شعری از رضا مقصدی
شعر حافظ به کجای نفَست میریزد؟
ای که در عاطفهها باز، شناور شدهای!
شب یلدا ز پیِ خاطرهها میآید
تا به هر واژهی حافظ، نفسی تازه کنی
تپشات با تپشِ شاخِ نباتات زیباست
با تو هستم ای… آی
این چنینست حیاتات زیباست