آمارهای ارائه شده از سوی وزارت کار جمهوری اسلامی نشان میدهد ٣٨ درصد از کودکان در ایران زیر خط فقر هستند. این کودکان چه در زمینه سلامت و چه در زمینه آموزش با مشکلاتی روبرو هستند که میتواند تا چند نسل اثرات آن باقی بماند.
کمال اطهاری پژوهشگر اقتصاد و توسعه در گفتگو با روزنامه «هممیهن» گفته «مطالعات دفتر رفاه اجتماعی وزارت کار نشان میدهد، درصد بالایی از کودکان ما در خانوارهایی زندگی میکنند که دچار فقر پولی هستند و ٣٨ درصد از کودکان زیر خط فقر هستند. دادههای هزینه درآمد خانوار سال ١٣٩٨ نشان میدهد که حدود ۵٠ درصد از والدین، تحصیلات متوسطه دوم ندارند که این عدد برای سیستان و بلوچستان حدود ٧٠ درصد است.»
یکی از مهمترین تبعات قرار داشتن کودکان زیر خط فقر موضوع تغذیه ناکافی و ایجاد مشکلات جسمی برای این کودکان است. سوءتغذیه، کوتاهی قد، کاهش انرژی، خستگی، مشکلات بینایی و تغییرات در پوست و مو از جمله عوارض جسمی ناشی از زیر خط فقر قرار داشتن کودکان است.
محمد اسماعیل مطلق، رئیس دبیرخانه شورای عالی سلامت و امنیت غذایی سال گذشته از وضعیت بحرانی تغذیه کودکان در هشت استان کشور خبر داد. این استانها شامل کرمان، کهگیلویه و بویراحمد، خراسان جنوبی، سیستان و بلوچستان، هرمزگان، خوزستان، بوشهر، ایلام بودند.
محمدتقی طباطبایی رئیس پیشین دانشگاه علوم پزشکی سیستان و بلوچستان گفته که بر اساس آمارها، بین ۲۰ تا ۳۰ درصد کودکان زیر پنج سال؛ یعنی حدود ۱۵۰ هزار نفر با فقر شدید و کمبود تغذیه مواجهاند و وعده غذایی کامل ندارند؛ وعده غذایی آنان در حد نان و چای است و قطعاً از میوه و سبزی بیخبرند.
رئیس پیشین دانشگاه علوم پزشکی سیستان و بلوچستان تأکید کرده بود که «بحث سوءتغذیه به خاطر شدت فقر مطلق در سیستان و بلوچستان، بسیار جدی است؛ به ویژه در سنین زیر شش سال، نیازمند حمایت جدی هستند؛ چون به علت کمبود رشد قدی و حتی آسیب به مغز، توانایی تحصیل در رشتههایی مثل ریاضی و محاسبات را ندارند. بسیاری از آنان به علت نداشتن شناسنامه، از امکاناتی چون گرفتن یارانه یا بیمۀ سلامت و … محروم هستند. از سوی دیگر، وجود گسترده اتباع خارجی در این استان، باعث شده است نان و دیگر مواد اولیه غذایی دچار کمبود شود و دسترسی به امکانات اولیه سخت شود.»
یکی دیگر از پیامدهای زیر خط فقر قرار داشتن کودکان محرومیت آنها از آموزش است. یافتههای آخرین پژوهش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی نشان میدهد، ۴۱ درصد از دانشآموزان در «سواد خواندن پایه چهارم» حتی به پایینترین معیار جهانی که امتیاز ۴۰۰ است، نرسیدند.
کمال اطهاری میگوید، میانگین جهانی این شاخص تنها ۶ درصد است. به بیان دیگر، در دیگر کشورها تنها ۶ درصد از دانشآموزان پایه چهارم به این سطح حداقلی نرسیدند، اما در ایران ۴۱ درصد دانشآموزان نتوانستند پایینترین سطح استاندارد جهانی سواد خواندن را کسب کنند.
کمال اطهاری گفته این فاصله معنادار نشان میدهد، اگرچه دانشآموزان ایرانی تا حدی از سواد پایه در خواندن برخوردارند، اما در مهارتهایی نظیر درک مطلب و تحلیل متون، ضعف جدی دارند: «بخشی از این افت عملکرد ممکن است ناشی از همهگیری کرونا و آموزشهای مجازی باشد، اما بررسی نتایج آزمونهای پیشین نشان میدهد، کاهش سطح سواد خواندن پیش از دوران کرونا آغاز شده بود. آزمون سال ۲۰۱۶، عملکرد دانشآموزانی را سنجیده که از پایه اول با تغییر نظام آموزشی و کتابهای درسی جدید مواجه بودند و نسبت به آزمون سال ۲۰۱۱، کاهش ۱۵ نمرهای داشته است. روند نزولی در شاخصهای سواد خواندن، گویای آن است که بحران آموزش تنها به همهگیری کرونا محدود نمیشود، بلکه این بحران ساختاریتر و عمیقتر است.»
بررسی هزینههای خانوارها در پژوهش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی نشان میدهد، در سال ۱۳۹۷ سهم آموزش از کل هزینههای خانوار ۴/۷۲ درصد بوده، اما این سهم در سال ۱۴۰۲ به یک درصد رسیده است.
کمال اطهاری در این باره میگوید: «این بر باد رفتن آینده و حاکی از آن است که خانوارها در پی افزایش هزینههای ضروری همچون خوراک، ناگزیر سهم کمتری از بودجه خود را به آموزش اختصاص دادهاند. محدودیتهای جدی در دسترسی به ابزارهای آموزشی دیجیتال وجود دارد. در سالهای ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ بهترتیب ۲۹/۶ درصد و ۲۶/۵ درصد از خانوارهای دارای دانشآموز به رایانه یا تبلت دسترسی داشتند و حدود ۱۵ درصد نیز به اینترنت دسترسی نداشتند. این عوارض تحریمهاست که سبب شد، شکاف طبقاتی آموزشی در دوران آموزش مجازی تشدید شود. تمام این موارد در سیستمهای انزواجو و رانتی رخ میدهد.»
گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی با عنوان «پایش ابعاد فقر آموزشی در ایران سال ۱۴۰۲» که مورد اشاره کمال اطهاری نیز قرار گرفته نشان میدهد که فقر اقتصادی چطور موجب فقر آموزشی در بین کودکان شده است.
بر ساس این گزارش که ۲۰ اردیبهشت منتشر شده، میانگین هزینه آموزش نسبت به کل هزینههای خانوار از ۴/۷۲ درصد در سال ۱۳۹۷ به حدود یک درصد در سال ۱۴۰۲ سقوط کرده و فراتر از آن، در بین سه دهک پایین درآمدی، فقر آموزشی به یک معضل جدی تبدیل شده است.
در این گزارش با تأکید به اینکه «۵۴ درصد از والدین سه دهک پایین درآمدی فاقد مدرک دیپلم هستند» آمده که «دانشآموزانی که هر دو والدشان تحصیلات زیر دیپلم دارند، میانگین نمره خواندنشان ۳۵۹ است، درحالیکه فرزندان والدین تحصیلکرده میانگینی حدود ۴۴۰ دارند.»
در سال ۱۴۰۲، سهم هزینه آموزش در سبد خانوار به ۱/۰۱ درصد کاهش یافته است؛ این سهم در دهکهای فقیر بهمراتب کمتر است.
همچنین نرخ عدم برخورداری از مدرک دیپلم در بین جوانان ۱۸ تا ۲۴ ساله، بهویژه در استانهای محروم، همچنان بالا است بطوری که در سیستان و بلوچستان بیش از ۵۸ درصد این گروه سنی موفق به دریافت مدرک دیپلم نشدهاند.
از سوی دیگر خبرگزاری «ایسنا» در گزارشی از افزایش شمار کودکان بازمانده از تحصیل در ایران خبر داده است. بر اساس این گزارشدر سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۱، ۹۰۲ هزار و ۱۸۸ کودک در مقاطع مختلف تحصیلی از تحصیل بازماندهاند که این رقم در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ به ۹۲۸ هزار و ۷۲۹ کودک رسیده است.
افزایش آمار بازماندگی از تحصیل در میان کودکان و نوجوانان ایرانی را میتوان نشانهای از گسترش فقر و رانده شدن بخش بیشتری از خانوارهای کشور به زیر خط فقر ارزیابی کرد.