فرح دوستدار – جامعه ایران هماکنون شاهد بزرگترین تحول فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خود در تاریخ ١۴٠٠ سال اخیر است. نسل جوان ایران نه تنها اعتباری برای طبقه حاکم و اوامر و احکام آن قائل نیست بلکه در صدد است تمامی هنجارها و سنتهای پوسیده چند صد ساله و اکثرا غیرانسانی آنرا از جامعه دور ساخته و به حافظه تاریخ سپارد. شعار زن- زندگی- آزادی دربچهای به دنیای مدرن است و ارزشهای بنیادین دموکراسی را در بر میگیرد. ارتقاء ارزش و مقام زن لازمه برقراری حقوق برابر انسانهاست که یک اصل مهم دموکراسی محسوب میشود. حفاظت از جان و کرامت انسان و دارا بودن یک زندگی شرافتمندانه اولین و مهمترین وظیفه هر دولت مردمسالار است و کسب آزادی در مسائل خصوصی و همچنین آزادی فکر و بیان و اجتماعات از حقوق اولیه هر شهروندیست. به این ترتیب جنبش انقلابی ایرانیان قدمی بزرگ و اساسی به سوی دموکراسی و پیوستن به جهان مدرن است. با توجه به این نکته که خواسته آزادی، برابری و زندگی شرافتمندانه حق مسلم هر انسان در هر نقطه جهان است چه غرب یا شرق، شمال یا جنوب. تحقق این ارزشها نقطه پایان بر غربستیزی و بحثهای گمراه کننده «تجدد غربی»، «نبرد سنت با مدرنیته» یا «مدرنیته بومی» و از این قبیل خواهد بود.
در بحبوحه وقایع انقلاب فرانسه که از سال ١٧٨٩ میلادی آغاز گردید یوهان ولفگانگ گوته شاعر، نویسنده، محقق و سیاستمدار آلمانی با مشاهده تحولات بنیادین آن انقلاب چنین نوشت: «از امروز و از این محل، دوران تازهای در تاریخ جهان آغاز میشود». حال میتوان با مشاهده قیام شجاعانه ایرانیان که از ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ آغاز گردید و با توجه به خواستههای بنیانشکن آن پیشبینی نمود که «از این سال و از این سرزمین دوران تازهای در تاریخ خاورمیانه آغاز میشود».
سالهاست که مدافعان پیدا و پنهان جمهوری اسلامی بر این طبل میکوبند که چنانچه این نظام سزنگون گردد چه خواهد شد و چه جایگزینی خواهد آمد؟ با توجه به آگاهی عمومی و وجود تعداد بیشماری از متخصصان و افراد کاردان در بین ایرانیان داخل و خارج از کشور و از سوی دیگر میزان فساد و ناکارآمدی سیاستمداران کنونی طرح چنین سؤالی گمراه کننده و بیمورد به نظر میرسد. در عین حال ضرورت دارد همزمان با خواسته گذار از تمامی نظام موجود و تغییر سیستم این سؤال نیز مطرح گردد که چه راهکارهایی را باید جهت تضمین برقراری یک دموکراسی و حفظ و حراست آن از هماکنون پیشبینی نمود تا ملت ایران مانند انقلاب سال ١٣۵٧ فریب نخورده و از دیکتاتوری مذهبی به دام دیکتاتوری دیگری نیفتد.
بیتردید زمان ما با دوران قبل از انقلاب اسلامی کاملا متفاوت است. بسیاری از جوانان انقلابی آن سالها یا از جناج چپ بودند و یا شیفته مکتب «مارکسیسم اسلامی». ملغمه ناهنجاری که هیچ عقل پرسشگر و مطّلعی نمیتوانست ترکیب آندو را بپذیرد. هر دو این اندیشهها برای مبارزه و تخریب ساخته شده بودند. در هیچیک مفهوم آزادی، برابری، حفظ جان و کرامت انسانها، حقوق شهروندی و رفتار مدنی محلی از اعراب نداشت. در بین چپها که به «جادهصافکن» اسلامگرایان تبدیل و معروف شدند مبارزه با امپریالیسم منجر به نفی مدرنیته- به اصطلاح غربی- شد و جهادیستهای اسلام سیاسی با نفی تجدد و بازگشت به صدر و سلف خود جامعه و فرهنگ ایران را از قافله تمدن دور ساختند. نمایندگان هر دو مکتب در طول چهار دهه گذشته به خوبی ماهیت خود را به ایرانیان شناساندند. خیزش انقلابی کنونی نشاندهنده آگاهی مردم ایران و گسست آنان از مکتب اسلام سیاسی و مدینه فاضله چپهاست که هرگز و در هیچ جا به وجود نیامد.
شعار نسل جوان امروز «زن زندگی آزادی» در وحله اول شعاری اجتماعی و خواهان بک زندگی بهتر است. ولی در این لحظات حساس تنها مخالفت با نظام حاکم و تلاش برای گذار از آن گافی نیست. بلکه باید آگاه بود که چه عوامل و شرایطی میتواند از آغاز پیروزی ضامن برقراری یک جامعه دموکراتیک باشد و چه عواملی جامعه را به هرج و مرج و یا یک دیکتاتوری جدید سوق میدهد.
یک سلسله از ارزشها و اصول کلی را باید از هماکنون بطور گسترده مورد بحث و گفتگو قرار داده و به باورهای جمعی دست یافت از جمله:
– دیگر هرگز و هرگز نباید از خاک این وطن دیکتاتوری سر بر آورد. هر یک از ایرانیان وظیفه وجدانی دارد با هرگونه تمایل اقتدارگرایانه فردی یا گروهی مبارزه کند. حفظ و استحکام بخشیدن به دموکراسی وظیفه هر فرد است. در یک هماهنگی جمعی باید تعهد وجدانی شهروندان در زمینه حراست از دموکراسی تقویت گردد.
– قدرت هدف نیست بلکه وسیلهایست برای رسیدن به هدف اصلی که برقراری آزادی، برابری و عدالت اجتماعی به وسیله قانون است.
– قدرت باید در نظام دموکراتیک تقسیم و پیوسته کنترل شود. تمام شهروندان باید با راهکارهای تقسیم و کنترل قدرت و عواملی که موجب سوء استفاره و فساد میگردد آشنا شوند. کنترل نه تنها از بالا به وسیله قانون و نهادهای مسئول بلکه اشکال کنترل از پایین به وسیله مشارکت اجتماعی، همکاری سیاسی و مطبوعات و رسانههای آزاد نیز باید آموخته شود.
– شفافیت یکی از خصائص نظام مردمسالار است. باید مسائل سیاسی و اجتماعی بطور شفاف مورد بحث و گفتگو قرار گیرد. آنکه تحمل شنیدن عقیده مخالف را ندارد به بلوغ دموکراتیک دست نیافته است. لازمه شفافیت وجود رسانههای آزاد و بیطرف است که باید به وسیله قانون حمایت و حفاظت گردند.
– جامعه آزاد یک جامعه متکثر است که همه گوناگونیها را پذیراست. از سوی دیگر حفظ و بقای کثرت وابسته است به وجود وحدت در یک سلسله از ارزشها و اصول کلی. از این رو باید اصول وحدتبخش فرهنگ و جامعه ایران را مشخص نموده و مانند یک پیمان جمعی آنرا محترم و غیر قابل نقض دانست.
– علاوه بر برقراری یک نظام سیاسی دموکراتیک باید در زمینههای آموزش و پرورش، اقتصاد، دین، نهادهای مدنی و سایر زمینهها نیز ساختار و اصول دموکراسی پیاده شود.
– روند تأسیس یک دموکراسی یا در اصطلاح علمی دموکراتیزاسیون یکی از بخشهای علم سیاست است و تجربههای متعددی از پایان جنگ جهانی دوم تا کنون در این زمینه موجود است. این روند یا میتواند از پائین و به وسیله مردم خواسته شود مانند آنچه در کشورهای بلوک شرق اروپا پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی رخ داد و یا از بالا به وسیله حکومتها یا نهادهای بینالمللی اعمال گردد مانند تأسیس جمهوری فدرال آلمان پس از جنگ جهانی دوم با کمک متفقین که نمونه موفقی بود و کوشش جهت برقراری یک دموکراسی در عراق یا افغانستان که با شکست مواجه شد. برخی ار دانشمندان در هر دو حالت شرط موفقیت را وجود یا ایجاد یک جامعه مدنی قوی میدانند که همزمان با نهادهای حکومتی فعال باشد. تجزیه و تحلیل عوامل موفقیت یا شکست روند دموکراسی شدن بحثی گسترده و خارج ار حوصله یک مقاله کوتاه است. امید است متفکرین و متخصصین ایرانی هرچه زودتر این معضل را مورد گفتگو و تحقیق قرار دهند.
– مردم آلمان پس از خاتمه جنگ جهانی دوم با کمک متفقین خصوصا ایالات متحده امریکا راهکارهایی را تحت عنوان «نازیزدایی» ابداع کردند که هدف آن پاکسازی جامعه، فرهنگ، مطبوعات، اقتصاد، قوه قضائیه و سیاست از همه تأثیرات ناسیونال سوسیالیسم و پیشگیری از بازگشت آن بود. این فعالیتهای قانونی که برخی از آنها تا امروز اجرا میگردد میتواند الهامبخش ایرانیان در برنامهریزی دوران پس از گذار از نظام فعلی باشد.
امید است همزمان با گزارشها در زمینه خیزش و قیام مردمی و نیرو بخشیدن و حمایت از مردم ایران گفتگو در مورد دوران بعد از انقلاب نیز آغاز گردد. اشاعه و پیشبرد این گفتگوها با یاری رسانههای آزاد و دموکراسیخواه ممکن میگردد.