گفتگو با دکتر محمود کویر راوی «هزارداستان» از ایران باستان؛ «تاریخ زندانِ گذشته نیست، زهدانِ آینده است»

- دکتر محمود کویر در کتاب «هزار داستان» از ایران باستان، آنها را به زبانی ساده و امروزین برگردانده و سپس فرم داستانی امروزین به آنها داده تا یک جوان بتواند آنها را بخواند یا مادر و پدر بتوانند آنها را برای فرزندان‌شان بخوانند و روایت کنند.
- «داستان همیشه با انسان همراه بوده. انسان‌ها همیشه عاشق داستان بوده‌اند. ما اگر سینما و تئاتر می‌رویم دنبال داستان هستیم. وقتی زاده می‌شویم مادرمان از همان کودکی ما را با داستان آشنا می‌کند و همچنان ما با داستان‌ها زندگی می‌کنیم و آنها با ما همراه هستند. داستان‌ها آینه‌ی روان انسان‌هایند و ما گنجی کم‌مانند از ادبیات داستانی باستانی داریم. گمشده و یا ناشناخته... اگر شما به کتابفروشی‌های اروپا و آمریکا مراجعه کنید می‌بینید که بالاترین تیراژ کتاب‌ها مربوط به داستان‌ها و فیلم‌ها و ویدئوها و انیمیشن‌های داستانی است.»
- «روزگار مناسبی است که نسل نوین ایرانی،  آشنایی یابد با افسانه، تاریخ، اسطوره و حماسه‌های این سرزمین. اینها آینه‌ی فرهنگ ایرانی و بخش بزرگی از باورها و اخلاق ما هستند. بپذیریم که تاریخ اما زندان گذشته نیست، زهدان آینده است . بارها گفته‌ام که امروز نیز برای رفتن به سوی آینده‌ای روشن، نباید به تاریخ آویخت، باید از تاریخ آموخت.»

یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ برابر با ۱۱ مه ۲۰۲۵


چندی پیش نشست رونمایی از کتاب جدید «هزار داستان از ایران باستان» نوشته‌ی دکتر محمود کویر پژوهشگر تاریخ و ادبیات در لندن برگزار شد. در ارتباط با این رونمایی  گفتگویی با وی داشتیم.

دکتر محمود کویر

-دکتر کویر، لطفا در مورد این رونمایی توضیحاتی برای خوانندگان ما بدهید.

-برنامه‌ای که برگزار شد در دو بخش بود.  در بخش نخست درباره‌ی این کتاب توضیحاتی دادم. من برآنم که ما در آستانه یک رستاخیز فرهنگی یا یک رنسانس ایستاده‌ایم و به بازشناسی، بازیابی و بازآفرینی دستاوردها و فرآورده‌های ادبی، هنری و علمی خودمان درگذشته و به ویژه­ در ایران باستان نیاز داریم. من نیز بدین میدان آمدم، گرچه بسیار بزرگانی مانند بانو زهرا خانلری، خانم ژاله آموزگار،  شروین وکیلی، مهرداد بهار و دیگران در این میدان کارها کرده‌اند کارستان.

من اما کارم را بر بنیادی دیگر گذاشتم. ما یک ادبیات داستانی داریم که تشکیل شده از بخش‌های اسطوره‌ای، حماسی و بخش‌های غنایی و یا ادبیات عشقی. یعنی ما یکسری داستان‌های تاریخی، پهلوانی و داستان‌‎های عشقی مربوط به ایران باستان تا زمان ساسانیان داریم. تقسیم‌بندی اینها هدف نخست من بود.

دوم اینکه اینها کجا بوده‌اند. آنها بیشتر در آثار نویسندگان یونانی، رومی، ارمنی، عربی و لابلای تاریخ‌های ایرانی پراکنده بودند. اینها ریشه‌ها و آبشخور کتاب بودند. رفتم سراغ این داستان‌ها و آنها را پیدا کردم؛ از دیدگاه تاریخی آنها را منظم کردم یعنی پرداختم به ادبیات ایلامی، ادبیات سغدی، ختنی، مادی، هخامنشی، اشکانی و ساسانی. از نظر تاریخی این داستان‌ها را پیدا کردم و دسته‌بندی کردم با این انگیزه که در نسل جوان و فرزندان ما مخاطبانی داشته باشند. یعنی این داستان‌ها گونه‌ای روایت شوند که  جوانان ما دوست بدارند که بخوانند. اما دریافتم که  فرم و زبان این داستان‌ها، شاید جوان ایرانی را برای خواندن‌شان راغب نکند. همچنین بیشتر آنها لابلای متون دینی  و متون تاریخی بودند. نه زبان و نه فرم آنها با زمان کنونی نمی‌خواند زیرا چند هزار سال پیش نوشته شده‌اند. در نتیجه آنها را به زبانی ساده و امروزین برگرداندم و سپس فرم داستانی امروزین به آنها دادم تا یک جوان بتواند آنها را بخواند یا مادر و پدر بتوانند آنها را برای فرزندان‌شان بخوانند و روایت کنند.

چنان این داستان‌ها زیبا، خیال‌انگیز و جادویی هستند که در میدان رقابت با تولیدات تلویزیونی و رسانه‌ای مختلف در سرتاسر دنیا  چیزی کم ندارند بلکه برخی از این داستان‌ها چند قله از داستان‌های دیگر بالاتر هستند. آنها گم شده و فراموش شده بودند و من کاری نکردم جز اینکه آنها را بازیافتم و غبار تاریخ را از چهره‌شان  زدودم و پاک و پاکیزه آنها را گردآوری کردم به امید و آرزوی اینکه این پاره‌های‌ تن و هویت فرهنگی ما را نسل جوان بشناسد و بتواند در پیوند با فرهنگ زیبا، باشکوه و انسانی ایران قرار گیرد.

می دانید، در درازای تاریخ این سرزمین، داستان، گریزی بود یا ستیزی بود که میدانش از خیال، آرزو و رویا بود تا زندگی. داستان، پناهگاه و پستوی تو به تو و رازآمیز ما بود وهست. کیمیایی است داستان که از بُراده‌های تیغ زندگی در نمکزار تشنگی، لاله می‌رویاند.

-آیا در نظر دارید  این کتاب را به زبان انگلیسی ترجمه کنید با توجه به اینکه نسل جوان برونمرز ایران کمتر به فارسی مسلط است؟

– راستش را بخواهید ابتدا در این فکر نبودم ولی برای تجربه و آزمایش اولین کاری که کردم به فرزندانم که در کار هنر هستند دادم که بخوانند. نخستین سخن آنها آن بود که باید این کتاب به انگلیسی ترجمه شود. لازم است که مردمان دیگر کشورها بدانند. یعنی می‌گفتند که ما فکر می‌کردیم که فقط شاهنامه و کلیله و دمنه داریم. نمی‌دانستیم که چنین داستان‌های شگفت‌انگیز و خیال‌انگیز وجود دارد که می‌توانند مواد لازم برای کارهای سینمایی و تلویزیونی باشند این است که باید ترجمه شوند. می‌دانید که داستان همیشه با انسان همراه بوده. انسان‌ها همیشه عاشق داستان بوده‌اند. ما اگر سینما و تئاتر می‌رویم دنبال داستان هستیم. وقتی زاده می‌شویم مادرمان از همان کودکی ما را با داستان آشنا می‌کند و همچنان ما با داستان‌ها زندگی می‌کنیم و آنها با ما همراه هستند. داستان‌ها آینه‌ی روان انسان‌هایند و ما گنجی کم‌مانند از ادبیات داستانی باستانی داریم. گمشده و یا ناشناخته.

در نتیجه می‌بینیم که دنیا پر است از داستان. هرکسی داستانی دارد. ما گنجینه‌ای داریم که کمتر شناخته شده است.

-به نظر میرسد که رسانه‌های ایرانی برونمرز توجه لازم و شایسته را نسبت به این موضوع ندارند. یعنی بخش غیرخبری و غیرمستند توجه لازم را دریافت نمی‌کنند. در حالی که چنانکه شما می‌گویید فیلم‌های داستانی توجه زیادی را جلب می‌کنند.

-درست است. اگر شما به کتابفروشی‌های اروپا و آمریکا مراجعه کنید می‌بینید که بالاترین تیراژ کتاب‌ها مربوط به داستان‌ها و فیلم‌ها و ویدئوها و انیمیشن‌های داستانی است. ما در این زمینه حتی به شکل روخوانی نمایشنامه و رمان و قصه‌خوانی هم در رسانه‌های ایرانی نمی‌بینیم.

-شاید دلیل‌اش این باشد که خبر و گزارش در مقایسه با فیلم و انیمیشن سرمایه کمتری لازم دارد؛ آنهم با توجه به وضعیت سیاسی و اجتماعی ایران که به شدت سیاسی است…

-بله، من خودم در جاهای مختلف تلاش کردم و سریالی در ۱۲ قسمت راجع به کوروش ساخته‌ام هرچند که موادم کم بود. ما به این بخش گرانقدر فرهنگ و ادبیات خودمان توجه لازم را نکرده‌ایم. بخش‌های بزرگی از این گنجینه ما از بین رفته‌. فکر می‌کنم که دیگر وقتش رسیده که ما و دنیا توجه جدی به ادبیات داستانی ما بکنیم.

-قسمت دوم سخنان شما در این رونمایی مربوط به مرگ یزدگرد بود. لطفاً توضیحاتی بدهید.

-می دانیم که روایت‌های بسیار  گوناگون وافسانه‌وار، حماسی و تاریخی از سقوط ساسانیان و تازش تازیان، به ویژه درباره‌ی مرگ یزدگرد داریم. ما آنقدر داستان، افسانه و حماسه درباره این شخصیت داریم که آدم حیران می‌ماند. برخی شخصیت نیمه‌مقدسی از یزدگرد درست می‌کنند و می‌گویند که نیای امام زمان است و دختر او هم همسر امام حسین است. از این رویکرد داریم تا برداشت‌هایی که درست نقطه مقابل اینهاست. یعنی از کسانی که ریختند و یزدگرد را کشتند و باعث شکست ایران ساسانی شدند و از آنها قهرمانان طبقاتی و کارگری می‌سازند و از یزدگرد یک هیولا! این دو سمت و دو سوی این داستان است. در این میان داستانی در آخر شاهنامه است که جالب است. آیا فردوسی که انسان بسیار دقیق و درست‌پندار، درست‌کردار و درست‌گفتار بود آنچه در مورد یزدگرد آورده، تاریخ است؟ درست است که شاهنامه بخش‌های اسطوره‌ای و حماسی و تاریخی دارد ولی این بخش‌ها در هم تنیده هستند یعنی در داستان بهرام گور ما اسطوره داریم. و یا بخش‌هایی از اساطیر به تاریخ بسیار نزدیک هستند. اینگونه نیست که اینها از هم بسیار جدا باشند. آدم‌ها و رویدادها در شاهنامه بین اسطوره و تاریخ در رفت و آمدند. خب، بهرام گور یک شخصیت تاریخی است ولی بسیاری از روایت‌هایی که در مورد بهرام گور و یا اسکندر در شاهنامه آمده، داستان هستند و امکان ندارد که روی داده باشند. ولی شاهنامه بخش‌هایی مانند بخش اردشیر دارد که بی‌مانند است و سندیت تاریخی دارد. ولی این کتاب قرار نیست که کتاب تاریخی باشد. شاهنامه اثر حماسی ایرانیان است. کار ادبی و هنری است. حالا تاریخ نیز در آن است و تاریخ دقیق. ولی قرار بر این نبوده که کتاب تاریخ باشد. شاهنامه فردوسی چنین مجموعه‌ای است.

حال آیا داستان تراژیک و اندوهباری که در پایان شاهنامه در مورد یزدگرد آمده، تاریخ است؟ من بر این گمانم که این تاریخ نیست هرچند نشانه‌های زیادی از تاریخ دارد. آنچه در مورد یزدگرد آمده‌ که یزدگرد به مرو فرار کرد و به دست آسیابان کشته شد و پیکرش را در تنوره آسیاب انداختند و کشیشان آمدند و او را پیدا کردند و به خاک سپردند، یک نمایشنامه پرقدرت از قلم توانای یکی از شاعران بزرگ جهان و زاییده خیال اوست. یعنی محلی که در شاهنامه آمده که یزدگرد در آن  کشته شده و مرو نامیده می‌شود درست نیست. مرو در آن زمان روستایی در نزدیک زیبد بود. زیبد هم محلی است در نزدیکی گناباد. و گمانی بر این است که داستان در آنجا روی داده. یعنی افسانه‌های زیادی به این رویداد اضافه شده است. سپس روبرو می‌شویم با سقوط ساسانیان. تاریخ در این مورد چه می‌گوید؟ ساسانیان که بوده‌اند؟ من بیشتر در مورد جنبه داستانی  و افسانه‌ای و مقایسه آن با تاریخ  سخن می‌گویم. چه اتفاقی افتاد که ساسانیان در اوج  یکی از باشکوه‌ترین دوران تاریخ ایران سقوط کردند. تازیان که بودند و این داستان‌ها را از کجا آوردند؟ ما دچار یک تناقض شده‌ایم که اگر ساسانیان در اوج قدرت و عظمت خود بودند و اعراب دوران جاهلیت خود را می‌گذراندند، چنانکه خودشان نیز می‌گویند، پس چگونه شد این اقوام بدوی بیابان‌نشین این تمدن باشکوه را در هم شکستند؟!

ما درباره نزدیک صد سال اول این رویداد، یعنی پس از سرنگونی ساسانیان و تازش تازیان بنچاک [سند] مهمی نداریم. بیشتر روایت هستند و سخت به اسطوره و افسانه آمیخته‌اند. در آن زمان تاریخ‌نگاران آنها را تاریخ انگاشتند وما هم به پیروی آنها همه این داستان‌ها را تاریخ انگاشتیم.

در این سخنرانی من به روزگار ساسانی و تازش تازیان از این چشم‌انداز پرداختم. در پایان بگویم که من برآنم که روزگار مناسبی است که نسل نوین ایرانی،  آشنایی یابد با افسانه، تاریخ، اسطوره و حماسه‌های این سرزمین. اینها آینه‌ی فرهنگ ایرانی و بخش بزرگی از باورها و اخلاق ما هستند. بپذیریم که تاریخ اما زندان گذشته نیست، زهدان آینده است . بارها گفته‌ام که امروز نیز برای رفتن به سوی آینده‌ای روشن، نباید به تاریخ آویخت، باید از تاریخ آموخت.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۲ / معدل امتیاز: ۴٫۷

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=376416