ده روز از آغاز موج جدید اعتراضهای مردمی گذشت. آعتراضهایی که با وجود کشته شدن دستکم ۲۲ نفر و دستگیری بیش از دوهزار معترض، همچنان در سراسر کشور، از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق ادامه دارد.
بر مبنای گزارشی که در شورای عالی امنیت ملی ارائه شده است، مردم در ۹۱ شهر کوچک و بزرگ به خیابان آمدهاند. در تظاهراتی که در مشهد برای اعتراض به گرانی تخم مرغ برگزار شد، در عرض کمتر از یک ساعت، شرکتکنندگان شعارهای سیاسی را فریاد زدند و نه تنها سیاستهای اقتصادی دولت، بلکه کلیت نظام را نشانه گرفتند. کثرت شعارها و متفاوت بودن آنها، این اعتراض را از آنچه در سال ۸۸ شاهد بودیم، بسیار متمایز میسازد.
سیدعلی و رضاشاه
با گذشت هر ساعت، شعارهایی که کلیت نظام را هدف میگرفتند، بیشتر و بیشتر شدند. تظاهراتی که با «مرگ بر روحانی» آغاز شده بود، با «مرگ بر دیکتاتور» ادامه یافت. فریاد «سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن»، سیاست خارجی نظام را به چالش کشید. «رضاشاه روحت شاد» در مشهد، که در اصفهان به «ما انقلاب کردیم، چه اشتباهی کردیم» تبدیل شد که به روشنی خواست بازگشت به دوران قبل از انقلاب بود. البته در برخی دیگر شهرها، چون خرم آباد، خواست «جمهوری ایرانی» نیز مطرح شد اما همهی این شعارها نشانگر خستگی و سرخوردگی جامعه از شرایطی است که سالهاست کمر مردم را خم کرده است. در روزهای بعد «مرگ بر خامنهای» به شعار محوری تبدیل شد. در اصفهان، که طنز بخشی ار فرهنگ محلی مردمان این خطه است، به رهبر جمهوری اسلامی توصیه شد: «سیدعلی ببخشید، دیگه باید بلند شید!»
یکی از ویژگیهای این دور جدید از خیزش مردمی، و یکی از تفاوتهای عمده آن با اعتراضهای پساانتخاباتی سال ۸۸، نبود یک رهبری شناخته شده و متمرکز است. مردم، بر خلاف ادعای سران نظام، به دعوت و یا تحریک کسی به خیابان نیامدهاند. رهبران این جنبش کارگران، بیکاران، مالباختگان، بازنشستگان و آن اقشاری هستند که کارد به استخوانشان رسیده است. به آنها گفته بودند که اگر بیکارند یا محتاج نان شب هستند به دلیل تحریمهاست، و نگفته بودند که نظام سیاسی کشور مسدود و فاسد است و نظام اقتصادی کشور ساختاری ویران دارد که هیچکدام با لغو تحریمها هم ترمیمشدنی نیستند.
شادی مردم در روز امضای برجام (۲۳ تیر ۹۴ برابر با ۱۴ ژوییه ۲۰۱۵) با این تصور بود که مانع اصلی وضعیت اسفناک معیشتی آنها رفع شده است. بیش از دو سال از برجام میگذرد؛ تحریمها برداشته شدند، ولی بیکاران هنوز شغلی برای امرار معاش ندارند. تحریمها برداشته شدند، ولی شمار کسانی که هر روز به زیر خط فقر لیز میخورند، نه تنها کاهش پیدا نکرده، بلکه افزایش هم یافته است. بهبود وضعیت اقتصادی و سرازیر شدن سرمایههای خارجی، که حسن روحانی در آخرین انتخابات ریاست جمهوری به عنوان وعدهی مهم دومین دولت خود، نوید آن را داده بود، در افق هم دیده نمیشود. مردم با پوست و گوشت خود لمس میکنند که این دولت هم بی تدبیر است و هم ناامیدکننده.
بایگانی پروژه اصلاحطلبی
معترض امروزی، برخلاف سال ۸۸، طبقه متوسطی نیست که به دنبال رای گمشده فریاد اعتراض بلند کرده باشد. معترض سال ۹۶ کارگری است که حقوق دریافت نمیکند، بازنشستهای است که پس از ۴۰ سال خدمت امروز نمیداند ماه را چگونه به پایان برساند، جوان تحصیلکردهای است که دهها کفش در جستجوی کار پاره کرده است. طبقه متوسط کلانشهری که در سال ۸۸ به خیابان آمد، هنوز از پنجره خانهاش به این خیزش نگاه میکند و درگیر تردید و دودلی است. بسیاری شاید درگیر محاسبه «هزینه– فایده» برای پیوستن به این خیزش هستند. این هم تفاوت مهم دیگر «جنبش دی» با جنبش خرداد است.
در سال ۸۸، هنوز امید به تغییر از طریق اصلاحات در دل بخشی از مردم زنده بود، و به همین دلیل نیز در دو انتخابات آخر ریاست جمهوری، باز هم، رای خود را به نام کاندیدای «بنفش» به صندوق ریختند. خیزش دی، اما، پروژه اصلاحطلبی را برای همیشه بست و به بایگانی سپرد. قطع امید از اصلاحطلبان را میتوان آغاز پایان نظام دانست. نظامی که به گفته محمود واعظی، رئیس دفتر ریاست جمهوری، «از ابتدای انقلاب تا کنون هیچکدام از دولتهایش نتوانسته است مردم را راضی کند.»
در این میان، صادق زیباکلام، از حامیان دولت حسن روحانی، شک ندارد که اگر امروز رفراندومی مانند سال ۵۷ برگزار شود، بالای ۷۰ درصد به جمهوری اسلامی نه خواهند گفت. این استاد دانشگاه میافزاید: «به دلایل مختلفی ثروتمندان، تحصیلکردهها، روستاییان، حاشیهنشینان و حتی اقشار مذهبی از کل نظام ناراضی هستند». این نارضایی عمومی و گسترده، نه از بخشی از نظام، بلکه از کلیت آن، تفاوت دیگر این خیزش با اعتراضهای سال ۸۸ است. غیبت شعارهایی علیه حصر «رهبران جنبش سبز» و یا در حمایت از آنها، خود دلیل دیگری بر گذار مردم از اختلافات جناحی و رقابتی در درون نظام جمهوری اسلامی است.
در چارسوی ایران
دامنه و گسترش جغرافیایی، مذهبی و اتنیک این تظاهرات شاید یکی از عمدهترین تفاوتهای این خیزش در مقایسه با جنبش سبز باشد. اعتراضات پساانتخاباتی سال ۸۸ در تهران آغاز شد و تنها چند کلانشهر دیگر به آن پیوستند. خیزش اخیر اما دور از تهران آغاز شد، و دو روز بعد به پایتخت رسید در حالی که بلافاصله در شهرهای کوچک جوانه زد. شهرهایی که بسیاری از ایرانیان حتی با نامهای آنها آشنایی نداشته و یا اگر شنیده بودند، نمیتوانستند در نقشه پیدا کنند.
اگر بعد از انتخابات ۸۸، گروههای اتنیک به خیابان نیامدند و تهرانیها را تنها گذاشتند، این بار شهروندان کرد و بلوج یا ترک و عرب، بلافاصله با تمام نیرو به این تظاهرات پیوستند. شهرهایی چون زاهدان و چاهبهار، اهواز و شادگان، کرمانشاه و سنندج، تبریز و اورمیه و یا گرگان و رشت، شاهد تظاهراتی با شکوه بودند که در تاریخ سه دهه اخیر بیسابقه است. این همبستگی ملی ضمانتی است برای آینده، که نمیتوان و نباید آن را نادیده گرفت و یا از دست داد.
مدیریت گذار
مردم بدون دعوت به این خیزش پیوستهاند و تا کنون نیز بدون پدرخوانده و رهبر در خیابان ماندهاند. اگر «هزار رهبری» بودن توانسته تا کنون مردم را در خیابان نگهدارد، ادامهی آن، در صورتی که نظام با سرکوب گستردهی مردم آنها را به خانههایشان بازنگرداند، احتیاج به مدیریت در مرحله کنونی و به ویژه در دوران گذار از این نظام به نظام دیگر را ضروری میسازد. با توجه به انفعالی که تا کنون شاخص اصلی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی بوده است، ایجاد تشکلی دربرگیرندهی تمام نظرات متعهد به دمکراسی، صندوق رای و حقوق بشر، نمیتواند در اسرع وقت در دستور کار قرار نگیرد.
یک بدیل قابل قبول برای اکثریت مردم، که بتواند تا زمانی که شرایط برای مراجعه به صندوق رای فراهم نشده است کشور را اداره کند، تنها ضمانت پیروزی خیزشی است که به صورت خودجوش آغاز شده است. هرچه به انتهای این نظام نزدیکتر شویم، این ضرورت مبرمتر خواهد شد؛ خلائی که بر اثر سقوط یک نظام، در غیبت بدیلی قابل قبول و دمکراتیک، ایجاد خواهد شد، میتواند آبستن خطرات بسیار از جمله فروپاشی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور باشد.
چنین بدیلی میتواند فروپاشی نظام را که در مرحله آغازین قرار دارد، تسریع کند. کسانی که امروز به دلیل بیاعتمادی به آنچه این خیزش میتواند به ارمغان بیاورد ناظر ماندهاند با مشاهده بدیلی قابل اعتماد و کارا، به معترضین خواهند پیوست. این بدیل، در هراسزدایی جامعه بینالمللی، و به ویژه اروپا، از هرگونه تغییر ناگهانی در ایران نیز نقش عمدهای را ایفا خواهد کرد. هراس از هرج و مرج در ایران، یکی از دلایل حمایت اروپا در این روزها از جمهوری اسلامی است. جامعه بینالمللی قادر نیست سوریه، عراق یا افغانستان دیگری را در ابعاد وسیعتر و با اهمیت راهبردی گستردهتری در منطقه بپذیرد.
سردرگمی نظام
نظام که انتظار چنین خیزش گستردهای را نداشت، هنوز نمیداند چگونه با مردمی که صدای اعتراض خود را بلند کردهاند مقابله کند. تهدیدهای حسن روحانی، اصلاحطلبان حکومتی، فرماندهان سپاه و ارتش، و چهرههای مطرح اصولگرایان، تا کنون هیچ تاثیری نداشته است. نظام در مقابل دو گزینه قرار دارد و گویا هنوز در این سردرگمی است که کدام را انتخاب کند. تن دادن به خواستهای بحق مردم، نه تنها در عرف و سنت و سرشت این نظام نیست، بلکه ناخواسته به نوعی مردم را به قدرت خود نیز واقف میسازد. مردمی که یکبار با اعتراضهای مدنی به خواستی رسیدهاند، بار دیگر با شجاعت و سماجت بیشتری برای حقوق خود به خیابان خواهند آمد.
سرکوب راه دیگری است که رهبر جمهوری اسلامی در مقابل دارد. ولی سرکوب، با توجه به ماهیت این خیزش، به سادگی سال ۸۸ و یا تیر ۷۸ نیست. این جنبش سری ندارد که با بریدن آن بتوان جان آن را گرفت. این خیزش در چند شهر متمرکز نیست و برای مقابله با مردم معترض در بیش از ۹۰ شهر، باید تانک و توپ به خیابان فرستاد، و هیچ ضمانتی نیست که این استراتژی بیش از پیش خشم مردم را شعلهور نسازد. سرکوبی گسترده میتواند حتی باعث ریزش در درون نیروهایی شود که برای سرکوب به مقابله با مردم فرستاده خواهند شد و هماکنون نیز خبرهایی از این ریزش میرسد. پیامهای سربازان و درجهداران ارتش و حتی از بدنهی سپاه و بسیجیها که در کنار مردم قرار گرفتهاند و حاضر نیستند به سرکوب آنها بپردازند روز به روز افزایش پیدا میکند.
تظاهرات سراسری و جنبش دی اگر هم به هر دلیلی در روزهای آینده خیابان را ترک کند، چون آتش در زیر خاکستر خواهد ماند و خاموش نخواهد شد. آتشی که دوباره هر لحظه میتواند با شدت بیشتری شعلهور شود.
احمد رأفت
تا کی میخواهید جوانان را مثل ستار بهشتی زیر شکنجه بکشید؟!
مردم خسته شدهاند ومیگویند «ما جمهوری اسلامی نمیخوایم نمیخوایم»
میدانید چرا شعار میدهند رضا شاه روحت شاد؟ برای اینکه شنیدهاند او با اخوندبازی و تحجر و واتیکانبازی قرن ۱۴ مخالف بود…
قرن ۲۱ است و مردم ایران سزاوار حکومتی ازاد و مستقل هستند نه حکومتی که سبب خودکشی دختران خردسال شود…
چند نکته:
– اعتراضات صورت گرفته بدون سر و رهبر و بدون اینکه برنامه سیستماتیک در پشت ان باشد فعلا فروکش نموده است!
– به جز معدود افراد انگشتشمار در خارج از کشور ان هم در چند مورد محدود، ولی مدعیان نتوانستند به صورت گروهی و عمده در مقابل سفارتخانههای ایران تظاهرات کنند.
– چند شخصیت شناخته شده در خارج و داخل چندین مصاحبه انجام دادند!
– شما میتوانید تجمع و اتحاد و یکپارچگی بین مردم و سران شناخته شده اپوزیسیون را در امسال با سال ۱۳۵۷ مقایسه کنید تا نتیجه حاصله بهتر مشخص و توقعات در حد مقدورات و همت همگی مطرح گردد.
به قول قدیمیها اگر «عمو ترامپ یک یاعلی» بگوید و تحریم اقتصادی علیه حکومت ریا و دغل روحانی را از سر بگیرد مطمئن باشند که ملاها و پاسدارها زیاد نمیتوانند دوام بیاورند زیرا وضعیت اقتصادی حکومت بسیار بدتر از چیزی است که تصور میشود. اوباما و موگرینی لعنتی اخوندها را در چند سال قبل نجات دادند وگرنه چهار – پنج سال قبل کار تمام بود. در این شرایط همه چیز از جمله موفقیت مردم در داخل بستگی به تصمیم اقای ترامپ دارد!