آوازه – بحث و نظر درباره موسیقی اصیل ایرانی از حاکمیت مشروطیت در ایران تا امروز سابقه دارد. یعنی بلافاصله پس از آنکه منادیان آزادیخواه مشروطیت به نوآوری فکر کردند داد و قال بنیادگرایان به هوا رفت. بنیادگرایان در همه رشتههای هنری در برابر پیشنهاد هر تغییری سینه سپر میکردند و مانع از بارآوری نوآوری میشدند. در حیطه موسیقی وضعیت از این هم آشفتهتر بود. موسیقیدانان پیشرو که تازه همداستان شده بودند که با تکیه بر ارزشهای موسیقی بینالمللی نوعی تازه از موسیقی را در ایران راهاندازی کنند با کارشکنیهای مراکز تصمیمگیری موسیقی روبرو میشدند.
نتیجه آن شد تا زمانی که علینقی وزیری سر کار آمد صحبتی از موسیقی بینالمللی به میان نمیآمد و این موسیقی را تنها در مراسم نظامی و رسمی به عنوان تشریفات به کار میگرفتند. با حضور وزیری و چند تن از تحصیلکردگان در خارج از کشور چون پرویز محمود و روبیک گرگوریان راه برای پرورش و پیشرفت موسیقی پیشرو آماده شد. بنا بر استدلال بنیادگرایان موسیقی اصیل با ورود موسیقی فرنگی و تکنیک غربی از پا در میآمد. موسیقی ما همان چهارصد و اندی گوشه است که از برادران فراهانی برای ما بهجا مانده است.
باید دید که موسیقی اصیل به چه موسیقیای میتوان گفت. در فضای آشفته موسیقی در ایران هر کسی موسیقی اصیل را به شکلی تعریف میکند و مرز میان اصیل و ملی روشن نمیشود. موسیقی سنتی بخشی از موسیقی ملی ماست نه تمام آن. بخش پیشروی این موسیقی همانی است که تحصیلکردگان از فرنگ برگشته به دنبالش بودند و با استفاده از تکنیک غربی بر غنای موسیقی پیشرو میافزودند و معتقد بودند که استفاده از این تکنیک به معنای زیر نفوذ آن رفتن نیست. از آن گذشته تکنیک غربی فقط وسیله است و با اصل موسیقی ارتباطی ندارد.
از سالهای سی به بعد مسئله اصیل و ملی در بازار بنیادگرایان گرمتر شد. آنان میدیدند که علاوه بر موسیقی پیشرو موسیقی دیگری از غرب وارد شده که جوانان را به سوی خود جلب کرده است. از آن پس شمشیر را از رو بستند و به مبارزه با موسیقی پاپ که تازهوارد شده بود، پرداختند. هر چیز غیراز گوشههای سنتی میبود، فاسد، مبتذل، غیراصیل و پیش پا افتاده تلقی میشد. داستان غربزدگی که در ایران مطرح شد، نیروی بنیادگرایان موسیقی را نیز افزون کرد. فضای گستردهتری پیدا شد تا ارتجاعیترین نظرات خود را مطرح کنند و اگر موافقت میگرفتند به اجرا درآورند. هنرمندان مهارت یافته ما را به اتهام غربزدگی از دور خارج میکردند و به جوانان تازهنفس مجال عرض اندام نمیدادند.
در همان زمان ناقدین موسیقی بر سر دو مسئله اصیل و ملی به توافق رسیده بودند. موسیقی سنتی بخشی از موسیقی ملی ایران است که نیاز پاره ای از جامعه ایران را برآورده میکند. بخش مهمتر و فراگیرتر موسیقی پاپ ایرانی است که با کوشش تمام در برابر مخالفتها ایستادگی کرد و دیگر حتی تبعیت از موسیقی سنتی را در آثار خود الزامی ندانست. موسیقی، موسیقی است. خواه متکی به گوشههای ردیفی باشد یا نباشد. اگر نباشد به آن موسیقی سنتی نمیگویند. نوعی موسیقی نوآورانه ملی است.
در همان زمان جنبش دیگری در فضای موسیقی ایران به وجود آمد ناشی از فضای موسیقی غرب که از هنر تلفیقی دفاع میکرد. تفکر جدید این بود که موسیقی یا خوب است یا بد، به تقسیمبندی دیگری نیاز نیست. موسیقی پاپ هم چون موسیقی محلی، موسیقی عامیانه و موسیقی صحنه بخشی از موسیقی ملی شناخته میشود. با عنوان موسیقی پاپ ایرانی مرزهای خود را با موسیقی پاپ جهانی مشخص کرده است.
در طول سه دهه اخیر که ندای اعتراض بنیادگرایان خاموشی گرفته موسیقی پاپ ایرانی توانسته مخاطبان چشمگیری برای خود پیدا کند. امروز موسیقی تلفیقی بیشترین مخاطبان را در جهان دارد.
و اما چیزی که در برابر این استدلالات میتوان گفت، سرشت موسیقی خوب و تفکیک آن از موسیقی بد است. آنچه موسیقی را مبتذل و پیش پا افتاده میکند از بین بردن جوهر زندگی آن است. یعنی هر سر و صدایی را نمیتوان موسیقی نامید. ولی سر و صداها را نیز میتوان در موسیقی خوب به کار گرفت. عمده نحوه تلفیق و شیوه تنظیم ترانههاست که این جانمایه موسیقی بودن را در آن نگاه میدارد.
موسیقی را باید رها گذاشت خود راه پیشرفتاش را پیدا میکند. در این دهه آخر پس از انقلاب آشفتگیها چنان فضا را آغشته کرده که معنای جوهر شاعرانه موسیقی را دگرگون کرده است. آزادی به معنای آشفتگی نیست. باید مرزهایی را برای آفرینش در همه هنرها پیشبینی کرد. مرزبندی میان ارزشها منافی آزادی نیست. هنر اول باید هنر باشد، تشخیص شیوه تلفیق و تنظیم مرحله بعدی است.این روزها ترانههایی به عنوان موسیقی پاپ ایران پخش میشود که مطلقا از جانمایه شاعرانه تهی است. حتی حرف زدن عادی گاه بر آن برتری دارد. و حیف از جنبش موسیقی پاپ در ایران که برجستهترین ترانههای منطقه را آفریده است، اینسان گرفتار زائدههای غیرهنری شود. شاعران ترانهسرای قدیمی که تمثیلهای بسیار زیبا میساختند کمتر لب به سخن میگشایند و جوانان نسل بعدی هنوز پختگی و صلابت ترانههای پیشین را پیدا نکردهاند. سخن را کوتاه کنیم. آنچه در ایران و خارج از کشور از سوی ایرانیان ساخته میشود موسیقی ملی ایران نامیده میشود و موسیقی سنتی تنها بخشی ازاین موسیقی است. امیدواریم ما نیز با این سخنانی که میگوییم مورد تکفیر بنیادگرایان قرار نگیریم. راه بحث و جدل باز است.