هایده، از تولد تا «گلهای رنگارنگ»؛ گذری به زندگی هنری هایده تا ۲۸ سالگی به مناسبت هشتاد و یکسالگی تولد وی

- چهره شاخص آهنگسازی در دوره نخست فعالیت‌های‌های هنری‌ هایده شخصی نبود جز علی تجویدی که معرف اصلی وی به جامعه هنری ایران نیز بود و البته پس از تجویدی باید به مهندس همایون خرم اشاره کرد.
- هایده پیش از ورود به برنامه «گلها» و فعالیت در رادیو به سال ۱۳۴۶ و ۱۳۴۷ در چهار فیلم مختلف ترانه‌هایی اجرا کرد، بدون آنکه نامش در تیتراژ آن فیلم‌ها بیاید.
- هایده پس از چند ماه تمرین‌های فشرده خوانندگی نزد علی تجویدی در اواخر پاییز سال ۱۳۴۷ آماده شد تا ترانه معروف «آزاده» ساخته تجویدی را با شعری از رهی معیری بخواند.

دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۲ برابر با ۱۰ آپریل ۲۰۲۳


علی عظیمی‌ نژادان – هایده در ۲۱ فروردین ۱۳۲۱ به دنیا آمد. این نوشتار قسمت نخست زندگینامه مفصلی است درباره‌ هایده که بدون تردید یکی از خوشصداترین و محبوب‌ترین خوانندگان تاریخ معاصر ایرانزمین محسوب می‌شود و اینک به بهانه بیست و یکم فروردین که سالگرد تولد این بانوی بی‌همتای آواز و ترانه است به خوانندگان  کیهان لندن تقدیم می‌شود.

زندگی هنری‌ هایده را به عبارتی می‌توان به سه دوره تقسیم کرد:

۱) فعالیت در برنامه «گلهای رنگارنگ» در چارچوب موسیقی کلاسیک ایرانی (از سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۰)
۲)فعالیت در چارچوب موسیقی پاپ و پاپ سنتی (از ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷)
۳)آغاز مهاجرت و فعالیت‌های هنری از ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۸ یعنی تا زمان مرگ ناهنگام وی که در این دوره نیز او صرف نظر از برخی اجراهای خصوصی در محافل و مجالس، بیشتر در چارچوب موسیقی پاپ و پاپ سنتی فعالیت می‌کرد.

چهره شاخص آهنگسازی در دوره نخست فعالیت‌های‌های هنری‌ هایده شخصی نبود جز علی تجویدی که معرف اصلی وی به جامعه هنری ایران نیز بود و البته پس از تجویدی باید به مهندس همایون خرم اشاره کرد. اما در دوران دوم فعالیت‌های هنری باید به کسانی چون محمد حیدری، جهانبخش پازوکی، فریدون خشنود، انوشیروان روحانی و حسن لشگری به عنوان چهره‌های شاخص آهنگسازی اشاره کرد و در نهایت در دوران سوم فعالیت‌های هنری‌ هایده در مهاجرت باید از هنرمندانی چون صادق نجوکی، فرید زلاند، آندرانیک و محمد حیدری نام برد.

«معصومه دده بالا» در بیست و یکم فروردین سال ۱۳۲۱ در تهران و در خانه‌ای بزرگ و پر جمعیت در محله آبسردار (عین‌الدوله) در منطقه‌ای میان خیابان «ایران» فعلی و حوالی میدان بهارستان متولد شد. پدر او محمدباقر بیک دده بالا نام داشت با اصلیت تبریزی و مادرش زینت بلغاری اصالتا رشتی بود.

پدر‌هایده در مجموع چهار همسر اختیار کرد که همه این زنان با فرزندانشان در همین خانه زندگی می‌کردند و‌ هایده و مهستی محصول ازدواج پدر با آخرین همسرش هستند. این دو خواهر یک خواهر و برادر تنی دیگر نیز داشتند و علاوه بر آنها دارای سیزده خواهر و پنج برادر ناتنی بودند. زمانی که‌هایده حدودا شش هفت ساله بود پدر آنها فوت می‌کند و یکی از برادران ناتنی آنها به  نام «اکبر سالارپور» عملا سرپرستی آنها را بر عهده می‌گیرد. صدای خوش در خانواده‌هایده و مهستی موروثی بود؛ بطوری که مطابق گفته‌های‌ هایده و مهستی، هم مادر و هم یکی از خاله‌های آنها صدای خوبی داشتند.

هایده در گفتگویی که چند ماه پیش از درگذشت با بخش فارسی صدای آلمان داشت درباره پدرش به این نکته اشاره کرد: «پدرم یکی از هنردوستان واقعی بود که به موزیک کشورمان عشق می‌ورزید و اغلب روزها و شب‌ها را با موزیسین‌های خوب و خوانندگان می‌گذراند. من در آن خانواده به دنیا آمدم و از بچگی یاد گرفتم که به موزیک گوش کنم و البته در خون من هم بود و خداوند هم با لطفش به من صدایی داد که امروز می‌توانم در کنار شما بنشینم و در هر صورت ملت ایران و هنرمندان مرا به عنوان یک هنرمند قبول داشته باشند.»

از همان گفتگو پیداست که او از همان دوران کودکی به آوازخوانی علاقه خاصی داشته و از دوازده سالگی، آواز را تمرین می‌کرده است. بنا به گفته مهستی، خواهری که چهارسال از او کوچک‌تر بود،‌ هایده از همان دوران نوجوانی به او تصنیف خواندن را یاد می‌داد و حتی در بسیاری از مواقع جمعه‌ها او را به جنگل‌های اطراف تهران می‌برد تا با هم با صدای بلند آواز بخوانند.‌ هایده بعدها در مصاحبه‌های متعددی که با جراید مختلف داشت چندین بار اعلام کرد که تنها خواننده مورد علاقه‌اش در دوران نوجوانی خانم دلکش بوده که  به‌خصوص از کشش و تُن صدای این خواننده بسیار خوشش می‌آمد. آن زمان یعنی از اوایل دهه سی خورشیدی به بعد  دوشنبه‌های هر هفته تقریبا به صورت مرتب صدای این خواننده از رادیو پخش می‌شد. در آن زمان ، بیشتر مردم ایران یا به صدای مرضیه علاقمند بودند یا به صدای دلکش؛ بطوری که به عبارتی می‌شد مردم ایران آن دوران را در طرفداری از خوانندگان به دو دسته دلکشی‌ها و مرضیه‌ای‌ها طبقه‌بندی کرد و‌ هایده به خاطر محدوده صوتی و لحن خاصی که از همان ابتدا در صدایش وجود داشت طبیعی بود که بیشتر به صدای دلکش گرایش داشته باشد تا مرضیه. اصولا‌هایده بم‌خوان بود و فرم مسلط صدایش مانند عصمت باقرپور (دلکش) در محدوده صدای کنترآلتو می‌گنجید در حالی که جالب اینجاست که مهستی از دوران کودکی و نوجوانی، شیفته صدای الهه بود. البته با ملاحظه برخی اجراهای اولیه‌ هایده می‌توان گفت که در آن دوران، محدوده صوتی او چیزی بین متسوسوپرانو و کنترآلتو قرار داشت.

در خانواده‌هایده  مانند بیشتر خانواده‌ها در آن زمان ایران، برای فعالیت در زمینه موسیقی از جمله آوازخوانی (به‌خصوص برای زنان) مخالفت‌های جدی وجود داشت و در نظر عموم، کسانی را که به این وادی وارد می‌شدند مشتی «مطرب» و بی بند و بار و بی‌توجه به اخلاق می‌دانستند. البته مخالف اصلی این فعالیت‌ها در خانواده هایده، همان اکبر سالارپور بود یعنی برادر ناتنی که سرپرست اصلی خانواده آنها پس از مرگ پدر بود.

در عین حال ازدواج زودهنگام‌ هایده در سال ۱۳۳۴ و در سیزده سالگی نیز مانع مضاعفی بود برای فعالیت هنری‌ هایده. همسر‌هایده، نوری، که در زمان ازدواج با‌ هایده حدود بیست و یک سال داشت از افسران ارتش بود و البته آن زمان درجه سرگردی داشت و به سیاق بیشتر ارتشیان آن زمان، دارای تعصبات شدید خانوادگی بود و به هیچ وجه خوش نداشت که همسرش با وجود داشتن استعداد هنری، به آوازخوانی بپردازد.

هایده پس از ازدواج در کوی افسران منطقه امیرآباد زندگی می‌کرد و البته بعد از مدتی مادر و خواهران و برادران‌هایده هم در این منطقه سکونت کردند. با وجود مخالفت‌های شدید خانواده،‌ هایده و به همراه او، مهستی تسلیم سختگیری‌ها نشدند و تلاش کردند که با این ممنوعیت‌ها مبارزه کنند.

از قضا از میان دوستان و آشنایان خانوادگی آنها، فردی بود به نام سرهنگ لادبن که او و همسرش با دخترخاله محمدرضاشاه یعنی خانم مهری دوستی نزدیکی داشتند و همین امر باعث راه پیدا کردن‌ هایده و مهستی به برخی میهمانی‌های دربار شد.

در همین رفت و آمدها بود که در نهایت مهستی با برخی هنرمندان ممتاز آن زمان مثل حبیب‌الله بدیعی و پرویز یاحقی آشنا شد که در نهایت پس از شنیدن صدای مهستی، یاحقی تصمیم گرفت که یکی از ساخته‌های خود را با صدای مهستی ضبط کند و در نهایت نیز چنین شد و مهستی در نوزده سالگی نخستین فعالیت هنری رسمی‌ خود را در برنامه «گلهای رنگارنگ» شماره ۴۲۰ با خواندن ترانه مشهور «آنکه دلم را…» در مایه چهارگاه با شعری از بیژن ترقی آغاز کرد. گفتنی است که اجرای آواز این برنامه را حسین خواجه امیری (ایرج) بر عهده داشت.

اما سرنوشت‌ هایده تا مدت‌ها به گونه دیگری رقم خورد و با آنکه او نسبت به مهستی چند سالی بزرگتر بود و مشوق اولیه مهستی در زمینه ترانه‌خوانی محسوب می‌شد اما به خاطر همسر سختگیر و همچنین به دلیل صاحب فرزند شدن، نتوانست وارد کار هنری شود.

هرچند روایتی از خود‌ هایده وجود دارد مبنی بر اینکه وی حدود دو سال پیش از مهستی، آوازی را در دستگاه شور در رادیو اجرا کرد اما همسرش به محض مطلع شدن، مانع پخش آن می‌شود.‌ هایده از ازدواج با نوری صاحب سه فرزند شد: کامران در سال ۱۳۳۵ متولد شد. فرزند دوم کیوان و در نهایت فرزند سوم دختری به نام کیانوش بود.

البته روایت دیگری هم وجود دارد مبنی بر اینکه همسر‌ هایده آنقدر هم که وی و مهستی در مصاحبه‌های خود بر آن تاکید می‌کنند سختگیر و غیرقابل انعطاف نبوده چرا که هم از تجویدی و هم از همایون خرم نقل شده است هنگامی‌ که این دو در دو نوبت مختلف در میهمانی‌هایی با‌هایده و خانواده‌اش آشنا شدند آقای نوری خیلی از آنها استقبال کرد و پیش از ورود جدی‌ هایده به رادیو به گونه‌ای مشوق او نیز محسوب می‌شد.

به هرحال آنطوری که از نشانه‌ها و مدارک مختلف بر می‌آید‌، هایده پیش از ورود به برنامه «گلها» و فعالیت در رادیو به سال ۱۳۴۶ و ۱۳۴۷ در چهار فیلم مختلف ترانه‌هایی اجرا کرد، بدون آنکه نامش در تیتراژ آن فیلم‌ها بیاید: «شکوه جوانمردی» به کارگردانی و نویسندگی اسماعیل ریاحی در سال ۱۳۴۶، «دالاهو» ساخته سیامک یاسمی‌ به سال ۱۳۴۶، «بندرگاه عشق» ساخته گرجی عبادیا به سال ۱۳۴۶ و در نهایت «بازی شانس» ساخته فاروق عجرمه به سال ۱۳۴۷٫

هایده در فیلم «شکوه جوانمردی»  ترانه‌ای به نام «روز نشاط و طرب» خواند با مطلع «روز نشاط و طربه یواش یواش/ مطرب بزن نغمه خوش براش براش» که ملودی آن را جعفر پورهاشمی‌ ساخته بود. در فیلم «دالاهو» ‌هایده ترانه‌ای به نام «سلسله مو» خواند از ساخته‌های دیگر پورهاشمی‌ با مطلع «سلسله مو ابرو کمون مثل من کی دیده؟ ساده و خوب و بی کلک مثل من کی دیده؟»

در فیلم «بازی شانس‌» هایده در نخستین همکاری خود با همایون خرم و شعری از تورج نگهبان به نام «تو چرا نیایی؟» ترانه‌ای را اجرا می‌کند و فریبا خاتمی‌ از بازیگران اصلی فیلم بجای‌ هایده لب‌خوانی می‌کند.

همایون خرم در کتاب خاطرات خود با نام  «غوغای ستارگان» پس از شرح دادن نخستین آشنایی خود با‌هایده و همسرش درباره   نخستین همکاری خود با‌ هایده می‌گوید: «من آن زمان به تازگی آهنگ رسوای زمانه را ساخته بودم و خانم الهه آن را اجرا کرده بودند. در نخستین دیداری که با خانم‌ هایده و همسرشان در منزل شخصی آنها داشتم او همین آهنگ مرا در مایه زیرتری برای من خواند و کاملا دقت کردم و دیدم که تا به آخر همه را خیلی خوب اجرا کرد. هم صدای خوبی داشتند و هم طنین صدایشان خوب بود. به هر حال من این صدا را پسندیدم و در این فکر بودم که با ایشان کار کنم. بعد به نظرم رسید که صدایشان را از نظر میکروفونیک بودن هم باید بررسی کنم که آیا در پشت میکروفون نیز صدای ایشان مطلوب است؟ این بود که به ایشان گفتم: ممکن است ظرف چند روز آینده یک ضبطی داشته باشم از شما ، خواهش می‌کنم که بیایید و آن آهنگ را اجرا کنید تا من ببینم صدای شما پشت میکروفون چطور است. خانم‌هایده هم  فورا پذیرفت و شاید دو یا سه هفته گذشت که من آهنگی را برای یکی از فیلم‌های فارسی ساخته بودم و دیدم که این آهنگ به صدای ایشان می‌خورد. این بود که به ایشان اطلاع دادم در فلان روز به استودیوی طنین که در خیابان ثریا یا سمیه فعلی بیایند. مکان استودیوی طنین در زیرزمین ساختمانی در کوچه‌ای که نامش رامسر بود قرار داشت و در زمان خودش بسیار وسیع و مجهز بود. ایشان آمد و ارکستر مشغول کار بود. آهنگ را با ایشان کار کردم و در حقیقت قصدم این بود که ببینم استعداد یادگیری ایشان در چه حد است. اتفاقا خیلی زود یاد گرفتند و شاید در ظرف یک ساعت که من چند مرتبه آهنگ را برای ایشان زدم، کاملا اشکال‌ها برطرف شد. ارکستر هم آماده بود؛ چون آن‌موقع ارکستر و خواننده با هم اجرای برنامه می‌کردند یعنی هنوز میکس وارد کار ضبط موسیقی نشده بود. آهنگ اجرا شد و بعد من نوار را از اپراتور گرفتم و گوش کردم. دیدم عجب طنین صدایی! و خوشبختانه طنین صدا از نظر میکروفون هم بسیار خوب بود. این زمان حدود سال ۴۷-۱۳۴۶ بود و ایشان مدت‌ها بعد در رادیو برنامه اجرا کردند».

اما فعالیت جدی هنری‌هایده از زمانی آغاز شد که وی در یک مهمانی به سال ۱۳۴۷ ابتدا با مجید نجاحی و از طریق وی با رهی معیری آشنا شد و در نهایت به واسطه رهی معیری با استاد علی تجویدی ملودی‌ساز و نوازنده برجسته ویولون آشنا می‌شود. البته‌هایده در گفتگویی که با رادیو صدای آلمان داشت ابراز کرد که علاوه بر تجویدی مدتی نیز از دانش موسیقی هنرمندان دیگری چون احمد عبادی، فرهنگ شریف و حتی فریدون ناصری بهره برده است. اما به هرحال خود‌ هایده و دیگرانی که در جریان کارهای او بودند متفق‌القول هستند که استاد و معرف اصلی او به جامعه هنری ایران علی تجویدی بود. تجویدی در آن زمان مدتی بود که پس از پایان همکاری با  حمیرا به دنبال خواننده دیگری می‌گشت که بتواند مجری خوبی برای ساخته‌های تازه‌ی وی باشد. با شنیدن صدای‌ هایده، بسیار از صدای او خوشش آمد و تصمیم گرفت که مدتی به او آواز تعلیم  دهد و برخی ظرایف آواز و تصنیف‌خوانی را به او بیاموزد.

پرویز خطیبی روزنامه‌نگار، طنزپرداز، ترانه‌سرا، نمایشنامه‌نویس و کارگردان معروف سینما در کتاب خاطرات خود موسوم به «خاطراتی از هنرمندان» در اینباره نقل می‌کند که وقتی او (پرویز خطیبی) از تجویدی درباره هایده در همان اوایل آشنایی‌شان سوال می‌کند تجویدی پاسخ می‌دهد: «من برحسب تصادف در یک مجلس مهمانی با این خانم آشنا شدم. اول خیال می‌کردم او هم مثل خیلی‌ها که ادعا می‌کنند صدایی دلنشین دارند ولی آوازشان در حد آدم معمولی است، می‌خواند اما وقتی یکی از آهنگ‌های مرا خواند، مات و متحیر، سر جایم میخکوب شدم، آن حنجره باز و صدای زنگ‌دار که در کمتر کسی یافت می‌شود و یک لحظه مرا به یاد قمر و روح‌انگیز انداخت. خواستم همان دقیقه از او دعوت کنم تا در برنامه‌های رادیو شرکت کند اما به نظرم رسید که ممکن است همسرش و اعضای خانواده‌اش مخالفت کنند در حالی که اینطور نبود، هم خود خانم و هم اعضای خانواده‌اش، موافقت کامل داشتند و من همان شب، قول و قرارهایم را گذاشتم. پرسیدم: چه مدت طول می‌کشد تا او آماده شود؟ جواب داد: شاید دو سه ماه. بعد از آن هر وقت در راهروهای رادیو با تجویدی روبرو می‌شدم می‌گفت: «دیگر چیزی نمانده، به زودی یک تک‌خال بزرگ به زمین می‌زنم»

در نهایت‌ هایده پس از چند ماه تمرین‌های فشرده خوانندگی نزد علی تجویدی در اواخر پاییز سال ۱۳۴۷ آماده شد تا ترانه معروف «آزاده» ساخته تجویدی را با شعری از رهی معیری بخواند. در  آن زمان رهی معیری مدتی بود که  به بیماری سرطان استخوان مبتلا شده بود و چندین ماه بود که به خاطر بیماری در رادیو حاضر نمی‌شد اما در شب ضبط این ترانه‌اش تصمیم گرفته بود که حتما سر ضبط در استودیو حاضر شود و از نزدیک شاهد اجرای ترانه «آزاده» با صدای این خواننده تازه‌کار باشد و مطابق روایت‌های گوناگون در آن شب جمعیت نسبتا زیادی از هنرمندان و دست اندرکاران آن زمان رادیو حاضر شده بودند تا اجرای این قطعه را بشنوند.

پرویز خطیبی درباره فضای آن شب و اجرای‌ هایده از ترانه «آزاده» از جمله می‌گوید: «شب، اعضای ارکستر آمدند و تجویدی مدتی اصل آهنگ را با آنها تمرین کرد. بعد خواننده جدید آمد، یک خانم خوش صورت و کمی‌ چاق که همین مسئله، او را زنی میانسال معرفی می‌کرد. هیچکس حرفی نمی‌زد، همه سکوت کرده بودند و منتظر آغاز ماجرا بودند با این حال جای تردید نبود که تجویدی با آن سوابق درخشان، هرگز دچار اشتباه نمی‌شود و می‌داند چه کسی را انتخاب کند. ساعت نزدیک یازده شب بود که یک اتومبیل جیپ، جلوی در استودیوی شماره هشت توقف کرد، رهی معیری مثل همیشه تمیز و مرتب از داخل آن بیرون آمد، دستمالی به دست داشت که سعی می‌کرد با آن نیمی‌ از چهره‌اش را بپوشاند.آخر او از سرطان استخوان رنج می‌برد و نمی‌خواست کسانی که چهره خندان و صورت باز شفافش را دیده بودند، صورت تکیده و بیمارگونه او را ببینند. تازه ما متوجه شدیم که چرا ساعت یازده شب را برای اجرای برنامه موسیقی در نظر گرفته‌اند. این تقاضای رهی بوده که نمی‌خواسته است هنگامی‌ به رادیو بیاید که دوستان و همکارانش هنوز مشغول کار هستند. رهی در طول مدت بیماری‌اش جز به چند تن از افراد فامیل هرگز به دوستانش اجازه نداد تا از او عیادت کنند. با آمدن رهی که گویا همه انتظارش را می‌کشیدند، ارکستر آماده نواختن شد و خانم خواننده اولین آواز آزمایشی خودش را خواند. به راستی که صدای دلنشینی داشت و به قول تجویدی، حق مطلب را ادا می‌کرد. ترانه «آزاده‌ام من» درواقع آخرین ترانه رهی بود. ترانه‌ای که با آن‌هایده متولد شد و در مدتی کوتاه، شهرت و معروفیت فراوانی پیدا کرد.»

خود علی تجویدی سال‌ها بعد در گفتگویی با بخش فارسی رادیو «بی بی سی» درباره ترانه «آزاده» گفت: «آزاده را هیچ خواننده دیگری نمی‌توانست چون‌هایده با چنین وسعت صدایی بخواند… هایده با خواندن این ترانه و چند ترانه دیگری که من به او دادم، توانست تحولی در ترانه‌خوانی و آوازخوانی ایجاد کند و تاثیرات تازه‌ای در موسیقی سنتی به وجود بیاورد..» و در نهایت خود‌ هایده در مصاحبه‌های متعددش و در سالیان مختلف ابراز داشت که در مقام مقایسه میان آهنگسازان مختلف همچنان موفق‌ترین همکاری‌های خود را با علی تجویدی داشته است او از جمله در مصاحبه خود با رادیو آلمان در پاسخ به این پرسش که «کدامیک از  آهنگ‌هایی که اجرا کردید بیشتر بر شما تاثیر گذاشته و آنها را برخی اوقات زمزمه می‌کنید» گفت:« همین ترانه آزاده. چون شادروان رهی معیری خیلی روی آن تکیه داشت و به هرکسی نمی‌داد تا این تصنیف خوانده شود و نمی‌دانم دلیلش چه بود.» به این ترتیب می‌توان گفت که همچنان ترانه «آزاده» در مقام مقایسه با اجراهای دیگر‌ هایده در سال‌های بعد از جایگاه خاصی برخوردار است در این ترانه‌ هایده اجرا را از نقطه اوج صدایش (صدای زیر) آغاز می‌کند و در میانه کار بم‌خوانی می‌کند و در نهایت با صدای اوج، اجرایش را به پایان می‌رساند. شعر این ترانه اینگونه آغاز می‌شود: «با آنکه همچون اشک غم بر خاک ره افتاده‌ام من/ با آنکه هرشب ناله‌ها چون مرغ شب ،سر داده‌ام من/ در سر ندارم هوسی، چشمی‌ ندارم به کسی/ آزاده ام من».

لازم به یادآوری است که ترانه «آزاده» در مایه سه‌گاه ابتدا در برنامه «شما و رادیو» از رادیو   سپس به همراه یک قطعه آواز سه‌گاه در مایه مخالف و مغلوب با شعر دیگری از رهی معیری در برنامه «گلهای رنگارنگ» شماره ۴۷۰ پخش شد. پس از آن‌هایده به مدت تقریبا سه سال فعالیت‌های هنری‌اش چه در عرصه آواز و چه در عرصه تصنیف‌خوانی به شرکت در سلسله برنامه «گلهای رنگارنگ» محدود می‌شد و طی این مدت در سیزده برنامه «گلهای رنگارنگ» شرکت کرد.

این برنامه‌ها عبارت بودند از: گلهای رنگارنگ شماره ۴۷۰ (در سه‌گاه- آواز با همراهی ویولون تجویدی و سنتور مجید نجاحی، ترانه «آزاده‌ام من» ساخته تجویدی)، گلهای رنگارنگ شماره ۴۸۷ (در مایه شور- آواز با همراهی سنتور نجاحی، ترانه «از بس که من تنها نشستم» با شعری از بیژن ترقی ساخته تجویدی)، گلهای رنگارنگ ۴۹۵ (در مایه همایون- آواز با همکاری فرهنگ شریف و تجویدی، ترانه با شعری از پرویز وکیلی و ساخته تجویدی)، گلهای رنگارنگ۵۰۶ (در مایه همایون، آواز این برنامه توسط حسین قوامی‌ اجرا شد و ترانه این برنامه ترانه معروف شیدا موسوم به «باغ تفرج» است که توسط جواد معروفی تنظیم شده است)، گلهای رنگارنگ شماره ۵۱۵ (در مایه همایون، آواز با اشعاری از ناصر بخارایی با همراهی تجویدی و ضرب جهانگیر ملک با ترانه «رنگ تمنا» ساخته تجویدی با مطلع «بعد عمری بی وفایی با رقیبان آشنایی» و… با شعری از بیژن ترقی)، گلهای رنگارنگ شماره ۵۲۰ (در مایه سه گاه، آواز با همراهی تجویدی و مجید نجاحی، اجرای ترانه «زمونه» ساخته تجویدی و با شعری از پرویز وکیلی)، گلهای رنگارنگ شماره ۵۴۰ (در مایه نوا، آواز این برنامه را محمودی خوانساری می‌خواند با همراهی فرهنگ شریف، تجویدی و جهانگیر ملک و‌ هایده ساخته‌ای از تجویدی را با مطلع «گر نمی‌دانی بدان عشق تو مرا دیوانه کرده» با شعری از پرویز وکیلی اجرا می‌کند)، گلهای رنگارنگ شماره ۵۴۸ (در مایه دشتی، آواز این برنامه را‌ هایده بر روی شعری از رهی معیری با تار جلیل شهناز اجرا می‌کند و سپس ترانه «رفتم» ساخته تجویدی با شعری از نواب صفا را می‌خواند)، گلهای رنگارنگ شماره ۵۵۳ (در مایه همایون، آواز این برنامه را ایرج با همراهی تار حافظی و نی محمد موسوی و ترانه این برنامه «اسیر غم‌ها» نام دارد ساخته فریدون حافظی و با شعری از نواب صفا)، گلهای رنگارنگ شماره ۵۶۱ (در مایه ماهور، در این برنامه ابتدا‌ هایده آوازی را با همراهی ویولون تجویدی و سنتور نجاحی اجرا می‌کند و سپس ترانه «شاها» ساخته تجویدی با شعری از کریم فکور)، گلهای رنگارنگ شماره ۵۷۹ (در مایه نوا، آواز این برنامه با همراهی ویولون همایون خرم و سنتور مجید نجاحی و عود منصور نریمان خوانده می‌شود و ترانه این برنامه از ساخته‌های همایون خرم به نام «اشک و آه» با شعری از معینی کرمانشاهی است)، گلهای رنگارنگ شماره ۵۸۰ (در مایه افشاری، آواز این برنامه را سیاوش شجریان با همراهی ویولون تجویدی و سنتور مجید نجاحی می‌خواند و ترانه این برنامه از ساخته‌های تجویدی با شعری از رهی معیری با مطلع «دلارامی‌ یا بلای منی/ قبله عشقی و خدای منی»)، گلهای رنگارنگ شماره ۵۸۱ که تقریبا تکرار همان برنامه گلهای رنگارنگ ۵۸۰ است.

در کل از این دوازده یا سیزده برنامه «گلهای رنگارنگ» که‌ هایده در آنها شرکت داشت، ملودی نُه قطعه آن متعلق به علی تجویدی، یک قطعه متعلق به همایون خرم و یک قطعه متعلق به فریدون حافظی است و در نهایت یک قطعه نیز به علی اکبر شیدا تعلق دارد. البته صرف نظر از مجموعه برنامه‌های «گلهای رنگارنگ‌» هایده در این دوره در فیلمی‌ به نام «باباکوهی (ساخته داود ملاپور محصول ۱۳۴۸) نیز دو ترانه اجرا می‌کند. هر دو ترانه ساخته علی تجویدی بودند؛ یکی از ترانه‌ها همان ترانه «بگو چه کنم» بود که قبلا در گلهای رنگارنگ ۵۴۰ اجرا شده بود و دیگری ترانه‌ای بود به نام «شب چراغ».

با نگاهی کلی به آوازهایی که‌هایده در مجموعه برنامه‌های «گلهای رنگارنگ» خوانده است متوجه تاثیرپذیری فراوان او از شیوه خواندن و لحن اجرا اکبر گلپایگانی می‌شویم (هایده بعدها در برخی مصاحبه‌هایی که داشت اعلام کرد که خوانندگان مورد علاقه‌اش گلپایگانی، محمودی خوانساری و مازیار هستند) البته با تحریرهایی به مراتب کمتر و غیرفنی‌تر. درواقع ما از همان ابتدا در شیوه خواندن‌ هایده نوعی تمایل به بزمی‌خوانی و  خراباتی‌گری را ملاحظه می‌کنیم. وسعت صدا و گستره صوتی وی و شدت صدا (دینامیسم صوتی) او در حد قابل قبول و طنین صوتی وی بسیار خاص و زیبا و دلنشین بود و اشعار را هم نسبتا واضح و شفاف می‌خواند و واژگان را درست تلفظ می‌کرد. او از میان زینت‌های موسیقی  آوازی ایران بجای استفاده از تحریرها و چهچه‌های متنوع و پرقدرت (آنگونه که مثلا قمرالملوک وزیری و روح‌انگیز و بعدها کسانی چون پریسا و هنگامه اخوان و سروش ایزدی و… در اجراهای آوازی به کار می‌بردند) بیشتر از غلت‌ها و ویبره‌های آوازی در اجراهایش استفاده می‌کرد. در تصنیف‌خوانی نیز به نظر می‌رسد که علی تجویدی صرف نظر از ترانه «آزاده» قطعات ساخته خود را به گونه‌ای تنظیم کرده بود که متناسب با صدای حمیرا خواننده مورد علاقه تجویدی باشد. این قضیه را به خصوص در ترانه‌هایی چون «زمونه» و «گر نمی‌دانی بدان» به عینه ملاحظه می‌کنیم. بعدها نیز  حمیرا در مصاحبه‌هایش  (از جمله در گفتگو با بهرام مشیری) رسما اعلام کرد که تجویدی بیشتر آن قطعاتی را که هایده اجرا کرد برای صدای او نوشته بود.


منابع:
۱) مستند سخن از‌ هایده ساخته پژمان اکبر زاده
۲)گفتگوی منوچهر نوذری با‌ هایده در چارچوب برنامه‌های شو تلویزیونی پنجره‌ها
۳) مصاحبه پخش نشده رادیو صدای آلمان با‌ هایده (تاریخ دقیق نامعلوم)
۴)گفتگوی علیرضا امیرقاسمی‌ با مهستی در برنامه آن کات
۵) کتاب غوغای ستارگان (خاطرات همایون خرم) انتشارات بدرقه جاویدان، چاپ اول ۱۳۸۹
۶) کتاب خاطراتی از هنرمندان نوشته پرویز خطیبی انتشارات معین، چاپ سوم ۱۳۹۲
۷)خاطرات هنری شاهرخ نادری (شما و رادیو) انتشارات بدرقه جاویدان، چاپ اول ۱۳۹۸
۸)صفحات اینستاگرام‌ هایده پیکچر و‌ هایده و نوای‌ هایده

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۳۳ / معدل امتیاز: ۴٫۲

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=316861