بهنام امینی – جمهوری اسلامی همه نشانههای یک حکومت اشغالگر را دارد و نیاز به بحث دربارهاش نیست؛ با ایرانی مانند یک گروگان رفتار میکند و با سرزمین ایران به عنوان غنیمت جنگی؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان بازوی نظامی و اخیرا سیاسی اقتصادی در معنای کلیاش سپاهی برای توجیه و دفاع از این نگرش جمهوری اسلامی است نه نیرویی برای پاسداری از منافع ملی ایران.
دستاوردهای نظامی سپاه اگرچه با تکیه بر منابع ملی ایران و دانش فرزندان ایران به دست آمده اما در لحظه اکنون در خدمت تمامقد حفظ انقیاد رژیم عمل میکند در فردای آزادی و روی کار آمدن حکومت ملی اینکه چگونه از این دانش و توانایی بومی بهره باید برد بحث دیگری است.
بنابراین هرگونه تحسین آن تنها به مشروعیت بخشیدن گفتمان رژیم منتهی میشود. افکار عمومی جهان در لحظه اکنون از دریچه اینکه این ابزار نظامی توسط کدام بخش از مردم ایران ساخته شده یا نشده آنرا داوری نمیکند بلکه معنای کلی عملکرد یک حکومت را معیار سنجش قرار میدهد. در عرصه داخلی هم آن جوانی که چشمش با اسلحه سپاه کور میشود اساسا جهان پیش دیدگانش آن اندازه تاریک شده که برایش فرقی نمیکند این دانش و توانایی سپاه در کدام تقسیمبندی قرار گیرد.
با اینهمه باور دارم وقتی از سپاه سخن میگوییم منظور همه ارکان سپاه نیست؛ بخش بزرگی از نیروهای نظامی اعم از سپاه و غیره فرزندان این سرزمین هستند و در لحظه موعود برای اثبات این موضوع باید همراه مردم باشند تا آن لحظه ما باید فقط به آنها این پیام را بدهیم اما در لحظه اکنون نمیتوانیم تحسینگر آنان و دانششان باشیم. بیشک دانش و توانایی فرزاندان حقیقی ایران در فردای ایران در خدمت کشور خواهد بود.
اما روی دیگر سکه
حقیقت آن است که نوع و شیوه برخورد با جمهوری اسلامی یکی از بزرگترین چالشهای تاریخ ایران است، بزرگتر نه از این جهت که جمهوری اسلامی بزرگ است بلکه از این دیدگاه که در مسیر به زیر کشیدن این رژیم باید شبیه یک جراح چیرهدست عمل کرد. چطور میشود هم با رژیم مبارزه کرد هم بدنه نیروی نظامی و تواناییاش را در خدمت منافع ملی قرار داد. شاید در طول تاریخ انگشتشمار مواردی بوده که ما در تصمیمگیری این اندازه با چالش و حساسیت مواجه بودهایم با اینهمه آنچه به صورت کلی و از دید شخصی میتوانم بگویم یقینا حمایت از حمله نظامی خارجی راهش نیست.
در اینجا برخی آسیبهای تکیه بر قدرتهای خارجی را نمونه میآورم
– تکیه بر قدرت خارجی به ویژه در زمینه براندازی با مداخله نظامی، ایران را برای مدت طولانی وامدار کشور خارجی میسازد و در آینده قدرت چانهزنی و دفاع قاطع از منافع ملی را در سطح جهانی از ما میگیرد.
– تکیه بر قدرت خارجی عادت تکرار تاریخی میآفریند. این عادت تکرار، آسیب جدی به خودباوری میزند و موجب میشود هربار برای هر مشکلی دست به دامان خارج از مرزها بشویم و آنرا به فرزندان خود بیاموزیم.
– تکیه بر قدرت خارجی موجب شکاف ملی میشود و انسجام و اتحاد ملی را دچار تزلزل میکند. دولتها و حکومتهایی که از این طریق بر سر کار میآیند هرگز از ثبات نسبی برخودار نخواهد بود و برای رفع این معضل ممکن است بیشتر به سمت قدرت خارجی کشیده شوند تا بر تواناییهای بومی تکیه کنند.
– حمله نظامی میتواند توان بالقوه نظامی ایران را برای دههها عقب براند اگرچه در فردایش به فرض براندازی رژیم، ما ایرانی بدون جمهوری اسلامی را تجربه کنیم اما صاحب کشوری با ضعف نظامی عمیق در خاورمیانهای پرحادثه و رقبای قدری هستیم.
حمایت از حمله نظامی خارجی موجب شکستن قبح تقدس وطن میشود. اگر باور داریم ایران معبد ماست برای ورود به این معبد باید آداب آنرا آموخت نه با هر شیوه به آن وارد شد.
ما در طول تاریخ نمونههایی از تکیه بر قدرت خارجی را تجربه کردهایم سه مثال از دوره اساطیری تا امروز را میآورم. هرچند ادعا نمیکنم هر سه مثال انطباق تاریخی مطلق با امروز دارد و جمهوری اسلامی قابل مقایسه دستکم با دو مورد آن است اما جای تامل دارد.
سهراب پرورش یافته در فرهنگی غیرایرانی برای تصاحب قدرت و شکست کیکاوس به تورانیان تکیه میکند، با اینهمه شاهنامه با رمز و اشاره، لشکرکشی سهراب را نمیپسندند و او باید به دست پدر در راه پدافند ایران قربانی شود.
خسروپرویز در درگیری با بهرام به امپراتوری بیزانس پناه میبرد و با کمک بیزانس بار دیگر قدرت را در ایران به دست میگیرد اما دیری نمیپاید که روابط دو امپراتوری تیره میشود و جنگهای بعد را رقم میزند، از این جهت کمک خارجی ضامن حفظ منافع ملی در آینده نخواهد بود. نمونه دیگر در عصر حاضر مجاهدین خلق است که شرح تبعاتش را خواننده بهتر میداند.
گفته میشود در فلان کشور اروپایی مانند فرانسه و آلمان این چنین شد، پاسخ این است که اینجا ایران است و خاورمیانه با معضلات قومی و مذهبی هزاران سالهاش و دهها گروه ریز و درشت اسلامگرا و قومگرا و غیره برای ایران باید نسخه ایرانی نوشت.
گفته میشود جمهوری اسلامی خونخوار و بیرحم است و ملت ایران در مقابلش ناتوان و تا حال تمام تلاشهای مردم برای براندازی این رژیم با شکست مواجه شده از این رو چارهای جز اتکا به قدرت خارجی نداریم. نخست باید گفت هیچ کجا هیچ کشور خارجی تا کنون اعلام نکرده من اگر به جمهوری اسلامی حمله میکنم قصد براندازی آن را دارم! دو آنکه به نتیجه نرسیدن مبارزات مردم ایران ناشی از قدرت جمهوری اسلامی نیست تلاش ما ناکافی بوده و میشود در مورد آن بحث کرد.
اما در شرایط امروز میتوان درک کرد که چند تفاوت مهم در این رابطه وجود دارد:
نخست آنکه جمهوری اسلامی حکومتی ایرانی نیست و معنای مطلق یک اشغالگر را با خود یدک میکشد.
دو آنکه مشخصا در مورد اسرائیل ایدئولوژی را رهبری میکند که برآمده از خواست ملت ایران نیست.
سه آنکه روابط ایران و ملت یهود رابطهای تاریخی و ناگسستنی است. افزون بر آنکه برخی از باشندگان اسرائیلی تبار ایرانی دارند و سیاست کنونی جمهوری اسلامی به نوعی ایرانی را در برابر ایرانی قرار داده است. با این همه و با در نظر گرفتن همه این موارد شخصا نمیتوانم حمله نظامی به ایران از سوی هر کشور خارجی را در راهبرد کلان منافع ملی تعریف کنم. هرچند نه اسرائیل نه جمهوری اسلامی بنا بر تحلیلهای من و شما تصمیم نمیگیرند.
اما آنچه از سیاست میشود فهم کرد این است که راه براندازی این رژیم تنها از درون ایران میگذرد و براندازی وظیفه ما ملت ایران است. حال داوریاش با آینده.
*بهنام امینی فعال سیاسی