یوسف مصدقی- به برکت خیزش ۱۴۰۱، جامعه صبور ایران به فرجام یک دگردیسی بزرگ نزدیک شده است. این خیزش، جان بردبار نسلهای پیشین را به روح عصیانگر نسل حاضر پیوند زده و راه تحولی را که بسیاری از ایرانیان سالهاست در سطوح مختلف در طلب آن کوشیدهاند و بابت آن هزینه دادهاند، هموار کرده است. از این چشمانداز، خیزش انسانی سال ۱۴۰۱ نه یک انقلاب سیاسی با هویت مستقل بلکه مرحلهای حیاتی از یک دگردیسی عظیم اجتماعی در تاریخ ایران است. به زبان تمثیل، پس از قرنها کشیدن بار فرامین ایزدی، به قول زرتشتِ نیچه، در این دگردیسی، شتر، شیر شده تا اژدهای ارزشهای هزار ساله را بکُشد. به بیان دیگر، در این دگردیسی، «من میخواهم» جایگزینِ «تو باید» خواهد شد.*
ویرانی حصار ترس
کاملا محتمل است که بخشی بزرگ از جامعه ایران، از پس این دگردیسی، آزادی را در همه ابعادش چنان تمرین کند که دلبستگان سنت و شریعت حتی از تصور آن دچار کابوس شوند. به احتمال زیاد، در تحول حاصل از این دگردیسی، نظام ارزشهای کهن و نهادهای قدیمی وابسته به این ارزشها را نابود خواهند شد. در نتیجه این تحول، شریعتمداران و اهل دیانت- که با سرعتی فزاینده، سرمایه اجتماعی و تاریخیشان را در بازار مکاره حکومت مشروعه از دست دادهاند- در جامعه ایران به حاشیه خواهند رفت و در جزایری پراکنده، منزوی خواهند شد. نسلی که فعالانه خیزش ۱۴۰۱ را نمایندگی کرد، به مرور تمامی هنجارهای شرعیِ تحمیلشده بر فضای عمومی را خواهد شکست و در نهایت، زیست اجتماعی جامعه ایران را از هرگونه تظاهر مذهبی خواهد زدود.
ایرانیانی که سالها برای کسب آزادی، خودآگاهی و خودمختاری از مسیری طولانی، پررنج و خونبار گذر کردهاند، به برکت جانهای آزاده و دیدگان جهانبینی که در این راه از دست شدند، اینبار حصار ترسِ گرداگرد جامعه را ویران کردند. حضور مستمر و شجاعانه آزاد زنان ایرانی در جایجای فضای عمومی در نقاط مختلف کشور، بدون حجاب و پوشش اجباری، خود نشانهای از پایان حکومت ترس بر ذهن و رفتار جامعه ایران است.
پایان ترس، آغاز امید و تحول ناگزیر
درواقع بزرگترین دستاورد خیزش ۱۴۰۱ همین شکستن سلطه ترس عموم مردم از دستگاه سرکوب حکومت تبهکار جمهوری اسلامی بود. پایان ترس آغاز امید به تغییرات بنیادین است و امید قویترین سلاح برای استمرار طغیان علیه وضع موجود. از استمرار رفتارهای هنجارشکنانه معترضین تا همدلی بخش خاکستری و به ظاهر آرام جامعه نسبت به آن هنجارشکنیها، همه حکایت از آن دارد که بیشینه باشندگان ایران در زندگی روزمرهشان به این باور رسیدهاند که باید تمامی ارزشهای حاکم را نادیده بگیرند و اقتدار آنها را به چالش بکشند.
فارغ از میزان شدت و ضعفی که هر از گاهی عارض اعتراضات میشود، استمرار حضور زنان بیحجاب در فضای عمومی نه تنها موجب گسترش امید به تغییر در دل معترضان میشود بلکه با استمرار و گسترش این حضور، باور به امکان تحول چنان فراگیر خواهد شد که در نتیجه آن، وقوع تحول بنیادین در نظامِ ارزشهای حاکم بر جامعه ناگزیر میشود.
نسلی که رسیده است
بار اصلی این تحول البته بر دوش نسلی است که اگرچه تازه به عرصه رسیده اما در همین کوتاه مدتی که مجال عرض اندام پیدا کرده، چهره جامعه ایران را دگرگون کرده است. این نسل البته وارث مبارزانی از نسلهای پیشین است که در چند دهه اخیر به شیوههای مختلف علیه حکومت تبهکار جمهوری اسلامی طغیان کردند.
چند سال پیش، صاحب این صفحه کلید در مقالهای (تأملات بهنگام؛ ویدا، سحر و آن دیگران که خواهند رسید) به این نکته پرداخت که مبارزات زنان ایرانی برای احقاق حقوق و کسب آزادیشان به مرور به تکاملی رسیده که نتیجه ناگزیرش فروپاشی نظام جمهوری اسلامی است. سخن آن مقاله بر این بود که مبارزات و اعتراضات مردم ایران از زمانی به بعد دارای چهرهها و شمایلهایی (Icon) زنانه شدهاند و در این سالیان اخیر، هر دوره از اعتراضات با چهره یکی از زنان میهن ما پیوند خورده است. از ندا آقاسلطان، ویدا موحد و سحر خدایاری شمایلهایی در آگاهیِ جمعیِ مردم ایران باقی مانده که در عین زیبایی و معصومیت یادآور مبارزه و جدال با حکومت تبهکار جمهوری اسلامی هستند. اینک جملات پایانی آن مقاله: «شمایل سحر در وجدان جمعی ما مردم در حال تکامل است و زایندهی دیگرانی خواهد شد که به زودی خواهند «رسید».** آنان که خواهند رسید، اینبار بجای خود، آتش بر پیکر تبهکاران خواهند زد.»
مهسا، شمایلی که تکثیر میشود!
خیزش ۱۴۰۱ اما شمایلی جدید به مبارزات مردم علیه استبداد و تبهکاری دینی هدیه کرد. مهسا امینی که در بازداشت دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی به قتل رسید، در کوتاه زمانی تبدیل به شمایل اعتراضاتی سراسری و همهجانبه علیه وضع موجود شد. مظلومیت، غربت، بیگناهی و زیبایی مهسا تمامی شرایط را برای نشاندن او در این جایگاه فراهم کرد. چنانکه یکی از اقوام او روی مزار مهسا نوشت، او نمرد؛ نامش نماد شد.
شمایل مهسا اما بیدرنگ زاینده شد و از پس او، چهرههای زیبایی از سراسر ایرانزمین برآمدند تا خیزش ۱۴۰۱ از خونشان گلگون شود. تفاوت مهسا با دیگر شمایلهایی که طی این سالها در مقابل تبهکاران جمهوری اسلامی ظهور کردند در همین شتاب و سرعت زایندگی و تکثیرشدنِ اوست. هم از این روست که این خیزش هرچند با نام مهسا گره خورده اما صدها چهره و نام دیگر نیز تصویری از خودشان را بر آن ترسیم کردهاند. جوانانی که بار اصلی خیزش ۱۴۰۱ را به دوش کشیدند، رسیدهترین میوههای درخت تناور آزادیخواهی تاریخ ایرانزمین هستند. دانایی، زیبایی، شجاعت، پایمردی، کوشش، فداکاری، هوشمندی و امیدواری این نسل از ایرانیان نویددهنده بلوغی است که «من میخواهم» را جایگزین «تو باید» خواهد کرد و دگردیسی جامعه ایران را به فرجام خواهد رساند.
*بنگرید به بخش یکم «چنین گفت زرتشت» زیر عنوان «دربارهی سه دگردیسی» ترجمه داریوش آشوری، موسسه انتشارات آگاه صفحات ۳۷ تا ۳۹
**فعل «رسیدن» در زبان فارسی هم به معنای «آمدن» و «وارد شدن» است و هم به «پخته شدن» و «کامل و بالغ شدن» معنی میشود. مقصود نگارنده، همهی این معانی است.