فرح دوستدار – تفکر پرسشگر و نقاد و آزادی بیان ابزار مهم و حیاتی در یک جامعه دموکراتیک به شمار میروند. دموکراسیها با بررسی و نقد عقاید، رفتارها و رویدادها اشتباهات خود را شناسائی و به وسیله تصحیح آنها سیستم را تثبیت و زمینه تحول و پیشرفت را فراهم میسازند. در حالی که جامعه استبدادی با مسدود ساختن افکار و منع آزادیهای فردی و اجتماعی در اشتباهات خود غرق گشته و چنانچه تاریخ نشان میدهد در ورطه خودکامگی رفته رفته رو به زوال و نابودی میرود. ماده ١٩ اعلامیه جهانی حقوق بشر میگوید: «هر فردی حق آزادی عقیده و بیان دارد و این حق، مستلزم آن است که کسی از داشتن عقاید خود بیم و نگرانی نداشته باشد و در کسب و دریافت و انتشار اطلاعات و افکار، به تمام وسایل ممکن، و بدون ملاحظات مرزی، آزاد باشد.»
جامعه ایرانی که هماکنون در مرحله گذار از استبداد به نظام دموکراسی قرار دارد نیازمند آگاهی در مورد روش صحیح نقد و پرسشگری و تمرین جهت استفاده سازنده از آزادی بیان است. نقد مسائل سیاسی و اجتماعی میتواند سازنده یا مخرب و مخدوش کننده باشد. در پس هر نقدی شخصیت و احتمالا نیت و قصد پنهان بیان کننده آن نیز نهفته است. در اینجاست که باید شهروند با تیزهوشی هر نقدی را مورد سنجش قرار داده و در خلوت فکری خود به نقد آن نقد بپردازد تا بتواند آنرا پذیرفته یا رد نماید. این مسئله خصوصا در موقعیت کنونی که رژیم حاکم تخریب مخالفان را به عنوان ابزاری جهت بقای خود به کار میگیرد حائز اهمیت است.
برای آموختن روش صحیح نقد در دموکراسی باید ابتدا موانع یا ریشه سنتهای استبدادی را که در طول سدهها در فرهنگ و نحوه فکر و رفتار هر ایرانی مستقر و مستحکم گشته شناسائی نموده و ذهن را از آنها پاک ساخت تا بستر فکرها آماده کشت نهال دموکراسی گردد. سنتها و خصوصیاتی که رهبران دین اسلام به عنوان باور قالب کرده و بر تمام عرصههای زندگی ایرانیان طی سدهها آنرا ترویج و به مردم تلقین نمودهاند عبارتند از:
القای غرور و کبر دینی
سنت برتر دانستن دین اسلام در برابر سایر باورها و ادیان و ممتاز بودن فرد مسلمان نسبت به دگراندیشان و اینکه کتاب قرآن و قوانین آن کامل ابدی و برای تمام جهان است ریشههای عمیقی در فرهنگ اسلامی دارد. تلقین این غرور و کبر از دوران کودکی به شخص چنان او را به خلسه و رضایت درونی فرو میبرد که دیگر به تفکر و تفحص و پرسشگری نیازی نمییابد زیرا گمان میکند او و باورهایش برتر از تمامیاقوام و ادیان غیرمسلمان یا کافر جهان بوده و او جزئی از بهترینی است که در عالم وجود دارد. این رویه یعنی نظر خود را برتر دانستن و عقاید دیگر ان را حقیر شمردن سدی است جهت ورود ممالک اسلامی به فرهنگ دموکراسی که بر پایه گفتمان و حقوق مساوی ادیان و ابراز آزادانه عقاید پایهگذاری شده. بیدلیل نیست که مراجع اسلامی خود را مجاز میدانند هرگونه ظلم، تبعیض و توهینی را در مورد سایر باورها اعمال کنند در حالی که خود در کمال غرور تحمل هیچگونه نقد کلامی را نیز نداشته و هر توهینی به اسلام را در خور مجازات اعدام و قتل میدانند. ما ایرانیان باید جهت گذار به دموکراسی ریشههای این طرز تفکر را از ناخودآگاه خود زدوده و تحمل و احترام به عقاید دیگری را در زندگی روزمره و در تبادلات خود در رسانههای اجتماعی تمرین کنیم.
مراوده، تفاهم و قبول دگراندیشان مفاهیمی هستند که در دهههای اخیر در بین ایرانیان متداول گشتهاند. قبول این واقعیت که هر انسانی دارای نظریهای شخصی بوده و در دموکراسی همه باورها میتوانند در کنار هم قرار گرفته و هر فردی یا گروهی باید نقش خود را ایفا کند امروزه برای بسیاری از هواداران دموکراسی نیز مشکل به نظر میآید. گوئی برای خوب جلوه دادن خود باید الزاما دیگری را تضعیف و یا تخریب کرد.
دوقطبی دوست و دشمن
طبق عقاید اسلامی هر فردی که به اسلام روی نیاورد کافر و دشمن اسلام و مسلمین محسوب میشود. این طرز فکر که هر کس همعقیده من نباشد دشمن من است و باید با او مقابله کرده و در حذف او کوشید در تفکر بسیاری از ایرانیان ریشههای عمیقی دارد و میتوان به خوبی آنرا در نحوه برخورد برخی از هموطنان که در ممالک آزاد غربی و در اپوزیسیون جمهوری اسلامی فعالند مشاهده نمود در حالی که همگی آنها در یک جبهه قرار دارند زیرا هدفشان آزادی ایران و گذار از استبداد است. به چه دلیل باید دگراندیش دشمن و در جبهه مخالف من باشد؟ افکار و باورهای گوناگون میتوانند در کنار هم قرار داشته باشند و یا همدیگر را تکمیل کرده و به سوی یک هدف مشترک پیش روند.
جدل در اثبات نظر خود
نحوه تبادل نظر بدون پرخاشگری و گفتمان اجتماعی زاده دموکراسی و هنریست که باید آنرا آموخت. از آنجا که دین اسلام از ابتدای تاریخاش با نیروی شمشیر و جنگ و فتح ممالک دین خود را پیش برده و باور خود را به عنوان حقیقت مطلق بر دیگران تحمیل نموده خشونت کلامی و جدل و مجاب کردن دیگری روش متداول گفتگو بین ایرانیان گردیده. نشانه بارز خشونت کلامی لحن تحقیرآمیز و فحاشی است که در جمهوری اسلامی هم در کلام رسمی رهبرش و روحانیون و هم در مواجهه افراد طرفدار آنها با دگراندیشان به کار برده میشود. برای گذار به دموکراسی باید این فرهنگ منحط استبدادی و عاری از ارزشهای اخلاقی را ترک کرده و ادب و نزاکت و کلام ملایم و صلحآمیز را جایگزین آن نمود.
در جامعه آزاد هر فردی حق دارد نظریه خود را داشته و آنرا ابراز کند بدون آنکه به دیگران صدمه بزند و باید این حق را برای دیگران نیز قائل شود. هدف گفتمانهای سیاسی و اجتماعی ایجاد تفاهم و همزیستی و گاه رقابت و یا نبرد عقاید و علائق است بدون آنکه به صاحبان آنها صدمهای وارد شود. در جامعه آزاد رقابت وجود دارد بدون آنکه الزاما به دشمنی تبدیل شود. نباید این واقعیت را انکار کرد که در دموکراسیها نیز گاه افراد پوپولیست و فرصتطلب جهت رسیدن به قدرت ابزار غیردموکراتیک و خشونتآمیز را مورد استفاده قرار میدهند. ولی رسانههای آزاد با روشن ساختن اذهان شهروندان پوپولیستها را رسوا و زوال دموکراسی را پیشگیری میکنند.
تقیه، دروغ مصلحتی، خدعه
یکی از عوامل گسترش فساد و زوال فرهنگی در ایران مجاز دانستن تقیه و دروغ مصلحتی و بدتر از همه خدعه در شرع اسلام است. برای ایجاد اعتماد و اطمینان در جامعه باید با این خصوصیات وداع کرده و فرهنگ صداقت و راستگوئی و امانتداری را اشاعه داد. رسانههای اجتماعی میتوانند در زمینه پیشبرد فرهنگ صداقت و راستی و افشای دروغگوئی و فساد نقش مؤثری ایفا کنند در صورتی که خود به اصول اخلاق دموکراسی پایبند بمانند و بیغرضانه نقد سازنده را اشاعه دهند.
چگونه میتوان نقد سازنده را از نقد مخرب و مغرضانه تمیز داد؟
نقد سازنده
یکی از دستاوردهای فلسفه عصر جدید شناخت نیروی فکر و خرد انسان در کشف قوانین طبیعت و سازماندهی جامعه است. فیلسوف مهم عصر روشنگری ایمانوئل کانت بر این عقیده بود که انسان در این زمینه به دو ابزار نیاز دارد: یکی عقل خود و دیگری عقل کسانی که مسائل را از زوایای دیگری نظاره میکنند. زیرا حقیقت امری نسبی است وهرکس از زاویه دید خود آنرا درک و تعریف میکند. مانند ناظرانی که دور میزی نشسته و هر یک از جهت و زاویه معینی به کرهای در وسط میز مینگرد و الزاماً هریک از زاویه دید خود قادر است قسمتی از کره را که در مقابل وی قرار دارد نظاره کند و پشت آن کره را نمیبیند. در نتیجه مجموع دیدگاهها از زاویههای مختلف تمامی کره را تعریف میکند. دلیل اختلاف و جدل اکثراً آنجاست که هر ناظری دید خود را کامل و حقیقت مطلق فرض میکند.
کانت بر این مسئله تکیه میکرد که هر انسانی دارای عقل است و ما با بیان و انتشار افکارمان یا تئوریهای علمی خود آنرا مورد سنجش عقل دیگران قرار میدهیم تا تاریکیهای آن و یا بخشهائی که از دید یا فهم ما پنهان مانده به وسیله نظریه دیگران تکمیل گردد. در مخالفت با سانسور که در آن زمان به شدت در همه زمینهها اعمال میشد او این سؤال را مطرح میکند که بدون آزادی بیان و انتشارات آزاد چگونه انسان به نقاط ضعف و کمبودهای نظریهاش واقف گردد؟
متفکرین دوران روشنگری تصادم افکار را به بهم خوردن دو سنگ چخماق تشبیه میکردند که هدف آن ایجاد جرقهای است که آتشی را روشن کند ولو آنکه دو سنگ چخماق خُرد شوند. هدف از تصادم افکار ایجاد یک جرقه فکری و روشن ساختن مسئله است تا به حقیقت نزدیکتر شویم یا به عبارتی به نتیجه بهتر و کاملتری از دو عقیده مخالف برسیم ولو آنکه نظریه جدید با عقاید اولیه کاملا متفاوت باشد. از این رو هدف نقد باید تکمیل نظریه اولیه، پیشگیری از خطاهای احتمالی و دستیابی به نتیجه کاملتر باشد.
در مسائل سیاسی و اجتماعی نقد سازنده نقدیست که هدفش تکمیل عقاید دیگری و نشان دادن زاویههای پنهان آنست تا به هدف نهائی یعنی حل مشکل و پیشرفت جامعه منجر شود. تمرکز نقد سازنده بر افکار و نحوه عمل و رویدادها است و نه بر تخریب شخص مقابل. کرامت انسان نباید به وسیله نقد مورد تهاجم واقع شود زیرا موجودیت و ذات هر انسانی بطور ثابت و پیوسته دارای کرامت است در حالی که افکار و عقاید و رفتار او میتواند دچار تغییر و تحول شود. در بیان نقد باید بین خود شخص و عقاید او تفاوت قائل شد.
نقد مخرب کدام است؟
بهترین تعریف نقد مخرب را کارل مارکس فیلسوف سیاسی و اقتصاددان ارائه میدهد که خود نیز آن را به کار میبست. در محور تفکر او انقلاب و سرنگونی نظام غیرعادلانه جامعه صنعتی و بهبود شرایط زندگی کارگران قرار دارد. او در مورد شیوه نقد در ابتدای اثر خود تحت عنوان «نقد فلسفه حق هگل» که در سال ١٨۴۴ به رشته تحریر درآورد مینویسد که نقد چاقوی تشریح نیست بلکه سلاح است و آنچه در برابر آن ایستاده دشمن اوست. دشمنی که نقد نمیخواهد فقط بیاعتباری آنرا ثابت کند بلکه میخواهد نابودش کند. نقد از دید مارکس «وسیلهایست برای تصویر کردن فشار خفقانآور همه سپهرهای اجتماعی بر یکدیگر. تصویر یک آشفتهحالی همگانی و دست و پا بسته، تصویر اوضاعی که در پوسته یک سیستم دولتی محصور شده است» («نقد فلسفه حق هگل»؛ ترجمه رضا سلحشور؛ صفحه ۵ و ۶). مارکس در مقدمه کتاب با لحنی شدید به مذهب حمله کرده و آنرا افیون تودهها و بزرگترین مانع سر راه هرگونه تحولی معرفی میکند و عقیده دارد که در آلمان هماکنون نقد دین به پایان رسیده و حال باید انتقاد شدید خود را متوجه اوضاع سیاسی زمان ساخت.
روش نقد خشونتآمیز با هدف بیاعتبار ساختن تا نابود کردن ارزشهای حاکم بر اجتماع و افرادی که این ارزشها را نمایندگی میکنند پس از مارکس نیز در سطح وسیع فرهنگی و سیاسی به وسیله فلاسفه چپگرا دنبال گردید و در افکار عمومی و در سیاست و اقتصاد در سطح جهانی تأثیر گذاشت. این شیوه تا امروز در تفکر بسیاری از انسانها ریشه داشته و در رسانهها و گفتمانهای سیاسی، علمی و اجتماعی رایج است. پس از مارکس متفکرین چپگرا نیز این رویه را همچنان ستایش کردند. برای نمونه فیلسوف فرانسوی میشل فوکو در سال ١٩٧٨ در سخنرانی خود تحت عنوان «نقد چیست؟» نقد را چشم دوختن به قلمروی میداند که نقد شدیداً خواهان تسلط بر آن است و در آنجا از وضع قانون ناتوان است. او نقد را وسیلهای برای آزاد ساختن وجدان انسانها قلمداد کرده و حالت و رفتار نقادانه به این شیوه را فضیلت به حساب میآورد.
نتیجهگیری
نطریه مارکسیستی در مورد شیوه نقد به نظریههای اسلامی نزدیکی چشمگیری دارد بعیارتی هردو خواهان نقد مخرب و نابود ساختن دشمن هستند. تاریخ نشان میدهد که جوّ استبداد دینی و سیاسی زمینه را برای عکس العملهای خشن و رادیکال یا شیوه انتقاد مارکسیستی مستعد میسازد. در حالیکه دموکراسی که بر مبنای دو اصل آزادی و برابری شهروندان بنا گردیده انسانها را بعنوان نمایندگان عقاید و علائق گوناگون دشمن یکدیگر نمیداند و به آنها آزادی میدهد که علائق و خواستههای خود را بدون نیاز به خشونت نمایندگی کنند تا جامعه در مسیر دستیابی به عدالت اجتماعی بیشتر پیش رود.
آنچه که جامعه ایرانی در این برهه گذار به دموکراسی نیاز دارد فاصله گرفتن از شیوه مخرب نقد اسلامی و مارکیستی و آموختن روش نقد سازنده و تکمیلی کانت است که مبنای گفتمانهای اجتماعی و سیاسی در دموکراسی است. واکنشهای کاربران ایرانی به عقاید مختلف در رسانههای اجتماعی نشان میدهد که جامعه ما تا حد زیادی به آگاهی و نیروی تشخیص دست یافته و نقد مخرب را پذیرا نیست. هریک از ما باید در خود بنگریم و ریشههای تفکر استبدادی را از ذهن و رفتار خود دور سازیم. در این مسیر مقیاس و میزان شیوه نقد است. آنکه هدفش تخریب عقاید و اشخاص است یا دست نشانده رژیم اسلامی است و یا از افرادی است که در ناخودآگاه آنان پیوسته ارزشهای اسلامی یا مارکسیستی زندهاند با وجود آنکه هم اکنون خود را خواهان آزادی و دموکراسی میداند. ما به عنوان شهروندان هوشمند باید از سوئی این افراد را شناسائی و بابی اعتنائی به عقایدشان مقاصد منفی آنان را خنثی سازیم و همزمان به تمرین شیوه نقد سازنده و بدون خشونت همراه با نزاکت سیاسی پرداخته تا بتوانیم فرهنگ دموکراسی را در ایران به پیش بریم.