در تاریخ ۱۷ ماه مه، نشست بینالمللی از سلسله «رویدادهایی با موضوع رویکردهای نوین و چالشهای جهان» در دانشگاه وست مینستر لندن برگزار شد. این نشست اینبار با مضمون «سوء استفاده سیاسی از روانپزشکی به عنوان جنایتی علیه بشریت» به بررسی آن پرداخت.
کنفرانس با خوشامدگویی دکتر نامدار بقایی یزدی شروع شد. به دنبال آن دکتر محمود مسائلی مدیر اجرایی مرکز دیدگاههای جایگزین و دغدغههای جهانی، سخنان افتتاحیه کنفرانس را ایراد کرد.
بعد از سخنان دکتر مسائلی، دکتر مجتبی شیری روانپزشک قانونی کودک و نوجوان، تحت عنوان پروژه «مجنونانگاری» سخنرانی کرد. او گفت که جمهوری اسلامی در مورد ایرانیان زندانی و معترضان از روانشناسی سوء استفاده میکند. رژیم با استفاده از تجربیات روسیه، چین و کشورهای استبدادی دیگر سیستمی ایجاد کرده و یکسری پروژه در آن قرار داده که سخنران اسم آنرا پروژه مجنونانگاری گذاشته است. در این پروژه رژیم و عوامل آن، تخت بیمارستان را تبدیل به صندلی استنطاق کردهاند.
سخنران تاکید داشت که باید به این سوء استفادهها از روانپزشکی پایان داده شود. این از طریق تصویب قانون سلامت روان در ایران آینده متحقق خواهد شد. به گفته سخنران آموزش و ایجاد مراکز روانپزشکی قانونی برای درمان بیماران ثابت کرده که این راهکار میتواند جلوی بخش قابل توجهی از مشکل سوء استفاده از روانپزشکی را بگیرد.
سخنران در پایان گفت که تهیه و تصویب قانون سلامت روان و ایجاد مراکز روانپزشکی قانونی، به اعتماد بیشتر بیماران به درمانگران خود میانجامد، و همزمان استفاده از برچسب «بیمار روانی» کاهش مییابد. در نهایت بیماران از حمایتهای درمانی موجود که حق آنهاست بهتر و بیشتر بهرهمند میشوند.
سپس دکتر سارا ثابت تحت عنوان «کاربرد زیستقدرت از طریق کنترل روانی اجباری بر زندانیان سیاسی در ایران امروز» سخنرانی کرد. دکتر ثابت از اندیشهها و تئوریهای میشل فوکو اندیشمند فرانسوی در سخنرانی خود بهره برده بود.
طبق نظریه فوکو در رژیمهای مدرن استبدادی، ابزارهای روانپزشکی میتوانند به ساز و کارهایی برای تنظیم تفکر سیاسی بدل شوند؛ ابزارهایی که ظاهری درمانی اما ماهیتی سرکوبگر دارند.
زمانی که حکومت کنترل و درمان روانپزشکی را در دست میگیرد، ابزاری قدرتمند برای حذف مخالفان سیاسی به دست میآورد. مخالفان دیگر مجرمان قابل مجازات نیستند، بلکه دیوانگانی هستند که باید تصحیح، منزوی و یا خاموش شوند.
سخنران در بخش پایانی سخنان خود گفت که بهنام محجوبی، کیانوش سنجری، لیلا میرغفاری، هاشم خواستار، پیام درفشان… تنها شمار معدودی از زندانیان سیاسی به شمار میروند که در سالهای اخیر قربانی پروژه غیرانسانی انتقال اجباری به تیمارستان شدهاند.
نتیجهگیری سخنرانی آن بود که زیستقدرت در عصر نوین، نهتنها بدنها را تنظیم میکند، بلکه آینده زیستی را نیز بازنویسی میکند. این پیامدها یادآور مسئولیت اخلاقی و علمی شهروندان در برابر کاربردهای سیاسی علم، و لزوم توجه جدی به سلامت و کرامت انسانهایی است که در معرض چنین اشکال پنهان و مخرّبِ سلطه قرار گرفتهاند.
دکتر شهلا مهرگانی در این نشست تحت عنوان «بازتعریف انسانیت، بازاندیشی سیاست: برداشتهای جایگزین از انسان و پیامدهای آنها برای حکومتداری» سخنرانی کرد. بعد از ارائه کلیات، سخنران که دریک خانواده بهایی به دنیا آمده و بزرگ شده به رویکرد بهایی به جامعه و سیاست پرداخت با این تذکر که در این آیین، اندیشه دینی باید با علم و عقل مطابقت داشته باشد. سخنران گفت که اگر سیاست هنر ساماندهی و اداره جامعه است، نگاه ما به انسان تعیینکننندهی نگاه ما به سیاست و جامعه است.
وی همچنین گفت که بنیاد همه اندیشههایی که ما درباره سیاست و جامعه داریم ریشه در نگاه بنیادین به انسان در فلسفه سیاسی کلاسیک دارد، که در افکار سه اندیشمند بزرگ یعنی توماس هابس، جان لاک و ژان ژاک روسو متبلور میشوند. به عنوان مثال در نگاه توماس هابس، انسان به عنوان گرگ- انسان معنا مییابد که تنها به فکر خود و منافع خود است. اما در نگاه جان لاک انسان موجودی است عقلانی و دارای ظرفیت همکاری. در نگاه روسو انسان موجودی است با قابلیت تحول اخلاقی. افکار روسو نقش تعیین کننده در انقلاب فرانسه داشته است.
پرسش اینجاست که آیا در عصر ما سیاست میتواند اخلاقمدار باشد یا اینکه به قول معروف سیاست پدر و مادر ندارد! سخنران گفت که سرمایه اجتماعی که ریشه در تفکر لاک و روسو دارد در اندیشه بهایی جایگاه ویژه دارد. سرمایه اجتماعی یعنی اینکه انسان به فکر تنها خود و منافع خود نباشد و در مورد دیگران هم به جدّ فکر کند و احساس تعلق به جامعه داشته باشد. سرمایه اجتماعی یعنی نگاهی که تنها به فکر رقابت اقتصادی نیست و جلوی لگامگسیختگی برای منافع شخصی را میگیرد زیرا در آن منافع جامعه اهمیت بسیار دارد.
سخنران سپس بطور موجز به نگاه فلسفههای مدرن به انسان و پیامدهای آنها پرداخت، از جمله لیبرالیسم، نئولیبرالیسم، انسان به عنوان موجودی رقابت محور، اکو سوسیالیسم، حفظ محیط زیست، لیبرالیسم اجتماعی، مارکسیسم و جمهوریخواهی و دموکراسی.
بخش بعدی کنفرانس که توسط دکتر حمیدرضا سوار ارائه شد شامل تحقیقی از دکتر محمود مسائلی بود. عنوان سخنرانی «قوانین مربوط به «نژادهای نامطلوب» در رژیم نازی و مقایسه آن با قوانین مربوط به «معترضان نامطلوب» در ایران امروز» بود.
همچنین سخنانی در ارتباط با سوء استفاده روانی و نقش آن در ایجاد فضای ترس در دیکتاتوریهای تمامیتخواه توسط دکتر مهدی خسروی ارائه شد.
سخنرانی بعدی توسط دکتر س. ایرانبومی تحت عنوان سوء استفاده سیاسی از پزشکی قانونی در همکاری با دادستانی به عنوان ابزاری برای سرکوب زندانیان سیاسی ایراد شد. سخنران به عنوان وکیل کیفری در مورد پزشکانی صحبت کرد که بجای اجرای ارزشهای اخلاقی پزشکان با سرکوبگران همداستان میشوند و حتی تا نابودی زندانیان پیش میروند. برای مثال مسئول قتل قاشقجی در کنسولگری عربستان در استانبول رئیس پزشکی قانونی کشورش بود.
صحبت در مورد خطرناک بودن سوء استفاده از پزشکی قانونی است و این صرفاً برای پاسداری از سیستم حکومت است. او گفت که شکنجه صرفاً شکنجه فیزیکی نیست. ممکن است که کسی را با آمبولانس ببرند و تزریقی به او بکنند که به بیماری روانی و فراموشی او منجر شود. ما با این قبیل مسائل در کشورهایی که اسمشان دموکراسی هم است هرروزه روبرو میشویم چه برسد به کشورهای استبدادی.
طبق آمار، ایران بالاترین تعداد وکلای زندانی نسبت به کل تعداد وکلا را دارد. بزرگترین قبرستان برای عدالت ممکن است که دادگاهها باشند. نابرابری در اجتماع بزرگترین دردها را به وجود میآورد. قانونگریزی و قانونستیزی میتواند وسیله باشد برای دفاع از حق مردم. بعضی مواقع وکلا در دادگاه مجبور میشوند برای دفاع از حق زندانی قانون را هم بشکنند. یا اینکه در برخی کشورهای اسلامی دست دزد را قطع میکنند. آیا ما وکلا باید بیتفاوت از کنار این قانون بگذریم یا اینکه متناسب با دنیای مدرن بخواهیم که این قانون ضدانسانی کنار گذاشته شود.
در برخی موارد به وکلا حتی اجازه دیدار با زندانی را به دلیل پزشکی نمیدهند. با ابزار کارشناسی پیلهای دور او میکشند. در آن صورت زندانی مهجور میماند. ما باید سعی وافری برای کسب اجازه دیدار با زندانی را بگیریم. سخنران در پایان گفت که ما با کمک همدیگر باید عدالت و انصاف را برقرار کنیم زیرا همه ما در اینجا عاشق عدالت هستیم.
شکنجه در حقوق ملی و بینالمللی عنوان سخنرانی بعدی بود که توسط دکتر نیره انصاری از طریق ویدئو صورت گرفت.
آخرین سخنرانی کنفرانس تحت عنوان «روانپزشکی تنبیهی: یک جنایت سهجانبه» توسط دکتر محمود مسائلی ارائه شد.
دکتر محمود مسائلی گفت که ۴۵ سال است مردم به اشکال مختلف در تلاش هستند و هر از چندگاهی اعتراض خود را بروز میدهند ولی به نتیجهای نمیرسند. پس باید چه کرد. یعنی ظرف وجود دارد؛ صدا را میشنوند و مشتها را گره کرده بالا میبرند ولی محتوای این مبارزه هنوز نامعلوم است. آیا باید روال بیحاصل گذشته را ادامه داد؟
وی گفت که ما در برخوردمان نسبت به مسائلی که در ایران میگذرد باید فراتر از میثاق حقوق بشر برویم، که البته به نظر سخنران نیز یکی از پیشروترین میثاقهای بینالمللی است، ولی از نظر حقوقی و قانونی حقوق بشر یکی از ضعیفترینها و ناکارآمدترین هاست زیرا لازمالاجرا نیست و وابسته به اراده سیاسی کشورها در پیاده کردن آنهاست.
سخنران گفت که او براین عقیده است که دامنه ضایعات و مصیبتهایی وارده در طی ۴۶ سال اخیر را اگر به سوی حقوق کیفری بینالمللی سوق دهیم موفقیت بیشتری به دست خواهیم آورد. زیرا در این قانون خطاب نه دولتها و ملتها که مفاهیم انتزاعی هستند بلکه فرد است که مسئول شناخته می شود. بنابراین بین قانون حقوق بشر بینالمللی و قانون کیفری بینالمللی باید پلی بزنیم. ولی زدن این پل چگونه امکانپذیر است؟ ما باید از ظرفیتهای قانون کیفری بینالمللی استفاده کنیم. در این قانون یازده مورد جنایت علیه بشریت منظور شده است. اهمیت این قوانین تا جایی است که اینها تحت هیچ شرایطی نباید نقض شوند و فردی که آنها را نقض کرده باید مجازات شود. برای جامعه بینالمللی اهمیت این قوانین تا آنجاست که حتی اگر قربانیان شکنجه در ایران رضایت بدهند، جامعه بینالمللی تحت هیچ شرایطی، مجازات اعمالی را که با روح و ارزشهای انسانیت منافات دارد نمیتواند نادیده بگیرد و فرد خاطی را به مجازات میکشد. زیرا در صورت نقض این ارزشها وجدان بشریت آسیب میبیند. این قوانین تابعی از معاهدات بینالمللی هستند. بهترین فرصت برای هموطنان همینجاست. اگر نقض حقوق بشر سیستماتیک و هدفمند و فراگیر باشد مورد مجازات باید قرار بگیرد.
در این مورد باید شاکیان به دادستانی مراجعه کنند تا شکایت به دادگاه کیفری بینالمللی ارائه شود و دادگاه هم دستور آغاز تحقیقات را بدهد.
وقتی نوبت به نازک توکلی به عنوان مفسر این قسمت از سخنرانی دکتر مسائلی رسید او ابتدا نامهای را که یکی از زندانیان سیاسی، آقای رمضانی، فرستاده بود برای حاضران خواند. دکتر نازک توکلی جزء هیئت مدیره شبکه جهانی ایرانمداری و شبکه همگرائی ملی برتیانیا و انجمن حقوق بشر ایرانیان و متحدانش است.
آقای رمضانی مینویسد که مدت ۱۷ ماه است که به مرکز اعدامهای ایران، زندان قزلحصار تبعید شده است. او از بدو ورود به این زندان براثر شکنجه مشکلات زیادی پیدا کرده است. زندانیان فقط امکان مراجعه به بیمارستانهای طرف قرارداد زندان را دارند که امکانات لازم را یا ندارند و یا در اختیار زندانیان نمیگذارند. در درمانگاه زندان هم بجای شفابخشی بیماران وضعیت سلامتی آنان را بغرنجتر میکنند. این زندانی سیاسی اطلاع داد که از امکان تماس تلفنی هم محروم شده است. او میگوید که قتل و یا عدم درمان در زندانهای کشور مرسوم شده که عامل آن نیروهای امنیتی هستند و در نتیجه مسئول هر اتفاقی هستند که برای زندانیان میافتد. این زندانی در پایان نامهاش دست یاری به سوی حاضران و انجمن حقوق بشر ایرانیان و متحدانش دراز کرده بود تا مورد حمایت قرار گیرد زیرا جان او در معرض خطر جدی است.
دکتر نازک توکلی افزود اقدام عملی و موثر در مقابل چنین درخواستی، دلیلی است که ما در اینجا جمع شدهایم.
سوء استفاده سیاسی از روانپزشکی در جمهوری اسلامی که در سالهای اخیر شواهد فزایندهای در این مورد دیده میشود، نشان میدهد که ابزاری که باید در خدمت سلامت روان جامعه قرار گیرد شوربختانه به وسیله سرکوب و تحقیر مخالفان سیاسی تبدیل شده است. روانپزشکی به عنوان سلاحی خاموش برای تضعیف و شکنجه زندانیان سیاسی به کار گرفته شدهاست. فشار بر زندانیان برای اعتراف و تجویز روانگردانها برخلاف میثاقهای جهانی است. حقوق بشر در حوزه سلامت روان در ایران مورد نقض جدی قرار میگیرد. ارگانهای بینالمللی باید در این مورد اعتراض خود را به این برخورد با زندانیان اعلام نمایند. در آخر نازک توکلی در مورد اعدام پدرش، مهندس سیاوش توکلی، در زندان جمهوری اسلامی گفت و از به دست آوردن کتاب شخصیای که او برای خانوادهاش بجا گذاشته بود و به نحو عجیبی به دست او رسیده بود برای حاضران گفت.
بخشی از این نشست به پرسش و پاسخ اختصاص داشت. یکی از پرسشها این بود که چگونه میتوان در ایران فردا علم روانشناسی را در عمق جامعه گسترانید؟
در پاسخ، دکتر خسروی از جمله گفت که باید ببینیم که مشکل ما چیست؟ چرا این حکومت سرپاست؟ وقتی که ما فهمیدیم که اینها چگونه عمل میکنند آنوقت میتوانیم برخورد بکنیم. دو درصد از جامعه نمیتواند روی ۹۸ درصد حکومت کند. ما باید بفهمیم که اینها چگونه بر قدرت سوارند و چگونه حکومت میکنند. ما متاسفانه در ۱۰-۱۵ سال اخیر شاهد افزایش تعداد حکومتها دیکتاتوری بودیم. باید دقت زیاد در بررسی شیوه سرکوب رژیم داشته باشیم تا بتوانیم آن را از کار بیندازیم. خلاصه اینکه یک عامل روانشناختی دراین میان نقشآفرین است که باید آن را در میان مردم بیابیم و علم روانشناسی را به صورت گسترده در بررسی و حل آن به کار بریم.