هیچ رژیمی به اندازهی نظامهای ایدئولوژیک، اعم از زمینی و آسمانی، به آن گروههایی که مدعی دفاع از منافع آنان هستند ضربه نمیزند.
در اتحاد شوروی و بلوک شرق که داعیهی به قدرت رسیدن «پرولتاریا» و زحمتکشان را داشتند، یک گروه حزبی به قدرت رسید که در طول هفتاد سال بزرگترین هنرش تقسیم عادلانهی فقر و تنگدستی بر بستر میلیونها کشته در اردوگاههای سیبری و زندانهای مخوف بود. اقتصاد بیمایه و بیبنیهی دولتی سرانجام «اتحاد» کشور «شوراها» را در هم کوبید و «سوسیالیسم عملا موجود» و «اقتصاد برنامهریزی شدهی دولتی» را به تاریخ سپرد.
هنر بزرگ حزب ناسیونال سوسیالیست هیتلری این بود که کشور متحد آلمان را بر بستر میلیونها کشته در اردوگاههای کار و جنگ جهانی به دو نیمه تقسیم کرد و «ملیگرایی» را برای دهههای طولانی در این کشور به «تابو» تبدیل نمود. فروپاشی حکومت «پرولتاریا» در بلوک شرق توانست دستهگل تاریخی حکومت «نژاد برتر» هیتلری را نیز جبران کرده و دو آلمان را یکی کند.
جمهوری اسلامی علاوه بر تفکر اسلام سیاسی و شیعه، ملغمهای است از اقتصاد و سیاست و سرکوب دو رژیم استالینی و هیتلری؛ همین ویژگی آن به مثابه یک حکومت دینی که از ایدئولوژیهای زمینی نیز سود برده، ویرانیهای بیشتری برای ایران به بار آورده است.
از انقلاب ۵۷ تا کنون دو نسل بر نسل جوان آن دوران افزوده شده است. حکومتگران اما همانها هستند که فقط مرگ طبیعی و یا ترور و دسیسههای درون رژیم آنها را از میدان سیاست به در میکند. فسیلهای خبرگان و نگهبان و رهبری ممکن است افراد جوانتر را در نهادهای مختلف به عنوان فرمانبران خود به کار بگیرند، اما فاصلهی عمیقی که بین تفکر قرون وسطایی آنها و همچنین پیشرفتهای جهانی در همهی زمینهها با جامعهی جوان ایران به وجود آمده، آنها را با مشکلی تاریخی روبرو کرده است. همان مشکلی که همهی رژیمهای ایدئولوژیک و سرکوبگر سرانجام در برابر آن قرار میگیرند: ناتوانی مزمن و مفرط در پاسخگویی به مطالبات اقتصادی و اجتماعی «پرولتاریا» یا «مستضعفان» یا «ملت»!
در تظاهرات سراسری دیماه همه از جمله مسئولان رژیم ایران دیدند و اعتراف کردند که این لشکر بیکاران و تنگدستان از جمله در شهرهای دوردست هستند که به خیابانها میآیند. لشکری که از این رژیم، برعکس طبقه متوسط عافیتطلب، نه سود، بلکه حتی امرار معاش روزانه هم به آنها نمیرسد. اعترافی گویاتر از سخنان جعفری دولتآبادی دادستان تهران نیست که «اکثر متهمان دستگیرشده ۱۸ تا ۳۵ساله و از طبقات پایین اجتماع بودند» چرا که بر سر «مستضعفان» ایران در طول چهل سال گذشته همان آمده که بر سر «پرولتاریا»ی بلوک شرق و «وطنپرستان» آلمان! همگی پلکانی شدند برای به قدرت رسیدن یک گروه عقیدتی و ایدئولوژیک که کشورهای خود را به سوی تجزیه و نابودی «رهبری» کردند. آنها چارهای جز عبور از این نظامها ندارند.
شعر جدید هالو؛ پیرامون سفر شاهرودی برای درمان به آلمان
https://www.youtube.com/watch?v=TdYQp6I6zMU
یک زلزلهزده کرمانشاه به خاطر عدم حمایت مسئولین و بدقولیها در حرکتی کاملا جدی اقدام به آتشزدن خانواده خود میکند که خوشبختانه حضار در صحنه مانع میشوند.
https://www.youtube.com/watch?time_continue=4&v=XrxCW3uMlB4
همه کشور ها بر پایه یک ایدیولوژی بر پا هستند. مثلا همین انگلستان. شوروی قدیم از اول در محاصره دولتهای سرمایهداری بود و با نابودی او دیدیم که فساد و نابرابری ادامه یافت. اصل تجزیه تحلیل شما با پوزش اشتباه هست.
نگاه کنید به کشوری که در آن روزنامهنگاری میکنید، مردم از نابرابری به ستوه آمدند و حزب کارگر حالا ۶۰۰۰۰۰عضو دارد. هیچ کس عاری از ایدیولوژی نیست!
دقیقا همین « طبقه متوسط عافیتطلب» تکان هم نمیخورد و بعضی از انها هنوز هم اگر فرصتی پیدا شود شروع به فحاشی به شاه میکنند. وقتی هم که رژیم ملاها سقوط کند بلافاصله تغییر جبهه میدهند تا منافعشان حفظ شود. شاید در زمان ساسانیان هم همین طبقه ایران را دو دستی تحویل تازیان داد. تفوو بر تو ای چرخ گردون، تفوو!
رخدادهای مهم برای لرزاندن پیکر نحس حکومت ولایت فقیه خمینی- خامنهای در طی یک سال گذشته همچون خفه شدن هاشمی رفسنجانی تئوریسین و مهره اصلی ملاها و افشای مذاکرات بسیار حساس و محرمانه مجلس خفتگان رهبری برای انتخاب متقلبانه علی گدای خامنهای (بزرگ عمامهداران) پس از گذشت حدود سه دهه پنهانکاری و سانسور که همگیشان نسبت به افشای این نوار در بهت و تعجب و سرگردان هستند.
خروش و غرش سهمگین علیه بساط دینفروشان مقدسنمای حاکم و زیر پا نهادن سوپاپ اطمینان حکومت یعنی خائنان معروف به اصلاحطلب همگی نشان از شروع سرنگونی حتمی جمهوری اخوندی دارد.