کتایون حلاجان – پاریس هنرمندان بسیاری را طی قرنها در خود پرورده است. نقاشان زیادی در این شهر حتی زمانی کوتاه هم که شده برای کسب تجربه زندگی کردهاند و از در دیوار و خیابانهای این شهر، از کافهها، رستورانها، بارهای شبانه، روسپیخانهها و مردم عادی کوچه و بازار نقاشی کردهاند. مردم فرانسه چشمهایشان با هنر عادت کرده و ذهنشان با آن عجین شده و هنوز ساعتها برای دیدن آثار هنری و کشف هنرمندان جدید جلوی موزهها و گالریها صف میکشند. در این شهر هنرمند بودن هم دشوار و هم آسان است.
پاریس شهری است که این امکان را در اختیار شما میگذارد تا اگر سختکوش و با استعداد باشید بتوانید هنر خود را بپرورانید و ثمره کار خود را در زمان حیات خویش ببینید.
وانشا رودبارکی هنرمند نقاش ایرانی کارش را با پشتکار زیاد و فروتنی بسیار از میدان نقاشان در محله مونتمارت پاریس آغاز کرد و امروز هنرمندی شناخته شده در فرانسه است. او ۳۴ سال است که ساکن فرانسه است. این هنرمند در شهر رشت و در یک خانواده روشنفکر و مدرن متولد شد. از کودکی به هنر نقاشی علاقمند بود و توسط استاد نقاشی خود «سیاوش یحیی زاده» در رشت آموزشهای اولیه و ساختار نقاشی را آموخت. از نوجوانی علاقه ویژهای نیز به فلسفه داشت و در همان زمان با اشعار خیام نیز ارتباط عمیقی برقرار کرد و به واسطه خیام به ریاضیات علاقمند شد. او آنهمه زیبایی در اشعار را دور از منطق و ریاضی نمیدید و بدین ترتیب در رشته ریاضی در دانشگاه گیلان به تحصیل پرداخت.

وانشا رودبارکی در دوران پس از انقلاب ۵۷ و طی جنگ هشت ساله در ایران زندگی کرد و سپس با تصمیم خانواده و میل خود برای ادامه تحصیل عازم کشور فرانسه شد. در آن دوران وسایل ارتباط جمعی مانند امروز به آسانی در دسترس نبود و بر فاصلهها به راحتی نمیشد غلبه کرد. یک نامه ساده حدود سه ماه طول میکشید تا به ایران برسد و پاسخ داده شود. او تصمیم گرفت با زندگی و مشکلات آن به تنهایی دست و پنجه نرم کند.
وانشا رودبارکی که در سالهای نخست با شقایقهایش شناخته میشد، امروز هنرمندی سرشناس و موفق است. او در سال ۲۰۲۱ انجمن هنرمندان بینالمللی AIA /Association International Artists را تاسیس کرد. هدف این انجمن ترویج تبادل فرهنگی میان هنرمندان و اندیشمندان در سراسر جهان است. ایده تشکیل این انجمن در دوران بیماری کووید۱۹ برای کمک به هنرمندان داخل ایران شکل گرفت. وانشا رودبارکی میگوید: « خوشحالم که این انجمن را تاسیس کردم؛ فکر کردم با توجه به موقعیتی که دارم زمان آن است که از هنرمندان جوانتر پشتیبانی و حمایت کنم. ارتباطات و انتقال تواناییها بین هنرمندان برای من بسیار مهم و ارزشمند است».
اولین نمایشگاه نقاشی هنرمندان ایرانی در چهارچوب سالن بینالمللی شقایق با کوشش وانشا رودبارکی و پشتیبانی و حضور شهبانو فرح پهلوی در سال ۲۰۲۱ با موفقیت برگزار شد. این انجمن امروز ابعاد گستردهتری پیدا کرده و امسال پنجمین دوره خود را در ماه اکتبر برگزار میکند.
وانشا رودبارکی میگوید: «زمانی که به فرانسه رسیدم گویا به دنیایی دیگری پرت شدم و باید با زندگی و واقعیتهای تازهای روبرو میشدم. برای ادامهی نقاشی به میدان نقاشان مونتمارت رفتم تا آنجا از مردم پرتره بکشم. اما مافیایی که بر این میدان حاکم بود بسیار گسترده بود و باید برای گرفتن جای کوچکی با آنها میجنگیدم. پس از کشمکش بسیار سرانجام توانستم برای خودم حضوری در آنجا داشته باشم و شروع به کار کردم.»
او ادامه میدهد: «شش سال در آنجا کار کردم و زندگیم را میچرخاندم و همچنین به نقاشی رنگ و روغن ادامه میدادم و از درآمدی که داشتم نمایشگاه برگزار میکردم و گاهی آثار نقاشان دیگر را هم میخریدم. از همان ابتدا به کار سایر نقاشان علاقه داشته و با آنها رابطه خوبی داشتم. اولین نمایشگاه نقاشی من با موضوع «زنان آبستن» بسیار موفقیتآمیز بود و نظر منتقدین را جلب کرد. این نمایشگاه در گالری مایتز در پاریس پنجم برگزار شد. در ژانویه سال ۲۰۰۹ یکی از تابلوهای من در حراج «Drouot» بالاترین قیمت فروشِ آن روز را از آن خود کرد. این موضوع نظر منتقدان را به خود جلب کرد و باعث شد که کمکم راهِ من در میان هنرمندان حرفهای باز شود.»
این هنرمند میافزاید: «از سال ۲۰۰۸ سفرهای من به چین آغاز شد و نمایشگاههای متعددی در آنجا برگزار کردم، تا امروز حدود۲۰ نمایشگاه در چین گذاشتهام. در آمریکا هم وضع به همین منوال بود. کارهایم در نمایشگاههای زیادی شرکت کرده و به فروش رسیدند. بدین ترتیب من به صورت حرفه ای وارد عرصه نقاشی شدم.»
وانشا رودبارکی در پاسخ به این پرسش که نقاشی برای وی چه معنایی دارد، میگوید: «نقاشی یک زبان بُرّا و تند است که در عرض چند ثانیه به اندازه یک کتاب و حتی به اندازه یک زندگی میتواند حرف بزند و پیام بدهد. من نسبت به آنچه میبینم بسیار حساس هستم و زبان نگاه را میفهمم. در هنر و خصوصا در نقاشی هر کس میتواند برداشت شخصی خودش را داشته باشد و فکر میکنم جذابیت هنر هم در همین است. از این رو نقاشی برای من یک نوشدارو است. یک نجاتدهنده و برای من همه چیز است.»
وی سپس در پاسخ به این پرسش که جغرافیا در زندگی یک هنرمند چه نقشی دارد، چنین توضیح میدهد: «حافظه و ریشههای شما یک جایی در شما تاثیر میگذارد. مثلا من هنوز وقتی به جنگل فکر میکنم، جنگلهای ایران، سیاهکل و دیلمان در نظرم میآیند. به آن رنگهای سبز و آن ارتفاعات فکر میکنم. ما همیشه یک نقطه آغاز داریم البته قبل و بعد از نقطه آغاز یک بینهایت وجود دارد که ما آن را نمیشناسیم، فقط میدانیم که وجود دارد. نمیخواهم در این مجال اندک وارد این مقوله شوم. اما آن نقطه آغازی که ما به خاطر میآوریم برای من «ایران» است و آنچه به یاد دارم برای همیشه در جان و روان من خواهد بود. اما از یک جایی به بعد انسانیت است که معنا پیدا میکند. هنر به شما فرصت سفر کردن میدهد. چه به لحاظ خویشتنگرایی و چه به لحاظ فیزیکی شما وارد یک جریان میشوید و در این جریان شما یک نقطه آغازی دارید، از آنجا شروع میشود اما اینکه به کجا میرود به کهکشان یا سیاره دیگری، نمیدانیم؛ تنها خود را به سفر میسپاریم. اندیشه انسان باید آزاد باشد. در عین وفاداری به وطن میبایستی زندگی انسانها و فرهنگهای دیگر هم برای ما مهم و قابل تأمل باشد. روزی در یک دهکده کوچکی در چین یک راهب چینی، پس از دیدن یک پرفرمنس نقاشی آبستره من، واقعیتی را به من گفت که برای همیشه روی خودم و نقاشیهایم تاثیر گذاشت. وطن مانند خانواده آدم است؛ من به خانوادهام و همینطور به انسانیت وفادار هستم و هیچکدام دیگری را نقض نمیکند و هر دو جای خودشان را دارند. با اینکه انسان وطن و زادگاهش را ابزار و سکوی پرش قرار بدهد، برای به چیزی یا به جایی رسیدن موافق نیستم و فکر میکنم زمانی که از هنر صحبت میکنیم بهتر است مرزها را نادیده بگیریم.»
نمایشگاهی از آثار وانشا رودبارکی از تاریخ ۶ مارس تا تاریخ ۶ ماه مه در میدان جمهوری پاریس برگزار شد.