ما کارگران به هر موضوعی از دریچه منافع طبقه کارگر و اصل برابری شهروندان نگاه میکنیم. همانطور که سرمایه داران و کارفرمایان، ایرانی و غیرایرانی، از دریچه منافع طبقهشان و سود و زیانشان به هر موضوعی نگاه میکنند .کارگران ایران در صدها رشته تولیدی و خدماتی و هزاران شرکت و هولدینگ و واحدهای زنجیرهای، بیحقوق، با دستمزد تحقیرآمیز زیر خط فقر، با ناامنی شغلی و بیکاری، با قراردادهای برده وار و سرکوب مستمر روبرو هستند.
نصف جامعه یعنی زنان از آزادی پوشش بهعنوان بدیهیترین و خصوصیترین حق محروم شدند و اعتراض و فریادشان، با فجایعی روبرو شده که داغ گرم هر محله و شهر ایران است.
سالی یک میلیون بیکار به ارتش بیکاران اضافه میشود. این جامعه مملو از بحرانهای اجتماعی لاینحل است که هر روز بر دامنه و عمق آنها افزوده میشود. هر دولتی با هر اسمی آمده، وضعیت را وخیمتر کرده است. همه این کاندیداها امتحان پس دادند و رفوزه شدند.
مسئول و مسبب این اوضاع، دولت و کارفرمایان و سرمایهداران گردن کلفتی هستند که به چهاردرصدیها معروفند و نود و شش درصد بقیه، باید در خدمت اینان باشند و بیشترشان برای زنده ماندن با مرگ دست و پنجه نرم کنند.
دولت و قانون هم منافع همین سرمایه داران را پاسداری میکند. وگرنه چرا بهجای اختلاسگران و جنایتکاران و دزدهای اموال جامعه، کارگر و معلم و زن و مرد و جوان و دانشجو و انسان معترض در زندانها میپوسند؟
به [چه] کسی رای بدهیم؟ به مدافعان بازار آزاد و خصوصیسازی؟ به مدافعان واگذاری اموال عمومی و صندوق بیمه و بازنشستگی به قماربازان بورس؟ به افزایش سن بازنشستگی؟ به مسببین فقر و نداری و گرانی؟ به عاملان بی حرمتی و سرکوب در دهههای مختلف؟
در کدام انتخابات شرکت کنیم؟ انتخاباتی که بیشتر مردم و خود حکومتیها در آن نمیتوانند شرکت کنند؟ سینهچاکان مدافع انتخابات به ناچار اعتراف میکنند که انتخابات رقابتی و آزاد نیست. چرا باید در انتخابات غیرآزاد و گزینشی شرکت کرد؟
کارگران خواهان اداره شورایی جامعه با تکیه به خرد جمعی و آزادی تمام افکار هستند. تنها در چنین شرایطی، یعنی قدرت شوراها همه شهروندان میتوانند در شرایط برابر و به طور آزادانه انتخاب کنند و انتخاب بشوند و تصمیم بگیرند و یا تصمیمی را هر وقت دلشان خواست لغو کنند.
انتخاب واقعی و آزاد فقط توسط نظام شورایی و شوراهای آزاد و منتخب مردم میتواند موضوعیت داشته باشد، در غیر آن کم و زیاد فقط سلب اختیار و انتخاب است.
کارگران هفت تپه و جنبش کارگری ایران در کنار “تلاش جامعه برای رسیدن به آزادی و برابری و حقوق و حرمت همگان” است. اشخاص در ظرفیت شخصی میتوانند هر تصمیم درست یا غلطی بگیرند. اما ما به عنوان «کارگران هفت تپه»، تصمیمی برای شرکت در انتخابات نداریم و در انتخابات شرکت نمیکنیم. ما به سرمایهداران و مسببین فلاکت و مشقات خود و اکثریت مردم رای نمیدهیم. ما همدرد مادران و پدران داغدیده جگرگوشههایشان هستیم و امیدواریم روزی عدالت کارگری مرهمی بر درد آنان بگذارد.
در این مناسبتها، در دو سال اخیر بارها دیده شده که چند فرد خودفروخته با همراهی کهنه بسیجیهای عدالتخوار و مدافع «بخش خصوصی خوب»، به اسم «کارگران هفت تپه» برای حمایت از کاندیداهای حکومتی و کارفرمایان متفرقه از رییسی تا جلیلی و اسدبیگی و رستمی و ناصری و دیگران، دلقک بازی میکنند.
اینها قبل از اینکه از کسی حمایت کنند، خودشان و کارگران هفت تپه را خیلی ارزان فروختند. یک نتیجه جانبی کار این خودفروختگان، خوراک تبلیغاتی درست کردن برای فرصت طلبان و دشمنان هفت تپه است تا عمل چند مزدور را به حساب پنج هزار کارگر هفت تپه بگذارند – تا شاید خرده حسابهایشان را با عده دیگری صاف کنند.
کسی که نامی از هفت تپه شنیده است و فقط به اخبار گوش میدهد، چند فرصت طلب ضد کارگر که دنبال منافع حقیرند را با عظمت ایستادگی و اتحاد و آزادگی کارگر هفت تپه عوضی نمیگیرد.
هفت تپه کم آدم نیمه راه ندیده است. اما سنت مبارزهاش با تکیه به خرد جمعی و اعتصابات قدرتمند و رهبران خوشنام مثل اسماعیل بخشی، شناسنامه آن است. نه افراد سست عنصری که هر روز در جایی بیتوته میکنند.
کارگران هفت تپه و جنبش کارگری، هیج منفعتی در دفاع از این نظام استثمارگر و سرکوبگر ندارند و برای ادامه و بقای آن در انتخابات سرمایهداران شرکت نمیکنند. ما به دشمنان طبقاتیمان رای نمیدهیم. شرکت در انتخابات تائید کل وضعیت و مشکلات و مشقات و مسببین آن است.
جمعی از کارگران هفت تپه
ششم تیرماه ۱۴۰۳