گزارش تحلیلی هفته؛ از میدان پیروزی در برلین تا پیروزیِ میدان‌ در ایران

- جمهوری اسلامی در حالی روی عوامل خود در خارج کشور سرمایه‌گذاری کرد که «ضدانقلاب انقلابی» علیه خودش در داخل کشور در حال رشد و پرورش بود!
- البته جمهوری اسلامی موفق شد با لابیگران خود بر سیاست کشورهای غربی تأثیر بگذارد و ایرانیان خارج کشور را نیز از هم منشعب کند؛ اما نه تنها نتوانست ضدانقلاب انقلابی را از میان بردارد بلکه در داخل نیز به تدریج توسط مردمی احاطه ‌شد که همان خندق معروف آنها را از نظام جدا می‌کرد!
- جامعه‌ی جوان ایران نشان می‌دهد که نه با همراهی در رأی‌گیری‌های جمهوری اسلامی بلکه در مبارزه با این رژیم «تمرین دمکراسی» کرده و می‌داند ایران  برای همه جا دارد و بجای تکروی و فرقه‌گرایی، امروز دوشادوش، دست در دست و پا به پای هم در حال رقم زدن آینده‌ی ایران است. چنین مردمی نه «مرجع» نه «رهبر» و نه کسانی را می‌خواهند که به آنها امر و نهی کند!
- جمعیت انبوه ایرانیان خارج کشور در پایتخت آلمان با شعور و آگاهی و درایت و صبوری و مسالمت و احترام و بزرگی خود ثابت کرد که «ضدانقلابِ» آزادیخواه از داخل و خارج جمهوری اسلامی را احاطه کرده و تا این انقلاب ملی را به ثمر نرساند، از پای نمی‌نشیند.

جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ برابر با ۲۸ اکتبر ۲۰۲۲


خیزش سراسری مردم ایران که پس از خاکسپاری مهسا (ژینا) امینی از ۲۶ شهریورماه ۱۴۰۱ آغاز شد، با گستردگی و عزم راسخ‌ و حمایت فراگیر از سراسر جهان، ششمین هفته را پشت سر می‌گذارد. نام مهسا امینی جهانی و به اسم رمز انقلاب ملی ایران برای آزادی و آبادی و دادخواهی تبدیل شده است.

مهسا، زن جوانی که ۲۲ شهریورماه به خاطر «حجاب اجباری» دستگیر شد و با خشونت گشت ارشاد اسلامی و به اصطلاح پلیس امنیت اخلاقی به کُما رفت و سه روز بعد در ۲۵ شهریور جان باخت اما همزمان روح زندگی در جنبش آزادیخواهانه‌ی ایرانیان علیه حکومت مستبد دینی دمید.

در این میان، ایرانیان خارج کشور که تلاش‌های ۴۳ ساله‌ی آنان بخشی انکارناپذیر از مبارزه و استقامت علیه جمهوری اسلامی را تشکیل می‌دهد، این روزها می‌توانند مهم‌ترین نقش دوران فعالیت خود را بازی کنند.

ضدانقلابِ انقلابی

جمهوری اسلامی از همان آغاز ایرانیان خارج کشور را «ضدانقلاب» نامید چون نخستین تبعیدیان و مهاجران که مجبور به ترک میهن خود شدند قاعدتا نه مدافعان چپ و راست و مذهبی و ملی و ملی- مذهبی جمهوری اسلامی، بلکه خانواده‌های مقامات حکومت پهلوی و یا مدافعان پهلوی‌ها و یا کسانی بودند که اگر هم انتقاداتی به حکومت پیشین داشتند اما با خمینی و یک نظام مذهبی و فرقه‌ای هم هرگز موافق نبودند.

بعدها در طول دهه شصت که گروه‌های مختلف مدافع روح‌الله خمینی و انقلاب۵۷ نه تنها سهمی از سفره‌ی انقلاب نیافته بلکه حلقه به حلقه از آن رانده و قلع و قمع شدند، بر شمار «ضدانقلاب» افزوده شد بدون آنکه بخشی از این ضدانقلاب مخالف انقلاب ۵۷ باشد!

نخستین صفوف ضدانقلاب نیز بر اساس همین نکته از یکدیگر تفکیک می‌شوند: ضدانقلابی که مخالف گسست ۵۷ اعم از انقلاب و جمهوری اسلامی است. و ضدانقلابی که در مخالفت با پادشاهی و پهلوی، موافق انقلاب۵۷ است و از اینکه سهمی از قدرت نیافته، مخالف جمهوری اسلامی است!

بخشی از این جریان عمدتا شامل ملّیون مذهبی و غیرمذهبی و چپگرایان، پس از روی کار آمدن حجت‌‌الاسلام محمد خاتمی در پروژه امنیتی «اصلاحات» که مهم‌ترین هدف‌اش حفظ نظام از طریق بازتوزیع قدرت و غنیمت‌های سفره انقلاب بین خودی‌ها بود، به طرف حکومت غلتیده و در عمل به بازیچه‌ و بازوی آگاهانه و ناآگاهانه‌ی آن در داخل و خارج کشور تبدیل شدند.

اصلاحطلبان انقلابی

هنوز صحبت ما بر سر نسل  فکری سی و چهل خورشیدی است! همانها که از یکسو بند ناف‌شان به ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ و از سوی دیگر به غائله ارتجاعی و ضد زن ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ وصل است و با قرار گرفتن در کنار رهبر واپسگرا و ضدایرانی و ضدبشر در رأس ارتجاعی‌ترین انقلاب جهان، با پشتیبانی کشورهای غربی و دمکراسی‌ها، گسستی را در تاریخ معاصر ایران رقم زدند که پیامدهای آن گریبان منطقه و غرب را نیز گرفت.

حلقه‌ی اول انقلاب و جمهوری اسلامی که به دور خمینی شکل گرفت، همین‌ها بودند که برخی در پیوند نسبی و سببی قبلی و برخی بعدا چند خانواده مافیایی رژیم را تشکیل داده و بیشترین سهم‌ها را از قدرت و سفره انقلاب بردند و بقیه یا منکوب شده و از کشور رانده و حتا اعدام و یا در ترورها و بمب‌گذاری‌ها سربه‌نیست شدند.

حلقه‌ی بعدی، پس از مرگ خمینی اما با حفظ اتصال با خانواده‌ی وی شکل گرفت. خانواده‌های مافیایی و تودرتوی مراجع شیعه در کنار مافیای رفسنجانی و خامنه‌ای و لاریجانی و مشابهانی که همواره اشتراک منافع داشته‌اند حتا اگر افرادی از یکدیگر را سر به نیست کنند!

نسل چهل و پنجاه و همین حلقه است که در دهه شصت به امنیتی‌ترین شکل ممکن پرورش می‌یابد تا بستر توهم و فریب اصلاحات را برای دهه هفتاد و هشتاد فراهم ‌کند.

با  اصلاحات «سفره انقلاب» همچنان برای خودی‌های نظام شامل تندرو و کندرو و میانه‌رو و محافظه‌کار و اصولگرا و اصلاحطلب و عدالتخواه و تحولخواه و… باز ماند. بازیگرانی که با ظاهر شدن در نقش‌های متفاوت، وظیفه‌ای جز حفظ «صحنه» و تداوم نظام نداشته‌اند!

«جنبش سبز» و اعتراضات سال ۸۸ اگرچه سکون و خمودی بیست ساله‌ی پس از جنگ هشت ساله را شکست، اما همزمان صحنه نمایش سیاسی را در خارج کشور بیش از پیش گسترش داد. اگر تا قبل از اصلاحات، «ضدانقلاب انقلابی» مخالف جمهوری اسلامی در خارج کشور صحنه‌گردان «اپوزیسیون» بود، حکومت با پولپاشی و هزینه‌های کلان و همچنین استقبال دولت‌ها و رسانه‌های کشورهای غربی توانست چنان فضایی را با صادراتی‌ها، لابیگران و به اصطلاح تحلیلگران بر خارج  کشور، از دانشگاه‌ها تا رسانه‌ها، تحمیل کند که انگار در ایران جز جمهوری اسلامی ممکن نیست و جز دو جناح رژیم، هیچ صدایی در داخل و خارج وجود ندارد!

«خندق نظام» تا اروپا و آمریکا و کانادا کنده شد بدون آنکه بتواند گوهر آزادیخواهی و ایرانگرایی را که به یک حقیقت اطمینان راسخ داشت، آلوده و نابود سازد: ناکارآمدی نظام جمهوری اسلامی که سرنوشت آن را رقم خواهد زد و سرانجام زمانش خواهد رسید.

رشد ضدانقلاب انقلابی در داخل کشور: دهه هشتادی‌ها!

جمهوری اسلامی در حالی روی عوامل خود در خارج کشور سرمایه‌گذاری کرد که «ضدانقلاب انقلابی» علیه خودش در داخل کشور در حال رشد و پرورش بود!

حکومت فکر می‌کرد با دستکاری در خارج کشور و پخش نظرات همسو از برخی رسانه‌ها می‌تواند ایرانیان آزادیخواه خارج کشور را از میدان به در کند! اما وقتی چهار دهه با آنهمه دستگاه تبلیغاتی از رادیو و تلویزیون و کتاب‌های به اصطلاح درسی و بلندگوهای مساجد و بنر و بیلبورد بر در و دیوار و پل‌های شهرها، نتیجه‌ی عکس به بار آورده، چطور حضور چند نفر در چند رسانه می‌تواند به سود حکومت عمل کند؟!

البته جمهوری اسلامی موفق شد با لابیگران خود بر سیاست کشورهای غربی تأثیر بگذارد و ایرانیان خارج کشور را نیز از هم منشعب کند؛ اما نه تنها نتوانست ضدانقلاب انقلابی را از میان بردارد بلکه در داخل نیز به تدریج توسط مردمی احاطه ‌شد که همان خندق معروف آنها را از نظام جدا می‌کرد! شعار معروف «اصلاح‌طلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» در اعتراضات دی ۹۶ اعلام صریح و تاریخی این جدایی بود.

پس از به خاک سپردن نسل‌های فکری سی و چهل، باید نسلی به میدان می‌آمد که نه زنجیرهای فکری پنجاه و شصت را داشت و نه توهم اصلاحات دهه هفتاد را! همان دهه هشتادی‌هایی که رهبر درمانده و فرتوت جمهوری اسلامی فکر می‌کرد برایش صف می‌کشند و «سلام فرمانده» می‌خوانند!

همزمان خارج کشور نیز پوست انداخته و نسل‌های جدید خود را به میدان فرستاد. با این تفاوت که اگر در داخل ایران، دهه هشتادی‌ها تمام‌قد و یکپارچه از سراسر ایران در برابر انقلاب اسلامی و زمامداران حکومت و همه جناحین‌ و نیروهای سرکوبگر و خونریزش نبرد می‌کنند، ایرانیان خارج کشور می‌بایست برای تقویت آن یکپارچگی در داخل، با پسماندهای انقلاب اسلامی و صادراتی‌ها و تجزیه‌طلبان و انواع چپگرایان هویت‌طلب جنسیتی و قومی و غیره که، صرف نظر از دعواهای بین خودشان برای پروژه‌های درآمدزا، چشم‌شان به روی هم‌صدایی و همبستگی نسل‌های جوان در داخل کشور بسته است، مبارزه و آنها را منزوی کنند. «ایرانیان خارج  کشور» باید به این جریانات بفهمانند که خیزش مردم ایران که خود معترضان آن را «انقلاب» می‌نامند، نه فقط علیه حجاب اجباری و نقض حقوق زنان و کودکان و اقوام و پیروان مذاهب گوناگون و دگرباشان جنسی، نه برای دادخواهی فقط جنایت آبان ۹۸ و یا جنایت پرواز ۷۵۲ و دهه شصت، و نه حتا فقط همه جنایت‌های سال‌های گذشته تا سینما رکس آبادان و در کنار آنها نابودی اقتصاد و محیط زیست و تخریب فرهنگ و آموزش و روان جامعه، بلکه علیه مسببِ همه اینهاست: نظام جمهوری اسلامی! همان نظامی که نخستین ایرانیان خارج کشور پس از انقلاب را «ضدانقلاب» نامید و اکنون در داخل نیز با آنانکه فریاد می‌زنند «فتنه ۵۷ عامل هر فلاکت» احاطه شده است!

نسلی که «مرجع» و «رهبر» نمی‌خواهد!

منشاء فلاکت را مردم از همه نسل‌ها به تجربه فهمیده‌اند. آنها وقتی در مدرسه و دانشگاه و خیابان و بازار و کارخانه و اداره با یکدیگر شعار برای آزادی و آبادی و علیه جمهوری اسلامی سر می‌دهند و حتا جان خود را در این مبارزه بر کف گرفته‌اند، درباره تعلقات اجتماعی و سیاسی خود نمی‌پرسند! این تعلقات در مبارزه با استبداد مذهبی و حکومتی که همه را از دم تیغ گذرانده، نقشی بازی نمی‌کند. بلکه مربوط به آینده است تا هر شهروندی که این روزها به میدان مبارزه آمده، پس از پیروزی نیز این میدان را ترک نکند و برای تأمین حقوق تمامی تعلقات اجتماعی‌اش در آزادی و امنیت تلاش کند و مطمئن باشد در هیچ شرایطی و هرگز به عنوان «اقلیت»، حقوق‌اش توسط «اکثریت» زیر پا گذاشته نخواهد شد.

اگر گروه اندکی در خارج کشور با وجود سال‌ها زندگی در پیشرفته‌ترین دمکراسی‌های جهان، این نکته را درک نکرده‌اند، جامعه‌ی جوان ایران اما اتفاقا نشان می‌دهد که نه با همراهی در رأی‌گیری‌های جمهوری اسلامی بلکه در مبارزه با این رژیم «تمرین دمکراسی» کرده و می‌داند ایران  برای همه جا دارد و بجای تکروی و فرقه‌گرایی، امروز دوشادوش، دست در دست و پا به پای هم در حال رقم زدن آینده‌ی ایران است. چنین مردمی نه «مرجع» نه «رهبر» و نه کسانی را می‌خواهند که به آنها امر و نهی کند! آنها از همه نظر یاری و پشتیبانی و پشتگرمی می‌خواهند و نقش خارج کشور نیز چیزی جز این نبوده است. حتا در سال‌هایی که داخل در سکوت و یا هیجانات تصنعی ساخته شده توسط جناحین نظام به ویژه اصلاحطلبان بسر می‌برد، همواره  ضد انقلاب۵۷ در خارج کشور بود که چون ندای «کاساندارا» به آنها هشدار می‌داد: «فریب نخورید! وارد بازی‌‌ در زمینی نشوید که جمهوری اسلامی صحنه‌گردان آنست!»

این ضدانقلاب در سال‌های اخیر به نیروی اصلی در داخل و خارج کشور تبدیل شده و هراس جمهوری اسلامی و عواملش به همراه طرفداران انقلاب ۵۷ از همین واقعیت است. جمهوری اسلامی که رفتنی است، اما باید به «دلواپسان» اطمینان داد: ایرانگرایان طرفدار آزادی و آبادی کشور با مخالفان سیاسی خود هیچ مشکلی ندارند و آنها را دشمن خود نمی‌دانند و مبارزه با جمهوری اسلامی و آزادی و آبادی کشور همواره برای آنها در اولویت قرار داشته است و به همین عنوان نیز شناخته شده‌اند. در سال‌های سکوت نیز آنها از جمله شاهزاده رضا پهلوی بودند که برای آزادی و دادخواهی در ارتباط با دولت‌ها و سیاستمداران غربی و نهادهای بین‌المللی تلاش می‌کردند. نخستین شواهد روشنگرانه در مورد جنایت علیه بشریت توسط جمهوری اسلامی و رهبرش علی خامنه‌ای در ماه مه ۲۰۱۲ از سوی شاهزاده رضا پهلوی به چند تن از نمایندگان پارلمان آلمان در برلین ارائه شد.

از این پیروزی تا آن پیروزی

و اما بزرگترین تظاهرات ایرانیان خارج کشور تا کنون که روز ۲۲ اکتبر ۲۰۲۲ / ۳۰ مهرماه ۱۴۰۱ در میدان پیروزی برلین پایتخت آلمان برگزار شد، اگرچه شکوه و یکپارچگی و شادی و مسالمتی را به نمایش گذاشت که حواشی آنرا کمرنگ می‌کند، با اینهمه باید به دلیل همین نقش پشتیبانی خارج کشور از مبارزات مردم ایران، به این حواشی اشاره کرد تا افراد و گروه‌هایی که احتمالا دچار توهم نسبت به رویدادهای کنونی ایران هستند، آن را با تکروی و فرقه‌گرایی آلوده نکنند.

©کیهان لندن/ کارتون‌های احمد بارکی‌زاده

در همین رابطه می‌توان به سه عامل اشاره کرد: فراخوان‌دهندگان، اجراکنندگان، شرکت‌کنندگان.

نخست، این تجمع نیز پس از فراخوان اول اکتبر در ده‌ها شهر سراسر جهان از سوی «انجمن خانواده‌های جانباختگان پرواز پی‌اس ۷۵۲» مستقر در کانادا اعلام شد. روشن است که این انجمن فقط می‌تواند در ارتباط و هماهنگی با ایرانیان ساکن شهرهای مربوطه چنین گردهمایی‌هایی را برگزار کند.

بنابراین، دوم، نقش گروه برگزارکننده در هر شهر مهم است:
تا چه اندازه با کیفیت رویدادهای ایران و  واقعیت‌های اجتماعی کشور آشناست؟
تا چه اندازه دربند عقاید سیاسی و تعلقات گروهی خودش است؟!
آیا اگر چپ یا راست است، ظرفیت آن را دارد که تنوع و رنگارنگی جامعه ایران را ببیند و تحمل کند؟!
اگر یک گروه مدنی مربوط به حقوق زنان است آیا تجربه و شناخت درباره همه گرایش‌های مختلف سیاسی ایرانیان و آنچه واقعا در ایران اتفاق می‌افتد دارد؟! (فمینیسم زنانی را که می‌خواهند سر به تن مردان نباشد در بر می‌گیرد تا زنان و مردان مدافع برابری حقوق جنسیتی!)
اگر از فعالان برابری حقوقی گرایش‌های جنسیتی هستند، آیا نسبت این موضوع را به عنوان یکی از حقوق شهروندی با مجموعه‌ی حقوقی که در ایران توسط جمهوری اسلامی زیر پا گذاشته می‌شود، می‌شناسند و درک می‌کنند؟! و…

چرا این پرسش‌ها و این هماهنگی مهم است؟ چون اگر قرار است تظاهراتی در پشتیبانی از اعتراضات مردم صورت بگیرد که دادخواهی خانواده‌های جانباختگان پرواز پی‌اس ۷۵۲ نیز یکی از موضوعات آن است، باید به این نکات توجه داشت.

در میان کسانی که در تظاهرات ۲۲ اکتبر برلین شرکت کردند کم نبودند کسانی که نام «انجمن خانواده‌های جانباختگان پرواز پی‌اس ۷۵۲» و سخنگوی آن را نشنیده بودند چه برسد به گروه برگزارکننده! به ویژه شمار چنین افرادی در میان نسل‌های جدید ایرانی و ایرانی‌تبار که در شرایط ویژه به رویدادهای ایران توجه نشان می‌دهند، بسیار است. آنها برای حمایت از آزادی در ایران در این راهپیمایی شرکت کردند. خارج کشور نیز عین مردم در ایران برای «فقط» آبان ۹۸ یا جنایت پی‌اس‌۷۵۲ و یا دیگر جنایات و تخریب‌های رژیم به خیابان نمی‌رود! به همین دلیل معترضان در ایران این شعار پرمعنی را سر دادند: مهسا/ ژینا اسم رمز ماست! اگر فردی و یا گروهی این اسم رمز مشترک را درک نمی‌کند، بهتر است مسئولیت برگزاری هیچ تجمعی را برای «همگان» بر عهده نگیرد زیرا به اعتماد و پشتیبانی طیف وسیع  ایرانیان و  ایرانی‌تباران، و البته بیشتر از همه به خودش، ضربه می‌زند!

و سوم، مهم‌ترین عامل این تظاهرات (و هر تجمع دیگری) شرکت‌کنندگان هستند! پیشاپیش معلوم بود که برای جمعیتی که خود فراخوان‌دهندگان و برگزارکنندگان آن را تا پنجاه هزار نفر تخمین می‌زدند، و در عمل بین هشتادهزار تا صدهزار نفر بودند، نمی‌توان «گشت ارشاد» و «امر به معروف و نهی از منکر» راه انداخت! این جمعیت حتا اگر فقط چند ماه هم در دمکراسی‌ها ساکن بوده باشند، با قوانین و مقررات این کشورها آشنا هستند؛ رفتار با پلیس را آنها بهتر می‌دانند تا اتفاقا چپ‌ها و فمینیست‌های افراطی که برای جنجال و رفتن به صدر خبرها عمدا با پلیس درگیر می‌شوند! بنابراین درس اخلاق دادن به شرکت‌کنندگان که  با هم درگیر نشوید! دعوا نکنید! فحاشی نکنید! احترام یکدیگر را داشته باشید و… بیانگر عدم شناخت برگزارکنندگان از جمعیتی است که برای  ابراز همبستگی با مردمی به برلین و این تظاهرات می‌آمد که از یکسو هر روز با خطر از دست دادن جان خود روبرو هستند و از سوی دیگر، زن و مرد، هر ناسزای بسزایی را نثار جمهوری اسلامی و خامنه‌ای و سپاه پاسدارانش می‌کنند!

در پایان یک نکته را به دلیل اهمیت نقش ایرانیان خارج کشور و راهپیمایی ۲۲ اکتبر برلین نباید ناگفته گذاشت و آن رسانه‌های «فارسی‌زبان» به اصطلاح پرمخاطب است که بیشترین دشنام ها را نیز از این مخاطبان می‌شنوند!

آیا فکر کردید با چرخاندن دوربین از موج پرچم‌های برافراشته‌ی شیروخورشید، واقعیت تغییر می‌کند؟!
آیا فریاد «کردستان زاهدان چشم و چراغ ایران»، از سنندج تا تهران، از برلین تا تهران، جانم فدای ایران را نشنیدید؟!
آیا نمی‌بینید آن خورشیدی که دوربین شما روی آن زوم کرده، بر پشت شیر پرچم ملی و تاریخی ایرانِ یکپارچه و متحد می‌درخشد؟! پرچمی که نه فقط در تظاهرات میدان پیروزی برلین، بلکه با پیروزی مردم در میدان‌های ایران به اهتزاز درخواهد آمد.
آیا درک نمی‌کنید که هر کدام از این تظاهرات عین شعارهای مردم در داخل کشور نمایش گرایش‌هایی است که روزی در یک همه‌پرسی به رأی تبدیل خواهد شد؟!

جمعیت انبوه ایرانیان خارج کشور در پایتخت آلمان با شعور و آگاهی و درایت و صبوری و مسالمت و احترام و بزرگی خود ثابت کرد که «ضدانقلابِ» آزادیخواه از داخل و خارج، جمهوری اسلامی را احاطه کرده و تا این انقلاب ملی را به ثمر نرساند، از پای نمی‌نشیند.
الاهه بقراط| توئیتر | اینستاگرام|

[کیهان لندن شماره ۳۸۵]

 

 

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=303622