تأملات و توصیه‌های یک زندانی سیاسی: ریزشی‌ها در انتظار تکرار اعتراض خیزشی‌ها هستند

- مهدی مسکین نواز، متولد ۱۳۵۸، متاهل و پدر یک دختر ۱۷ ساله است. وی در اردیبهشت ۹۸ به دلیل «فعالیت در فضای مجازی و مدیریت یک کانال تلگرامی با مضمون براندازی» توسط نیروهای امنیتی در بندر انزلی محل سکونتش بازداشت و نهایتا توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران مجموعا به سیزده سال حبس تعزیری و دو سال اقامت اجباری در فهرج کرمان و ممنوعیت از عضویت در احزاب و گروه‌های سیاسی محکوم شد.
- «هم میهنان، حلقه دوم قدرت که اغلب جوان‌ترند با شعار حقوق اساسی در صدد امتیازهای استیجاری به منظور جذب ریزشی‌ها در انتخابات پیشِ رو [مجلس شورای اسلامی در اسفند ۱۴۰۲] هستند تا اقتدار از دست رفته خود را نه تنها در اردوگاه امتی‌ها بلکه در اردوگاه ملتی‌ها بازیابند. هدف از این مهندسی، دگرگونی‌های زیربنایی نیست، آنها ساختار بیرونی را بنا بر مصلحت بزک می‌کنند.»
- «ساده نشوید و نباشید که رژیم سعی دارد با تشکیل یک مجلس دوم یا همان سنا نیز آزادی‌ها و حقوق اجتماعی را وجه‌المصالحه قرار دهد، این همان جهاد تبیین و نرمش دوزاری به توصیه وارداتی‌ها و صادراتی‌های الیگارش‌های حاکم است که می‌کوشد انقلاب خیزشی‌ها در کنار ریزشی‌ها را منحرف سازد.»

سه شنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۲ برابر با ۱۳ ژوئن ۲۰۲۳


مهدی مسکین نواز، متولد ۱۳۵۸، متاهل و پدر یک دختر ۱۷ ساله است. وی در اردیبهشت ۹۸ به دلیل «فعالیت در فضای مجازی و مدیریت یک کانال تلگرامی با مضمون براندازی» توسط نیروهای امنیتی در بندر انزلی محل سکونتش بازداشت و نهایتا توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران مجموعا به سیزده سال حبس تعزیری و دو سال اقامت اجباری در فهرج کرمان و ممنوعیت از عضویت در احزاب و گروه‌های سیاسی محکوم شد. با استناد به ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی مجازات اشد یعنی هفت سال و شش ماه حبس تعزیری از کل مجازات این زندانی سیاسی قابل اجرا است.

روز دوشنبه دهم بهمن‌ماه سال گذشته، مهدی مسکین نواز از زندان «رجایی شهر» کرج به بازداشتگاه وزارت اطلاعات موسوم به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. همزمان عسل مسکین نواز، دختر ۱۷ ساله این زندانی توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد که پس از ده روز با قرار وثیقه از کانون اصلاح و تربیت تهران آزاد شد.

اولین جلسه رسیدگی به اتهامات پرونده‌ای که در دوران تحمل حبس علیه مهدی مسکین نواز گشوده شده است، روز سه‌شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ برگزار شد که او از شرکت در دادگاه امتناع کرد.

روز یکشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۲ وی به همراه ده‌ها زندانی سیاسی و عقیدتی از زندان تهران بزرگ به زندان اوین منتقل شد.

بنا بر اطلاعاتی که یکی از نزدیکان وی در اختیار کیهان لندن قرار داده است حدود ۳ هفته قبل قاضی افشاری حکم ۱۱ سال حبس علیه این زندانی سیاسی صادر کرد. او تا کنون چندین بار در اعتراض به شرایط زندان دست به اعتصاب زده و از هفته گذشته به دلیل ارسال پیام‌های صوتی به خارج زندان تماس‌های تلفنی او نیز از سوی مقامات زندان اوین قطع شده است.

در ادامه بخشی از موضوعاتی را که وی در پیام‌های صوتی اخیر خود مطرح کرده است می‌خوانید.

«نرمش دوزاری» یک سیاست تکراری است

حال که استمرارطلبان صدای بلند «دیگه تمومه ماجرا» را شنیده‌اند، به کمک وارداتی‌ها و صادراتی‌های خود به دنبال «نرمش دوزاری» در تقابل با انقلاب ملی و علمی شما شیرخورشیدی‌ها هستند.

هم میهنان،
حلقه دوم قدرت که اغلب جوان‌ترند با شعار حقوق اساسی در صدد امتیازهای استیجاری به منظور جذب ریزشی‌ها در انتخابات پیشِ رو [مجلس شورای اسلامی در اسفند ۱۴۰۲] هستند تا اقتدار از دست رفته خود را نه تنها در اردوگاه امتی‌ها بلکه در اردوگاه ملتی‌ها بازیابند. هدف از این مهندسی، دگرگونی‌های زیربنایی نیست، آنها ساختار بیرونی را بنا بر مصلحت بزک می‌کنند.

ساده نشوید و نباشید که رژیم سعی دارد با تشکیل یک مجلس دوم یا همان سنا نیز آزادی‌ها و حقوق اجتماعی را وجه‌المصالحه قرار دهد، این همان جهاد تبیین و نرمش دوزاری به توصیه وارداتی‌ها و صادراتی‌های الیگارش‌های حاکم است که می‌کوشد انقلاب خیزشی‌ها در کنار ریزشی‌ها را منحرف سازد.

در پایان به شما عزیزان پیشنهاد می‌کنم گفتگوی قدیمی جواد اطاعت عضو هیات علمی دانشگاه «بهشتی» [دانشگاه  ملی ایران] در سال ۹۵ را که در «مهرنامه هم‌میهن» به شماره ۴۶ منتشر شد، مطالعه کنید تا کامل‌تر پی ببرید پشت این آزادی‌های سرمونی‌های پاترمونایی، گذار بی‌تکرار نیست. قانع شدن به چنین حماقت‌هایی به معنی تمام شدن توسری و کودک‌همسری و بهبودی محیط زیست و از خطر خارج شدن گونه‌های گیاهی و حیوانی یا برطرف شدن کمبودی آب نبوده و نیست.

جان کلام آنکه نرمش‌ها علمی و واقعی نیست، بلکه دستوری و دوزاری است، چرا که مسببین چهل ساله بدین نتیجه رسیده‌اند که آقای خامنه‌ای روی دستشان مانده ولی ماندنی نیست و شما کوتاه بیا نیستید و با تئوریسین‌هایشان به دنبال تکدی رای برای انتخابات آینده افتاده‌اند، پس زنده کنید پیام «دیگه تمومه ماجرا» را که ریزشی‌ها در انتظار خیزش دوباره شما هستند تا اینبار تقاضای صلح افراسیاب را رد کنند.

محیط زیست معلم می‌خواهد

در تمدنی که بیش از چهار هزار سال از آن گذشته سومریان خدایی به نام اِنکی که حامی خرد بوده داشتند، خدایی که دشوارترین هنرها را هنر خط و نوشتن می‌دانسته، همین کافی بود تا اجدادشان خط را پدر هنر و سخن را مادر دانش بنامند، هنری که زیبایی دست‌خط معلم‌های آن دوره از نظر لودینگیرا شاعر سومری هم‌ردیف مجسمه‌سازان، مهرتراشی و کنده‌کاری بر صفحات سنگی یا فلزی با تمام ارزش‌هایش کار آسانی نبود.

طبیعت، محیط، زیستن و حیات با تمام قابلیت‌ها و توانایی‌هایش همواره از سوی بشر امروزی مورد تهدید و بی‌مهری قرار گرفته و هر ساله در یک دوره زمانی به مسئله‌ای عاری از نتیجه و راهکار در ویترین دل‌مشغولی‌ها خاک می‌خورد و به باد می‌رود.

محیط زیست‌ ما مورد یورش زمینخواران، سازندگان غیرمجاز، مصالح و نخاله‌های بجامانده، پساب‌ها و فاضلاب‌های سمی و شکارچیان و سودجویان غیرطبیعی قرار گرفته.

در کردستان با ۴۵۶ گونه جانوری که ۳۰۹ گونه آن پرنده، ۴۶ گونه آن پستاندار، ۳۸ گونه آن خزنده، ۵۴ گونه آن آبزیان و هفت گونه آن دوزیستان هستند تا کنون ۲۰ گونه‌اش منقرض یا در معرض انقراض قرار گرفته‌اند.

امروزه پلنگ و خرس قهوه‌ای، سمندر خال زرد و آتشین، باگلان کوچک، عقاب طلایی و ماهیخوار، هما ،شاهین، دهری، میش، مرغ ماهیخوار، اردک سفید و بلوطی، باگلان، لاچین، غاز پیشانی سفید یا زرد، یا اردک تاجدار و کرکس طبق گزارش‌های رسمی نایاب و کمیاب شده‌اند.

جان کلام آنکه زمانی که مفروض بر خط‌ها غلط می‌شود، دوره انتقام‌های بی‌رحمانه که اگر رحمی هم در انتقام باشد غلط است زیرا انتقام خود مفروض غلط است، پیش می‌آید تا خشم رهاشده و نشنیده به نام نافرمانی یا مقاومت منفی یا قید ویران‌کننده بیانجامد و این طبیعت که تمام کاسه کوزه‌های بی‌کفایتی توسط هر بی‌ریشه و دم بریده‌ای بر سرش شکسته می‌شود. خودمانیم که از خودمان انتقام می‌گیریم. غافل از اینکه ما خودمان طبیعتیم و طبیعت ما و اردوگاه پناهندگانش است.

و باز جان کلام آنکه ایران همیشه رنگین همچنان که محیط‌بانان و محیط‌دوستان این اِنکی‌ها و معلمان دوران‌ ما را در خود دارد، بایستی شاهد مرگ و انقراض پیران‌ها و پیروزها، خرس‌های قهوه‌ای مناطق شاهو، کوسالان یا چهل چشمه و بانه باشیم. غافل از آنکه تخریب زیستگاه، کمبود طعمه و تغذیه طبیعی گونه‌هایی را به همراه دارد که همچنان در خطرند و ما به واسطه همین دست‌خط‌های نازیبا در آینده‌ای نه چندان دور باید به دنبال کبوترهای اوین و اوین‌ها بگردیم در حالی که محیط زیست مهاجم نمی‌خواهد محیط زیست معلم می‌خواهد.

داستان ما یکی‌ست

داستان ما از جنس غروب و طلوع غروب امتی در تقابل با طلوع عینی ملتی است که برخاستن از کمای فرهنگی تحمیلی در برابر قصابان ضد فرهنگ به منظور سامان دادنِ مدنیت مدرن را نوید می‌دهد. مدنیتی از جنس هم‌صدایی چیدمان بلندی از چهره‌ها که حتی پرسشگرانش را در لنگرگاه «اعدام آری یا خیر» به چالش کشید و موافقانش با تمام سوابق ارزنده به حاشیه رفتند.

داستان یکی شدن ما از «چرا باید و نبایدها» تا «چرا اجبار و انکارها» به «انشالله و ماشالله» رسید و حتی در چرایی «دنا» و «سانچی» سقوط نکرد و آتش نگرفت. تا اینکه در پلاسکو و متروپل‌ها متر متر سوال‌هایمان را چروک کرد و به روی خود نیاورد که جامعه در اردوکشی اکثریت و اقلیت داستانش یکی است؛ داستانی که چرایی اینهمه سیل و زلزله، اینهمه کودک کار و کودک در حجله، آنهمه توقیف و مصادره، اینهمه ولوله و گلوله را از گور هزاردستان آلوده‌دست کشف نکرد و حتی گاهی در پی مزه از آدامس جویده خوش‌رقصی کرد و سیاست دیانتی هزاردستان گولاگ‌پرور را «فضیلت امت» خود نامید، اما با تمام این خامی‌ها و نقدها چیدمان بلند چراهای جامعه مدنیت مدرن را در اردوگاه شیروخورشیدی‌ها با زنگ و رنگ دادخواهی سامانی انقلابی داد، انقلابی که زیربنای چیدمانش را انسان و انسانیت قرار داده و نه اقلیت و اکثریت، نه بشر و بنده، نه منحوس ومجوس. اینجا بود که کشتی نحلی و علمی «داستان ما یکی‌ست» پهلویی فاتحانه گرفت.

این داستان از قصه رابطه شبنم و خورشید و آرش و پیشنهاد تحقیرآمیز افراسیاب و پیوند ریزشی‌ها و خیزشی‌ها، سال‌ها بود که با داد دادخواهان دهه شصت و مقتولین زنجیره‌ای دهه هفتاد که به وقت تلخ دانه‌های میوه جوانی تجربه کردیم یکی شده بود؛ یکی شدنی به وقت کهریزک دهه هشتاد و دی‌ماه ۹۶ که در توفان «رای من کجاست» به ضرب تازیانه‌های «خس و خاشاک» رییس جمهوری اسلامی، زینالی‌ها و فرشته‌ها را از ما گرفت تا باور کنیم داستان ما یکی‌ست؛ داستانی از جراحت‌های آبان ۹۸ و پرپر شدن پر پرواز پی‌اس۷۵۲ که دادخواهانش در سیاسی‌کاری سیّاسان نقره‌داغ شدند.

چقدر داستان ما یکی شد؟ وقتی قربانیان سِرِمونی سلیمانی بی‌سلیمان، در کرمان زیر منبر منبریان مصادره به مطلوب شدند و هیچ رسانه‌ای مرهم بی‌کسی‌شان نشد. می‌بینی منوچهرخان [بختیاری]؟ وقتی داستان‌ها یکی شد چطور ایران خانم پاسخ «من هم پسر یکی هستمِ» پویایت را در داغ مهسا با شعار «زن زندگی آزادی» سر دادند؟

آری، داستان ما یکی یکی شده‌ها که در بیشه «شیر‌پیشه‌»ها بی‌شمار شده‌ایم، با شبنمِ تهمینه‌های دادخواه، وقتی به محصول نشست که مادری فریاد برآورد «من سیاوشم را بدون پدر بزرگ کردم».

داستان ما یکی شد ابراهیم کتابدار! وقتی حدیث نجفی پا جای پژمان قلیپور و عادل کیانپور گذاشت و شبنم و خورشید طلوع کرد با شعار «ببخشید ببخشید که انقلاب کردیم».

داستان ما از بام خونین مدرسه رفاه تا مزاری در مسجد الرفاعی مصر یکی بود هم‌میهن اهوازی! وقتی تو به دادخواهی هم‌شهری و هم‌‌میهن عرب غریدی که «آقا! آقا! آقا! مظاهرات سلمیه؛ چرا تیر می‌اندازی؟!»

پس طاقت بیار هم‌میهن بهایی، ارمنی، سنی، یهودی که با کوله‌بار دادخواهی می‌خواهیم سدی شویم مقابل تکرار تکراری‌های افراسیاب و اینبار هم تحقیر خواهد شد زمانی که بانیپال‌های ما [بانیپال پادشاه آشور] از خاکستر سکوت برخیزند و کمان را به دست آرش بدهند تا راه را برای بعدی‌ها باز کنند.

داستان‌تان را یکی کنید در کاروان دادخواهی.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۱ / معدل امتیاز: ۴٫۵

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=322279