مخالفان بیانیه همه‌پرسی، خود چه پیشنهادی دارند؟

شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۶ برابر با ۲۴ فوریه ۲۰۱۸


کوروش گلنام – بررسی، نقد و مخالفت با هر پیشنهادی، حق هر کسی است ولی آیا تنها مخالفت با یک برنامه و پیشنهاد بسنده است و کسی که با موضوع و برنامه‌ای همخوان نیست و آن را نادرست می‌داند، خود نباید پیشنهادی جایگزین، که از دیدِ او بهتر و درست‌تر است، داشته باشد؟

کمبودی که در میان مخالفان بیانیه ۱۵ نفر چشمگیر است.

امضاکنندگان بیانیه

پیش از ورود به موضوع، نخست کوتاه به چند مورد می‌پردازم:

۱ ـ نمی‌شود نادیده گرفت که مردم ایران در نزدیک به چهار دهه حکومت اسلامی، رنج بسیاری برده و در فشار و سرکوب خُردکننده‌ای زندگی کرده‌اند. شمار فراوانی از هم‌میهنان ما با از دست دادن یک یا چند تن از خانواده و عزیزان ِخویش و سال‌ها زندان و شکنجه، چنان آسیب‌هایی دیده و چنان زخم‌هایی خورده‌اند که جبران‌ناپذیر بوده و در حقیقت زندگی‌شان از هم پاشیده شده است. کسی نمی‌تواند به خواست مردم برای نابودی این حکومت، که من آن را «آدم‌خوار» می‌نامم، ایرادی داشته باشد.

۲ ـ خیزش دی‌ماه ۹۶، بر روند سیاسی/ اجتماعی ایران مُهر پُر رنگِ خود را زد و هر دو جناح حکومت برای نخستین بار مخالفت و فریاد مرگ بر خود را این بار از سوی لایه‌هایی از مردم شنیدند که تا آن روز آنان را پایگاه مطمئن اجتماعی حکومت می‌دانستند.

۳ ـ نبود آزادی‌های سیاسی/ اجتماعی و سرکوب وحشیانه هر گونه سازماندهی سیاسی، این بار هم خیزش پُر شور مردم را از وجود یک شورای رهبری سازمان‌دهنده، بازداشت و سرکوب خونین اعتراض‌ها به کشته شدن ۲۵ نفر و دستگیری هزاران نفر انجامید که با جنایت‌ها و «خودکشی شدن» در زندان‌ها پی گرفته شد (و می‌شود) و اعتراض‌های خیابانی در ظاهر فروکش نمود. جوشش ولی در درون جامعه و مخالفتِ پایه‌ای با حکومت نه تنها خاموش نشده که با سرکوب و جنایت‌های تازه‌ای که رُخ داد، ژرفنایی بیشتر یافته و به بیزاری و نفرتِ باز هم افزون‌تر مردم از حکومت دامن زده است.

۴ ـ  در روند کنونی، سختی کار تنها در این نیست که مردم ما در برابر یک حکومت تا دندان مسلح قرار گرفته‌اند که نه تنها به قانون نوشته خود که به هیچ قانون انسانی پایبند نیست و با یاری حکومت‌هایی چون روسیه، چین و کره شمالی هر روز وسیله‌های سرکوب تازه تری در اختیار گرفته، شیوه‌های ضد انسانی تر از آنان آموخته و مزدوران بیشتری با نام‌های گوناگون دیگر سازماندهی نموده است. یک سوی دیگر سختی کار در این است که جنایتکاران حاکم که می‌دانند در همه زمینه‌ها شکست خورده و در خیزش دی‌ماه به روشنی دیدند که تا چه‌ اندازه مورد بیزاری شدید مردم هستند و اگر سرنگون شوند، آینده تیره و تاری در برابر خود دارند، از هیچ جنایت و خونریزی دوری نخواهند کرد. این حکومت که همیشه بحران‌زا بوده و در هر تنگنا بحران تازه‌ای را دامن زده است تا ورشکستگی سیاست‌ها و رسوایی‌هایِ ایجاد شده را از سر بگذراند، با خیزش دی‌ماه و نگرانی از سرنوشت خود، حتا از گرفتار کردن ایران در جنگ و خونریزی و به آتش کشیدن هستی مردم ترسی نداشته و واژگونه آن، چنین رویدادی را به سود خود می‌بیند.

چه راهی برای عبور از این حکومت وجود دارد؟

با نگاه به آنچه که در بالاآمد، پرسش این است که چه سیاستی را باید بر گزید که راه بر خشونت، ایجاد درگیری و خونریزی در ایران را که خواست حکومت است، بر آن بست؟

همه از بیانیه پانزده تن از هم‌میهنان ما در راه گذر از حکومت برای برگزاری یک همه‌پرسی زیر کنترل سازمان ملل، آگاه هستیم. هشت تن از آنان در ایران زندگی می‌کنند که با پیشینه آنان آشنا هستیم و نیازی به توضیح ندارد. همین جا بیافزایم که من خود با همه امضاکنندگان بیانیه در برون‌مرز همخوانی ندارم و به روشنی به ویژه از آمدن نام محسن کدیور و محسن مخملباف در آن بیانیه، ناخشنود بوده و هستم زیرا آنان را در اندازه‌ای نمی‌بینم که نامشان در کنار بانوانِ مبارزِ ارجمندی چون نرگس محمدی، نسرین ستوده و یا استاد محمد ملکی و حشمت طبرزدی قرار بگیرد. ولی از آن چشم پوشیده، آن بیانیه و هدفش را به سود مردم و آینده ایران یافته و از آن پشتیبانی نموده و خواهم نمود.

کسانی آن بیانیه را درست نخوانده، یا آن را و هدفش را درست درک نکرده و یا چون نامشان در میان امضاکنندگان نیست، هدفشان تنها چوب لای چرخ  گذاشتن شده است. آنان مقاله‌های گوناگون نوشته و اینجا و آنجا در برنامه‌های رادیو تلویزیونی سخن گفته‌اند. روی سخنم بیشتر با کوشندگانی در برون‌مرز است که چون همیشه تنها به شعار دادن پرداخته‌اند. نخست این بخش مهم از بیانیه را بخوانیم زیرا پاسخی  است به همه کسانی که به نادرست هیاهو می‌کنند که این بیانیه خواستار همه‌پرسی وسیله حکومت شده است:

«مجموعه تجربیات ۴۰ساله، حاکی از اصلاح‌ناپذیری نظام جمهوری اسلامی‌ایران است؛ چرا که این نظام با پناه گرفتن در پشت مفاهیم الهی، استفاده ابزاری از دین، پیشه کردن دروغ و تزویر و عدم شفافیت، به هیچ گرفتن افکار عمومی، پشت پا زدن به حکومت قانون و موازین حقوق بشر، نقض نهادینه آزادی و حقوق ملت، ناتوانی مفرط از حل بحران‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، و انسداد کلیه روش‌های نظارت قانونی و اصلاح مسالمت‌آمیزِ امور، به مانع اصلی پیشرفت و رهایی ملت ایران تبدیل شده است.»

آنها در پایان می‌افزایند:

«ما امضاکنندگان این بیانیه، با تکیه بر حق تعیین سرنوشت ملت‌ها، خواهان برگزاری رفراندوم، جهت تعیین نوع حکومت تحت نظارت سازمان ملل متحد هستیم…»

هم میهنان مخالف‌خوان از کجای این بیانیه به این درک رسیده‌اند که از حکومت درخواست همه‌پرسی شده است؟

هم امضاکنندگان و هم همه ما می‌دانیم که این یک روش به دور از خشونت علیه حکومت و کوششی برای بازدارندگی جنایت‌های بیشتر حکومت است. گذشته از این ما ایرانی‌ها به ویژه در بیرون از ایران، می‌توانیم به خوبی در این زمینه کوشش کرده و دامنه آن را به رسانه‌های همگانی در کشورهای محل سکونت خود بکشانیم. این روشی است که می‌تواند پشتیبانی جهانی از خواست مردم ایران را در پی داشته و حکومت را در تنگنا قرار دهد.

سخن آخر

فراموش نکنیم که امضاکنندگان بیانیه در ایران، چه خطری را برای خود و خانواده به جان خریده‌اند. در بیرونِ گود، هزاران کیلومتر دورتر از ایران نشستن و شعار سرنگونی دادن را هر کودکی می‌تواند انجام دهد. آنان که شعار می‌دهند باید سرنگون کنیم، با توجه به وضع کنونی در ایران، بگویند چگونه باید این کار را کرد؟ با کدام نیرو و سازماندهی؟ چه تضمینی دارند که این جنایتکاران مردم و جامعه ایران را به خون و ویرانی بدتر از این که هست، نکشند؟ راهکار بهتری دارند نشان دهند. اراده زیاد دارند و بر سخنانشان مبنی بر سرنگونی استوارند، راه باز و جاده دراز، بفرمایند سرنگون کنند!

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=106696

یک دیدگاه

  1. ایراندخت

    امضاکنندگانی که «درون گود» نشسته‌اند و اقرار می‌کنند که تنها با امضای چنین پیشنهادی «چه خطری را برای خود و خانواده به جان خریده‌اند» معلوم نیست به چه دلیل پیشنهادی را که می‌دانند برای این رژیم پذیرفتنی نیست عنوان می‌کنند وخود و خانواده‌شان را دچار خطر می‌کنند. مگر اینها گمان می‌کنند که سازمان ملل حق دارد در امور داخلی کشورها دخالت کند یا حکومتی را که ادعای نمایندگی از طرف خدا را دارد بتواند وادار به قبول دست کشیدن از «مأموریت الهی» بکند؟

Comments are closed.