فیروزه نوردستروم-روز گذشته یکشنبه ۳ دیماه، میلاد عبدی زندانی سیاسی سابق که مدتی را در سالن یک زندان فشافویه با اشکان بلوچ همبند بوده است از خودکشی این زندانی سیاسی خبر داد. عبدی، دانشجویی که در جریان اعتراضات سراسری بازداشت و به زندان تهران بزرگ منتقل شده بود گفته است که اشکان بلوچ یکبار در زندان اقدام به خودکشی کرده بود و جان سالم به در برده بود. او میگوید اشکان پس از انتقال به بیمارستان هم بار دیگر اقدام به خودکشی کرد.
بر اساس اظهارات میلاد عبدی اشکان حدود سی سال سن داشت و ورزشکار رشته کیک بوکسینگ بود: «پیک موتوری بود و مهرماه ۱۴۰۱ وقتی به خانه برمیگشته در جریان اعتراضات سراسری بازداشت شده بود. بر اساس آنچه خودش به ما گفته بود شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی او را به ۵ سال حبس تعزیری محکوم کرده بود.»
اوایل بهمنماه ۱۴۰۱ چند روحانی که خود را مشاوران دادگاههای انقلاب و قضات کشیک معرفی میکردند به زندان آمدند و با ما صحبت کردند: «همه از مشکلات خودشان میگفتند، اشکان هم با آنها صحبت کرد و گفت که برادرش را از دست داده و هفتم بهمن سالگرد برادرش است و میخواهد بتواند به مزار برادرش برود. از آنها خواست کمک کنند که مرخصی بگیرد. اما با خواسته او موافقت نشد.»
به گفته دو نفر از همبندیهای اشکان بلوچ، وی را در بازجویی به شدت شکنجه کرده بودند تا علیه خودش اعتراف اجباری کند اما نتوانسته بودند او را مجبور به این کار کنند. اوایل بهمن در زندان شایعه شده بود که میخواهند به مناسبت ۲۲ بهمن به زندانیان عفو همگانی بدهند. تعدادی قاضی همراه با دادستان تهران به زندان بزرگ رفتند و آنجا یکی از قضات با تهدید به اشکان میگوید: «تو که باید پنج سالت را بکشی.» بعد از این تهدید اشکان در حمام زندان رگ مچ دست چپ و رگ گردنش را با در قوطی کنسرو که در زندان به آن «گیوتین» میگویند زده بود. زندانیان خبردار شدند و او به بیمارستان لقمان تهران منتقل شد، اما آنجا هم به قصد پایان دادن به زندگی، خودش را از طبقه سوم بیمارستان به پایین انداخت که دچار ضایعه نخاعی شد. بعد از آن خانوادهاش او را به تبریز بردند. چند روز پیش یک ضابط قضایی با او تماس گرفته و به دادسرا احضارش کرده بود. اینبار اشکان به دادسرا نرفت و در خانه به زندگیاش پایان داد. جمهوریاسلامی، اشکان را کشت.
یکی از نزدیکان اشکان بلوچ در مورد آخرین وضعیت روحی و جسمی اشکان بلوچ به کیهان لندن میگوید: «اشکان بلوچ فرزند داریوش و نیکو بارها در بازجوییهایش گفته بود نقشی در اعتراضات نداشته و در راه بازگشت به خانه بازداشت شده. این جوان به دلیل قرار گرفتن زیر شکنجه جسمی و روحی در زمان بازداشت، تحت فشار روحی بسیار قرار داشت، فشار جسمی و شکنجه زیادی را تحمل کرده بود و دچار افسردگی شده بود، بنا بر تجویز دکتر اعصاب و روان قرص مصرف میکرد، قرصهایی که برای درمان نبود و صرفا برای کنترل بود.»
وی ادامه میدهد: «پزشکان زندان با زندانیان بیمار به همین شکل عمل میکنند؛ وقتی مراجعه میکنید میگویید حالم خوب نیست افکار خودکشی دارم یا هر مسئله دیگری، یکسری قرص خوابآور به شما میدهند، کل روز منگ و خواب هستید. به اشکان هم دائم از این قرصها تجویز میکردند، اشکان که با پدرش زندگی میکرد چند سالی بود که برادرش فوت کرده بود. مادر اشکان، در زمان کودکی وی از پدر اشکان جدا شده بود و تا همین چند سال پیش با هم در ارتباط نبودند، ولی چند سال پیش این ارتباط شکل گرفت اما مادر اشکان ناگهان فوت کرد.»
به گفته این فرد نزدیک به اشکان بلوچ، او در تمام بازجوییهایش تحت فشار تهدیدهای مداوم و زیر شکنجه بود: «قبل از خودکشی اول در سال گذشته یک بازرسی از طرف قضات دادستانی انجام شد که به داخل بند آمدند و با زندانیان صحبت کردند؛ یک قاضی به شوخی یا جدی رو کرد به اشکان و گفت: «تو دنبال آزادی نباش تو باید ۵ سال حکمات را بکشی!» دلیل خودکشی اول اشکان همین موضوع بود. آنهم همان زمانی که عفو عمومی از سوی رهبر جمهوری اسلامی صادر شده بود و نامه درخواست عفو از زندانیان گرفتند و این گفتگو بین او و قاضی شکل گرفت و اشکان دست به خودکشی میزد. بعد خودکشی دوم او در بیمارستان لقمان تهران اتفاق افتاد، آنجا به قصد پایان دادن به زندگی، خود را از طبقه سوم بیمارستان به پایین انداخت که دچار ضایعه نخاعی شد. بعد از آن خانوادهاش او را به تبریز بردند. چند روز پیش یک ضابط قضایی با او تماس گرفته و به صورت تلفنی او را به دادسرا احضار کردند. اینبار اشکان به دادسرا نرفت، فشار روانی بالایی داشت بهخصوص بعد از ضایعه نخاعی نمیتوانست به تنهایی به امور روزمره خود رسیدگی کند. به همین دلیل برای بار سوم دست به خودکشی زد و به زندگی خود پایان داد در حالی که اشکان نفر اول لیست عفو بوده ولی در این مدت دو بار اقدام به خودکشی کرد و بار سوم موفق شد!»
این چندمین زندانی بازداشتی در دوران خیزش سراسری و ملی ۴۰۱ است که به فاصله کوتاهی بعد از آزادی موقت و یا در زندان دست به خودکشی میزنند و یا در مرگهای مشکوک چشم از جهان فرو میبندند.
زهره سرو زندانی سیاسی از ۲ آذرماه در اعتراض به عدم رسیدگی حقوقی و پزشکی در بند زنان زندان اوین در اعتصاب غذا بسر میبرد. وی تحت فشار سازمان اطلاعات سپاه برای همکاری، روز ۲۲ آذر اقدام به خودکشی کرد که به بیمارستان منتقل و سپس دوباره به زندان برگردانده شد.
۳ ماه پیش نیز اسلم صدیقی یک زندانی سیاسی بلوچ ۲۳ ساله در اعتراض به فشار ماموران امنیتی در زندان اقدام به خودکشی کرد. این زندانی سیاسی در ۲۰آذر ۱۴۰۱ به اتهام تبلیغ علیه نظام و همکاری با رسانههای خارجی توسط نیروهای امنیتی در ایرانشهر بازداشت شده بود.
روز ۲۰ امردادماه نیز حمزه درویش، زندانی عقیدتی سیاسی پس از صدور حکم ۱۴ سال زندان برای پرونده جدید در زندان، با خوردن ۱۴ قرص اقدام به خودکشی کرد.
اقدام به خودکشی یک زندانی سیاسی در اعتراض به شکنجه و جان باختن یک جوان معترض چند روز پس از آزادی
در اردیبهشت ماه امسال معصومه صنوبری زندانی سیاسی محبوس در زندان «کچویی» کرج در اعتراض به شکنجه و افزایش فشارهای مأموران و رئیس زندان، اقدام به خودکشی کرد. همچنین امیرحسین تروال ایمان، یکی از زندانیان اعتراضات سراسری تنها چند روز پس از آزادی از زندان در خواب دچار ایست قلبی شد و جان باخت.
آروین نیکپی جوان ۲۰ ساله اهل مریوان که در جریان اعتراضات سراسری بازداشت شده بود، ۱۶ اردیبهشت ماه در بازداشتگاه اداره اطلاعات این شهرستان دست به خودکشی زد.
بنیامین کوهکن که از سوی نیروهای نظامی در زاهدان بازداشت شده بود، در بهمن ماه گذشته به دلیل شکنجه و «تعرض جنسی» توسط مسئولین زندان زاهدان اقدام به خودکشی کرد اما دادستان زاهدان این خبر را نیز مانند سابق تکذیب و ادعا کرد: «بنیامین کوهکن ۱۷ ساله به اتهام قتل عمد و سرقت مسلحانه اکنون در زندان است و در بازداشت موقت بسر میبرد.
سامان یاسین هنرمند کرمانشاهی ساکن تهران محکوم به اعدام نیز ۲۹ آذرماه سال گذشته در زندان «رجاییشهر» کرج با خوردن قرص اقدام به خودکشی کرد. او را به بهداری زندان منتقل کرده و پس از شستشوی معده به بند سیاسی در «اندرزگاه ۴» این زندان منتقل کردند.
عرشیا امامقلیزاده علمداری نوجوان ۱۶ سالهای که به «جرم» عمامهپرانی در جلفا بازداشت شده و ده روز زندانی بود، در آذرماه سال گذشته تنها ۲ روز بعد از آزادی با قید وثیقه خودکشی کرد و جان باخت. بلافاصله بعد از این اتفاق خانواده تحت فشار قرار گرفتند که به هیچ وجه این موضوع در رسانهها بازتاب نداشته باشد و پیکر این نوجوان با حضور جمع محدودی از اعضای خانواده به خاک سپرده شد.
سعدا خدیرزاده زندانی سیاسی کُرد نیز در ۲۷ امرداد سال گذشته اقدام به حلقآویز کردن خود در زندان کرد و به نوزاد ۲ ماههاش نیز «قرص خوراند.»