فاطمه تختکشیان که پس از تحصیلات دانشگاهی در ایران مدرک دکترای هنر خود را از دانشگاه لانکستر بریتانیا دریافت کرد و در حال حاضر محقق مهمان در دانشکده مطالعات شرقی و آفریقایی است، روز ۲۴ ژانویه در دانشکده مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن درباره موضوع هویت ایرانی در هنرهای زیبا و تجسمی ایران در فاصله سالهای ۱۳۳۷- ۱۳۴۵ (١٩۵٨-١٩۶۶) سخنرانی کرد که برگرفته از تز دکترای وی بود.
تاریخچه موضوع
هنرمندان تجسمی و هنرهای زیبای نوگرا از ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۵ با برگزاریِ دوسالانه هنر معاصر تهران از سوی وزارت فرهنگ و هنر که مسئول اصلی فعالیتهای هنری در آن سالها بود جایگاه خود را در هنر رسمی کشور مستحکم کردند. برخی بر این باورند که این هنرمندان توانستند با برگزاری دوسالانهها، نقاشان مینیاتوریست و واقعنما (شاگردان کمالالملک) را از صحنه هنر رسمی کشور در آن زمان دور کنند. هدف هنرمندان تجسمی و زیبای شرکتکننده در این دوسالانهها و نیز وزارت فرهنگ و هنر از برگزاری این نمایشگاهها عرضهی هنر مدرن با خصوصیات ملی بود. در همین حال گفته میشود که تاکید بر ملی بودن، چه از طرف شرکتکنندگان و چه از طرف برگزارکنندگان، به اندازه اهمیت مدرن بودن پُر رنگ و مطرح نبود.
این در حالیست که دوسالانهها با مدرنیزاسیون همراه با رنگ و بوی ملی که پنج دوره پیاپی تا ۱۳۴۵ برگزار میشد با سیاستهای حکومت وقت همسو بودند ولی از آن پس عرصه در اختیار برنامهها و جشنوارههای فرهنگی و هنری مانند جشن هنر شیراز و تاسیس نهادهایی مانند موزه هنرهای معاصر در ۱۳۵۶ قرار گرفت.
مضمون سخنرانی
اما تِز دکترای فاطمه تختکشیان تنها در بررسی این دوسالانهها نیست و پژوهشی مبتنی بر مفهوم هویت فرهنگی ایرانیِ انعکاس یافته در آثار هنری ارائه شده در دو سالانههای تهران (۱۳۳۷- ۱۳۴۵) و بهطور خاص در پیوند با یک تجربهی شخصی است. پژوهش او از پنج دوره نمایشگاههای دو سالانه تهران و از بستر ملی و بینالمللی آنها، به عنوان ابزاری برای آشکار نمودن تاثیر متغیر آنها بر ساخته و پرداخته شدن نماهای جدیدی از هویت ایرانی استفاده میکند.
فاطمه تختکشیان با استفاده از رویداد دو سالانههای تهران به پویایی متغیر در روابط بینالمللی ایران و نیز به شکل استفاده دولت وقت ایران از این رویداد فرهنگی برای تغییر دادن نمایِ ایران در خارج از کشور میپردازد. بدین منظور او تلاش کرده است برای روش تحقیق مجموعهای در حد امکان منسجم و به هم بافته ارائه دهد؛ مجموعهای که در برگیرنده شیوههای مرسوم در آفرینش هنری، نگاهی آرشیوی به دوسالانههای تهران و نیز کند و کاو در مفهوم هویت ایرانی در فرهنگ، سنت و تاریخ ایران است.
او در همین حال، شیوههای پژوهشی در حوزههای تاریخی، نظری و شیوههای رایج کار را- که معمولا جدا از هم هستند- گرد هم آورده است. وی موضوع هویت در کار هنری را با نگاهی به دیالوگ ظریف بین «من» و «چشم»، و چگونگی شکلگیری «درک از خود» و «درک از دیگران» مورد بررسی قرار میدهد. در واقع کار او ترکیبی است از دو رویکرد آکادمیک و هنری به این معنا که خود را موضوع مشاهده قرار میدهد و درک خود از هویت شخصیاش را به نقد و چالش میکشد. به گفتهی سخنران تجربههای شخصی و آکادمیک به او اجازه داده است که به یک احساس هویت با لایه لایه کردن تجربهها و درکهای خود دست یابد. سخنران در این رابطه بسیار تاکید کرد که کند و کاو او در مفهوم هویت ایرانی از زمانی آغاز شد که آسایش زندگی در ایران را ترک گفته و جرأت ورود به فرهنگ جدید در بریتانیا را یافته است. در فعالیت هنری، تختکشیان مفهوم هویت را در هنرهای مختلف از جمله کُلاژ، نقاشی و طراحی و ویدیو کشف میکند. هر چند که در آثار تختکشیان مفهوم خود، ملیت و جنس همیشه حضور داشته ولی مفهوم هویت از زمانی که او به بریتانیا مهاجرت کرده غالب شده است.
تختکشیان نمایشگاههایِ دوسالانه را در حیطه تاثیر مدرنیسم غربی و نیز در حیطه تاثیر نقد غرب به شرقشناسی بررسی میکند. علاوه بر این پژوهش خود را در چارچوب بررسی تاریخی و نظری و نیز با توجه به فعالیت آتلیهای خودش، به عنوان یک هنرمند معاصر، قرار میدهد. سخنران گفت که برای این پژوهش تلاش کرده یک روش تحقیقی متناسب با تجزیه و تحلیل بصری در گستره پنج نمایشگاه دوسالانه و همچنین متناسب با بررسی هر یک از هنرمندان و آثار آنها و مقایسه آنها با همدیگر بهوجود آورد. هدف اصلی او در این پژوهش رسیدن به درکی روشنتر از رابطه پُرتنش بین سنتهایُ پیش و پس از اسلام در ایران، تحولاتِ احساسات ملی و نفوذ نوگرایی غربی در هنر ایران بوده است. به گفته سخنران، روش تحقیق او شامل «پژوهش کُنشی» است که جنبههای نظری، تاریخی و هنری را بر مبنای «ناظر بر خود» و «ناظر بر دیگران» در کنار هم قرار میدهد. تختکشیان همچنین گفت که رفت و برگشت بین تولید آتلیهای و نقد و تجزیه و تحلیل بصری، او را قادر ساخته زمینههای نظری و تاریخی در آثار خودش را هم بررسی کند.
تخت کشیان در ادامه گفت که او در عین حال به مطالعه انگیزههای دولت و تاثیرات ایدئولوژی دولت بر روند شکلگیری دوسالانهها به عنوان ابزاری برای نوآوری فرهنگی و ورود ایران به صحنهی بینالمللی میپردازد. تختکشیان در تِز خود علاوه بر بررسی جداگانه آثار هر یک از هنرمندان شرکتکننده در دوسالانهها، به مجموعه آثار آنان در یک دورهی ١٠ ساله نیز پرداخته است؛ دورهای که در آن شماری از هنرمندان ایرانی به سنتها و میراث فرهنگی خود مراجعه کردند تا با توسل به آن هویت ملی خود را بازیافته و از هنر غرب متمایز سازند.
از سوی دیگر، چالش های نوین دنیای مدرن برای شماری دیگر از هنرمندان ایرانی، شرایطی را برای ارائه تصویری متناسب با قرن بیستم از ایران فراهم کرد. البته در بین این دو قطب، از یک سو طیف وسیعی از نمونههای «بازگشت» به برخی از میراث ایرانی و اسلامی و ظهور نوین در این حوزه و از سوی دیگر نمونههای اولیه از نفوذ هنری غرب دیده میشود. در نتیجه این دورهی ویژه ۱۰ ساله، نکات مهمی از هنر معاصر ایران را روشن میکند.
فاطمه تختکشیان با اشاره به آثار خودش که همزمان با انجام این پژوهش خلق کرده است گفت که او در این پروژه از کُلاژ به عنوان روشی برای خلق اثر هنری استفاده کرده است. کُلاژ و ترکیب هنرهای مختلف به صورت قدرتمندی با چالشهایی که او در تبادل و کشمکش میان غرب و شرق، ارزشهای قدیمی و جدید، و درک جدیدی از خودش مواجه بوده پیوند خورده است. به عبارت روشنتر، لایههای مختلف در کُلاژهای او و تنوع هنرها به صورت استعارهای مفهوم هویت ایرانی را به عنوان هویت لایهای و جمعی مطرح میکند.
به گفته سخنران آثار هنری که او در دوره کار روی این پژوهش خلق کرده است ضمن اینکه دربرگیرندهی عناصر زندگینامهای او هستند ، تحلیلی نیز هستند زیرا بر تاریخچهی دوسالانههای ایران تکیه دارند. دوسالانههای تهران و تلاش در این پروژه برای ایجاد هنر مدرن ایرانی، برای او به عنوان هنرمند، پسزمینهای را فراهم کرد که بر بستر آن هویت و خاطراتش را به تصویر کشیده است. یعنی آثار هنری به نمایش درآمده در دوسالانههای تهران بخشی از میراثی است که او را به عنوان یک هنرمند زن و معاصر ایرانی قادر میسازد دیدگاههای مختلف در مورد هویت ایرانی و روشهایی را که هنرمندان دیگر به این هویت تجسم بخشیدهاند، کشف کند.
علاوه بر این، روش مبتنی بر عملِ به کار گرفته شده در این پژوهش، او را قادر ساخته که نظریهی تاریخی تحلیل بصری هنر مدرن ایران و نگرشهایِ معاصر را ترکیب کند تا به ارائه درکی جدید از شکلی که هنر هویتهای متغیر را منعکس میکند دست یاید. این پژوهش هویت را در سطح شخصی به عنوان هویت چند لایه، شامل لایههای متمایز و شکننده، تعریف میکند که بر بستر ارزشهای اجتماعی، فرهنگی و فردی شکل میگیرند.