در سه سال گذشته دستکم بیست طرح تروریستی در خاک بریتانیا شناسایی شده که به جمهورى اسلامى نسبت داده شدهاند. برخی از این طرحها با مشارکت اعضای باندهای جنایتکار سازمانیافته بوده که هدف آنها چهرههای سرشناس یهودی و روزنامهنگاران مخالف حکومت ایران بودهاند. انجام این طرحها متکی بر شبکههایی از جاسوسان است که به نیابت از جمهورى اسلامى عملیات شناسایی و مراقبت را انجام میدهند.

تا کنون اطلاعات اندکی درباره چگونگی و محل جذب این عوامل در دست است. اما اکنون نشریه UnHerd مىتواند پرده از یک خلأ امنیتی شگرف بردارد. خلأیى که جمهوری اسلامی ایران از آن بهرهبردارى میکند. سفارت جمهورى اسلامى در لندن بطور مستمر این امکان را برای پناهندگان ایرانی فراهم میسازد که قوانین مهاجرتی بریتانیا را نقض کرده و بطور پنهانی به وطن بازگردند. این عملیات چنان رایج و نظاممند شدهاند که سفارت حتی فرمی ویژه برای پناهندگانی که خواهان بازگشت غیرقانونی به ایران هستند، صادر میکند.
اما این یاری، بهایی سنگین در پی دارد: سفارت جمهوری اسلامی ایران پس از آن، پناهندگان را تحت فشار گذاشته و وادار به همکاری با دستگاههای اطلاعاتی کرده و از آنان به عنوان خبرچین بهره میگیرد. اقدامی که میتواند پیامدهایی وخیم برای امنیت بریتانیا به همراه داشته باشد.
از سال ۲۰۱۰ تا کنون، سالانه حدود ۱۳۰۰ ایرانی در بریتانیا بطور کامل به عنوان پناهنده شناخته شدهاند. تنها در سال منتهی به مارس ۲۰۲۴، بیش از ۸۰۰۰ ایرانی در این کشور درخواست پناهندگی دادهاند، و از سال ۲۰۱۸ به اینسو، ایرانیان همواره در شمار سه ملیت اولی بودهاند که با قایقهای کوچک وارد بریتانیا میشوند.
دانستن و آگاهى به اینکه چه تعداد از پناهندگان، به تشویق حکومت تهران به کشوری که ظاهراً از آن گریختهاند بازمیگردند، ناممکن است. با این حال، آنچه آشکار است، کارکرد منظم و حسابشده این نظام است. حقیقتی که یک مرد ۳۴ ساله آن را از نزدیک کشف و تجربه کرده است.
در سال ۲۰۱۸، به «امیر»* پناهندگی بریتانیا اعطا شد. او به مقامات گفته بود که از دین اسلام به مسیحیت گرویده است. در نگاه حکومت ایران که بر پایه آموزههای دینی اداره میشود، این تغییر دین به معنای ارتداد است. جرمی که میتواند با مجازات مرگ همراه باشد. تا جایی که «امیر» میدانست، تغییر دین او از دید رژیم پنهان مانده بود.
سه سال پس از ورود «امیر» به بریتانیا، مادرش به شدت بیمار شد. از بیم آنکه شاید فرصت دیدارش را برای همیشه از دست بدهد، به بخش کنسولی سفارت جمهوری اسلامی در کنزینگتون مراجعه کرد و درخواست گذرنامه داد. در این دیدار، «امیر» هیچ سخنی از تغییر دین خود به میان نیاورد و به مقامات سفارت گفت که برای به دست آوردن زندگی بهتر در بریتانیا، داستانی ساختگی درباره فعالیتهای ضد نظام بیان کرده است. سفارت نیز بدون مانع، گذرنامهای برای او صادر کرد.
«امیر» به خوبى میدانست که بازگشت به ایران میتواند وضعیت پناهندگیاش در بریتانیا را بطور جدی به خطر بیاندازد؛ جایگاهی که بر پایه این اصل بنیادین استوار است که پناهنده نباید جز در مواردی کاملاً استثنایی و آنهم با اجازه رسمی دولت بریتانیا به کشور مبدأ بازگردد. با این حال، او تصمیم گرفت سفر خود را از مقامات بریتانیایی پنهان نگاه دارد. ابتدا با استفاده از سند سفر پناهندگی که دولت بریتانیا برای افراد تحت حمایت خود صادر میکند، به ترکیه پرواز کرد. سپس در خاک ترکیه، آن سند را کنار گذاشت و از گذرنامه ایرانی تازه صادرشدهاش استفاده نمود.
اما هنگامی که «امیر» در تهران فرود آمد، ماجرا به شکلی مبهم و نگران کننده تغییر مسیر داد. گذرنامهاش ضبط شد و به او گفته شد که باید برای بازجویی به یکی از دفاتر اصلی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی مراجعه کند.
آن دفتر که در ظاهر به عنوان یک شرکت واردات و صادرات در شمال تهران فعالیت میکرد، فاصله چندانی با ساختمان رسمی وزارت اطلاعات نداشت. نگهبان امنیتی، پس از بررسی نام «امیر»، او را به اتاقی کوچک، سفید و خالی هدایت کرد؛ جایى که در آن برای ساعتها تنها رها شد و حتی اجازه استفاده از دستشویی نیز به او داده نشد.
سرانجام، مردی میانسال و آرام با چهرهای بیاحساس وارد شد. بیهیچ توضیحی، «امیر» را به دفتر خصوصی هدایت کرد؛ اتاقی ساده با میزی که گذرنامه «امیر» بر آن قرار گرفته بود. «امیر» به روشنى میدانست که این سفر ممکن است همه چیز را از او بگیرد و جایگاه پناهندگیاش در بریتانیا به نابودی کشیده شود.
خیلی زود برای «امیر» روشن شد که بازجو از جزئیات زندگیاش کاملاً آگاه است: از گرویدن او به مسیحیت، از کلیساهای زیرزمینی تهران که سالها پیش در آنها شرکت کرده بود، و حتی از دوستانی که در ایران و بریتانیا با آنها عبادت میکرد. سپس مرد بازجو گفت: «میدانی که به خاطر ترک اسلام ممکن است حکم اعدام بگیری؟»
«امیر» با اصرار توضیح داد که بازگشتاش تنها به خاطر دیدار با مادر بیمارش بوده است، اما بازجو پاسخ داد: «شاید تو قبل از او بمیری.» سپس با لحنی تهدیدآمیز ادامه داد: «تو به عنوان یک پناهنده، اصلاً نباید به ایران برمیگشتی. آیا مقامات انگلیسی از این سفر خبر دارند؟»
«امیر» دو هفته بعد را در اضطراب و پریشانی کامل گذراند. در هراسی مداوم از آنکه شاید در ایران بازداشت، محاکمه و اعدام شود، یا پس از بازگشت به بریتانیا، دستگیر و اخراج گردد.
سپس بار دیگر احضار شد؛ اینبار به آپارتمانی در نزدیکی خانه پدر و مادرش. همانجا، بازجو، فردی به نام محمدی فورا پرسید: «میخواهی به لندن برگردی؟ یا پروندهات را برای بررسی ارتداد به دادگاه ارجاع بدهم؟»
بعد محمدی شروع به خواندن اسامی دوستان مسیحی ایرانی «امیر» کرد، همراه با نام فعالانی که او در فیسبوک دنبال میکرد. سپس گفت که «امیر» باید پس از بازگشت به لندن به این افراد « نزدیک شود» و اطلاعاتشان را در اختیار مأموران امنیتی قرار دهد. وى هشدار داد که در صورت امتناع، سفارت ایران سفر «امیر» را به اداره مهاجرت بریتانیا گزارش خواهد داد، و والدین او که هنوز در ایران هستند، تحت فشار و تهدید قرار خواهند گرفت.
«امیر» که هیچ راهی برای فرار نمیدید، ناچار شد موافقت کند. مأموران به او شماره تلفن و هزار دلار وجه نقد دادند که آن را «نشانهای از قدردانی» خواندند. اما بازگشت به لندن برای او آرامشی به همراه نداشت.
«امیر» تعریف میکند: «احساس میکردم همه جا تحت نظر هستم. فقط چند روز پس از بازگشت، پیامی از یک شماره ایرانی دریافت کردم. محمدی بود. سؤال میپرسید، اسمهایی را مطرح میکرد، دنبال سرنخ بود، دنبال اطلاعات. پیامها نامنظم اما نگرانکننده بودند؛ میآمدند و میرفتند، اما ذهنم را رها نمیکردند.»
«امیر» نهایتا مجبور به همکاری شد. تنها پس از درگذشت پدر و مادرش بود که «امیر» احساس امنیت نسبی کرد و توانست ارتباط را قطع کند. شماره را مسدود و تلفن همراهاش را عوض کرد و با خود عهد بست که هرگز به ایران برنگردد.
او به UnHerd گفته: «اما هنوز هم کابوساش با من است. هیچکدام از این ماجراها را به مقامات بریتانیا گزارش نکردهام، چون وحشت دارم که اخراجم کنند.»
بر اساس گفتههای افرادی که ما با آنها مصاحبه کردیم، به نظر میرسد دولت بریتانیا از بازگشت پنهانی برخی پناهندگان ایرانی به کشورشان آگاه است. همچنین نسبت به سفر پناهندگان به ترکیه بیش از پیش مشکوک شده است. از همین رو، هم مسافران و هم جمهوری اسلامی تلاش میکنند همواره یک گام جلوتر از نگاه نهادهای نظارتی انگلیس باشند.
نمونهای روشن از این قضیه، «مهدی» است. کسی که سه سال پیش پس از ادعای فعالیت ضد نظام در بریتانیا اجازه اقامت گرفت. او که اکنون در کارهاى ساختمانى مشغول است، تابستان گذشته با استفاده از مسیری متفاوت به ایران بازگشت. ابتدا با سند سفر پناهندگی خود به ایتالیا رفت، سپس با گذرنامه ایرانی تازهاش وارد ارمنستان شد. از آنجا به ترکیه رفت و سرانجام به ایران رسید.
«مهدی» نیز برای پرهیز از مراجعه حضوری به سفارت جمهوری اسلامی در لندن، راهی محتاطانه تر در پیش گرفت. بسیاری از پناهندگان نگران آناند که ساختمان سفارت تحت نظارت مقامات بریتانیایی باشد. از همین رو، او از یک کارگزار مسافرتی ایرانی مستقر در بریتانیا استفاده کرد تا فرم درخواست را تحویل دهد و گذرنامه را دریافت کند.
اما این خدمات نه تنها محرمانه نیستند، بلکه آشکارا در فیسبوک به زبان فارسی تبلیغ میشوند: «تمام امور مربوط به سفارت ایران را به ما بسپارید. در کوتاهترین زمان، با سریعترین خدمات!»
این کارگزار نه تنها در مورد نحوه دریافت ویزا برای سفر از مسیر ترکیه یا کردستان عراق مشاوره میدهد، بلکه راهنمایی میکند که پناهندگان چه مدت میتوانند بدون آنکه مزایاى خود را از دست بدهند خارج از بریتانیا بمانند!
ما در نقش پناهنده، موفق شدیم از طریق شماره تلفنی که این فرد در شبکههای اجتماعی برای تبلیغ خدماتش منتشر کرده، با او تماس بگیریم. وى به ما گفت اگر مدارک ایرانی مانند کارت پایان خدمت نداشته باشیم، یکی از بستگان در ایران میتواند به وزارت امور خارجه مراجعه کرده و هویت ما را تأیید کند و اگر این گزینه ممکن نباشد، خودِ آژانس میتواند مراحل تأیید هویت را انجام دهد.
کارگزار ادامه داد:« سفارت هیچ مشکلی با وضعیت پناهندگی ما نخواهد داشت. ما بطور منظم به پناهندگان در این فرآیند کمک میکنیم.» وی افزود: «تا به حال مشکلی پیش نیامده است.» وى همچنین گفت: « تنها مشکل این است که تعداد زیادی پناهنده برای دریافت خدمات درخواست کردهاند و بنابراین اولین وقت ملاقات در اواسط ماه ژوئیه خواهد بود.» در حالی که ما در ماه مه درخواست دادیم.
او ادامه داد: «بعد از انجام مراحل، حدود یک ماه طول میکشد تا گذرنامه آماده شود. ما روزانه افرادی را که مدارک سفر پناهندگی دارند به سفارت میفرستیم و تا امروز هیچیک از مشتریان مشکلی در بازگشت به ایران گزارش نکردهاند.»
این کارگزار همچنین همان اطمینانی را که به «مهدی» داده بود، تکرار کرد: « نیازی به حضور شخصى نیست» و اضافه کرد: «ما میتوانیم از طرف سفارت هویت شما را تأیید کنیم، و گذرنامهتان از طریق پست برایتان ارسال خواهد شد.»
برای جلوگیری از گرفتار شدن با گذرنامه ایرانی هنگام بازگشت به بریتانیا، حتی خدمات پیک بینالمللی نیز در دسترس است. باز هم «مهدی» نمونه اى گویاست. او پیش از بازگشت به بریتانیا، مدارک ایرانیاش را به یک آژانس در ارمنستان سپرد. آژانسی که سپس آن مدارک را مستقیماً به خانهاش در بریتانیا ارسال کرد.
در تمام این مدت، وزارت کشور بریتانیا (Home Office) از رفت و آمدهاى «مهدی» بیاطلاع ماند. موضوعی که بارها در جریان این تحقیق تکرار شده است. به عنوان نمونه، با «رضوان» گفتگو کردیم؛ سومین پناهندهای که بهار امسال برای تعطیلات از طریق عراق به ایران بازگشت.
«رضوان» میگوید که هنگام بازگشت به مرز بریتانیا آماده بود تا مُهرهای ورود و خروج عراق را در سند سفرش نشان دهد، «اما مأمور حتی سوال نکرد.»
این نوع قضایا را میتوان به راحتى در فضای مجازی نیز یافت. در صفحه اینستاگرام کارگزار مسافرتی، گفتگوهایى نیمهعلنى میان پناهندگان دیده میشود که درباره خطرات شناسایی شدن توسط مقامات بریتانیا اظهار نگرانی میکنند.
مردی با نام کاربری Iranian.london.2020 نوشته است که سه هفته پیش برای دریافت گذرنامه ایرانی اقدام کرده، اما از آن زمان با تماسهایی از سوی وزارت کشور بریتانیا مواجه شده که در آنها پرسشهایی نگرانکننده مطرح شده است. او نوشته: «به خدا قسم، به کسی نگفتم که این کار را کردهام. استرسم خیلی بالاست. کس دیگرى هم تجربهای مثل من داشته؟»
کاربر دیگری سعی کرده او را آرام کند و نوشته: «نگران نباش، سفارت ایران هیچ چیزی به انگلیسیها نمیگوید… فقط انکار کن و بگو گذرنامه ایرانی نداری.»
در یکی دیگر از گروههای خصوصی شبکههای اجتماعی، یک ایرانی که برای تعطیلات به کشور بازگشته بود، توصیههایی درباره چگونگی مواجهه با وزارت اطلاعات ارائه داده است. او پیشنهاد کرده: «یک چیز بیاهمیت آماده داشته باش که بتوانى به آنها بدهى، یه مقدار اطلاعات. این به تو کمک میکند.»
«مهدی» نیز مانند «امیر» پس از ورود به ایران تحت فشار قرار گرفت تا به همکاری با دستگاه اطلاعاتی به جاسوسى تن دهد. گذرنامهاش ضبط شد و به او دستور داده شد که در جلسهای با مأموران وزارت اطلاعات شرکت کند. «مهدی» نیز هرگونه فعالیت سیاسی را انکار کرد و ادعا نمود که تنها به توصیه دوستی به بریتانیا رفته، چون گفته بود «کشور خوبی است» و میتواند در آنجا موفق شود؛ و اینکه صرفاً یک کارگر ساختمانی است.
از او راجع به دوستان و آشنایانش در بریتانیا و اینکه آیا تا کنون در تظاهرات ضد نظام شرکت کرده پرسیدند. «مهدی» پاسخ داد که شرکت کرده، اما تنها برای حمایت از پرونده پناهندگیاش. مأموران همچنین از او خواستند که از روی عکس، دیگر معترضان را شناسایی کند.
در نهایت، وزارت اطلاعات وى را آزاد کرد و «مهدی» هم تأکید دارد که هرگز تبدیل به جاسوس نشده است.
«رضوان» نیز گفته که او هم ناچار به دیدار با مأموران وزارت اطلاعات شده، اما از بیان جزئیات خودداری کرده است.
بیتردید جمهورى اسلامى جامعه مهاجران ایرانی در بریتانیا را که شمار آنها احتمالاً به ۵۰۰ هزار نفر میرسد، جمعیتی میداند که باید تحت نظارت باشد و به آن به عنوان منبعی قوى برای کسب اطلاعات حساس نگاه میکند. اگرچه این نگاه مى تواند ماجراى «امیر» و «مهدی» را توضیح دهد، اما ایرانیان به ظاهر غیرسیاسی نیز از سوى دستگاه اطلاعاتی حکومت تحت فشار، تهدید و باجگیرى قرار گرفتهاند. در این میان رژیم نسبت به برخی دیگر از پناهندگان رویکردی هدفمندتر و سازمانیافتهتر در پیش گرفته است.
در ماه ژانویه، «رضا» روزنامهنگار مخالف جمهوری اسلامی و ساکن لندن، تماسی از پدرش در تهران دریافت کرد. پدرش به او گفت که در هتلی با یک مأمور ناشناس وزارت اطلاعات ملاقات کرده است. او به «رضا» هشدار داد که اگر همکاری نکند، دیگر هرگز والدیناش را نخواهد دید و حقوق بازنشستگى آنها قطع خواهد شد. سپس جملهای تهدیدآمیز اضافه کرده که: «دوستان ما در لندن خوب بلدند پیدایت کنند.» به «رضا» یک هفته مهلت داده شد تا تصمیم بگیرد.
تماس، هفت روز بعد، بار دیگر از شماره تلفن پدر «رضا» برقرار شد. اینبار مأمور وزارت اطلاعات مستقیماً با وى صحبت کرد و جزئیاتی دقیق و محرمانه از فعالیتهای حرفهای و همکاران «رضا» را مطرح نمود. اما برخلاف مورد «امیر»، در اینجا باجگیرى رنگ و بوی مشخصتری داشت: مأمور به رضا پیشنهاد ۷۰ هزار پوند داد، به شرطى که با آنها همکاری کند و در کانالی که در آن مشغول به کار بود، به عنوان خبرچین عمل نماید.
«رضا» این پیشنهاد را رد کرد و گفت که ترجیح میدهد به کلى از حرفهاش کنارهگیری کند. اما مأمور با لحنی تهدیدآمیز پاسخ داد: «این کافی نیست!» «تو انتخابی نداری. ما به دسترسی تو نیاز داریم.»
پس از این تماس، مستمری والدین «رضا» قطع شد و خروج آنها از کشور ممنوع گردید. با وجود این فشارها، «رضا» همچنان در لندن به کار خود ادامه میدهد و میگوید که هرگز تسلیم وزارت اطلاعات نخواهد شد.
اما ماجرای او به هیچ وجه استثنا نیست. این هفته، «بیبیسی» نیز اعلام کرد که خانوادههای کارکنان بخش فارسی آن هدف تهدید و آزار قرار گرفتهاند. پس از این بیانیه، یکی از خبرنگاران «بیبیسی فارسی» به ما گفت که خانوادهاش در ایران با او تماسى داشتهاند که از سوى نهادهای امنیتی تحت فشار قرار گرفتهاند تا او را تشویق کنند برای دیدار با مأموران وزارت اطلاعات به کردستان عراق سفر کند. او افزود که بسیاری از همکارانش نیز تهدیدی مشابه دریافت کردهاند.
حالا به این واقعیت بیندیشید: یک دولت متخاصم با هدف جذب جاسوس، در حال تسهیل سفر ظاهرا غیرقانونی پناهندگانی است که از آن کشور گریختهاند!
به گفته مصاحبهشوندگان ما، «وایتهال» از این روند آگاه است. اما پرسش اینجاست: واقعاً چه اقدامی در برابر آن انجام میدهد؟
در پاسخ به پرسش ما، سخنگوی دولت بریتانیا گفت: «ما هرگونه ادعای سوء استفاده از نظام مهاجرتی را بسیار جدی تلقی میکنیم و در صورت لزوم، در اتخاذ اقدامات مقتضی تردیدی به خود راه نخواهیم داد.»
در مقابل، سفارت جمهورى اسلامى ایران در لندن به درخواست ما برای اظهار نظر پاسخی نداد.
ماه گذشته، ایوت کوپر وزیر کشور بریتانیا در بیانیهای در پارلمان اعلام کرد که جمهوری اسلامی ایران «تهدیدی غیرقابل قبول برای امنیت داخلی ما محسوب میشود که دیگر نمیتوان آن را تحمل کرد». او وعده داد که اختیارات جدیدی برای تقویت امنیت مرزها و «حفظ امنیت عمومی» در نظر خواهد گرفت.
با این حال، با توجه به تحرکات و ماهیت بىرحمانهی روشهای حکومت جمهورى اسلامى و ناتوانی آشکار بریتانیا در مهار آنها، به نظر نمیرسد عملی کردن این وعده، کار آسانی باشد.
*منبع: UnHerd
*نویسندگان: دیوید رُز سردبیر بخش تحقیقات UnHerd و على همدانى نویسنده و گوینده اخبار
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن
*نامها در این گزارش تغییر یافتهاند.