آیا بدون شناخت درست تحولات جهانی می‌توان به سوی ایرانی آزاد و دموکراتیک رهسپار شد؟

- یکی از نمونه‌های بارز مشکلات مربوط به بدفهمی در معانی و مفاهیم در مورد «شرایط جهانی‌ شدن» است که اغلب در تحلیل‌ها، مواضع سیاسی و رسانه‌ها به اشتباه با مفاهیم دیگری مانند «فرآیند جهانی‌ شدن» و «جهانی‌سازی» یا حتی «جهان‌گستری» بطور یکسان و بدون تفاوت معنا به کار می‌رود. در حالی که هر یک از این مفاهیم دیدگاه‌ها و نگرش‌های متفاوتی به جهان پیرامون دارند و از این رو هر کدام باید در متن خود و با توجه به زمینه‌های خاص بطور دقیق و متفاوت تعریف و فهمیده شوند.
- جهانی‌ شدن بطور کامل با عصر مدرن پیوند دارد و نمی‌توان ریشه‌های آن را به دوره‌های پیشین تاریخ یا دوران پیشامدرن نسبت داد. بلکه این فرآیند به گسترش ارتباطات فرامرزی در اشکال مختلف اشاره دارد که بطور عمده از توسعه علم و دانش نوین ناشی شده است.
- مفهوم جهانی‌سازی (گلوبالیسم) در تحلیل‌های سیاسی و ایدئولوژیک پیچیدگی‌های خاص خود را دارد. این پیچیدگی‌ها بیشتر به استفاده از پسوند «ایسم» در واژه جهانی‌سازی باز می‌گردد که نه تنها بار معنایی خاصی دارد بلکه بطور ضمنی با گرایش‌ها و ایدئولوژی‌های خاصی مرتبط است. جهانی‌سازی به‌ عنوان یک فرآیند صرفاً اقتصادی نمی‌تواند بی‌طرف بماند، بلکه به نوعی بطور همزمان با سلطه‌‌جویی ایدئولوژیک مرتبط است.
- مفهوم جهانی‌سازی از یکسو با نئولیبرالیسم و امواج جدید جهانی‌سازی مرتبط است، که تلاش می‌کند نظام‌های اقتصادی آزاد و بدون مرز را ترویج کند و از سوی دیگر با چپ‌گرایی افراطی و گرایش‌های ضد سرمایه‌داری پیوند خورده است. این دو جریان بطور همزمان با جهانی‌سازی دست به دست هم می‌دهند، اما هر یک اهداف خاص خود را دنبال می‌کنند.
- برای فهمیدن اینکه آیا مسیر ما به‌ سوی نابودی یا نجات می‌رود، باید ابتدا بدانیم که در کجا ایستاده‌ایم و چه عواملی در حال شکل‌ دادن به آینده ما هستند. شناخت دقیق از موقعیت‌ ما در این دگرگونی‌های جهانی، به ما این فرصت را می‌دهد که از شرایط موجود بهترین استفاده را کرده و در راستای اهداف انسانی و آرمان‌های ملی خود گام برداریم.

یکشنبه ۷ بهمن ۱۴۰۳ برابر با ۲۶ ژانویه ۲۰۲۵


محمود مسائلی – هرگاه  مفاهیم سیاسی بدون مطالعه و تحلیل عمیق به افکار عمومی منتقل شوند، حتی اگر با نیت دلسوزانه و میهن‌دوستانه باشد، در نهایت ممکن است درک صحیح آن مفاهیم در بین مردم مسدود شود و از این روی، فرصت‌هایی که می‌تواند در راستای پیشبرد آزادیخواهی و تغییرات مثبت استفاده شود، به بیراهه کشیده شود[i].

همچنین ممکن است این مفاهیم نادرست یا بدفهمیده شده دستمایه‌‌ی کسانی شوند که به راحتی اتهام خیانت به آرمان‌های ملی و میهنی دیگران وارد می‌کنند. یکی از نمونه‌های بارز این نوع مشکلات، مفهوم مبهم و نامشخص «شرایط جهانی‌ شدن»[ii] است که اغلب در تحلیل‌ها، مواضع سیاسی و رسانه‌ها به اشتباه با مفاهیم دیگری مانند «فرآیند جهانی‌ شدن»[iii] و «جهانی‌سازی»[iv] یا حتی «جهان‌گستری»[v] بطور یکسان و بدون تفاوت معنا به کار می‌رود. در حالی که هر یک از این مفاهیم دیدگاه‌ها و نگرش‌های متفاوتی به جهان پیرامون دارند و از این رو هر کدام باید در متن خود و با توجه به زمینه‌های خاص بطور دقیق و متفاوت تعریف و فهمیده شوند. تفکیک و درک این تفاوت‌ها نه تنها به روشن شدن مسیر صحیح از غلط کمک می‌کند، بلکه به افکار عمومی این امکان را می‌دهد که با دقت بیشتری با تحولات جهانی و روندهای بین‌المللی پیوند برقرار کنند. از این طریق، افراد قادر خواهند بود از شرایط موجود برای تسریع و تسهیل فرآیند آزادیخواهی بهره‌برداری و از گمراهی‌های احتمالی که در نتیجه ابهام مفاهیم پیش می‌آید، جلوگیری کنند.

توهّم روشنفکری و «هرزگی سیاسی»

شرایط جهانی شدن یا جهانی‌سازی؟

با وجود ‌اشتراکات زیادی که این مفاهیم دارند، هر کدام از آنها معانی خاص و مفاهیم متفاوتی را با خود حمل کرده و ابعاد کاربردی خاص خود را دنبال می‌کنند. به‌ ویژه مفهوم «جهانی‌ شدن» در زمینه روابط بین‌الملل به یک «فرآیند» اشاره دارد که به واسطه پیشرفت‌های علمی و توسعه دانش نوین شکل گرفته است. این فرآیند در بستر مدرن (که در برخی موارد به آن مدرنیته نیز گفته می‌شود) قابل فهم و تحلیل است. درواقع، جهانی‌ شدن بطور کامل با عصر مدرن پیوند دارد و نمی‌توان ریشه‌های آن را به دوره‌های پیشین تاریخ یا دوران پیشامدرن نسبت داد. بلکه این فرآیند به گسترش ارتباطات فرامرزی در اشکال مختلف اشاره دارد که بطور عمده از توسعه علم و دانش نوین ناشی شده است. این نکته باید هم از دیدگاه معرفت‌شناسی و هم از نظر هستی‌شناسی به‌ عنوان نقطه آغاز مفهومی جهانی‌شدن در نظر گرفته شود. در این نگرش، جهانی‌شدن به‌ عنوان یک فرآیند بی‌طرفانه و علمی شناخته می‌شود که ریشه در علم‌گرایی نوین داشته و به همراه خود توسعه بیشتر علم‌گرایی را به‌ دنبال دارد. این دو روند، یعنی جهانی‌شدن و علم‌گرایی، بطور متقابل با یکدیگر ارتباط دارند و یکدیگر را پیش می‌برند؛ هیچکدام بدون دیگری نمی‌تواند معنای حقیقی خود را داشته باشد. به همین دلیل، ظهور یک جهان متصل و بهم پیوسته، که ویژگی‌های آن اجتناب‌ناپذیر است، باعث شده که اهمیت «هنجاری» مرزهای پیشامدرن، چه در سطح جغرافیایی و چه در سطح اندیشه، کاهش یابد. به عبارت دیگر، مفهوم مرزها و جدایی‌ها باید بطور اساسی بازتعریف شود، زیرا جهانی شدن بطور فزاینده‌ای مرزهای مکانی و اندیشه‌ای را در هم می‌ریزد و جایگاه آنها را در فرآیندهای اجتماعی و فرهنگی تغییر می‌دهد.

نکته کلیدی در فرآیند جهانی‌ شدن، «هیچ‌سویه بودن» آن است؛ به این معنا که این فرآیند به‌ سختی می‌تواند با قضاوت‌های هنجاری و ارزشی همراه شود. به عبارت دیگر، جهانی‌شدن نمی‌تواند بطور قطع و قطعی در قالب مفاهیم ارزشی همچون آزادی، رهایی، دموکراسی، روشنگری و انسانگرایی تعبیر شود، بلکه این فرآیند می‌تواند به طرق مختلف و در جهت‌های متفاوتی پیش رود. سوالی که مطرح می‌شود این است که آیا جهانی‌شدن به معنای گسترش آزادی و دموکراسی، ترویج حقوق بشر، یا توسعه انسانگرایی است، یا اینکه این فرآیند فرصت‌هایی را در اختیار نیروهایی می‌گذارد که ممکن است با استفاده از آنها، جنایات‌ سازمانیافته، تروریسم، یا سایر تهدیدات انسانی را گسترش دهند؟ این سوالات پیچیده و دشوارند و به راحتی نمی‌توان برای آنها پاسخ قطعی ارائه داد.

جهانی‌سازی (گلوبالیسم)

مفهوم جهانی‌سازی (گلوبالیسم) در تحلیل‌های سیاسی و ایدئولوژیک پیچیدگی‌های خاص خود را دارد. این پیچیدگی‌ها بیشتر به استفاده از پسوند «ایسم» در واژه جهانی‌سازی باز می‌گردد که نه تنها بار معنایی خاصی دارد بلکه بطور ضمنی با گرایش‌ها و ایدئولوژی‌های خاصی مرتبط است. پسوند «ایسم» درواقع نشان‌دهنده نوعی نگرش ایدئولوژیک است که به‌ دنبال پیشبرد اهداف از پیش تعیین‌شده است و در این راستا ممکن است دیگران را نادیده بگیرد یا حتی حذف کند. به این معنا، جهانی‌سازی به‌ عنوان یک فرآیند صرفاً اقتصادی نمی‌تواند بی‌طرف بماند، بلکه به نوعی بطور همزمان با سلطه‌‌جویی ایدئولوژیک مرتبط است.

در طیف وسیع اندیشه‌های سیاسی، واژه «ایسم» معمولاً به معنای یک ایدئولوژی خاص به‌ کار می‌رود. این ایدئولوژی‌ها معمولاً اهداف خاصی را دنبال می‌کنند که ممکن است مستلزم تغییرات عمده‌ای در ساختارهای موجود باشد. به‌ ویژه «ایسم» بطور کلی شامل طیف وسیعی از گرایش‌ها و ایدئولوژی‌ها می‌شود که از راست ارتجاعی[vi] (که به دنبال استقرار نظم خاصی بر اساس مفاهیم قدرت است) تا چپ‌افراطی (که به‌ دنبال انقلاب‌های رادیکال و تغییرات اساسی در روابط اجتماعی و اقتصادی است) را شامل می‌شود. این دو گرایش بطور متضاد، اغلب در طیف فکری قرار دارند اما هر دو با نوعی «ایسم» یا ایدئولوژی خاص خود، خواهان تغییرات بنیادین در جامعه و جهان هستند.

در سطح جهانی، مفهوم جهانی‌سازی از یکسو با نئولیبرالیسم و امواج جدید جهانی‌سازی مرتبط است، که تلاش می‌کند نظام‌های اقتصادی آزاد و بدون مرز را ترویج کند و از سوی دیگر با چپ‌گرایی افراطی و گرایش‌های ضد سرمایه‌داری پیوند خورده است. این دو جریان بطور همزمان با جهانی‌سازی دست به دست هم می‌دهند، اما هر یک اهداف خاص خود را دنبال می‌کنند. در شرایط خاص ایران و منطقه، واژه «گلوبالیسم» بطور ویژه از سوی برخی جریانات سیاسی، نظیر گروه‌های موسوم به «راستگرایان افراطی» و همچنین چپگرایان کهنه و منسوخ به‌ کار گرفته می‌شود. این جریان‌ها اغلب جهانی‌سازی را تهدیدی برای هویت ملی و منافع کشور می‌دانند و آن را به عنوان نوعی تسلط و سلطه‌گری خارجی تلقی می‌کنند. در مقابل، برخی گروه‌های چپگرا یا ضد سرمایه‌داری که به ائتلاف با اسلامگرایان رادیکال پرداخته‌اند، پروژه جهانی‌سازی را به‌ عنوان یک ابزار برای تحقق اهداف سیاسی خود می‌بینند. این گروه‌ها غالباً زیر پوشش ایده‌هایی مانند «آرمان فلسطین»، به دنبال ایجاد تحولی در نظم جهانی و مقابله با قدرت‌های بزرگ اقتصادی و سیاسی هستند.[vii]

«آرمان فلسطین»؛ موضوعی مبهم و متناقض و کلافی سردرگم

در نتیجه، مفهوم جهانی‌سازی در تحلیل‌های مختلف سیاسی و اجتماعی، مفهومی چندبعدی و متناقض است که می‌تواند به‌ عنوان ابزار برای پیشبرد اهداف سلطه‌جویانه یا ضد سلطه‌ در نظر گرفته شود. این فرآیند نه‌تنها به ابعاد اقتصادی و اجتماعی مربوط است، بلکه در پیوند با ایدئولوژی‌های خاصی قرار می‌گیرد که تأثیرات عمیقی بر سیاست‌های جهانی و منطقه‌ای می‌گذارد. واژه «گلوبالیسم» یا «جهانی‌سازی» بطور وسیع توسط گروه‌های مختلف با اهداف متفاوت به‌ کار گرفته می‌شود. هرکدام از این جریانات سیاسی، از این واژه برای تبیین و توجیه ایدئولوژی‌های خود استفاده می‌کنند، و این امر باعث می‌شود که مفهوم جهانی‌سازی از معانی اصلی و بی‌طرفانه خود خارج شده و به یک ابزار ایدئولوژیک تبدیل شود.

برای مثال، راستگرایان افراطی، به‌ویژه گروه‌هایی که خود را طرفدار پادشاهی می‌خوانند و در رسانه‌ها، به‌ ویژه در کانال‌های یوتیوبی با طرفداران ساده‌اندیش و نگران از وضعیت میهن ارتباط برقرار می‌کنند، پیوسته از مفهوم جهانی‌سازی به‌ عنوان یک تهدید برای هویت ملی استفاده می‌کنند. در این جریانات، جهانی‌سازی اغلب به‌ عنوان یک عامل فرساینده برای فرهنگ و ارزش‌های ملی معرفی می‌شود و بطور خاص برای بی‌اعتبار ساختن چپگرایی و ایدئولوژی‌های چپ استفاده می‌شود. آنها با ارائه این مفاهیم در یک چارچوب منفی، سعی در جلب توجه مردم دارند و بطور ضمنی به‌ دنبال ایجاد یک خط‌ مشی سیاسی ضد جهانی‌سازی هستند. به عبارت دیگر، آنها بطور مداوم در حال «سر و صدای ساده‌انگارانه» هستند تا مردم را از حقیقت یا «تلاش‌های آگاهانه برای نجات میهن» منحرف کنند.  در اثر این نوع تحلیل‌های سطحی و قطبی‌شده، امکان درک پیچیدگی‌های موضوع جهانی‌سازی کمرنگ شده و از دست می‌رود.

در نقطه مقابل، برخی جریانات چپگرا به‌ ویژه آندسته که از ایدئولوژی‌های قدیمی‌تر و منسوخ مانند کمونیسم یا مارکسیسم حمایت می‌کنند نیز مفهوم جهانی‌سازی را بطور غیرمستقیم به خدمت می‌گیرند. این گروه‌ها غالباً جهانی‌سازی را به‌ عنوان یک ابزار برای مقابله با آنچه آنها «جهان آزاد» می‌خوانند، به کار می‌برند. به عبارت دیگر، این نوع چپگرایان تلاش می‌کنند تا از جهانی‌سازی به‌ عنوان وسیله‌ای برای ترویج ایدئولوژی خود در مواجهه با سیستم‌های اقتصادی و سیاسی بازار آزاد استفاده کنند. این جریانات ممکن است جهانی‌سازی را به‌ عنوان یک تهدید برای نظم اقتصادی و اجتماعی موجود توصیف کرده و به آن از زاویه‌ای منفی نگاه کنند.

در این میان، چیزی که بطور واضح به چشم می‌آید، ویژگی «سویه‌دار» و ایدئولوژیک بودن مفهوم جهانی‌سازی است. به دلیل آنکه این مفهوم می‌تواند بسته به دیدگاه‌های سیاسی مختلف، معانی و تأویل‌های متفاوتی پیدا کند، امکان بهره‌برداری از آن برای هر نوع ایدئولوژی وجود دارد. به همین دلیل، جهانی‌سازی به یک عرصه رقابتی برای ایدئولوژی‌های مختلف تبدیل شده است، که هرکدام از این جریانات می‌کوشند تا این مفهوم را در راستای اهداف خود به‌ کار بگیرند و از آن برای مشروعیت‌ بخشیدن به مواضع خود استفاده کنند. این استفاده‌های گوناگون از مفهوم جهانی‌سازی، زمینه‌ای را فراهم می‌آورد که هر جریان سیاسی و ایدئولوژیک بتواند آن را با برداشت‌ها و نگاه‌های خاص خود معنا کرده و به‌ عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف خود در عرصه‌های جهانی و داخلی استفاده نماید.

شرایط جهانی شدن

جهانی‌شدن به‌ عنوان یک پدیده‌ی پیچیده و چندوجهی، نباید از منظرهای سیاسی و ایدئولوژیک خاص تحلیل شود، زیرا این تحلیل‌ها غالباً به تحریف واقعیت‌ها و کاهش درک درست از شرایط کنونی منجر می‌شوند. به‌ عبارت دیگر، جهانی‌ شدن باید از سویه‌های سیاسی و جهت‌گیری‌های ایدئولوژیک خاصی جدا شود تا امکان تحلیل و بررسی آن به‌ صورت دقیق و واقع‌بینانه فراهم گردد. وگرنه ممکن است نتایج اشتباهی از تحلیل آن به‌ دست آید که به نفع هیچکدام از طرفین نباشد. جهانی‌ شدن در این حالت به‌ عنوان فرآیندی در حال تغییر و تحول، به‌ دنبال دگرگونی‌های بنیادین در ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در سطح جهانی است. این دگرگونی‌ها نه تنها در پیوند با فناوری‌ها، ارتباطات و علم هستند، بلکه بطور عمیق بر روابط قدرت، هویت‌های ملی، و ساختارهای اجتماعی اثر می‌گذارند. اگر ما بخواهیم این فرآیند را بطور مؤثر درک کنیم، باید از دیدگاه‌های یکجانبه و ایدئولوژیک فاصله بگیریم و با نگاهی باز و واقع‌بینانه‌تر به آن بنگریم. این نگاه بی‌طرفانه و عینی به جهانی‌شدن به ما این امکان را می‌دهد که شرایط کنونی جهان را با دقت بیشتری تحلیل کنیم و فرصت‌ها و تهدیدهای موجود را به بهترین شکل شناسایی کنیم. به عبارت ساده‌تر، اگر قصد داریم در این فرآیند جهانی‌شدن به موفقیت دست یابیم و از آن برای پیشبرد اهداف انسانی و به‌ ویژه نجات میهن خود استفاده کنیم، باید ابتدا موقعیت خود را در این دگرگونی‌های جهانی درک کنیم.

برای روشن‌تر شدن این موضوع، می‌توان گفت که اگر ننتوانیم درک کنیم که در کجای این جهان در حال دگرگونی قرار داریم، نمی‌توانیم تصمیم‌گیری‌های مؤثری برای آینده خود و کشورمان داشته باشیم. درواقع، برای فهمیدن اینکه آیا مسیر ما به‌ سوی نابودی یا نجات می‌رود، باید ابتدا بدانیم که در کجا ایستاده‌ایم و چه عواملی در حال شکل‌ دادن به آینده ما هستند. شناخت دقیق از موقعیت‌ ما در این دگرگونی‌های جهانی، به ما این فرصت را می‌دهد که از شرایط موجود بهترین استفاده را کرده و در راستای اهداف انسانی و آرمان‌های ملی خود گام برداریم.

در شرایط جهانی‌شدن، مفهوم «مجاورت» که در گذشته می‌توانست به معنای نزدیکی جغرافیایی یا مرزهای مشخص کشورها باشد، جای خود را به تغییرات عمیق‌تر و پیچیده‌تر داده است. در دنیای جدید، این «مجاورت» دیگر صرفاً محدود به جغرافیا نیست، بلکه به روابط پیچیده و متقابل میان کشورها، فرهنگ‌ها، اقتصادها و جوامع مربوط می‌شود که بطور روزافزون از مرزهای جغرافیایی و سیاسی فراتر می‌روند. به این ترتیب، جهانی‌شدن به تغییر شرایط و روابط جهانی اشاره دارد بدون اینکه الزاما آن را به یک دیدگاه خاص یا طرفداری از یک ایدئولوژی خاص متصل کند. این فرآیند جهانی‌شدن، پدیده‌ای است که بطور جامع شرایط کنونی جهان را توضیح می‌دهد، بدون آنکه در دام تفکرات محدود یا تقلیل‌گرایانه بیفتد.

یکی از اثرات این شرایط جهانی‌شدن، به چالش کشیدن مفاهیم سنتی مبتنی بر سرزمین، مرزها، و حتی دسته‌بندی‌های ثابت دانش و اندیشه است. این مفاهیم که زمانی به‌ عنوان اصولی غیرقابل تغییر در نظر گرفته می‌شدند، اکنون در حال دگرگونی یا حتی به‌نظر می‌رسد در حال «مرگ» هستند. به‌ عبارت دیگر، جهانی‌شدن باعث شده است تا مرزهای کلاسیک و همیشگی‌ ما در تفکر و درک ما از جهان، به چالش کشیده شوند و فهم جدیدی از روابط و ارتباطات جهانی شکل گیرد که به‌ ویژه در سطح جهانی از تمرکزگرایی سنتی فاصله گرفته است. در این شرایط جدید، جهان بطور فزاینده‌ای به‌ صورت شبکه‌ای و توزیع‌شده به‌نظر می‌رسد، جایی که اطلاعات، فرهنگ‌ها، و حتی قدرت‌ها در سطح جهانی به‌ صورت پیچیده‌ای بهم متصل شده‌اند. این وضعیت فرصت‌هایی را فراهم آورده است تا آگاهی و دانش عمومی نسبت به ساختارهای جهانی و قواعد حاکم بر آنها افزایش یابد. اما در عین حال، موانع و «سر و صداها»ی کنونی در سطح جهانی (که از جمله شامل ایدئولوژی‌ها، افراط‌گرایی‌ها و اختلافات سیاسی است) می‌تواند به‌ عنوان مانع بزرگی در مسیر این آگاهی‌ها عمل کند. این «سر و صداها» می‌توانند فضای آزاد و شفاف برای تفکر و تحلیل دقیق وضعیت جهانی را مختل کرده و مردم را از فهم واقعی شرایط جهانی و فرصت‌های آن دور‌سازند.

در نهایت، شرایط جهانی‌ شدن نیاز به تفکر باز و هوشیارانه دارد که بتواند از این «سر و صداها» عبور کرده و به درک عمیق‌تر و واقع‌بینانه‌تری از دنیای در حال تغییر دست یابد. این فهم جدید می‌تواند به ما کمک کند تا با تحلیل شرایط موجود و از میان برداشتن موانع، در جهت رسیدن به آگاهی‌های جمعی و در نهایت بهترین استفاده از فرصت‌های جهانی گام برداریم. جهانی‌ شدن در این معنا صرفاً یک «اصطلاح»، «مفهوم»، «نظریه»، یا «فرآیند واحد» نیست و نباید آن را به‌ عنوان یک «پدیده» که در «آنجا»، یعنی «بیرون از ما و تلاش برای تعیین سرنوشت‌مان» قرار گرفته، در نظر بگیریم. شرایط جهانی‌ شدن لزوماً به معنای جهانی‌ شدن اقتصاد و تجارت (نئولیبرالیسم) یا «جهانی‌سازی» نیست، بلکه به فرآیندهای پیچیده و چندگانه‌ای اشاره دارد که بطور بنیادین شرایط زندگی جدیدی را در جهان ایجاد کرده‌اند. جهانی‌ شدن،  شرایط نوینی برای زندگی است و از این رو ماهیتاً با جهانی‌سازی متفاوت است. با درک صحیح این شرایط، می‌توانیم تشخیص دهیم که به کدام سو و چگونه باید حرکت کنیم. سویه‌ها و جهت‌ها در این مسیر را ما باید خودمان تعیین کنیم.[viii]

شرایط جهانی شدن، هویت ملی و نجات میهن

شرایط جهانی‌ شدن با بی‌اعتبار کردن فاصله‌ها و مرزهای سرزمینی و اندیشه‌ای، فرصتی منحصر به فرد برای نمایش فرهنگ و هویت ملی فراهم کرده است. اما برای بهره‌برداری از این فرصت، باید از دیدگاه‌های سطحی و تحریف‌شده‌ای که در رسانه‌ها یا توسط افراط‌گرایان راست و چپ مطرح می‌شود، عبور کنیم. تنها در این صورت است که می‌توانیم مشارکتی مؤثر و اصیل در این فرآیند جهانی داشته باشیم.

چهره‌های سیاسی مورد اعتماد مردم و کسانی که به میهن علاقه دارند، مسئولیتی حیاتی بر دوش دارند. آنها باید به هم‌میهنان یادآوری کنند که رهایی کشور و دستیابی به ایرانی آزاد و دموکراتیک نیازمند آگاهی درست از تحولات جهانی، مفاهیم نوین و قوانین حاکم بر آنهاست. برای آنکه بدانیم به کجا خواهیم رفت، به سوی نابودی یا نجات میهن، ابتدا باید موقعیت‌ خود را در دنیای در حال دگرگونی شناسایی کنیم.

*دکتر محمود مسائلی استاد بازنشسته روابط و حقوق بین‌الملل، دانشگاه‌های آتاوا و کارلتون و دبیرکل اندیشکده بین‌المللی نظریه‌های بدیل با مقام مشورتی دائم نزد ملل متحد


[i]  برای کسانی که از روی ناآگاهی به دلیل تکیه بر فرضیات مذهب اصالت سود، و یا کسانی که با قصد و عمد، فرصت‌های موجود برای پیشبرد اخلاق و انسانیت را هدر می‌دهند، اصطلاح «هرزه سیاسی» یا «هرزه اخلاقی» باید به کار برده ‌شود. البته نه به معنی رایج و عامیانه کلمه، بلکه به دلیل «هرز رفتن» و تلف کردن آن استعدادها و امکانات موجود که به دلیل منافع شخصی دنبال می‌کنند. مانند بسیاری از روشنفکرنمایان، لابیگران و جریانات رسانه‌ای کنونی. نگاه کنید به «توهم روشنفکری و «هرزگی سیاسی»» از این نویسنده که در کیهان لندن انتشار یافته است.

[ii] Condition of globality (sometimes called glocality)
[iii] The process of Globalization
[iv] Globalism
[v] Cosmopolitanism
[vi] Reactionary conservatism

[vii] نوشتاری از این نویسنده با عنوان «آرمان فلسطین: کلافی سر درگم و متناقض» در کیهان لندن.
[viii] نگاه کنید به فصل اول از کتاب «هویت و معنی در فرهنگ جهانی شدن» با عنوان «در کجای جهان ایستاده‌ایم؟» از این نویسنده که توسط نشر «آفتاب» در نروژ انتشار یافته است. نسخه رایگان کتاب در تارنمای اندیشکده بین‌المللی نظریه‌های بدیل در اختیار همگان است.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۲ / معدل امتیاز: ۳٫۵

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=368225