«جمعیت جمهوریخواهان حامی شاهزاده رضا پهلوی» عنوان یک تشکل سیاسی است که اوایل بهمنماه ۱۴۰۲ به صورت رسمی اعلام موجودیت کرد. شماری از فعالان سیاسی عضو این تشکل روز شنبه ۱۹ اسفندماه (نهم مارس ۲۰۲۴) در یک نشست آنلاین با شاهزاده رضا پهلوی به بیان پرسشهای خود در ارتباط با مسائل ایران پرداختند.
در ابتدای این نشست، محمد حیدری سخنگوی جمعیت جمهوریخواهان حامی شاهزاده رضا پهلوی با اشاره به اهداف کلّی این تشکل تأکید کرد، «ما دموکراسیخواه هستیم، قبل از جمهوریخواه بودن ایرانخواهیم و باور داریم شکل حکومت آینده ایران در درجه اول اولویت نیست بلکه محتوای حکومت است که باید مصدر امور باشد.»
وی خطاب به شاهزاده افزود: «ما نمیخواهیم اشتباه پشتیبانان جمهوریخواهی را در مورد عدم اعتماد به پادشاه فقید تکرار کنیم و باور داریم که میتوانیم به عنوان رهبر ملّی ایران در حین این رستاخیز انقلاب ملّی و مسیر گذار تا دستیابی به یک سکولاردموکراسی و رسیدن به یک قانون اساسی متضمن سکولار دموکراسی توسط مجلس مؤسسان و نگهبانی و پاسداری از آن سکولاردموکراسی اعتماد کنیم… ما باور داریم شما این روند را به خوبی رهبری خواهید کرد.»
پس از معرفی حاضران در این نشست، شاهزاده رضا پهلوی در مقدمه گفت، «معتقدم افراد دو دستهاند، اول کسانی که همچنان جزئی از مشکلاند و دوم کسانی که جزئی از راه حل هستند. امروز نیازمند همایش وسیع جریانات مختلف فکری هستیم، جریانهایی همسو و همنظر [زیرا] در روند مبارزات تا رسیدن به مرحله سقوط نظام به ویژه در دوران پس از سقوط نظام نیازمند همبستگی هستیم، هم برای مصرف داخلی به این مفهوم که هممیهنان بدانند ما افرادی را داریم که میتوانند با آنها کار کنند و هم برای جامعه بینالمللی که ناظر این جریان است و همیشه در این بیش از چهل سال گفته آلترناتیو و اپوزیسیون در مقابل جمهوری اسلامی کجاست یا کی و چی هست؟»
وی سپس ادامه داد، «خلاصه و مختصر میگویم، دلایلی که جریاناتِ دیگر، هنوز نتوانستهاند وارد این روند شوند یک بحث طولانی است، بنابراین فقط به خود شما و کسانی مثل شما میپردازم که میخواهید زمینه همکاری را به وجود بیاورید. اتفاقاً معتقدم از اساس باید بیشتر روی این مسئله کار بکنیم که برخورد جریانات سیاسی از یک دید ایدئولوژیک در آینده ایران در مفهوم مشارکت در امور سیاسی کشور، نهایتاً به کجا باید برسد؟ به نظرم نهایتاً باید به احزاب سیاسی برسد. اگر ما نتوانیم احزاب سیاسیِ درست در مملکت داشته باشیم حتا اگر بهترین قانون اساسی را داشته باشیم که شامل تمام حقوق شهروندی باشد و بر اساس اعلام جهانی حقوق بشر باشد اما تا [وقتی] احزاب نباشند، نمیشود امور کشور را درست اداره کرد. در همه دنیا در کشورهای دموکراتیک مثل سوئد، آمریکا و ژاپن یا هر جای دیگر تشکیل دولت نتیجه فعالیت احزاب است.»
شاهزاده پهلوی در ادامه افزود: «حدود ۲۰ تا ۲۵ سال پیش- قبل از جنبش سبز- در سفر به آلمان تعدادی از هممیهنان را دیدم که همچنان بحث جمهوری- پادشاهی عامل عدم وفاق آنها بود. به آنها گفتم دوستان بطور کل دیدگاه فکری و حزبی شما چیست؟ مثلاً سوسیال دموکرات هستید یا لیبرال دموکرات؟ تعجبم این است که وقتی در میان شما میبینیم معتقد به همان اصول هستید، ولی یکی جمهوریخواه است و یکی پادشاهیخواه بجای اینکه توافق کنید چه نوع دیدگاه حزبی دارید، سر این قضیه نمیتوانید یکجا بنشینید! تمام این سالها تأکید کردم محتوای نظام مهم است نه شکل نظام. بحث در مورد شکل نظام هم باید باشد، اتفاقاً نظرات خاصی در مورد شکل نظام دارم اما اکنون وقت بیان آن نیست و باید موکول شود به مجلس مؤسسان و آن زمان است که باید تصمیم نهایی برای شکل حکومت با رأی مردم در یک رفراندوم گرفته شود. پس این نیست که برای مردم تعیین تکلیف بکنیم که باید نظام آینده چه شکلی باشد. وظیفه ما این است که به یک پارلمان برسیم.»
او در بخش دیگری از صحبتهای خود افزود: «در فردای آزادی قطعاً باید رقابت احزاب وجود داشته باشد، گاهی چپها پیروز میشوند و گاهی راستها و یا میانهها، ما باید از حالا به فکر تشکیل ارکان حزبی کشور باشیم اما با وجود شرایط فعلی داخل ایران که نمیشود حزب تشکیل داد اما باید از امروز برای آن برنامه ریخت… مهمترین نقشی که ما و شما داریم اتصال با داخل کشور است… لااقل در سه بخش مشخص: بخش تکنوکراتیک و بوروکراتیک مملکت، بخش آکادمیک و محیطهای دانشگاهی و البته ارتباط با فعالان مدنی. این ارتباط به این مفهوم مهم است که در سناریوی تغییر به ویژه وقتی به مرحله سقوط نظام رسیدیم که وارد مرحله موقت بشویم خلاء را قرار است چه کسانی پر کنند؟ ما مثل خمینی نیستیم که همه منتظر ما باشند و ما هم سوار هواپیما شویم. اغلب آنهایی که در ایران هستند- ۸۰ درصد افراد- باید سرجای خودشان بمانند که در این فاز انتقالی مملکت نخوابد… مدیران شرکتها و ادارات، کارمندان وزارتخانهها و سایرین… اما برای ریزش حداکثری که قشر خاکستری روز به روز بیشتر خود را از نظام جدا کند، باید جای پا پیدا کنند. نیروهای انتظامی هم همینطور. اگر مردم همچنان تأکید دارند اگر اینها [جمهوری اسلامی] بروند چه میشود، باید این فرمول را تعریف کنیم که نیروهای خلاق و مدیران و متخصصان میتوانند کمک کنند؛ که بخش کوچک آن بیرون کشور است و بخش عمده آنها درون مملکت. باید خلاء پشت سر ریزش پر شود و باید نقشه راه را درست تعریف کرد.
طبق فرمولهای مبارزات خشونتپرهیز اگر سه و نیم درصد جامعه بتوانند بطور متشکل عمل کنند، برای تغییر اساسی شکل حکومت کافیست. آیا میتوانیم این سه و نیم درصد را متشکل بکنیم؟ روی این مبنا باید تقسیم کار کنیم و چه قبل از فروپاشی نظام و چه بعد از آن در مرحله مدیریت دوران گذار نقشه داشته باشیم. اکنون در این مرحله که نیازمند اتحاد هماهنگ هستیم کسانی که میخواهند با هم کار کنند بدون توجه به اینکه به کدام جریان سیاسی چپ و راست و جمهوریخواه و پادشاهیخواه وابسته است در این روند مبارزه با هم کار کنیم و به دنیا بگوییم مدیریت کار را به عهده میگیریم.
انگیزه و تجربه به من میگوید مسئله بیشتر این نیست که سازمانها و گروهها را بهم وصل کنیم چون رقابتهای سیاسی و قدرتطلبی چیزی است که متأسفانه عامل و مانع اتحاد میشود اما اگر پروژهمحور با قضیه برخورد کنیم… که ربطی هم به سازمانها و گروههای سیاسی ندارد، مثلاً پروژه در ارتباط با بررسی شرایط اقتصادی ایران در ۱۰۰ روز اول [پس از سقوط حکومت]، یا مثلاً حقوقدانها در رابطه با عدالت انتقالی نظر بدهند، یا پروژه در مورد قانون اساسی نه اینکه از قبل بنویسیم اما حداقل بحث شود که چه چیزهایی در آن باشد یا نباشد… بنابراین تقسیم کار است و شناسایی این تخصصها و جمعآوری تخصصها تا جایی که میشود روی آن کار کنیم… این کمک میکند بتوانیم بیشتر یارگیری کنیم.
پس از این سخنان حاضرین در این نشست آنلاین به طرح پرسشهای خود پرداختند.
امیر حشمتیمنش: از لحظه اعلام جوجودیت جمعیت ما مرتب با یک سؤال مواجه میشویم، هم از طرف هموطنان و هم گروههای سیاسی همنظر و همرأی، اینکه آیا شاهزاده ایده رهبری انقلاب ملّی را تأیید میکنند یا از این ایده پشتیبانی میکنند؟ نظر شما چیست؟
شاهزاده رضا پهلوی: میخواهم یک فرهنگ و بینش سیاسی جدید در جامعه به وجود بیاورم و آن ترک فردمحوری به سود سیستممحوری است. چون فکر میکنم که این مسئله کلیدی و درازمدت است. ممکن است بگویید در این شرایط بهخصوص یک رهبری خاص لازم است| منتها خیلی باید با این قضیه برخورد صحیح داشته باشم که اگر به شکل استثناء هم این به وجود آید، در درازمدت دوباره به عادت تبدیل نشود. این را باید همگی کاملاً درک کنیم. ما اگر امروز میگوییم شخصیتی هست که بیشترین اعتماد را از جانب مردم دارد، این یک سرمایه سیاسی است. این سرمایه سیاسی را چطور میخواهم خرج کنم؟ به این شکل که در نتیجه این توجهات به من، میتوان پروژکتورها را نه روی خودم بلکه روی کسانی، تشکلهایی، سازمانهایی و اقداماتی که مهم هستند بیندازم تا بیشتر جلوه کنند و بیشتر شناخته بشوند و تأثیرگذار باشند و در عمل بهتر بتوانند کار کنند. این کار من است. کار من اداره تشکیلاتی یک جریان نیست. کار من این است که زمینه همکاری جریانها یا تشکلها را فراهم کنم با هم همسوتر شوند. میتوانم نقطه اتصالی باشم تا زمانی که به شکل طبیعی به یک همکاری و اجماع مشترک برسند… اتفاقاً این چیزیست که دنیا از ما انتظار دارد. آنها میخواهند بدانند کدام تشکل را دارید و چه برنامهای دارید. ترجیح میدهند این تشکل متکثر باشد و یک جریان خاص نباشد. ما اگر نمیتوانیم جریانهای ایدئولوژیک را بهم وصل کنیم اما میتوانیم یک جریان متکثر را بهم وصل کنیم که بدون این ادعا که عضو کدام گروه و حزب هستند به عنوان یک جمهوریخواه، مشروطهخواه، سوسیال دموکرات یا لیبرال دموکرات با هم کار کنیم. مسئله الان تعیین تکلیف سیاسی کشور نیست مسئله الان نجات ایران از یک حکومت ضدبشری به نفع آینده سکولاردموکراسی در مملکت است. در این مرحله هدف بسیج نیروهاست. لابی قویتری داشته باشیم. کمکهای بیشتری جلب کنیم برای حمایت از هممیهنان. به نظرم نقطه پایانی رژیم لحظهای خواهد بود که بتوانیم در تمام مملکت اعتصابات کارگری به وجود بیاوریم که سیستم را فلج کند… بدون ایجاد هزینه بالا برای هممیهنانمان به مفهوم از دست دادن جانشان؛ با مبارزات خشونتپرهیز. ما از مرحله اعتراض گذشتهایم، باید اعتصابات را تقویت کرد. نمیشود مردم را روی هوا نگه داشت… مردم با این وضعیت فجیع اقتصادی که ۶۰ درصد زیر خط فقر زندگی میکنند نمیتوانند ماهها اعتصاب کنند… مردم توان این را ندارند برای مدت طولانی کارشان را ول کنند؛ این رویه مستلزم این است که بتوانیم یک سناریوی کوتاهمدت حداکثر سه ماه تا مرحله تشکیل دولت موقت داشته باشیم. از این طریق فشار درونی سبب میشود که نظام سقوط کند.
من در ملاقات با سایر دولتمردان و سیاستمداران دنیا هم به آنها میگویم شما که فشار حداکثری را انجام میدهید- البته دولتهای اروپایی هنوز سپاه را در فهرست تروریستی قرار ندادهاند که اگر انجام بدهند بیشتر رژیم را محدود میکند- منتها به [دولتهای غربی] میگویم فشار حداکثری کافی نیست، همیشه گفتهام همزمان با این فشار باید پشتیبانی حداکثری از مردم ایران به وجود بیاوریم. ذهنیت دنیا باید تغییر کند بجای اینکه انتظار تغییر رفتار از رژیم را داشته باشد به این فکر کنند که رژیم تغییر کند. چه چیز جایگزین آنست؟ مردم ایران و معرّف مردم ایران در جریانهای مختلف، اینها میتوانند بگویند ما به نمایندگی از طرف مردم ایران پیش میرویم. پس رهبری که من میخواهم به وجود بیاورم رهبری شخصی نیست [بلکه] رهبری شخصی است که نشان دهنده تمام ارکان مدیریت و اداری بهخصوص مدیریت میانی است که باید روی کار بیاریم که کف خیابان دستشان خالی نباشد.
بیانیه اعلام موجودیت جمعیت جمهوریخواهان حامی شاهزاده رضا پهلوی
[تریبون آزاد]
– در شرایط استثنایی سیاسی امروز ایران و در غیبت تشکیلات مستحکم و قابل اتکا اپوزیسیون جمهوریخواه که رژیم اسلامی مسبب اصلی آن است، و با توجه به گفتمان دموکراتیک و مسیر اعلام شده از جانب شاهزاده رضا پهلوی… pic.twitter.com/gDpNuarWDJ
— KayhanLondon کیهان لندن (@KayhanLondon) January 25, 2024
تا دو سال پیش هنوز تفکر اصلاحطلبی در ذهن خیلیها بود و واقعاً بعد از رئیسی ریزشها بیشتر شد که فرصت بسیار استثنایی است. این رهبری ملّی یا همایش ملّی قطعاً لازم است و تمام این جریاناتی که روی آنها پروژکتور میافتد وظیفه من پشتیبانی و تشویق آنهاست. سهم من در این جریان همین است؛ سهم دیگران اینست که مجموعههای خود را معرفی کنند؛ کار و پروژه ارائه دهند و یارگیری کنند. به این شکل حتا جامعه برونمرز را که شبکهها را نگاه میکنند و کامنت میگذارند و فراتر از این کاری نکردند [به میدان بیاوریم]. تا وقتی نتوانیم حداکثر بهره را از ایرانیان خارج چه در زمینه مادی و چه فکری داشته باشیم دست خالی هستیم.
دو جریان خیلی مهم در این پنج سال پیش آمد که یک خواست ملّی بود: یکی «نه به جمهوری اسلامی» بود که از درون کشور بود و دیگری «تحریم انتخابات» که در مقایسه با سابق دیدیم کمترین میزان در انتخابات شرکت کردند.
برای ما که در آمریکا هستیم میدانید در پایان امسال انتخابات ریاست جمهوری است، مسئله رأی دادن شهروندان ایرانی- آمریکایی بسیار کلیدی است. من همیشه گفتم خواست ما از دیدگاه احزاب مختلف در هر کشوری انتظار فراتر از جانبداری حزبی به نفع مردم ایران است. همانطور که اسرائیلیها گفتند ما کاری نداریم که کی جمهوریخواه است و چه کسی دموکرات، توقع و انتظار حمایت از مردم را داریم. من هم بحثم در کنگره همین است، هر حزبی که باشند؛ درباره ایران گفتم از شما میخواهم موضع فراحزبی بگیرید. خواست ما به عنوان ساکنین کشورهای دیگر به عنوان کسی که حق رأی داریم حمایت از مردم ایران است.
-با توجه به فضای بسته جامعه در داخل ایران که حتا جنبشهای صنفی حامی حیوانات و طرفداران محیط زیست به شدت سرکوب میشوند و شکلگیری احزاب سیاسی عملاً ممکن نیست و با توجه به اینکه نیاز به سازماندهی بیشتر در جنبش ۱۴۰۱ مشهود بود و از طرفی امید بسیاری از مردم به شماست، آیا برای رفع خلاءهای سازمانی و انسجام نیروهای ملّی حاضر هستید در این برهه حساس با قبول مسئولیت محوری که به واسطه اعتماد عمومی به شما وجود دارد پاسخ مثبت بدهید تا مردم و نیروهای سیاسی از بلاتکلیفی رها شوند و هم جامعه بینالملل به ویژه غرب بداند با چه کسی از طرف مردم روبروست؟ پذیرش این موقعیت از سوی جنابعالی امکان سازمانیابی بین گروههای مختلف را فراهم خواهد آورد.
-در این مورد به اندازه کافی در پرسش قبلی پاسخ دادم. منتها «محوریت» را تعریف کنید! منظور این است که یکی آن بالا نشسته و حرف نهایی را میزند و تصمیم نهایی را میگیرد یا اینکه نماینده خواست ملّی است بر اساس یک اجماع؟ من از طرف خودم صحبت نمیکنم بلکه ارائهدهنده خواست مشترک کسانی هستم که قصد همکاری با هم دارند. اجازه بدهید من این پرسش را مطرح کنم که محوریت را چطور میبینید؟
محمد حیدری: صادقانه میگوییم ما جمهوریخواه هستیم. ما سراغ دیگران رفتیم، آنهایی که در جامعه اعتبار دارند، این صحبتها انجام شده، ما در طول این سالها مثل خیلی دیگر از هموطنان تلاش کردیم که بین گرایشهای سیاسی پلهایی برای ارتباط پیدا کنیم اما امروز بر این باوریم فقط از پایگاه رهبری ملّی شما مثل یک «هاب» (کسی که کل سیستم از طریق آن بهم وصل میشود) است که اتحاد بین ایرانگرایان دموکراتیک به سطحی با ثبات و مؤثر از سازماندهی و عملگرایی سیستممحور میرسد. از طریق چنین پایگاهی است که میشود سیستم جایگزین را معرفی کرد. مردم میگویند «مرگ بر جمهوری اسلامی، درود بر پهلوی»!
-من با این فرمولبندی مخالفتی ندارم و تا حدود زیادی تأیید میکنم با ذکر این نکته که اگر در ابتدا این محوریت پررنگتر است هرچه بیشتر این اتحاد وهمکاری به وجود آید نیاز به این محوریت کمتر میشود و کمرنگتر میشود. بنابراین این «هاب» و ارتباط دادن گروهها و اتصال آنها پیشنهاد خود من است. این کار را با کمک هم انجام میدهیم. اپوزیسیون کلاسیک که داشتیم به درد این نهضت نمیخورد چون همچنان بخشی از مشکل هستند. البته باید منتظر توییتها و بدگوییهای آنها باشم. آنها تمامیتخواهی خودشان را همچنان دارند. این نوع کارها دیسیپلین جمعی میخواهد و باید درست تعریف کرد که ما چرا اینجا هستیم و به چه دلیل اینجا هستیم و برای اینکه به چه نتیجهای میخواهیم برسیم. به نظر شما شاید بدیهی و ساده باشد اما باور بکنید در آن تجربیات سیاسی که داشتم حتا سر همین مسئله نیز باید با مشکلات زیادی سر و کله میزدیم.
این هست که من دو کاتگوری افراد را باید تعریف بکنم. کاتگوری اول کسانی هستند که همچنان جزیی از مشکل هستند. کاتگوری دوم کسانی هستند که جزو راه حل هستند. یکی از کارهای ما کمرنگتر شدن و بیارزشتر شدن این اکسترمیستهایی (افراطیون) هستند که مدام این طنابکشی را میخواهند بین خودشان ایجاد کنند و فضا را آلوده میکنند. ولی تا زمانی که در مقابل آنها یک بدیلی نداشته باشیم، این اقلیت است که پر سر و صداست.
اولین کار ما باید این باشد که هرچه زودتر تعریفی از این جریان و خواستههایشان داشته باشیم، با اتکاء به اینکه زیبایی این جریان متکثر بودن آن است ولی درگیر و زندانی در یک تفکر ایدئولوژیک حزبی نیست. درگیری ما چپ و راست نیست، این خیلی مهم است، جامعه ما نفسهای تازه میخواهد و از مناظرههای آقا و خانم X و Y در تلویزیونها که درباره پنجاه سال پیش مملکت بحث میکنند خسته شدهاند. مشکل نسل جوان داخل ایران امروز اینها نیست. تا وقتی این خواسته را به شکل عملگرایانه ارائه ندهیم جلوتر نمیرویم. من فکر کنم میتوانیم به جلو حرکت کنیم. امروز این انگیزه و درک وجود دارد. پس به علت محوریت کنونی که در اختیارم هست بیشترین انرژی و توان را به کسانی میدهم که میتوانند و میخواهند با هم کار کنند. این وظیفه اصلی من است تا این نمایش را در عرصه بینالمللی نشان دهم که ما مردم ایران میتوانیم با هم کار کنیم. نه اینکه آنها بگویند شما ایرانیها نمیتوانید با هم کار کنید و همیشه باهم دعوا دارید و حاشیهسازی دارید و این چیزی نیست که ما بتوانیم با اطمینان به عنوان سیاست خارجی این یا آن کشور که به دنبال منافع خودشان هستند بگوییم که [بعد از سقوط رژیم] یک جاپای سفت دارند. آلترناتیو باید به شکل عملی و تشکیلاتی باشد نه رویا و خواب. آنوقت است که برای قشر اصلی مملکت کف خیابان، امید را تبدیل به باور میکنیم. افراد، تخصص و نهاد مدنی در کشور داریم و تعداد زیادی مدیران کنونی مملکت هستند که این کار را انجام میدهند؛ آنهایی که آلوده به فساد نیستند میتوانند خلاء را پر کنند.
در این مرحله میدانم نقش محوری من پُررنگتر از همیشه است به شرطی که همه بدانید قرار نیست این محوریت را تا ابد در من ببینید بلکه باید این محوریت باعث شود همایش ایجاد شود. هرچه افراد و گروهها بیشتر بتوانند با هم کار کنند کمتر نیاز به این محوریت پررنگ خواهد بود. اگر روی این مسائل توافق کنیم من در خدمت شما دوستان و دیگران خواهم بود.
پیام فتوحیپور: برای رسیدن به یک ساز و کار و سیستم از ابزار موجود و واقعگرایانه، نظر شما در باره توافق بر اساس «قانون اساسی مشروطه» چیست؟
-فکر نمی٬کنم در حال حاضر موضوع ما داشتن یک سند تاریخی قانونی مثل قانون اساسی ۱۹۰۶ برای پیش بردن مبارزه در این مرحله باشد. به ویژه اینکه مشخص نیست چه قانونی اساسی در آینده حاکم بر مملکت حاکم خواهد بود. ما باید برسیم به آن مرحله تشکیل مجلس مؤسسان، و بحث قانون اساسی آنجا مطرح خواهد شد. قانون اساسی مشروطه مربوط به یک قرن پیش است خیلی از مسائلی که در آن قانون بود به درد ایران امروز نمیخورد و با خواست کنونی مملکت در تضاد است. مثلاً وقتی متمم قانون اساسی تهیه شد پنج مجتهد قرار شد بر اساس مسائل شرعی قوانین را بازبینی کنند. خُب این از همان ابتدا جدایی دین از سیاست را زیر پا میگذارد! بنابراین نمیتوانیم بگوییم این سند در کلیت خود قابل مصرف است… ما نیازی به آن سند نداریم چون تمام خواستههایمان خیلی بیشتر از آنچیزی است که در آن قوانین بود. بنابراین حقوق بشر، دموکراسی سکولار و تمامیت ارضی را میبایست مبنای یک مشارکت سیاسی بگذاریم. فکر میکنم بیشتر از متن نوشته کافی باشد. در زمان گذار اما مسائلی پیش میآید که مستلزم برخورد حقوقی است. به عنوان مثال فرض کنید دوران گذار دو سه سال طول بکشد، نمیشود تخمین زد… در این دوره تا برگزاری نمایندگان مجلس مؤسسان و پارلمان، یک دولت موقت باید مدیریت کشور را به دست بگیرد و امور را اداره کند… قانونگزاری جدید نمیشود چون هنوز مجلس تشکیل نشده، اما در آن مملکت مرگ و میر میشود، طلاق میگیرند، ارث میبرند… خُب بر اساس کدام قوانین در آن دوره موقت به این مسائل پرداخته میشود؟ عقل سلیم حکم میکند اگر نخواهیم قوانین حقوقی جمهوری اسلامی را به کار بگیریم باید همان قوانین لغو شود و به قوانینی برگردیم که قبل از انقلاب داشتیم. بعد به مجالس آینده سپرده خواهد شد که قوانین جدیدی وضع کنند. مجلس مؤسسان اما قانون اساسی را تدوین میکند که تأکید ما آنجاست: مبنای این قوانین میبایست برابری کامل حقوق شهروندان و از بین بردن هر نوع تبعیض جنسیتی، قومی و مذهبی باشد که باید تضمین شود.
امروز جریاناتی هستند که با این رویه مشکل دارند. یکی جریاناتی هستند که از داخل میخواهند «جمهوری سوم» را از داخل نظام بیرون بکشند که مطمناً سکولاردموکراسی که ما دنبال آن هستیم بیرون نخواهد آمد. با این جریانات درگیریم. جریاناتی هستند که اصولاً دنبال تجزیه مملکت هستند و با آنها در حفظ تمامیت ارضی کشور مشکل داریم. جریان دیگری هم داریم که با تمامیتخواهی میخواهند مملکت را قبضه کنند مثل مجاهدین خلق. این را پیش کشیدم که اگر انگیزه تجزیهطلبی را میشنویم برای این است که هنوز نتوانستیم بگوییم چرا منافع ملّی شامل حال آنها هم میشود. یک شهروند ایرانی به نظر من از هر استانی که باشیم، نمیتواند بگویم فلان استان متعلق به من است، ما دلمان میخواهد همه استان متعلق به همه ما باشد، این نگاه باعث میشود برای همه نقاط کشور دلسوزی ملّی داشته باشیم که شامل مذاهب و تمام اقوام و زنان و مردان میشود. تبعیض که از بین برود و حقوق مردم که رعایت شود بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. مسئولیت رسانههاست که این صداها را به همه مردم برسانند. من فکر نمیکنم از نظر متخصص کمبود داشته باشیم، اگر پشتیبانی مالی آن فراهم شود فکر میکنم بتوانیم این کار را انجام دهیم… اگر این صدا بیشتر در مملکت انعکاس پیدا کند اثربخشتر خواهد شد.
دیانا روحانی: خوشحالم در حضور شما هستیم، بر هیچکس پوشیده نیست که ایالات متحده همواره رهبر جهان آزاد و دموکراتیک به حساب میآید، بدون شک کسب حمایت فراجناحی در آمریکا از جبهه متحد انقلاب ملّی ایرانیان گام مؤثری خواهد بود که دولتهای دموکراتیک دیگر از این جبهه ملّی حمایت کنند. آیا در این راستا توصیهای به ایرانیان ساکن آمریکا دارید؟ ما به چه شکلی میتوانیم مؤثرتر و اصولیتر به شما به عنوان رهبر انقلاب ملی یاری برسانیم؟
-در این مورد، دوستان، یک ساختار موجود دارید. از نظر لابیینگ [لابیگری] با تصمیمگیرندگان سیاسی در آمریکا، نوفدی سازمانی است که این کار را مدتهاست انجام داده، دقیقاً کار آنها لابی در مقابل نایاک و کسانی است که ساز نظام را میزنند. البته فقط این سازمان نیست، دستکم نوفدی را میشناسم و مدتهاست از آن حمایت میکنم. آنها در کارشان به حزب خاصی نمیچسبند بلکه با امکانات محدود با هر دو حزب آمریکا کار میکنند که هر چقدر بیشتر باید بتوانیم آن را تقویت کنیم و بیشتر افراد را متصل کنیم که حرفشان را از آن طریق به دولت یا کنگره آمریکا برسانند؛ این چیزی را که به آن اشاره میکنید برآورده میکند.
-همانگونه که مستحضرید ایران سالیان درازی است در وضعیت انقلابی بسر میبرد. فرزندان پیشرو ملت سالهاست از زمان کوی دانشگاه، تا ۸۸ که میلیونی به خیابان آمدند، تا دی۹۶، تا آبان ۹۸ که هزاران تن برای رهایی از زنجیر استبداد به خیابان آمدند و توسط رژیم در خون خویش غلتیدند و تا خیزش ملّی زنان و مردان جوانی که در جنبش انقلابی پس از قتل مهسا مدنیترین انقلاب مدرن جهان را آغاز نمودند هزینه میدهند. بسیاری بر این باورند که وضعیت میهن ما بیانگر یک میهن اشغالی است. شما به خوبی میدانید رژیم چطور با رذالت تمام روشهای به غایت بیرحمانه همچون یک سپاه اشغالگر سرزمین ایران را گرفته و از آن روشها برای جلوگیری از میلیونی شدن جمعیت و تسخیر خیابان استفاده میکند. میلیونی شدن میتواند به تسخیر مراکز قدرت بیانجامد و به سقوط رژیم کمک کند. رژیم از طریق سرکوب وحشیانه میخواهد ترس را به لایههای مختلف تزریق کند تا مانع پیوستن لایههای خاکستری جامعه به مبارزان میدانی شود که هستههای اولیه اعتراضی را تشکیل میدهند. شکاف دولت و ملت به حداکثر رسیده و مردم بارها تمنای خودشان را برای سرنگونی رژیم به طرق مختلف نشان دادند… بسیاری معتقدند شکست هیمنه سرکوب رژیم و اختلال در ماشین سرکوب با کمک نیروهایی که منابع آنها با منافع ملی ما ایرانیان همپوشانی پیدا کرده امکان نجاتبخش برای کسب حداقلی در خیابان جهت تسخیر مراکز سیاسی و قدرت رژیم است. با این اوصاف نگاه شما به این امر خطیر نیست؟
-در تمام همایشهای خشونتپرهیز به ویژه در مقابله با حکومتهای توتالیتر این ضعف را میبینیم که یک سمت نیروهای سرکوبگر قرار دارند و در طرف دیگر مردم بیدفاع غیرمسلح که باید در مقابل آنها بایستند. در دوران جنگ سرد هم دیدیم اما در نهایت موفق شد. یکی از دلایل موفقیت آنها حمایت بینالمللی از خواست نیروهای مخالف رژیم بود. نمونه آن حرکت لخ والسا در لهستان که حرکت کارگری بود. این از دلایلی است که میگویم باید اعتصابات کارگری ایجاد شود. ریزش فقط در جامعه سیاسی پیش نمیآید، در نیروهای انتظامی هم پیش میآید. اتفاقاً به همراه فرمول ریزش حداکثری این را در قالب نیروهای انتظامی هم به کار میگیرم. ولی به همان اندازه که بایستی تکلیف نیروهای انتظامی با مردم مشخص شود، باید درک کنیم شرایطی هست که آنچه در دلشان هست نمیتوانند بیان کنند. فکر میکنم تعداد زیادی از بدنه نیروی انتظامی با مردم هستند اما گیر کردهاند در نظام و تا حرکت نهایی را نبینند مشکل است که بتوانند موقعیت خودشان را ترک کنند و به جامعه وصل شوند. دو مسئله وجود دارد، یکی اینکه کاری کنیم نیروهای سرکوبگر سرکوب مردم را به آسانی انجام ندهند. مثلاً عدم همکاری با نظام نوعی نافرمانی است.
دو چیز باعث سقوط نظام میشود، یکی فلج کردن آن و دیگری ریزش. این دو تا چیز راباید با هم پیش ببریم. اگر پیش ببریم برای نظام چیزی وجود نخواهد داشت که روی آن بایستد اما مسئله تنها این نیست، مسئله ترس از آینده هم هست. وقتی دولت آمریکا تصمیم گرفت صدام حسین را از قدرت بیندازد و آن حرکت را انجام دادند که صدام سقوط کرد جای آن چه آمد؟ تکلیف نیروهای نظامی دوران صدام چه شد؟
خط قرمز من واژه انتقام است
وقتی همه آنان را روانه خانه کردند، نصف آنها داعشی شدند. ما باید در فرمول برنامهریزی برای رسیدن به آینده ایدهای داشته باشیم که تکلیف نیروهای نظامی چه خواهد شد. آیا در صورت انحلال سپاه نیروهای آن با ارتش ادغام میشوند؟ چگونه این کار خواهد شد؟ بخشی که دستشان به خون آلوده نیست و جنایت نکردهاند این اطمینان خاطر را دارند که مردم آنها را میپذیرند؟ وقتی دادگاه نورنبرگ تشکیل شد گروهی از فرماندهان حکومت هیتلر را محاکمه کردند اما نرفتند یکی یکی سربازانی را که در ارتش آلمان در دوران هیتلر خدمت کرده بودند بگیرند! منظورم این است که بخشی از حرکت ما باید یک فلسفه عفو عمومی و آشتی ملی داشته باشد. خط قرمز من واژه انتقام است. ما به دنبال انتقام نیستم.
به آندسته از نیروهای نظامی و انتظامی کشور که درد میهن و مردم دارند بار دیگر میگویم که حساب خود را از این رژیم که مایه ننگ تاریخ ایران است جدا سازید!
شاهزاده رضا پهلوی در یادداشت اخیر خود که در کیهان لندن منتشر شد، بار دیگر نیروهای نظامی و انتظامی را خطاب قرار داده و با اشاره به… pic.twitter.com/BfAJcgpMXU
— KayhanLondon کیهان لندن (@KayhanLondon) July 15, 2023
ما به دنبال از بین رفتن نفرت و انتقام هستیم تا تبدیل به همزیستی و مصالحه شود. اگر رژیم عوض شود و فرهنگ همچنان انتقامجویی باشد، ما هنری نکردهایم! بنابراین باید برنامهریزی این را داشته باشیم که بتوانیم به این نیروها بگوییم جایی در آینده کشور خواهید داشت. بیخود مقاومت میکنید؛ بیخود پشت حکومت ایستادهاید. لحظه ترک نظام برای آنها خواهد رسید. اما وقتی از رژیم جدا میشوند که مطمئن باشند آن آلترناتیو جا افتاده است. نمونههایی دیدیم که نیروهای نظامی، لااقل ارتشی، مقابله نکردند. دو مورد را در پایان جنگ سرد خاطرم هست. یکی در چکسلواکی که ارتش بیطرف ماند و دیگری در زمانی که یلتسین سر کار آمد و ارتش سرخ شوروی مقاومت نکرد. این را باید در مورد کشور خودمان پیشبینی کنیم. اما چگونگی کار را به عهده متخصصین میگذارم و آنها لازم نیست چرخ را از نو بسازند. در این مورد سازمانهایی هستند که خیلی در ارتباط با گذار از حکومتهای سرکوبگر یا دیکتاتوری به جوامع دموکراتیک کار کردهاند. بطور کلی میتوانیم این فرمول را به کار بگیریم. یکی از مسائل این است که این تغییر با کمترین تلفات و هزینه برای مملکت انجام شود. فرمولی به غیر از این نمیبینم.
در نهایت نیروهای مدنی و حقوق بشری میتوانند کار خودشان را بکنند اما آخر خط، دوستان، همه چیز به این برمیگردد که نیروهای مسلّح محافظ نظام آیا در مقابل مردم میایستند یا نمیایستند. این واقعاً مهمترین نکته است. اگر ما با برخورد انتقامی وارد شویم و به آنها بگوییم آیندهای نداری، خب، برخورد انتقامی تضمین بقای این حکومت خواهد بود. اما اگر بگوییم دنبال انتقام نیستیم و برای فردایی کار میکنیم که توی سپاهی، ارتشی و بسیجی در آن مملکت یک جایی در فرمول خواهی داشت، به شرطی که به اصول ما پایبند باشی، یعنی مقابله با هرگونه تبعیض، یعنی دید کثرتگرا با عقاید مختلف و سلیقههای مختلف و قبول و تحمل این فرهنگ. مسئله بر سر فرهنگسازی است.
هادی محمودی: آیا امکان این هست که گروه ما یا افراد ما برای پیشبرد هدف خاصی برای پیشبرد هدف شما کاری انجام دهیم؟
-در این جلسه مقدماتی فرصت برای آشنایی بیشتر است تا بتوانیم به شکل مرتب این جلسات را داشته باشیم به شکلی که در جلسه بعدی گزارشهایی در مورد پیشرفت کار و یا عدم پیشرفت باشد تا سؤال. کاری که شما دوستان در این مرحله میتوانید انجام دهید این است که هدف را بگذارید برای اینکه چگونه میتوانیم همفکران خودمان را پیدا کنیم و ارتباطاتمان را وسیعتر کنیم تا عملاً وارد اجرای پروژهها بشویم. برای اجرای پروژهها باید یارگیری کرد. آنوقت است که هرکسی در ریل و خط خودش کار را پیش میبرد و هرچند وقت یکبار برای کلیت طرح دور هم جمع میشوند.
رضوانی: جمعیت جمهوریخواهان سعی دارد نظرات حامیان شما را در نقاط اتصالی دیگر جمعآوری و دستهبندی نموده و به انضمام پیشنهادات قابل اجرا به جنابعالی ارائه نماید. آیا تصور دارید امکان برگزاری جلسات منظم به صورت ماهانه یا دو ماهه وجود دارد؟
-حتماً با کمال میل، البته وقتی با دوستان صحبت میکنید آشنا باشند به چیزهایی که گفته شده تا پرسشها تکراری نباشند. ترجیح میدهم جلسات به صورت گفتگو باشد در مورد پروژههای خاص تا پرسش و پاسخ؛ درواقع بهتر است سؤال کننده من باشم تا پاسخدهنده!
حمید غضنفری، خجسته ثابتیان، دیانا روحانی، روژان فیض، شهاب صنیعی، گشتاسب باوند، مهرداد کلانتر، دکتر مسعود آذری، جواد برومند و محمد رضوانی و امیرحسین اعتمادی از جمله فعالان سیاسی و مدنی بودند که در این نشست حضور داشتند.