فیروزه نوردستروم- «موضوع خودکشی اینترنها و رزیدنتها تنها به یکی دو سال گذشته خلاصه نمیشود، در سالهای نخست دهه ۸۰ که دوران رزیدنتی خود را میگذراندم شاهد خودکشی دو نفر از رزیدنتها بودم آن زمان به دلیل نبود شبکههای اجتماعی به گستردگی زمان حاضر، این مسائل برای عموم، اطلاعرسانی نمیشدند، مسئولان دانشگاه هم خانوادهها را متقاعد میکردند که موضوع خودکشی فرزندشان را عمومی نکنند. دانشگاه علوم پزشکی تهران دو مورد خودکشی را نیز تصادف رانندگی علت مرگ عنوان کرده بود!»
دکتر نازنین پزشک متخصص زنان که به تازگی به تورنتو نقل مکان کرده با این توضیحات در گفتگو با کیهان لندن به حقوق ناچیز رزیدنتها و اینترنها اشاره میکند و میافزاید: «مجرد ۸ میلیون، متاهل ۱۰ میلیون و متاهل بچهدار ۱۱ میلیون تومان.»
وی با اشاره به شرایط بحرانی رزیدنتها و انترنها در دانشگاههای علوم پزشکی کشور به یاد میآورد: «رزیدنتهایی داشتیم که کشیک ۷۲ ساعته داشتند. آخر کجای دنیا به رزیدنت ۷۲ ساعت کشیک میدهند؟! فشار کاری ۴ سال است و هر سال این فشار کاری سبکتر میشود ولی مسئله آزاردهنده این بود که وقتی هر روز به بیمارستان میرفتیم میدیدیم قیمتها هر روز بالاتر میرود، دلار بالاتر میرود، قیمت مسکن و مطب بالا میرفت، ولی خدماتی که قرار بود در آینده فروشنده آن باشیم پایینتر میرفت، شبها و روزهایم در تاریکی، خستگی و فشار و توهین سپری میشد. در نهایت پسرخالهام که در بازار موبایلفروشی دارد یا دخترعمهام که ناخنکار شده سر ۵ سال بارشان را میبندند ولی من اگر بخواهم مطب بزنم میگویند دو سه سال برو طرح؛ طرحات را که گذراندی در شهرستان، باید فلان کار را انجام دهی؛ بعد هم در تهران نمیتوانی مطب بخری. این مسائل مرا ناامید میکرد. همه این شرایط طاقتفرسا باعث میشود تا رزیدنتهایی که سابقه افسردگی و مشکلات اقتصادی دارند دست به خودکشی بزنند.»
خودکشی ناشی از فقر و ناامیدی به رزیدنتهای پزشکی رسید؛ ۱۳ مورد در یک سال!
در همین ارتباط علی سلحشور نماینده پزشکان متخصص طرحی کشور در امرداد از خودکشی یکی دیگر از رزیدنتهای پزشکی خبر داده و گفته بود: «از ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۱، یعنی فقط طی یک سال، سیزده رزیدنت خودکشی کردهاند.»
در دیماه نیز پس از ثبت سه خودکشی کادر درمان در ایران، انجمن علمی روانپزشکان ایران در نامهای به ابراهیم رئیسی با اشاره به آمار بالای خودکشی در بین رزیدنتها، هشدار داد که تداوم این روند زمینهساز «فروپاشی نظام سلامت کشور» است.
شرایط سخت کاری برای رزیدنتها باعث شده که از حدود ۴ سال پیش انصراف رزیدنتها نیز به صورت گروهی یا انفرادی آغاز شود. اما آنها مجبورند از قوانین وزارت بهداشت، قوانینی که مشابه گروگانگیری است پیروی کنند.
تداوم بحران خودکشی رزیدنتها؛ هشدار انجمن علمی روانپزشکان ایران به دولت
در اینباره علی امرایی عضو کمیسیون آموزش دیدهبان شفافیت و عدالت ۲۴ دیماه به «خبرآنلاین» گفته بود: «در بخشنامه وزارت بهداشت، این وزارتخانه برای دانشجویان دوره رزیدنتی، دو نوع وثیقه در نظر گرفته است که دانشجو برای گذراندن دوره خود، ملزم به تأمین یکی از این وثایق هستند. اول، تعهد محضری همراه با دو ضامن کارمند رسمی غیر بازنشسته با سابقه کمتراز ۲۰ سال، و دوم تعهد محضری به همراه تودیع وثیقه ملکی.»
به دلیل وجود همین موانع است که امروز بسیاری از ظرفیتهای پذیرش رزیدنتها در رشتههای مختلف خالی است.
بسیاری از رزیدنتها به کارهای زیبایی پوست روی آوردهاند
علیرضا پزشک متخصص اطفال، علل مختلفی را در خودکشی انترنها موثر میداند: «مدرک رزیدنتها را نگه میدارند تا هزینه دانشگاه را بپردازند؛ دریافت ضمانت و وثیقههای سنگین از رزیدنتها برای اینکه بعد از پایان تحصیل نه تنها در ایران بمانند بلکه در هر منطقهای که وزارت بهداشت تعیین کرده خدمت کنند؛ بعد از دریافت تخصص و شروع کار، با وجود درآمد اندک، مالیات بسیار بالا تعیین میکنند؛ پس از گذراندن دوران طرح طولانی و کار سخت، در نهایت فردی که از لحاظ روحی و روانی متعادل است سعی میکند آن محیط را ترک کند یا ترک تحصیل کند مثل بسیاری از دانشجویان رزیدنتی که بعد از سال اول و دوم، تخصص خود را رها میکنند تا پزشکی عمومی را بگذارند، الان بسیاری از این رزیدنتها که از این شرایط خود را خلاص کردهاند به کارهای دیگری مثل کارهای زیبایی و بوتاکس روی آوردهاند.»
این پزشک متخصص محیط کار انترنها و رزیدنتها را پراسترس میداند و معتقد است: «باید از این محیط فاصله گرفت و راه حلی برای آن پیدا کرد. اما تمام افرادی که از ثبات روحی یکسانی برخوردار نیستند، شرایط خانوادگی یکسانی هم ندارند، هرچند این دلایل برای دست زدن به خودکشی کافی نیست ولی رزیدنتی که از لحاظ روانی، دچار افسردگی بالاست یک تلنگر کوچک، حتی یک برخورد نامناسب کلامی در اورژانس بیمارستان میتواند منجر شود که وقتی از بیمارستان به خانه رفت دست به خودکشی بزند.»
به گفته وی، این افراد برای دست زدن به خودکشی منتظر یک جرقه هستند، یک تحریک بسیار جزیی و کوچک شاید از نظر ما بیاهمیت جلوه کند ولی برای یک فرد در شرایط اضطراب میتواند انگیزهای برای خودکشی باشد.
هیچوقت بیشتر از ۴۵ دقیقه استراحت نداشتیم؛ خواب پیشکش!
دکتر نازنین در ادامه به عدم رعایت ساعت آموزشی رزیدنتها در ایران اشاره میکند: «وزارت بهداشت با استثمار رزیدنتها نیازهای بیمارستانها را برطرف میکند؛ در بسیاری از کشورهای پیشرفته بر اساس کوریکولوم آموزشی اجازه نمیدهند رزیدنت بیشتر از ۲۴ ساعت در بیمارستان بماند، یعنی حداکثر زمان فعالیت رزیدنت در بیمارستان ح ۲۴ ساعت است و بعد از ۲۴ ساعت باید و موظف است محیط بیمارستان را ترک کند. ولی این موضوع در ایران رعایت نمیشود چون رزیدنتها بیشتر از بار آموزشی، جور بار درمان را بر دوش میکشند.»
وی اضافه میکند: «از طرفی رزیدنتها باید ۳ ساعت خواب پیوسته در طول شب داشته باشند؛ ما رزیدنت سال یک بودیم هیچوقت بیشتر از ۴۵ دقیقه استراحت نداشتیم؛ خواب پیشکش! رزیدنت سال دو، در بیمارستان اکبرآبادی تهران (فرح سابق) سه ساعت پشت سر هم خواب نداشت، حتی سال سه هم سه ساعت پشت هم خواب نداشت. هنوز هم شرایط رزیدنتها بعد از این چند سال هیچ فرقی نکرده.»
دکتر نازنین معتقد است بحث دیه رزیدنتها هم از دیگر عواملی است که آنها را به شدت تحت فشار روانی قرار میدهد: «در ایران ما موضوعی به نام دیه داریم؛ رزیدنتها بعد از دو ماه مجبورند خود را تحت پوشش بیمه مسئولیت قرار دهند، یعنی من دارم کار میکنم، من کارمندم، من فقط آموزش نمیبینم، مسئولیت قانونی دارم، باید به دادگاه بروم و پاسخگو باشم و بعد اگر دادگاه هم نروم بار کاری بر روی دوش من هست. اگر موضوع بر سر آموزش است پس مثلا یک رزیدنت سال چهارم باید مثلا ۳۵ زایمان سزارین شکم اول انجام داده باشد اما آمار سزارین من به دو هزار تا رسید. اگر بیمارستان خلوت بود به ۲۰۰ مورد نمیرسید. پس ما نیروی کار بودیم، نیروی آموزشی صرف نبودیم. همه رزیدنتها در همه بخشها با همه این شرایط، بیمه ندارند، بیمه بازنشستگی ندارند، الان یکسری از متخصصان، خودشان پول بازنشستگی خود را میپردازند؛ یکسری هم در مراکز دولتی و بیمارستانهای دولتی کار میکنند که آنها را بیمه کنند. چون تامین اجتماعی در حال حاضر بسیاری از بیمارستانها را ملزم کرده که پزشکان خود را باید بیمه کنند. مثلا یک پزشک باید ۲۵ سال سابقه بیمهاش پر شود تا بازنشستگی نه چندان خوبی داشته باشد.»
دکتر علیرضا نیز در این ارتباط معتقد است: «این اجحاف یکی از ظلمهایی است در حق همه پزشکانی که دوران تخصصی خود را گذراندهاند، همه افرادی که پزشک نیستند لیسانس میگیرند و از ۲۲ حداکثر ۲۴ سالگی شروع میکنند به کار کردن و دنبال بیمه خود هستند و تا ۵۴ سالگی، ۳۰ سال سابقه کار پر کردهاند. ولی یک پزشک که میخواهد متخصص شود به خاطر طرح و رفت و آمد، دو سه سال از عمرش تلف میشود. تازه در ۳۲-۳۴ سالگی و گاهی هم در ۳۵-۳۶سالگی میخواهد شروع به کار بکند. به این ترتیب تا چند سالگی باید کار کند تا بتواند بازنشسته شود؟!»
او به موضوع درآمد پزشکان اشاره میکند: «در همه جای دنیا درآمد یک پزشک متخصص چند برابر رشتههای دیگر است. درآمد یک پزشک جراح از درآمد یک پزشک متخصص داخلی بیشتر است یا حقوق یک پرستار از یک بهیار بیشتر است، ولی در ۱۵ سال اخیر آمدند به پارامدیکالها بهای بیشتری دادند، جایگاه پرستارها و ماماها را بالاتر بردند و برعکس به جایگاه پزشکان اهمیتی ندادند؛ ویزیت پزشک در ایران ۴ دلار است حتی در آنگولا، هند یا پاکستان و کشورهای جهان سوم هیچ پزشکی ویزیت ۴ دلاری دریافت نمیکند!»
به گفته دکتر نازنین، حوزه زنان و زایمان رشتهای است که همیشه در صدر بود ولی از چندین سال قبل آمدند رشته مامایی را در مقابل آن علم کردند! دانش ماما هرگز در حد یک پزشک عمومی هم نیست. در اغلب کشورها ماماها مستقل نیستند و اجازه ندارند خیلی از کارها را به تنهایی انجام دهند اما در ایران رشته مامایی را وارد گروه جراحیهای زنان کردهاند و دارند روشهای کمک باروری را به ماماها یاد میدهند.
دکتر علیرضا در ادامه به مشکلات پزشکان در حوزه مالیات اشاره میکند و میگوید: «چندسالی است که اداره مالیات هزینههای ما را محاسبه نمیکند مثلا یک پزشک امسال ۵۰۰ میلیون درآمد داشته ۱۲۸ میلیون هزینه مطب، رفت و آمد، بیمه تکمیلی پزشک و خانواده وی، بیمه ماشین، بیمه مسئولیت، هزینههای منشی، شارژ و غیره داشته، این هزینهها باید کسر شوند و درآمد خالص مثلا ۳۳۲ میلیون تومان محاسبه شود، من بارها این هزینهها را محاسبه کردم ولی اداره مالیات اصلا به این هزینهها توجهی ندارد! اداره مالیات نه بر اساس مستندات بلکه بر اساس حدس و گمان خودش، مالیات میبندد. مثلا میگویند مطب شما بر خیابان «آیتالله کاشانی» است پس کمِ کم اینقدر در ماه درآمد دارید!»
سهمیههای دلبخواهی در کنکور پزشکی
یکی دیگر از مسائل رزیدنتها بالا بودن سهمیهها در کنکور پزشکی است.
به گفته دکتر علیرضا، «۶۰-۷۰ درصد از صندلیهای دانشگاه، سهمیههای شهدا هستند، الان نسل بچههای شهدای زمان جنگ، ازدواج کرده و از سن ورود به دانشگاه گذشتهاند! ولی به همین اسم سهمیههای دلبخواهی هستند!»
او اضافه میکند: «حوزه سلامت، حوزه جایزه نیست که بگوییم تو این کار خوب را انجام دادهای بیا برو دکتر شو! مثلا کسی که رفته عضو بسیج شده، به او بگوییم آفرین! حالا برو در تیم ملی فوتبال توپ بزن! حوزه طبابت حوزهای نیست که برای جایزه، دست هر کسی بدهیم. نتیجهاش همین شده که ۶۰-۷۰ درصد صندلیها شده برای سهمیهایها! بعد برای اینکه بتوانند جامعه را قانع نگه دارند آمدهاند ظرفیت پذیرش را بالا بردهاند! در حالی که ظرفیت پذیرش بالا در هیچ کشوری متداول نیست.»