جشن تیرگان از جشن های باستانی است که در سالهای اخیر مانند دیگر جشنهای ملی در میان ایرانیان درون و بیرون کشور مورد توجه بسیار قرار گرفته و توسط بسیاری جشن گرفته می شود. در ارتباط با ریشههای این جشن و اسطورههایی که مبنای آن را تشکیل میدهند با دکتر امیرعباس ورشوی پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران گفتگو کردیم. دکتر ورشوی در پژوهشهای تاریخی خود بر روی نشان دادن پیوند منطقی بین داستان و اسطوره از یکسو و رویدادهای تاریخی واقعی از سوی دیگر تمرکز دارد.
-داستان و یا اسطوره جشن تیرگان چیست؟
-تیرگان جشن آب و منسوب به ایزد “تیشتر” است که در فرهنگ اوستایی ایزد بارش باران بود. در فرهنگ اوستایی ما دو ایزد متضاد و متخاصم داریم: ایزد “اپوش” که ایزد خشکی است و ایزد “تیشتر” که مسئول بارش و بارندگی است. در پایان عصر ودایی وقتی هندیها و ایرانیها از هم جدا شدند و هندیها به شبهقاره هند سرازیر گشتند و ایرانیها به سوی فلات ایران رفتند در نگرش آنها نسبت به این ایزدان اختلاف پیش آمد. از دید ایرانیان که وارد فلات ایران، یعنی سرزمینی خشک و کم آب شده بودند، خشکی یک تهدید بود؛ بنابراین، دیو اپوش صورتی منفی به خود گرفت. در حالی که نزد هندیها که ساکن سرزمینی بسیار مرطوب و بارانی شده بودند و آب عامل مخرب در زندگی آنها شده بود، تیشتر نقش مقدس خود را از دست داد و در عمل ناپدید شد. در مقایسه دو فرهنگ ایرانی و هندی میبینیم که تنها ایرانیان هستند که تیشتر را میشناسند، آن را ستایش میکنند و برایش جشن آب برگزار میکنند. ناگفته نماند در هر منطقه در ایران این جشن با آیینی ویژه برگزار میشود؛ گروهی فال کوزه میگیرند و برخی دستبند هفت رنگ به دست میبندند، اما در اغلب مناطق به روی یکدیگر آب میپاشند.
در ایران باستان جشنها معمولاً حول دو عنصر آب و آتش برگزار میشدند. مهمترین جشنهای آتش عبارتند از جشن سده، جشن مهرگان و چهارشنبه سوری. محور همه این جشنها آتش است و مردم گرد آتش میآیند و با آواز و موسیقی میرقصند. پُرواضح است که چهارشنبه سوری– که متاسفانه ریشههای تاریخی آن به خوبی شناخته نشده– خود یک جشن آتش است، در حالی که تنها ۵ روز بعد از آن ما نوروز را داریم که به نوعی جشن آب قلمداد میشود. زیرا ما کاسه آب را میگذاریم و یا از سبزه استفاده میکنیم که منشاء آن آب است. این سبزه را هم ۱۳ روز بعد در آب رها میکنیم. نوروز طلیعه آمدن بهار است و آبادانی را به طبیعت برمیگرداند. خلاصه کلام اینکه تمام جشنهای باستانی ایران حول عنصر آب یا آتش میگردند.
جشن تیرگان عملاً بارزترین جشن آب است و مراسم آن بین تمام اقوام ایرانی، از آذربایجان گرفته تا کرمان و یزد، مشترک است. مردم روی همدیگر آب میپاشند و به دستها و صورت خود آب میزنند. در این ایام هوا در ایران گرم است و به این ترتیب آب پاشیدن تجلّی عطش و خواسته ما از طبیعت است. این نمادی است از لطف طبیعت که آب را به ما تقدیم میکند. تیرگان بزرگداشت ایزد تیشتر است. همانطور که گفتیم رسم دیگری که در این ایام بجا آورده میشود بستن دستبند هفت رنگ روی مچ دستهاست که نماد “تیر و باد” است چراکه وایو، ایزد بادها، صورت کهن ایزد تیشتر در فرهنگ ودایی بوده است. عدد هفت هم از نشانههای آیین مهر است و اهمیت زیادی در این آئین دارد. باید توجه داشته باشیم که بسیاری از جشنهای باستانی ما ریشه هندوایرانی دارند، یعنی به پیش از دوران زرتشت برمیگردند. مراسم و مناسک میترایی را در همه این جشنها و مراسم میتوان دید. جشن تیرگان هم تا حد زیادی متاثر از این امر است و مولفههای مهرپرستی در آن دیده میشود.
-گفته میشود که تیرگان جشن پیروزی تیشتر بر اپوش و جاری شدن آب در ایران سرزمین است…
-بله، داستان مصافی است که بین اپوش و تیشتر رخ میدهد و در نهایت به پیروزی تیشتر ختم میشود و آب در ایرانزمین جاری میشود. این اسطوره به نوعی درک ایرانیان از رابطه بین ایزدان و طبیعت را نشان میدهد. البته هندیها که رطوبت را زیانبار میدیدند و خشکی را دوست داشتند ماهیت اپوش را به نوعی در ایندرا آمیختند و نقشی مقدس به او دادند. خلاصه اینکه جشن تیرگان بزرگداشت پیروزی تیشتر نزد ایرانیان است. آنچه در نتیجهاش، دسترسی ایرانیان به آب میسر میشود.
-اسطوره ایرانی دیگری که با جشن تیرگان پیوند دارد اسطوره آرش کمانگیر است. آیا ارتباطی از نظر موضوعی بین این دو اسطوره وجود دارد؟
-درواقع ما هیچ منبعی را پیدا نمیکنیم که آرش کمانگیر چگونه با این داستان ارتباط پیدا میکند؛ اگر از تأویلها و تفسیرها بگذریم ارتباط آرش با تیشتر اساساً روشن نیست. توجه داشته باشیم ایزدانی که در اسطوره آرش کمانگیر به او یاری میرسانند، از جمله به او کمان میدهند و تیرش را هدایت میکنند هیچکدام تیشتر نیستند؛ این ایزد سپندارمذ، یعنی ایزد زمین است، که کمان را به آرش کمانگیر میدهد. البته منطقیتر است ایزدی که کمان را به آرش میدهد ایزد مهر باشد. زیرا نه تنها آرش اسطورهای مهری است، بلکه میترا خودش کماندار و ایزد نبرد و تیراندازی است. البته وایو که در عصر ودایی صورت اولیه تیشتر بود در هدایت تیر آرش یاریگر اوست. اما در مجموع پیوند محکمی میان جانفشانی آرش با پیروزی تیشتر بر اپوش دیده نمیشود. بنابراین، تنها گزینه واقعبینانه آن است که احتمالاً هسته تاریخی افسانه آرش در بحبوحه جشن تیرگان اتفاق افتاده است.
پژوهشهای من درباره اساطیر ایرانی نشان میدهند که جغرافیای حقیقی داستانهای شاهنامه و اسطورههای باستانی دیگر، نه در شرق و شمال شرقی ایرانزمین، بلکه در بینالنهرین یا “میاندورود” واقع بوده است. من در لندن سخنرانیهای مفصلی در اینباره داشتهام که گزارش یکی از آنها در کیهان لندن آمده است. این اظهارات بر مبنای محتویات کتاب “شاهنامه فردوسی؛ خیال یا واقعیت؟” ارائه میشوند که به یاری همسرم، سایا ضیائی، نوشته شده و به زودی توسط دانشگاه کوروش در کالیفرنیای آمریکا منتشر میشود. حقیقت آن است که هستههای تاریخی اساطیر ایرانی اتفاقاتی بودهاند که در بینالنهرین رخ دادهاند اما آریاییها پس از آمیزش با مهاجرین بینالنهرینی در فلات ایران همان رخدادها را با جغرافیایی دیگر و طبق سنتهای روایی خویش در متون اوستایی و بعدها پهلوی بازگو کردند. باری، اسطوره آرش کمانگیر هم از این نظر مستثنا نیست. توجه کنیم که جنگها در بینالنهرین به دلایل آشکار، از جمله دشواری تهیه آذوقه و علوفه، در فصل زمستان روی نمیدادند. زیرا در آن دوره تاریخی لازمه پیروزی در جنگ تامین نیازمندیهای لشکر بود. به همین دلیل تلاش میشد جنگها به بهار و اوایل تابستان موکول شوند. هرودت هم در اینباره بسیار گفته است. در مجموع وقتی به زمستان میرسیدند جنگها را متوقف میکردند؛ زمستان یک وقفه بود. بنابراین، به احتمال زیاد آن رویداد تاریخی که اسطوره آرش کمانگیر بدان اشاره دارد– هر چند که من هنوز وارد بحث تاریخی این رویداد نشدهام– در اوایل تابستان و در بینالنهرین روی داده است.
توجه کنیم اقوامی که از بینالنهرین به فلات ایران مهاجرت میکردند تاریخ و اسامی جغرافیایی موطن خویش را هم با خود میآوردند. یکی از رسوم ثابت مهاجرین آن است که نام زیستگاه قبلی خود را روی مکان جدید میگذارند. همین حالا هم در دنیای مدرن این کار صورت میگیرد. این اتفاق در مورد مهاجرین بینالنهرینی که به فلات ایران میآمدند– و اوج مهاجرتشان حدود چهار صد سال قبل از موج دوم مهاجرت آریاییها به فلات ایران بود– نیز صورت گرفت. این اقوام ساکن فلات ایران شدند و نامهای قدیمی خود را بر محل سکونت جدید خود گذاشتند. پس نام کوهستان تور که در آناتولی و در میان شهر کهن آدانا تا فلات ارمنستان واقع است به آسیای مرکزی منتقل شد و آنجا توران نام گرفت. امروزه آن رشته کوه را در آناتولی با نام یونانی شده “توروس” میشناسند. اما این نام خیلی قدیمی است. نام تور از هزاره سوم قبل از میلاد روی آن منطقه بوده چون تور نام خدای قوم باستانی هوری بود. یعنی بینالنهرینیها منطقه مرکزی ترکیه کنونی را تور میخواندند. نکته شگفتآور آن است که هنوز هم در مرزهای کوهستان توروس دو رود با نام جیهان و سیهان جاری هستند که اسامی خود را به رودهای جیحون و سیحون در آسیای مرکزی دادهاند. قدمت سیهان به قرن پانزدهم قبل از میلاد، یعنی عصر هیتیها، و قدمت جیهان نیز حداقل به زمان کتابت سفر پیدایش تورات بازمیگردد. من در کتاب خود با ارائه دهها سند باستانشناسی و مقایسه آنها با متنهای اساطیری نشان دادهام روایت آرش کمانگیر و تیری که به سوی شرق پرتاب کرد از نظر تاریخی مربوط به غرب و جنگی است که میان اکدیان و دشمنان غربی آنها صورت گرفت. یعنی شواهد میگویند آن رویداد تاریخی که اسطوره آرش کمانگیر متکی بدان است احتمالاً در غرب ایران بزرگ، یعنی ایران هخامنشی اتفاق افتاده است. تأکید میکنم واژه خاور که به شرق اطلاق میشود در اصل به معنای غرب است و این جابجایی معانی نتیجه همین انتقال اسامی جغرافیایی از غرب به شرق است.