اعدام جوانان ایران، آخرین پرده از جنایت پیش از سقوط حکومت اسلامی اشغالگران 

دوشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۲ برابر با ۱۵ ژانویه ۲۰۲۴


موسی حاتمیان – مادران و خانواده‌های زندانیان سیاسی محکوم به اعدام (محسن مظلوم معروفی اهل مهاباد، پژمان فاتحی اهل کامیاران، وفا آذربار اهل بوکان و هژیر فرامرزی ساله‌ اهل دهگلان) در مقابل زندان اوین شب‌ها را سپری می کنند. آنها نیز همچون خانواده‌های رضا رسایی، مجاهد کورکور و… نگران جان عزیزانشان هستند. این در حالیست که مشخص نیست در سحرگاه کدام فردا، همزمان با اذان مرگ حکومت اسلامی که اکنون خدای دهه شصت آن نیز از زبان پیامبر جانیان سخن می‌گوید، کدامین جوانان میهن را به دار شقاوت دین خواهند آویخت.

در همین حالی پیمان عبدی بر اثر شکنجه در زندان کرمانشاه، برزین حمزه زاده پانزده ساله سردشتی، محمد کریم افشار سنندجی، و ایمان حسنوند، جوان سی ساله خرم‌آبادی را پس از صد و چهارده روز بازداشت در زیر شکنجه ماموران آگاهی شاپور تهران و دوستش مجید رضایی را نیز با شلیک مستقیم به سرش در همان خیابان به قتل رسانده‌اند؛ میرزا احمدی، کولبر بانه‌ای را با شلیک گلوله کشته‌اند؛ بسیاری از قربانیان اجتماعی- اقتصادی را نیز در روزهای گذشته مانند دیروز و امروز اعدام کرده‌اند.

حکومت با تکرار ناپدیدسازی قهری قتل عام تابستان خدای دهه‌ی شصت، پیکرهای اعدام‌شدگان اخیر (‏وفا هناره، آرام عمری بردیانی،رحمان پرهازو و نسیم نمازی) را هنوز به خانواده‌های آنها تحویل نداده‌ است.  فاطمه سپهری را در شرایط خطرناکی قرار داده‌اند تا قلب باز وی را که فریاد می‌زند، رضا شاه روحت شاد از تپش باز دارند. به سراغ خانواده‌های دادخواه آبان هم رفته‌اند؛ بی بی زهرای بختیاری پس از شنیدن  حکم جدید هژده سال حبس علیه منوچهر بختیاری از حال رفته و در بیمارستان بستری شده است. محبوبه رمضانی (مادر پژمان قلی پور) و رحیمه یوسف زاده (مادر نوید بهبودی) محاکمه شده‌اند. بسیاری زندانیان سیاسی- عقیدتی مانند بچه‌های اکباتان (میلاد آرمون، امیرمحمد خوش‌اقبال، علیرضا برمرز پورناک، نوید نجاران، مهدی ایمانی و علیرضا کفایی)، حسن خلخال زرد، انور خضری، کامران شیخه، خسرو بشارت و ماموستا فرهاد سلیمی و… با اتهامات ساختگی مانند جنگ با خدا(مُحارَبَهُ) و توهین به رهبری که حالا یکی شده‌اند، سبُّ النَّبی، اقدام علیه امنیت حکومت اسلامی و… در خطر اعدام قرار دارند. حسین صالحی از معترضان بازداشت شده در سال گذشته در زندان شیبان اهواز نیز مانند بسیاری زندانیان، بجز شکنجه، مورد تعرض جنسی قرار گرفته و  پس از آزادی موقت الهه محمدی و نیلوفر حامدی دوباره به اتهام کشف حجاب پرونده جدید قضایی علیه آنها تشکیل شده است. جمهوری اسلامی درواقع «انتقام سخت» قاسم سلیمانی، رضی موسوی و  فرماندهان حزب‌الله و حماس و حوثی و سردارانش را یکجا از مردم و جوانان ایران می‌گیرد.

این اندیشه ضد بشری، از صدر روی کار آمدن پیامبر نخستین، تا این پیامبر آخرین، با کشتار و خونریزی، ارتزاق و ادامه حیات داده است. از اولین هولوکاست یهودیان بنی‌قُرَیْظه در مدینه‌ی اتوپیای شریعتی‌ها، در پنجمین سال شکل‌گیری ارتش شبه‌نظامی حماس، تا کشتار وحشیانه‌ی قیام های ضداشغالگری سیستانی و مازندرانی و تا کشتار بی‌رحمانه ی سینما رکس آبادان، برای دامن زدن به آشوب آن بهمن سیاه پنجاه و هفت، و کور کردن دیدگان، از دود برآمده از آن آتش زنده‌سوزان، در غرش سلاح فداییان و مجاهدان، برای حاکم کردن هیولای دوران و اشغال مجدد ایران!

با اینهمه چنانکه شاهزاده رضا پهلوی در اکثر مصاحبه‌های پس از مهر امسال و قتل عام هفتم اکتبر تأکید کرده، بایستی به تمامی رخدادهای های چهار دهه‌ی گذشته از منظر کنونی نگریست، تا بتوان چاه و چاره را از هم بازشناخت، و راه حل واقعی نجات را پیدا کرد. در این سرفصل بحرانی منطقه‌ای و جهانی، که با طوفان الاقصای مرگ خامنه‌ای، و ورود مستقیم آمریکا و انگلیس به جنگی که هر روز به سواحل ایران نزدیکتر می شود آنهم پس از پیام‌های هشدارآمیز اخیر رهبران اروپا و آمریکا به خامنه‌ای و حوثی‌ها مبنی بر آمادگی کامل عملیاتی.

همانطور که در مقاله‌ای سه سال پیش (رئیسی راسپوتین نظام، یا گورباچف حکومت اسلامی) نوشته بودم: «به اعتقاد نگارنده، و بنا بر وضعیت کنونی، مانند حکومت شوروی سابق، با به انتها رسیدن تمامی ذخایر اجتماعی-اقتصادی- سیاسی و  ایدئولوژیک و حتی مهره‌هایی چون خاتمی و… در حکومت اسلامی، و علیرغم تست‌های روانی مختلف واکنش‌های اجتماعی و حتی منطقه‌ای-  بین‌المللی (از موشک‌پرانی تا حذف گسترده اکثر مهره‌های حکومتی در نمایش انتخابات و…) توسط اتاق فکرهای اطلاعات و بیت رهبری برای خیزهای بعدی در داخل کشور و همچنین منطقه و در سیاست جهانی… اما رئیسی یا جلیلی و  هر کسی که به عنوان پیروز انتخابات اعلام شود، قطعاً آخرین ریاست جمهوری حکومت اسلامی اشغالگران را به نام خود ثبت خواهد کرد، و بی‌تردید در شرایط انفجاری جامعه‌ای که آبستن قیامی خروشان برای سرنگونی حکومت اسلامی اشغالگران حاکم بر میهن‌مان است، علیرغم تمامی تلاش‌های در جریان وین و…، همچنانکه آمدن این حکومت جانیان به نام دمکرات‌ها ثبت شده است، رفتن آنها به گورستان تاریخ به دست مردم به جان آمده از اشغالگران و وارثان محمد و علی و… باز هم در دوران دمکرات ها ثبت خواهد شد! بله،  بی‌تردید دیوار برلین حکومت اسلامی، علیرغم تمامی ناباروری ها، بسیار شگفت‌انگیزتر از آن دیوار برلین پیشین، با صدایی مهیب‌تر فرو خواهد ریخت، و پس از فرو نشستن گرد و خاک عظیم آن، در خاورمیانه نیز صلح پایدار برقرار خواهد شد!»(۱) اگر چه هیچکس نمی تواند وقایع آینده را پیشگویی کند، اما پرواضح ضرورت این بازبینی کنونی بسیار بیشتر  از گذشته است!

برای رسیدن به این منظور، نیاز به برشی عمیق‌تر از حافظه تاریخی چهار دهه‌ی گذشته تا کنون داریم، که به دور از شعار و ادعاهای من، تو، او… ما بتوانیم واقعیت را چنانکه بوده و هست ببینیم، نه چنان که عطار بگوید!

این اندیشه‌ی بنا شده بر قتل عام و کشتار مردمان، که پس از قتل عام دیگرباره‌ی یهودیان، در کیبوتص‌های اسرائیلی مردم صلح‌طلب و هواداران فلسطینی‌ها، توسط تروریست‌های حماس آموزش دیده‌ی  سپاه جانیان رخ داد، اگرچه خامنه‌ای بر دست‌ها و بازوان آنها بوسه زد، اما وجدان جهانی را تکان داد، و همزمان صف‌آرایی قدیمی اصحاب مدینه‌ای، تا هیتلری و استالینی، در تمامی برندهای مد روز سوسیالیستی، دمکراسی، جمهوری ، محیط زیستی، حقوق بشری و..‌. توانستند همزادپنداری و همزادان واقعی خویش را بیابند، و بار دیگر مانند سال ۵۷ «همه با هم» متحد شده و تظاهرات حقوق بشری، ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی راه بیندازند، آنهم با پرچمداری علیز و مویز چپ لندنی!

برای شناخت این اتحاد «همه با هم» جهانی، بایستی نوری به پیشینه‌ی ایرانی آن بیندازیم، تا درازای هشت پای اختاپوس خامنه‌ای، در درازنای تاریخ میهن‌مان، برای دفاع از حقوق بشر این مدعیان را به روشنی ببینم.

در شروع این طوفان الاقصای منطقه‌ای و بین‌المللی خامنه‌ای، که خمینی از روی پشت بام مدرسه رفاه  و علوی، با اعدام فرماندهان وطن پرست ایرانی آغازش کرد، سازمان مجاهدین مدعیان اسلام راستین، در اطلاعیه مورخ ۲۵ آن بهمن سیاه ۵۷ با حمایت و تبریک به خمینی اعلام کردند:

«به نام خدا و بنام خلق قهرمان ایران
مجاهد اعظم حضرت آیت‌الله خمینی!

مجاهدین خلق ایران و عموم فرزندان انقلابی شما در این میهن، با قلبی سرشار از احترام، فرمان قاطع شما را مبنی بر محاکمه و مجازات فوری چهار تن از عناصر جنایتکار و خیانت‌پیشه رژیم پیشین دریافت داشتند. این اقدام متهورانه و انقلابی را که روشنایی‌بخش چشمان و تسلای قلوب تمام مردم محروم این سرزمین به ویژه خانواده‌های داغدار شهدا و شکنجه‌دیدگان است، به شما و تمام مردم قهرمان کشورمان تبریک و تهنیت می‌گوییم. باشد که دیگر در این کشور کسی به کشتار و شکنجه و آزار مردم بی‌پناه و فرزندان پیشتاز آنان دست نیابد.

حضرت آیت‌الله، شما با این فرمان انقلابی پرتو دیگری از چهره راستین مکتب توحید و ایدئولوژی ما اسلام را به جهانیان عرضه کردید. لذا باز هم مشتاقانه امیدواریم که بدون کمترین توجه به برخی پادرمیانی‌های شرک‌آمیز سازشکارانه و به گونه‌ای هرچه سریع‌تر، داد این خلق مظلوم و شکنجه‌دیده ما تا آخرین نفراز بقیه عناصر ضد انقلابی نیز بازستانده شود.
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون»

و سپس در نشریه  مجاهد شماره ۳ پانزده مرداد ۵۸ در گامی فراتر از همدستی با امام جلادان، برای تئوریزه کردن کشتار وطن‌پرستان، با وقاحت ماندگاری برای ادامه مبارزه  ضد دیکتاتوری، ضدامپریالیستی و ضد صهیونیستی تأکید کردند: «پس از قیام خلق ما، دادگاه‌هائی به نام دادگاه انقلاب اسلامی تشکیل شد. این دادگاه‌ها به جرائم کسانی رسیدگی می‌کرد که به قول امام نه متهم، بلکه مجرم بودند. جرائم و جنایاتشان برای همه مردم روشن بود و آنها از مدت‌ها پیش در پیشگاه خلق به جرم و جنایت‌های بسیار، به مرگ محکوم شده بودند. بنابراین صرف محرز شدن هویت آنان برای به جوخه آتش سپردنشان کفایت می‌کرد. لازم بود به کیفر رساندن این جانیان با سرعت و قاطعیت تمام انجام گیرد، تا ضدانقلاب را، که هنوز امید خود را کاملاً از دست نداده بود، از خیره‌سری منصرف سازد و فرصت سربلند کردن به وی ندهد… مثلاً بعد از آنکه خیانت یهودیان اطراف مدینه هنگام محاصره شهر به وسیله مشرکان مکه در جنگ احزاب مسجل شد، و بعد از آنکه مسلمانان توانستند در برابر مهاجمین پایداری کنند و آنها را بتارانند، پیغمبر متوجه این هم‌پیمانان خائن و میثاق‌شکن شد و در یک یورش، آنان را دستگیر و بطوری که مشهور است هفتصد نفر از ایشان را در یک روز اعدام کرد. شاید این عمل خشن و قساوت‌بار به نظر برسد، چه بسا بسیاری از این افراد که اعدام شدند در این خیانت و پیمان‌شکنی سهم و نقش مستقیم نداشتند، اما آنجا که آینده یک مکتب، سرنوشت یک انقلاب و منافع یک خلق مطرح است، باید قاطعانه عمل کرد. و چشم بر این تردیدها بست. چون هر گونه مماشات با جریانی که در صورت توفیق، انقلاب را نابود خواهد کرد، مار در آستین پروردن است. »(۲)

همزادان بی‌نمازی که با همین اندیشه‌ی ضدبشری، و با قتل برادران خویش در سال ۵۳-۵۴ از سازمان مجاهدین جدا شده بودند، و با باقیمانده جوانان سازمان انقلابی حزب توده، پیکار پرطمطراق آزادی طبقه کارگر را تشکیل داده بودند، مانند برادران بزرگتر در سازمان مجاهدین و حزب توده، برای عقب نماندن از قافله‌ی حامیان قاتلان، در نشریه سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر شماره ۳ دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۵۸ در حمایت از خمینی نوشتند: «…چه کوردل و احمقند اینان که می پندارند خلق، خون شهیدانش را و رنج و مشقت سالیان دراز دوران اختناق را به همین سادگی فراموش می‌کند و تسلیم تضرع و زاری این خائنین و جنایکاران که دستشان تا مرفق به خون عزیزانش آغشته است، می شود. و چه کوردل‌تر و احمق‌ترند اربابان این سفلگان که در غرب و اسرائیل جنجال راه می‌اندازند و برای ” حقوق بشر” اشک از دیدگان کثیف خود فرو می‌ریزند و برای “بشر”های زالوصفتی چون القانیان، اظهار تاثر و تاسف می‌کنند تا شاید که در اراده خلق دایر بر معدوم ساختن خائنین به خود، خللی ایجاد شود و مدافعین و عاملین برای آنان بازپس ماند، تا از منافع استثمارگرانه آنها پاسداری کنند…»

سران حزب توده نیز که رسماً و آشکارا دست‌نشانده و مزدور استالین و حاکمان کرملین، و همزمان پدرخوانده‌ی اکثر این «مبارزین ضد دیکتاتوری شاه و آمریکا و اسرائیل» بودند، حق پدرخواندگی را بجا آورند، و در سرمقاله نشریه مردم شماره ۵ و ۱۴ تأکید کردند: «آنان از اینکه دادگاه‌های انقلابی آئین‌نامه تصویب شده ندارند، جریان دادگاه‌ها علنی نیست، متهمین وکیل مدافع ندارند و غیره شکایت می‌کردند… بگذار بانگ رسای جنبش انقلاب ایران صدای اربابان جنایتکار رژیم سابق را که از گلوی مدافعین دروغین حقوق بشر بیرون می‌آید خفه کند»… «رئیس دادگاه‌های انقلاب ، این بازوی توانا و کارای انقلاب به مردم نوید مهمی داد و به ضدانقلاب هشداری جدی، علیرغم توطئه‌های خارجی و داخلی، علیرغم اشک‌های تمساح، که به نام ” حقوق بشر” و ” موازین قضا ” توسط پایمال‌کنندگان بی‌شرم این حقوق و موازین به زمین ریخته می‌شود،… حضرت آیت‌الله خلخالی گفت که کار دادگاه‌های انقلاب همچنان ادامه خواهد یافت…»

رفقای فدایی نیز با همان یال و کوپال سیاهکلی، و حتی پیش از بلعیده شدن توسط توده و بهشتی، و رسیدن به سرانجام رقت‌انگیز نگهدار کنونی نظام ولایی، در رقابت با دیگر سازمان‌های به اصطلاح سیاسی، در وقاحتی بی‌نظیر و چپی، و در نفی تمامی موازین اخلاقی و انسانی و حقوق بشری، در نشریه کار شماره ۶ مورخ ۲۳ فروردین ۵۸ اعلام کردند: «آغاز محاکمات ضدانقلابیون، به دستور امام خمینی و ادامه آن علیرغم زمزمه‌های سازشکارانه “عفو عمومی” بار دیگر قاطعیت امام را در پشتیبانی اصولی از خواست بحق مردم و گروه‌های مبارزی که خواستار مجازات مزدوران بودند، نشان داد. اعدام انقلابی جنایتکاران و سرسپردگان به امپریالیسم از تجدید سازمان این عناصر ضد مردمی جلوگیری کرده و عامل مهمی در راه تحکیم حفظ دستاوردهای انقلاب است…»

بله، بر چنین موج طوفان الاقصای نخستین پنجاه و هفتی برادران بزرگتر حماس کنونی در ایران بود، که نه اختاپوس کنونی خامنه‌ای، بلکه هیولای خمینی، با دیدن این «همه با هم» رذیلانه ی چپی، مجاهدی، توده‌ای، مصدقی، نهضت آزادی، ملی مذهبی، و تمام حامیان بین‌المللی ضد ایران و ایرانی، در ۲۷ مرداد ۵۷ با همان صدای خدای غار حرا و پس از کشتار جهانبانی‌ها، در آستانه‌ی شروع قتل عام وسیع مردمی در کردستان، خوزستان و «به هر جا که بود خطه ایران»(۳) تأکید کرد: «اعلام می‌کنم به این قشرهای فاسد در سراسر ایران که اگر سر جای خود ننشینند، ما بطور انقلابی با آنها عمل می‌کنیم. مولای ما امیرالمومنین… در برابر مستکبرین و کسانی که توطئه می‌کردند شمشیر را می‌کشید و هفتصد نفر را در یک روز چنان که نقل می‌کنند از یهودیان بنی قریظه که نظیر اسرائیلی‌ها بودند و شاید اینها از نسل آنها باشند، از دم شمشیر می‌گذراند. ما نمی‌خواهیم در ایران، در دنیای اسلام و در خارج کشور، وجاهت پیدا کنیم. ما می‌خواهیم به امر خدا عمل کنیم و خواهیم کرد. اشداء علی الکفار و رحماء بینهم».

اکنون در حالی به این برش تاریخی نگاهی دوباره می اندازیم، که تعدادی از پسمانده‌های سلام فرمانده، و همان برادران و خواهران بزرگتر اشاره شده در بالا، بی‌خیال جنگ اوکراین و کرملین استالین، تا موشک‌باران این روزهای دایی یوسف آخرین(۴) که با موشک‌های اهدایی رفقای کره شمالی و برادران اسلام انقلابی در حال نسل‌کشی کودکان اوکراینی است، در آخرین بیانیه‌ی ضد صهیونیستی با یاد امام راحل، و با امضای ۲۴۵ اسامی به اصطلاح ایرانی مدافع خلخالی، به نقل از خبرگزاری فرانسوی، در روز یکشنبه ۷ ژانویه ۲۰۲۴، اینبار نه خطاب به خمینی و خامنه‌ای، بلکه خطاب به آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل تأکید کرده‌اند: «نشست‌های تا‌کنونی شورای امنیت برای آتش‌بس و توقف این جنگ، به دلیل مخالفت دولت آمریکا بی‌نتیجه مانده و همین، دست دولت اسرائیل را برای ارتکاب جنایات مدهش باز گذاشته‌ است… اگر هولوکاست با خاکستر کردن جان میلیون‌ها یهودی‌ در کوره‌های آدم‌سوزی مایه‌ی ننگ بشریت شد، این کشتار ادامه‌دار نیز چیزی جز افزوده‌ا‌ی دیگر بر شرمساری بشریت نیست» و با همان شعار «پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید»، با تجربه‌ای مشعشع و پرستاره، از فراز خرابه‌های دیوار برلین بی‌ستاره، به دبیرکل سازمان ملل متحد دستور تشکیل «دو دولت مستقل» و همچنین تشکیل یک کمیتۀ حقیقت‌یاب برای رسیدگی به «مصادیق جنایات‌ جنگی» و محاکمه دولت افراطی اسرائیل را صادر فرموده اند.(۴)

مشخص نیست که چرا مصر و کشور های عربی که برای جلوگیری از ورود تروریست‌های فلسطینی، در مرز خودشان با غزه دیواری با سیم‌های خاردار کشیده‌اند را در بیانیه محکوم نکرده‌اند؟ البته رییس‌ جمهور شش کلاسه، برخلاف لکنت زبان بیانیه‌ی این  افراد، بدون لکنت زبان حمایت مجدد از فلسطین و نیروهای «محور مقاومت» حضرات را اعلام کرده است، و به همین دلیل برخلاف تمامی این جنابان و همدستان جهانی‌شان، جوانان خشمگین کف خیابان و در میدان ایران، پاسخ تمامی نیروهای نیابتی را به زبان عادی کوچه خیابانی داده‌اند: پرچم فلسطینو بکن تو ک…! زیرا این نسل جوان ایران، با دیدن فجایع عظیمی که این اندیشه‌ی ضد ملی جهان‌وطنی مدافع فلسطینی بر مردم و میهنمان آوار کرده‌اند، حق دارند که با خشم ملی، از رجوی با تمام افتخارش برای مبارزه با شاه و حضور در جنگ سپتامبر به همراه فلسطینی‌ها (که معلوم نیست حمله و کشتار شاه حسین سابق و ولی نعمت بعدی چه ربطی به اسرائیل داشت، که ملی‌پوشان اسرائیلی در المپیک مونیخ تاوانش را دادند) و این مدافعان سیاهکلی و دشمنان جشن‌های دو هزار و پانصد ساله پهلوی و… انتظار داشته باشند، که پس از آنهمه فرافکنی در مبارزه با پهلوی و حکومت سلطنتی بورژواکمپرادوری و دست‌نشانده آمریکا و اسرائیلی و… حالا که همان امپریالیسم و صهیونیسم مستقیماً به میدان آمده‌اند، برای نبرد با آمریکا و دفاع از مردم مظلوم حماس و حوثی، چرا مانند خامنه‌ای و سرداران سپاه، امام جمعه‌ها و ارتش باجناق‌ها، به غزه و یمن تشریف نمی‌برند؟ شاید به این دلیل که وظیفه‌ی انقلابی ایشان فقط محکوم کردن کینه‌توزانه‌ی سفر تاریخی شاهزاده رضا پهلوی به اسرائیل است!

البته این جماعت احتمالاً نمی‌دانند که امروز در رد ادعاهای به اصطلاح حقوق بشری ایشان، محمد دراگاما، یکی از دو روزنامه‌نگار مهم و قابل اعتماد فلسطینی  در یک وبسایت خبری سعودی  افشاگری کرده است که طرح اولیه‌ی طوفان الاقصای مرگ خامنه‌ای که توسط رهبران حماس به همراه رهبران حزب‌الله و فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تدوین شده بود، یک حمله ترکیبی بوده که در آن نیروهای نیابتی حکومت اسلامی در نوار غزه، لبنان و سوریه همزمان و در حالی به داخل اسرائیل نفوذ می‌کنند، که رگبار موشک‌های دقیق، اهداف استراتژیک مانند نیروگاه‌ها، و پایگاه‌های هوایی و… را نیز هدف قرار می‌دهند، و این طرح کشتار بزرگ برای نابودی اسرائیل از سال ۲۰۲۱ بارها طراحی و تمرین و به‌روزرسانی شده! اما این طرح هولناک برای اجرا به نتیجه نرسید، زیرا حماس آماده نبود در ساعت صفر با جمهوری اسلامی و حزب‌الله در این ابعاد بزرگ همکاری کند، و به همین دلیل طرح قتل عام هفتم اکتبر در دستور و اجرا قرار گرفت.(۵)

البته نباید از تمامی این مردگان سیاسی نامبردشدگان که به قول حافط بایستی نمرده بر ایشان نماز گذاشت، انتظار داشت، که چرا برای کشتار هزاران نفری قیام آبان، و پیش و پس از آن، چنین بیانیه‌هایی خطاب به دبیرکل سازمان ملل متحد صادر و امضا نکرده‌اند، زیرا از رجوی که برای کرنش و دریوزگی از شاهان عرب، لخت و لنگ بر گردن به کاخ آنها شتافت تا باقیمانده‌ی شبه‌روشنفکران بی‌شناخت، مأموریت دیگری به عنوان پیاده‌نظام سیاسی نیروهای نیابتی نظامی دارند، تا در کانال‌های تلویزیونی همان شاهان، و سیمای آزادی بردگان جزیره شیطان و… از سرکوهی از بلاهت و بی‌هویتی ملی، و در هر فرصتی به نام نقد ادبی- سیاسی ، و در هر تریبونی به نام جایزه صلحی یا دادخواهی، کسانی از این طایفه بلوری‌ها، که گاوشان و نویسنده و فیلمسازشان را، نه ثابتی و پهلوی، بلکه همان خمینی ای امام ضدامپریالیستی جهان‌وطنی، که درباره ایران «هیچ »احساسی نداشت، لکن گاو آنها را دوست می داشت، گرفت و کشت و خورد!  هاول از هول حلیم افتاده در دیگ شاول(۶) که بنا به افشاگری اخیر خانواده‌های دادخواه قربانیان هواپیمای مسافربری اوکراین، جنابشان در کانادا مخالف قرار دادن تمامیت سپاه در لیست تروریستی بوده‌اند، و هیئت همراهشان بجای دادخواهی قربانیان حمله تروریستی در ملاقات با اعضای دولت کانادا از قربانیان حماس و نه جنایات سپاه بلکه ارتش اسرائیل دادخواهی کرده‌اند و یا آنها که در مصاحبه‌ی تلویزیونی در کانال شاهان عربی حتی هدف قرار گرفتن قاسم سلیمانی جنایتکار را نیز نقد ادبی و نقض حقوق بشری می‌کردند و اصلاح‌طلبان شناسنامه‌داری که برای مثلاً دستگیری برادری در روستایشان یا سفر به ایران اشغال شده درخواست دریافت غرامت میلیونی از اموال مردم ایران کردند، یا چریکی که هنوز حتی تفاوت فئودالیسم با فدرالیسم را نمی‌داند، و همین چند ماه اخیر نیز تعدادی از فرزندان کردستان را تنها به دلیل تصمیم آنها به جدایی از ایشان در روستای کمپ انقلاب خودشان کشتند، و کسانی که تلاش دارند، از ره‌آورد جایزه ی رنج و خون جوانان ایران، صلح اصلاح‌طلبان و نواندیشان دینی را فراهم کنند، و همزمان برای شاهان اسکاندیناوی و اروپایی تعظیم می کنند مانند وکیل بدبخت پس از نیکبختی دریافت جایزه(۷) «همه با هم» به شاهان ایران، از کوروش کبیر افتخار جهان، تا رضاشاه کبیر بنیانگذار ایران نوین، و محمدرضا شاه و شهبانو فرح پهلوی بی‌شرمانه حمله می‌کنند، و به عنوان نیروهای نیابتی سیاسی خامنه‌ای، حمله به شاهزاده رضا پهلوی و بانو یاسیمین را در صدر فعالیت‌های خودشان قرار داده‌اند زیرا این حامیان حماس خامنه‌ای، در چهار دهه‌ی گذشته‌ی ایران و خاورمیانه، همواره در کنار قاتلان بوده و هستند، و به همین دلیل هرگز نمی‌گویند که علیرغم این پیشینه سیاه و کارنامه همدستی در جنایت علیه بشریت، و در اعتراض به کشتار جوانان و قتل عام مردم ایران، چرا «نازلی سخن نگفت!» حتی پس از آنکه خدای مشترکشان چنین شگفت، از زبان رفیق آیت‌الله شب‌های شعر گوته، اینسان پلشت سخن گفت!(۸)

اکنون با اعدام‌های اخیر، و پس از هدف قرار گرفتن روزانه فرماندهان حماس، حزب‌الله، حوثی‌ها و دیگر نیابتی‌های خامنه‌ای، که پیامدهای حلقه توفان مرگ و نابودی را هر دم به میهن‌مان نزدیک و نزدیکتر می‌کند، نیازی نیست که حضرات، اطلاعیه ضد جنگ خود را با امضاء محفوظ محمدجواد ظریف، به‌روز و دوباره صادر کنند، زیرا جنگ بین مردم ایران، با تمامیت حکومت اسلامی اشغالگران، از زندان تا کف خیابان، با شدت تمام در جریانست، و در فرصتی که نه شما و نه پیامبرتان انتظارش را ندارید، شعله‌ور خواهد شد، و تمامیت حکومت اسلامی ضد دیکتاتوری، ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی ایده‌آل تمام شما و گفتمان شکست خورده‌ی روسیاهی پنجاه و هفتی را همین نسل نیک و نیکایی که هویت ملی خویش را باز یافته (و چنانکه مادر نیکا در اینستاگرامش نوشته، ما ملت کبیریم، ایران را پس می‌گیریم)، برای همیشه در گورستان تاریخ ایران دفن خواهند کرد، زیرا چنانکه شاهزاده رضا پهلوی رو به هم‌میهنان، و نه همدستان دشمنان، تصریح کرده است: «آزادی و آبادی کشورمان ایران، زمانی به دست می‌آید، که جمعیتی آگاه، مصمم، فداکار و متحد از ایرانیان به درک درد و درمان مشترک برسند!»

اگر هنوز با چشم‌های کوردلی‌تان این جمعیت جوان عاشق ایران را ندیده‌اید، به میادین ورزشی و شهری نگاهی بیندازید، و ببینید و بشنوید، که این نوادگان اصیل ستارخان، بی بی مریم بختیاری، رضاشاه کبیر و محمدرضا شاه و شهبانو فرح پهلوی، در ابعاد ده‌ها هزار نفری شعار می دهند: رضا شاه روحت شاد! پس «دلخوش به این مقدار نباشید»، و قهوه یا عرق خودتان را با سوهان قم بنوشید، و قدری هم گلاب قمصر به سر و روی مبارک بپاشید، زیرا همین نسل گردآفریدان و سیاووشان، ایران در حال بلعیده شدن و مقبره کوروش کبیر نماد ملی ایرانیان، که هم‌اکنون منشور حقوق بشرش پس از آمریکا در راه اسرائیل است، اما اشغالگران حاکم قصد ویرانیش دارند، پس خواهند گرفت، و با رهبری خردمندانه‌ی شاهزاده رضا پهلوی سرود خواهند خواندک

دوباره می‌سازمت وطن اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو می‌زنم، اگر چه با استخوان خویش
اگر چه از آن بهمن سیاه مرده‌ام، به گور خود خواهم ایستاد
که بردَرَم قلب اهرمن، ز نعره‌ی آنچنان خویش
دوباره می‌بخشی‌ام توان، اگرچه خاکم به خون نشست
دوباره می‌سازمت به جان، اگر چه بیش از توان خویش


پانویس:

۱- لینک مقاله «رئیسی راسپوتین نظام، یا گورباچف حکومت اسلامی»
۲- یادآوری‌های نشریات سازمان‌های به اصطلاح سیاسی در مقاله «از تجربه‌اندوزی از تاریخ»؛ ایرج مصداقی
۳- اشاره و طعنه‌ای به شعر فداییان پنجاه و هفتی که پس از آن بهمن سیاه علیه حکومت پهلوی پخش می‌کردند.
۴-  نامۀ ۲۴۵ تن از ایرانیان به دبیرکل سازمان ملل: برای پایان دادن به فاجعۀ غزه باز هم تلاش کنید… به نقل از خبرگزاری فرانسه: امضاکنندگان نامه متعلق به حوزه‌های حرفه‌ای و فکری متفاوتی هستند. از جمله آنان می‌توان به اسامی تورج اتابکی، علی افشاری، عباس امانت، نیره توحیدی، نسیم خاکسار، مهرداد درویش پور، ناصر رحمانی‌نژاد، فرج سرکوهی، حسن شریعتمداری، کاظم علمداری، رضا علیجانی، عنایت فانی، مهدی فتاپور، ویدا فرهودی، پرویز قلیچ خانی، منصوره کاویانی، مصطفی مدنی، فرهاد نعمانی و محسن یلفانی اشاره کرد.
۵- این فشاگری در کانال تلگرام رادیو پیام اسرائیل منتشر شده است.
۶- شاول ابن قیس، من سبط بنیامین اولین پادشاه اسرائیل، کنایه‌ای به واکنش‌های یهودستیزی جناب واسلاو هاول خواب‌نما شده که از سفر تاریخی شاهزاده رضا پهلوی به اسرائیل بسیار خشمگین شده بود.
۷- اشاره به مصاحبه اخیر صالح نیکبخت با آیدا فجر در ایران وایر، که پس از دریافت جایزه مهسا توسط ایشان، با یادآوری مصاحبه تلویزیون «منوتو» با پرویز ثابتی، ادعاهای رییس امنیت داخلی ساواک دوران پهلوی را «دروغ» توصیف کرد. او به «ایران‌وایر» می‌گوید: «این اطمینان خاطر را بدهم که ثابتی نمی‌تواند آن دوره را تطهیر کند.»
۸- اشاره به شعر «مرگ نازلی» شاملو که برای مبارزه با حکومت پهلوی سروده بود! شب‌های شعر گوته در تهران که با آزادی کامل در سال ۵۶ در تهران برگزار شد، درواقع اتحاد عینی و عملی شبه‌روشنفکران و ملایان برای شروع آن بهمن سیاه پنجاه و هفت بود، و خامنه‌ای نزدیکترین آخوند نزدیک به این جناح چپ و شبه روشنفکران بی‌هویت ملی بود!

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۰ / معدل امتیاز: ۱٫۸

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=339938