در شرایطی که جمهوری اسلامی ایران و دولت دونالد ترامپ خود را برای برگزاری پنجمین دور احتمالی گفتگو آماده میکنند، از شواهد چنین به نظر میرسد که بعد از حدود سه ماه مذاکره پیدا و پنهان، تیرهای آنها برای دستیابی به یک توافق به سنگ خورده است. توافقی که برای جمهوری اسلامی به برنامه اتمی با حفظ تأسیسات غنیسازی و با هدف رفع فوری تحریمها محدود میشود و برای آمریکا فراتر از حتا برچیدن تأسیسات غنیسازی و رفع تحریمها به شکل تدریجی است.
علی خامنهای که زیر فشارهای شدید داخلی و خارجی مجبور شد مذاکره با دولت ترامپ را بپذیرد، سرخورده از یک عقبنشینی حقیرانه که حتا نشانی از «نرمش قهرمانانه» نیز ندارد، در یک سخنرانی اذعان کرد که به نتیجه مذاکرات امیدوار نیست و نمیداند چه خواهد شد!
در جمهوری اسلامی جریانهای نسبتاً صاحب نفوذ و قدرتمند تمام تلاش خود را میکنند تا نظام هر چند موقت شروط ترامپ را بپذیرد. این موافقانِ توافق و معامله با آمریکا از این نگراناند که خودداری از چنین معاملهای با دولت ترامپ به تهدیدی برای موجودیت نظام تبدیل شود به ویژه آنکه سه قدرت اروپایی (انگلیس، آلمان و فرانسه) تهدید کردهاند که اگر توافق صورت نگیرد، گزینه در دسترس آنها فعال کردن «مکانیسم ماشه» خواهد بود. بر اساس این مکانیسم، تمامی تحریمهای بینالمللی که بر اساس قطعنامه ۲۲۳۱ سازمان ملل پس از توافق موسوم به «برجام» تعلیق شدهاند، برخواهند گشت.
اگرچه دونالد ترامپ بلافاصله پس از اقامت دوباره در کاخ سفید با از سر گرفتن «فشار حداکثری» توانست رهبر جمهوری اسلامی را وادار به مذاکره کند اما حدود سه ماه بعد از آغاز گفتگوها، برخلاف ادعاهای اولیه هر دو طرف که میگفتند مذاکرات «سازنده و مثبت» است، به نظر میرسد کشتی مذاکرات به گِل نشسته است.
استیو ویتکاف فرستاده ترامپ در امور خاورمیانه تا دور دوم گفتگوها نیز نسبت به غنیسازی زیر سه و ۶۷ درصدی اورانیوم در ایران انعطاف به خرج داده بود. درست برخلاف مارکو روبیو وزیر خارجه آمریکا که از همان ابتدا قویاً خواستار برچیده شدن کامل تأسیسات غنیسازی در ایران بود.
پایان ماه عسل عراقچی- ویتکاف
این اختلاف بین مقامات آمریکایی البته خوشایند تهران بود. حس خوب آنها زمانی به اوج رسید که دونالد ترامپ مایکل والتز مشاور امنیت ملی خود را که از مخالفان سرسخت توافق با رژیم ایران بود، برکنار و وی را به نمایندگی ایالات متحده در سازمان ملل منصوب کرد. اما بساط ماه عسل طرفین مذاکره خیلی زود نه تنها شیرینی خود را از دست داد بلکه تلخ شد. فشار جمهوریخواهان کنگره به ترامپ، افکار عمومی و اعتراض مخالفان حکومت و شاید از همه اینها مهمتر کارزار سیاسی و امنیتی رهبران اسرائیل شرایط بازی را تغییر داد.
برخلاف ادعاهای رسانهای و سخنان «منابع آگاه» به نقل از مقامات اسرائیلی و آمریکایی که «نخواستند نامشان فاش شود» در مورد اختلاف بنیامین نتانیاهو و دونالد ترامپ در برخی خبرگزاریهای بینالمللی، شواهد چنین نشان میدهد که آنها هماهنگی خود را حفظ کردهاند.
در آنسو، در تهران، مخالفان مذاکره زودتر از سایرین اعلام کردند که ورق برگشته است. از جمله با اینکه همه میدانند هیچ اقدامی در سیاست کلان و به ویژه مذاکره با آمریکا بدون موافقت خامنهای ممکن نیست، اما کیهان تهران در نقش وکیل مدافع شیطان انتقادها را متوجه دولت بیاختیار مسعود پزشکیان کرده و ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ در مقالهای توصیه کرد: «بجای مذاکره در منطقه مقتدر باشید!»

عوامل و کارگزاران حکومت میگویند اسرائیل دونالد ترامپ را برای برچیده شدن تمام زیرساختهای اتمی در ایران زیر فشار قرار داده است. اشاره آنها به درخواست بنیامین نتانیاهو از ترامپ برای اجرای «مدل لیبی» در مورد برنامههای اتمی رژیم ایران است. مدلی که طی آن معمرقذافی رهبر وقت لیبی پس از مذاکراتی در دهه نود میلادی، تمامی تأسیسات اتمی خود را «داوطلبانه» در سالهای نخست ۲۰۰۰ برچید و روابط خود را با غرب بهبود بخشید و البته تقریبا یک دهه بعد در جریان اعتراضاتی که به «بهار عربی» معروف شد، در اکتبر ۲۰۱۱ به سرنوشتی شوم گرفتار آمد.
نگرانی جمهوری اسلامی از اسرائیل و «مدل لیبی» پس از ملاقات دو ساعته ویتکاف و نتانیاهو بیشتر شد. به ویژه آنکه پس از این گفتگو بود که ترامپ و ویتکاف اعلام کردند تمام ظرفیت غنیسازی در ایران حتا در سطح «یک درصد» نیز باید برچیده شود.
خامنهای: «نمیدونیم چه خواهد شد»
پافشاری آمریکا در مورد برچیده شدن «کامل» تأسیسات غنیسازی در ایران آنقدر شدید شد که برخی مقامات وزارت خارجه جمهوری اسلامی گفتند نتانیاهو و مخالفان حکومت برای برهم زدن مذاکرات «ائتلاف خرابکاری» تشکیل دادهاند.
علی خامنهای روز سهشنبه ۳۰ اردیبهشتماه طی سخنانی در جمع عوامل و کارگزاران ارشد نظام به مقامات آمریکایی توصیه کرد که «یاوهگویی» نکنند و تأکید آنها بر اینکه جمهوری اسلامی حق یک درصد غنیسازی را هم ندارد «غلط زیادی» خواند اما نگران و ناامیدانه این را هم گفت: «گمان نمیکنم مذاکرات به نتیجه برسد» و «نمیدونیم چه خواهد شد.»
بیسابقه و البته قابل تأکید است کسی که ادعا داشت «خدا از زبان او گرم و گیرا صحبت کرده» به وضعیتی دچار شود که اعتراف کند «نمیداند» چه خواهد شد! او همان کسی است که در بحرانی مشابه با قاطعیت گفته بود: «نه جنگ میشود و نه مذاکره میکنیم!» اما حالا هم مذاکره کرده و هم با کابوس جنگ روبروست.
ساعاتی پس از صحبتهای علی خامنهای، مارکو روبیو وزیر خارجه آمریکا هشدار داد: «امیدوارم مذاکره ادامه پیدا کند زیرا گزینهی جایگزین بسیار بدتر است.» منظور روشن است: گزینهی بعدی بدتر از عقبنشینی از «خط قرمز» و برچیدن تأسیسات غنیسازی اورانیوم است!
پس از این کشمکش که عباس عراقچی در حاشیه سخنان علی خامنهای آن را با خنده «بزن بزن» توصیف کرد، قیمت دلار در بازار ایران دوباره بالا رفت و بورس سقوط کرد. به این ترتیب، اینها نیز دست به دست هم داد تا فشار داخلی از سوی جریانهای موافق سازش و معامله با دولت ترامپ برای عقبنشینی رژیم بیشتر شود.
«عوامل خودفروخته» در رکاب آمریکا
به نظر میرسد آمریکا هم نیمنگاهی به برخی اشخاص صاحب نفوذ مثل علی شمخانی و یا علی لاریجانی مشاوران خامنهای دارد. آنها کسانی هستند که انعطاف بیشتری در مورد توافق احتمالی از خود نشان دادهاند. اگرچه از داخل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی از جمله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز اعتراضهای علنی به آنهایی که به ظاهر اهل «مماشات» با دولت آمریکا هستند کم نیست.
در همین ارتباط سردار پاسدار اسماعیل کوثری عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در مصاحبه با «دیدهبان ایران» گفت: «عوامل داخلی خودفروخته و ضعیفالنفس، میخواستند غنیسازی را برای مدتی متوقف کنیم.» او با اشاره به اینکه مذاکرات به جایی نمیرسد تأکید کرد: «تیم مذاکره کننده برخلاف تیم برجام کاملاً کنترل میشود.» هرچند نگفت چه کسانی این «تیم» را کنترل میکنند!
اظهارنظرهایی که نشان میدهد داخل سپاه پاسداران نیز در مورد عقبنشینی یا عدم عقبنشینی در برابر آمریکا اختلاف وجود دارد کم نیست. در طول هفتههای اخیر چندین سپاهی در مورد ضرورت ادامه «دیپلماسی» و یا توقف مذاکره و لزوم پشتیبانی از مقاومت بجای «دیپلماسی» صحبت کردهاند. حتا با اینکه علی شمخانی اعلام کرد که امکان خارج کردن اورانیومهای غنیشده از ایران وجود دارد، اما خود او و سایرین اصرار به حفظ ظرفیت و تأسیسات غنیسازی دارند.
چرا حکومت قابل اعتماد نیست؟
پافشاری بر عدم عقبنشینی و غنیسازی اورانیوم دقیقاً همان حفظ توان ساخت بمب اتمی است که اسرائیل با آن مخالف است. این وضعیت جدید نیست. در جریان توافق اتمی موسوم به «برجام» در تابستان ۲۰۱۵ (۱۳۹۴) نیز دولت باراک اوباما حکومت را برای برچیدن بخشی از تأسیسات غنیسازی زیر فشار قرار داد و برهمین اساس ادعا شد که «قلب رآکتور اراک با سیمان پُر شد». وزارت خارجه آمریکا نیز دیماه ۱۳۹۴ تأیید کرد که قلب راکتور آب سنگین اراک با بتون پر شده است! گامی که برای اجرای «برجام ضروری» بود. اما امرداد ۱۳۹۶ علیاکبر صالحی رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی اعتراف کرد سر آمریکا کلاه گذاشتند و در رأکتور اراک بتن ریخته نشده و تصاویر منتشر شده «فتوشاپ» بوده است! هر ادعایی که در اینباره شود، همین واقعیت که جمهوری اسلامی توانست نه تنها به غنیسازی اورانیوم ادامه دهد بلکه آن را به درجات بالا برساند، دلیل اصرار اسرائیل و برخی مقامات دولت ترامپ را برای برچیدن این تأسیسات روشن می سازد!
از سوی دیگر، آن کلاهی که بر سر دولت اوباما گذاشته شد، ثابت میکند که جمهوری اسلامی نه تنها اساسا و تحت هیچ شرایطی قابل اعتماد نیست، بلکه حفظ تأسیسات غنیسازی یعنی آن را میتوان هر زمان و با هر درجهای دوباره فعال کرد. این اصرار توسط حکومتی صورتی میگیرد که بر اساس اهداف ایدئولوژیک خود خواهان نابودی کشور اسرائیل و «غلبه یک دولت اسلامی بر جهان» است، و نه تنها اصولگرایان و «تندروها» بلکه اصلاحطلبان و «میانهرو»های آن نیز به این اهداف که در قانون اساسی جمهوری اسلامی بر آن تأکید شده (تشکیل امت واحد جهانی) باور و التزام دارند.
حالا پس از اعتراف تلویحی خامنهای به شکست مذاکرات، موضوع حمله نظامی به تأسیسات اتمی در ایران بار دیگر بطور جدی مطرح شده است. منابع بینالمللی میگویند مذاکرات در آستانه شکست قرار دارد و اسرائیل خود را برای حمله آماده میکند. برخی تحلیلگران معتقدند یک حمله احتمالی نمیتواند راه حل نهایی برای پایان دادن به شرارتهای جمهوری اسلامی باشد. مخالفان نظام از قدرتهای منطقهای و بینالمللی میخواهند به جمهوری اسلامی فرصتی برای وقتکُشی ندهند. در بین این مخالفان گروهی مخالف اقدام نظامی هستند و گروهی دیگر آن را ضروری میدانند. برخی دیگر از آنها اقدام محدود نظامی و حمایت حداکثری از تحرکات و اعتراضات مردم را کارآمد میدانند. همه این سناریوها نیز با انبوهی استدلال از سوی موافقان و مخالفان هر کدام از آنها روبرو هستند.
در مقابل اما راهکارهای پیشنهادی به حکومت از سوی طرفدارانش برای غلبه بر این وضعیت همگی تکرار مکرراتیاند که تا کنون از جمله به این دلیل که بیش از همه علیه خود جمهوری اسلامی هستند، به آنها عمل نشده است: بستن تنگه هرمز و خروج از NPT (پیمان منع گسترش تسلیحات کشتار جمعی). در کنار این دو «راهکار» اما پشتیبانی از نیابتیهای رژیم، تهدید کشتیها و پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه و رجزخوانی و تهدید علیه مخالفان حکومت و شهروندان غربی و یهودیها نیز مطرح میشود که با وجود اجرا اما در عمل ثابت شده راه به جایی نمیبرند.
در عوض یک واقعیت کاملا عینی و تجربی در برابر چشم همگان قرار دارد که شاید چشمان کشورهای منطقه و غرب نیز سرانجام پس از چهار دهه به آن باز شده باشد: تا جمهوری اسلامی وجود دارد، نه تنها ایران بلکه خاورمیانه و جهان نیز رنگ امنیت و آسایش به خود نمیبینند.