۱۸، علی خامنهای برای ماندن جمهوری اسلامی در برجام هفت شرط برای اروپاییها مشخص کرد که هیچکدام از آنها نه تنها عملی نشد بلکه اصلا کسی به آنها اعتنایی نکرد. علی خامنهای تهدید کرده بود «اگر غربیها برجام را پاره کنند ما آن را آتش میزنیم» اما عملاً در تمام این سالها او شروط خودش را زیر پا گذاشته و همچنان برای زنده کردن برجام تلاش میکند و حتا «جسد متعفن» آنهم راضی بوده است. اینکه خامنهای برجام را آتش نزد و حتا بعد از کشته شدن قاسم سلیمانی [از مخالفان سرسخت برجام] همچنان به دیپلماتهای نظام اجازه مذاکره را داد یعنی میداند که با وجود نقض مداوم مفاد برجام اما خروج از آن حتا با اینکه ادعا میشود نفعی برای جمهوری اسلامی نداشته چه تهدیداتی برای نظام به همراه خواهد داشت.
در داخل جمهوری اسلامی شماری به نظام توصیه میکنند «اگر ما در برجام کوتاه بیاییم، آمریکا هم کوتاه میآید» و شماری دیگر میگویند برای توافق «قطعاً سپاه باید از لیست تحریمها خارج شود و پرونده PMD [فعالیتهای پنهان نظامی] بسته شود و همه تحریمهای هستهای و حقوق بشری لغو شود.» هر دو گروه نیز مدعیاند مصلحت نظام را میخواهند و دلایل خاص خود را دارند و فکر میکنند راه پیشنهادی آنهاست که نظام را نجات میدهد در حالی که این دو راه در نقطه مقابل هم قرار دارند!
به عنوان مثال علیاکبر صالحی وزیر خارجه پیشین جمهوری اسلامی به نظام هشدار داده «امیدواریم برجام احیا شود. اگر خدای ناکرده در این زمینه تعلل کنیم، دوباره وارد کلاف سردرگمی میشویم که باز کردنش با خداست و ملت باز باید سختی و مشقت بسیار تحمل کنند» اما در مقابل قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و محسن فخریزاده از متخصصان اتمی و موشکی جمهوری اسلامی مخالف برجام بودند و میگفتند بعد از برجام هستهای نوبت برجام موشکی و برجام حقوق بشری میشود و این پایان ندارد، چرا که آمریکا هیچ وقت خوی گرگ بودن خود را کنار نمیگذارد.
اما گروهی دستیابی به «بمب اتم» را برای بقای نظام ضروری میدانند و معتقدند با ساخت سلاح هستهای تهدیدات اسرائیل تمام میشود. اتفاقاً محسن فخریزاده هم ضرورت بمب اتم را در دفاع از جمهوری اسلامی و نیروهای شبهنظامی منطقه «جریان مقاومت» میدید.
رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی: محسن فخریزاده برای سلاح هستهای سیستم ایجاد کرد!
در بالاترین ردههای سپاه در مورد توافق کردن یا مقاومت در برابر آمریکا اختلاف زیاد است. اما با قطعیت نمیشود گفت حالا که خامنهای در این تنگنا گیرافتاده آیا خودش هم با توسعه موشکهای بالستیک و پشتیبانی از شبهنظامیان موافق است؟ یا اینکه خود او نیز مجبور به تبعیت از سپاه پاسداران است و یا چون عروسکی سرنخاش در دست دولتهای خارجی است؟!
بدیهی است که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی «پاسدار» و «حافظ نظام» در برابر تهدیدات خارجی و همزمان مأمور سرکوب اعتراضات داخلی است و اگر این سپاه نباشد به عقیده زمامداران رژیم، «نظام» نیز نخواهد ماند. در این میان، نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی از جمله خود سپاه پاسداران، جولانگاه نفوذیهاست.
در چنین وضعیتی یک تعبیر این است که شرایط موجود رهبر جمهوری اسلامی را به شدت سردرگم کرده است. او در واپسین سالهای عمرش قرار دارد و شاید بیش از هر چیزی برایش پای آبرو در میان است و مثل همیشه میخواهد، هر نتیجهای که به دست آمد، اگر خوب بود، به حساب خودش بنویسد و اگر بد بود، به حساب زیردستانش!
اما دور از ذهن نیست که او خودش نیز مجبور به تبعیت از اطرافیانی است که احتمالاً اگر نباشند نه از قدرت خبری خواهد بود و نه از نظام! جای تعجب ندارد اگر روزی روزگاری در آیندهای دور یا نزدیک خودش یا اطرافیانش اعتراف کنند که برای تعیین تکلف اختیار چندانی نداشته و قدرت را با کسانی شریک بوده که میبایست منافع آنها را در نظر بگیرد. حتا فراتر از این، کم نیست نشانههایی که با استناد به آنها میشود گفت خامنهای و سپاه پاسداران اختیار تصمیمات در مورد برجام و سایر امورات کلان مملکتی را ندارند و سرنخ همه اینها به خارج از ایران میرسد.
مذاکرات اتمی وین که پیش از حمله نظامی روسیه به اوکراین به بنبست رسیده بود، بعد از شروع جنگ پوتین و باجخواهی مسکو از غربیها برای توافق به شرط لغو تحریمها علیه این کشور اصلا متوقف شد. سه قدرت اروپایی اسفند ۱۴۰۰ در بیانیهای میشترک از روسیه خواستند برای برجام شرط نگذارد و بحران هستهای را از این دشوارتر نکند. در همان مقطع مقامات آمریکایی گفتند «مسکو کوتاه نیاید، سراغ برجام بیروسیه میرویم.» مذاکرات دوحه با «فرمت جدید» (۱+۲) حاصل همین رویه بود که خیلی زود بینتیجه ماند.
درواقع ولادیمیر پوتین به خاطر منافع خود و روسیه در برابر غرب، جمهوری اسلامی را بازی داده و اجازه نداده است توافق اتمی آنطور که همه از جمله نماینده خود روسیه در مذاکرات وعده میدادند، به نتیجه برسد. کشیدن ترمز مذاکرات اتمی اما فقط محدود به اینکه پوتین از کرملین بگوید «نه» و مذاکرات پیش نرود نمیشود بلکه نتیجه نفوذ شدید روسیه در بالاترین ردههای سیاسی و امنیتی نظام جمهوری اسلامی است. نسخه پوتین برای جمهوری اسلامی از کرملین به روسوفیلها در ایران که در بالاترین سطوح تصمیمگیری حضور دارند دیکته میشود. برای همین هم باقری کنی بعد از نشست دوحه بدون اینکه به تهران بازگردد مستقیم راهی مسکو میشود.
این احتمال که پوتین برای جبران شکست در اوکراین بخواهد جبهه جدیدی علیه غرب باز کند کم نیست. برای او فرقی ندارد آوار سیاستهایش بر سر سوریه یا ایران خراب شود! اینکه در اوج تنشهای منطقه و در آستانه سفر جو بایدن به اسرائیل و عربستان، موضوع ارسال «صدها پهپاد انتحاری از ایران به روسیه» مطرح میشود یعنی کشاندن پای جمهوری اسلامی به جنگ پوتین! روسیه در سوریه نیز پای جمهوری اسلامی را چون یک نوچه و گماشته به جنگ کشاند.
☢️ فشارها داخل نظام برای تغییر تیم مذاکرهکننده اتمی جمهوری اسلامی افزایش پیدا کرده است.
-روزنامه «جمهوری اسلامی» توصیه کرده «راه درست اینست که مسئولیت مذاکرات برجامی بر عهده کسانی باشد که به اصل برجام اعتقاد دارند.»https://t.co/Rm2vVTEmJ9
— KayhanLondon کیهان لندن (@KayhanLondon) July 5, 2022
در این میان، علی اکبر ولایتی مشاور خامنهای میگوید «اگر سال ۱۳۹۴ توافق اتمی امضا نمیشد گزینه بعدی جنگ بود» اما واقعیت آن است که آن زمان نه به اندازه امروز مشروعیت نظام در داخل ایران بر باد رفته بود و نه شرایط بینالمللی چنین بحرانی بود. آن زمان جمهوری اسلامی ابزاری برای معامله داشت. هرچند دولت بایدن با الگو برداری از دولت باراک اوباما حامی توافق اتمی است اما ناموفق بودن مذاکرات در این دو سال آنها را به جایی رسانده که از «احیای برجام» ناامید شدهاند.
جوزپ بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا پیشتر به مقامات جمهوری اسلامی هشدار داده بود «گزینه بعدی چیز خوبی نیست.»
از سوی دیگر، پوتین متحدانی مانند رمضان قدیروف رهبر چچن و الکساندر لوکاشنکو رئیس جمهوری بلاروس را به جنگ اوکراین کشانده و حالا سراغ علی خامنهای آمده است. آمریکا درست در حساسترین شرایط دست روی ارسال پهپاد انتحاری به روسیه گذاشته است. اگر پوتین به باتلاق بیفتد شرکایش را هم با خود پایین میکشد؛ رهبرانی بیاختیار که بدون داشتن پشتوانه مردمی اگر به دولت خارجی تکیه نکنند سرنگون خواهند شد.