حراست آموزش و پرورش ایذه از بازگشت به کار زینب مولاییراد مادر کیان پیرفلک و دبیر هنرستان «فاطمیه» ایذه جلوگیری کرده و او را «تا اطلاع ثانوی» از حضور در مدرسه منع کرده است. سالهاست جمهوری اسلامی با فشار بر خانواده جانباختگان اعتراضات، از جمله بیکار کردن و فشارهای امنیتی و قضایی، به دنبال ساکتکردن و جلوگیری از دادخواهی آنها است.
کانال شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران گزارش داده که روز شنبه یک بهمن ۱۴۰۱، زینب مولاییراد مادر کیان پیرفلک در هنرستان فاطمیه شهرستان ایذه، محل خدمت خود حضور یافته اما به او گفته شده باید به حراست اداره مراجعه کند.
این کانال نوشته که حراست آموزش و پرورش ایذه بعد از مراجعه به او گفته تا اطلاع ثانوی حق حضور در مدرسه را ندارد.
بر اساس این گزارش زینب مولاییراد تا کنون هیچگونه ابلاغیهای مبنی بر ارتکاب تخلف دریافت نکرده و منع حضور او در محل کار به صورت «شفاهی» و بدون «مجوز کتبی» اعلام شده است.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران تأکید کرده که «سوال اینجاست طبق کدام قانون و مجوز خانم مولایی حق ورود به محل خدمت را ندارد؟ اگر ایشان تخلفی انجام دادند و باید مجازات شوند چرا تا کنون بصورت کتبی ابلاغ نشده؟ و در آخر چگونه امکان دارد بدون هیچ مجوز کتبی از ورودشان جلوگیری شود؟»
زینب مولاییراد در حالی از کار منع شده که همسرش، میثم، نیز حدود دو ماه است به دلیل جراحات ناشی از شلیک مأموران جمهوری اسلامی در بستر بیماری است.
شعرخوانی مادر #کیان_پیرفلک در مراسم خاکسپاری: اتل متل توتوله، آسیدعلی چهجوره؛ یه ریش داره تا سینه، سینهی پر ز کینه…
ایذه
جمعه ۲۷ آبان ۱۴۰۱#انقلاب_ایران#MahsaAmini #IranRevolution pic.twitter.com/QWVvmAvDLo
— KayhanLondon کیهان لندن (@KayhanLondon) November 18, 2022
میثم پیرفلک روز چهارشنبه ۲۵ آبان به همراه همسر و دو فرزند ۱۰ ساله و ۳/۵ سالهاش، کیان و رادین، در ایذه در حال عبور از خیابان بودند که اتومبیل آنها از سوی مأموران جمهوری اسلامی هدف رگبار گلوله قرار گرفت. میثم و کیان فرزند ۱۰ سالهاش که روی صندلی عقب سمت راننده نشسته بودند مورد اصابت گلوله قرار گرفتند. کیان در دم جانباخت و میثم بیهوش به بیمارستان منتقل شد.
وضعیت میثم به حدی وخیم بود که شبانه از ایذه به بیمارستان گلستان اهواز منتقل شد. در بیمارستان گلستان چند عمل جراحی روی میثم انجام شد و در نهایت پس از سه هفته، در پی ناپایدار شدن دوبارهی وضعیت و به توصیه پزشکان، او به بیمارستان «عرفان» در تهران منتقل کردند. هفته گذشته میثم پیرفلک از بیمارستان به خانهای در تهران منتقل شد تا ادامه روند درمان در خانه ادامه پیدا کند. او به دلیل آسیب نخاعی توان نشستن، راه رفتن و ایستادن را ندارد.
خانواده تصمیم گرفته بودند خبر جان باختن کیان را از او پنهان کنند تا این خبر ناگوار بر روند بهبود و درمان او اثر منفی نگذارد. دوم دیماه همزمان با چهلم کیان پیرفلک میثم از جان باختن فرزندش مطلع شد. رضا پیرفلک برادر میثم با انتشار تصویری که رادین، برادر کوچکتر کیان پیرفلک، را در آغوش پدرش میثم نشان میدهد، نوشت: «رادین جان پدرت را محکم در آغوش بگیر و آرومش کن چون اون الان دیگه میدونه که کیان نیست. الان دلخوشیش تو هستی، تو بوی کیان را میدی و خاطرات کیان را برای بابایی زنده میکنی.»
جانباختن کیان، کودکی تیزهوش و دوستداشتنی و با استعداد و با آرزوهای بزرگ بود از جمله اینکه مخترع شود، نه تنها خانواده بلکه کل ایرانیان را تحت تأثیر قرار داد. شب حادثه پس از آنکه کیان در بیمارستان ایذه جان میبازد، مادر کیان از هراس اینکه مبادا مأموران امنیتی پیکر کودکاش را بدزدند و پنهانی به خاک بسپارند، با کمک اقوام نزدیک پیکر کیان را از بیمارستان تحویل گرفت و به خانه برد و با گرفتن یخ از همسایهها برای قرار دادن روی پیکر فرزندش تا صبح در کنار او ماند تا ساعت خاکسپاری فرا برسد.
بلافاصه پس از جان باختن وی ویدئوهای او که از علاقهاش به اختراع و رباتیک گفته بود و ویدئوی قایقی که خودش اختراع کرده بود تا در جشنواره علمی «جابربن حیان» شرکت کند در شبکههای اجتماعی هزاران هزار بار چرخید و دیده شد. کیان در ویدئوی آزمایش قایقاش با عبارت «به نام خدای رنگین کمان» توضیحاتاش را آغاز کرد و با «پس نتیجه میگیریم که کار میکند» به پایان برد.
«به نام خدای رنگین کمان» و «قایق» به سرعت با نام کیان پیرفلک پیوند خورد. همچنین «یخ» برای بسیاری از ایرانیان یادآور رنج بیپایان و توصیفناشدنی و تصورناپذیر مادر کیان در شب از دست دادن فرزندش است.
شامگاه چهارشنبه ۲۵ آبان بیش از ۱۰ نفر در ایذه با شلیک مأموران حکومتی کشته و زخمی شدند. در این میان به جز کیان، دو کودک دیگر به نام سپهر مقصودی و آرتین رحمانی نیز جان باختند.
جمهوری اسلامی در دروغی وقحیانه ادعا کرد تیراندازی به سمت مردم از سوی مأموران حکومتی نبوده و یک حمله تروریستی بوده است! شهروندان اما چنین ادعایی را رد کردهاند و در مراسم خاکسپاری کیان پیرفلک، مادرش پشت بلندگو ماجرای شب حادثه را تعریف و تأکید کرد این حمله تروریستی نبود و مأموران حکومتی به سوی آنها و دیگر شهروندان شلیک کردند.
مادر #کیان_پیرفلک:پلیس ماشین ما را به رگبار بست!
جلوی «هلال احمر» گاردیها و لباسشخصیها بودند. یکیشون داد زد: برگردین! کیان گفت: بابا ایندفعه رو به پلیسا اعتماد کن برگرد! دور زدیم؛ ماشین رو به رگبار بستند…#انقلاب_ایران #آبان_۲۴_۲۵_۲۶ pic.twitter.com/NfSISDYh9c
— KayhanLondon کیهان لندن (@KayhanLondon) November 18, 2022
مراسم خاکسپاری کیان در حالی برگزار شد که پدرش در بیمارستان گلستان اهواز تحت مراقبهای ویژه بود و یک عمل جراحی ناموفق بر روی او انجام شده بود. میثم پیرفلک نیازمند عمل دوم بود تا زنده بماند و نیروهای امنیتی از این موضوع به عنوان ابزاری برای زیر فشار قرار دادن مادر کیان استفاده کردند. آنها زینب مولایی راد مادر کیان پیرفلک را زیر فشار قرار دادند تا افشاگری در مراسم خاکسپاری فرزندش را پس بگیرد و اعترافات اجباری انجام دهد.
همزمان اما عموی کیان در گفتگو با روزنامه «اعتماد»، صحبتهای مادر کیان را تأیید کرده و گفته که حرفهای وی تمام ابعاد پنهان موضوع را نمایان کرد و واقعیت همانی است که او در مراسم خاکسپاری کودکش گفت.
سجاد پیرفلک افزوده که مادر کیان «به عنوان فردی که دقیقا در صحنه حادثه حضور داشته در جمع هزاران نفر از مردم به صورت شفاف توضیح داد که چه اتفاقی برای کیان، پدرش و کل خانواده افتاده است.»
به گفته سجاد پیرفلک، هنگام شلیک مأموران به ماشین این خانواده، رادین برادر سه ساله کیان و مادرش، زینب مولایی راد در صندلی سمت شاگرد نشسته بودند و تیرهای شلیک شده از سمت راننده به ماشین برخورد کرد و کیان هم که در سمت راننده نشسته بود تیرها به پهلوی او اصابت کرد.
عموی کیان افزود که «من فیلمهای فاجعه را دیدم و متوجه شدم که روایت صحیح همانی است که مادر کیان مطرح میکند. نه رادین و نه مادرش تیر نخوردند از سوی دیگر کیان فوت کرد و پدرش هم در بیمارستان است.»
سجاد پیرفلک تأکید کرده که مادر کیان معلم هنر است و نه تنها زن بسیار روشنفکر و آگاهی است بلکه همه وقت خود را صرف تربیت فرزندانش کرده بطوری که کیان ضرورت حفاظت از محیط زیست را درک میکرد و در همین سن کارهای زیادی برای محیط زیست انجام میداد، حقوق شهروندی را درک و رعایت میکرد، به هنر عشق میورزید، به فردیت و حریم خصوص افراد احترام میگذاشت، و معرّف نسلی بود که میشد به آنها امید داشت که بتوانند ایران را آباد و آزاد کنند.