فرزام کرباسی – ۱۲ فروردین ۱۳۵۷،روزیست که پدران و مادران ما فریب وعدههای پوشالی خمینی را خوردند و در یک رفراندوم نمایشی، به جمهوری اسلامی رای آری داده و این مار سمی خطرناک را از صندوق بیرون کشیدند که نه تنها خود، بلکه چندین نسل پس از خود را در آتشی که به جان ایران افتاد، سوزاند. اما باید بدانیم آخوندی مانند خمینی که زبان فارسی را نیز به دشواری صحبت میکرد و اساسا فاقد نگرش سیاسی بود،هیچ شناختی از جامعه ایران نداشت، هیچ احساسی به ایران و ایرانی نداشت، اقتصاد را بیاهمیت و امری مربوط به چهارپایان میدانست، چگونه توانست رهبری انقلاب ۵۷ (آشوب ۵۷) را به دست گیرد؟!
پاسخ اینکه، این امر ممکن نبود مگر، با پشتیبانی جهان غرب و مهمتر از آن، روشنفکران و سیاسیونی که به زبان گویای این آخوند روانپریش تبدیل گشتند. سیاسیونی که بسیاری از آنها با استفاده از بورسهای دولتی به غرب فرستاده شده بودند تا ادامه تحصیل داده تا در بازگشت، بتوانند خدمتی به میهن خود که به سرعت در حال پیشرفت و مدرن شدن بود، انجام دهند.البته این سیاسیون تحصیلکرده فرنگ از دو نسل مختلف بودند، از نسل پیشین میتوان مهدی بازرگان را نام برد که در زمان رضاشاه بزرگ با هزینه دولت برای ادامه تحصیل به فرنگستان فرستاده میشود، اما از آنجا که ایشان به جای درد وطن، درد دین و ایمانش را داشت، از همان سالهای جوانی، دلش با اسلام و آخوند بود و این دلدادگی در فعالیتهای سیاسیاش هم با نزدیکی به خمینی، نمود پیدا میکند و به عنوان نخست وزیر دولت انتقالی، کمکهای شایانی برای استقرار حکومت خمینی انجام میدهد.
مهدی بازرگان، ابراهیم یزدی، محسن سازگارا، داریوش فروهر، عباس امیرانتظام و دهها تحصیلکرده و به اصطلاح روشنفکر، به زبان گویای خمینی و یارانش در پاریس تبدیل میشوند و او را با سلام و صلوات از پاریس به ایران باز میگردانند، دولت موقت به نخست وزیری مهدی بازرگان تشکیل میشود، چرا که خمینی و یاران آخوندش، تجربه و علم اداره کشور را نداشتند، بازرگان و دولتش کمک میکنند، این مار سمی که در ۱۲ فروردین ۵۷ با نام «جمهوری اسلامی» از صندوق رفراندوم نمایشی بیرون آمده بود، پایگاه و جایگاه خود را بیابد، سپس عرصه برای تکتازیهای آخوندها فراهم شود.
پس از بازرگان، نوبت نورچشمی خمینی، یعنی ابوالحسن بنی صدر بود (آخوندزادهای که پدرش از نزدیکان خمینی بود) که در این مرحله، او نیز به یاری خمینی وحکومت ضد ایرانیش بشتابد وآتش جنگی را که خمینی برای محکم کردن حکومتش با کشورعراق و صدام حسین برپا کرده بود، روشن نگاه دارد.
آری، همه این آقایان و خانمهای به ظاهر روشنفکر و تحصیلکرده در خدمت یک آخوند روانپریش، ضد ایرانی دست به سینه ایستادند و یاریش دادند، تا جایی که آخوندها اعتماد به نفس لازم را پیدا کنند و بتوانند برای ماموریت اصلیشان یعنی نابودی ایران و ایرانی به میانه میدان وارد شوند و قدرت را به دست گیرند.
کشوری را که در طول ۵۰ سال، رضاشاه و محمدرضا شاه پهلوی، با تلاش دیگر ایراندوستان از کشوری بدون هیچگونه زیرساخت اقتصادی و اجتماعی محکم در دوران قاجارها، به کشوری مدرن، با اقتصادی شکوفا (واحد پول ملی ایران به یکی از ارزهای معتبر جهانی تبدیل شده بود) جمعیت تحصیلکرده و دارای آزادیهای گسترده فردی و اجتماعی که در جهان از اعتبار و جایگاه والایی برخوردار بود، امروز پس از چهل سال، به کشوری حامی تروریسم جهانی، با اقتصادی ویران، جامعهای از همه نظر آسیبدیده تبدیل نمودند. کشوری که به گفته کارشناسان اقتصادی وابسته به جمهوری اسلامی، سالانه ۱۸ درصد از اعتبار پول ملی ایران کم میشود. جامعهای که دخترکان ۷- ۸ سالهاش با پرداخت شیربها به والدینشان به عقد مردان پیر ثروتمند درآمده، وهمبستر آنها میشوند. جوانانش به اعتیاد روی آوردهاند.
ایران امروز ما با بحران کمبود آب روبروست و این از برکت سر حکومتی است که با سیاستهای نادرست ساخت بیرویه سدها و دهها اقدام نابخردانه دیگر، با این شرایط زیستبومی، بحرانی را برای ما ملت ایران فراهم آورده است.
با توجه به همه این مشکلات که تنها گوشهای از صدها آسیبی است که ایران ما از آشوب ۵۷ و حکومت اهریمنی جمهوری اسلامی نصیبش شده است،سوال مهم این است که اکنون و پس از گذشت چهار دهه از حکومت ملایان در ایران چه باید کرد؟
پاسخ این است که، دیگر دوران ذکر مصیبتها بسر آمده است.زمان انتخاب برای ما مردم ایران فرا رسیده است، آن هم انتخاب بین نابودی، حکومت ضد ایرانی جمهوری اسلامی در کلیتاش و یا نابودی ایران عزیزمان. تاریخ کهن ایران نشان داده که ایران همواره مانند ققنوس از خاکستر خود به پا میخیزد و دشمنان خود را از پای در میآورد. این بارنیز ملت ایران به پا خواهد خواست و دودمان حکومت اهریمنی خمینی و یارانش را بر باد خواهد داد، و به گفته شاهزاده رضا پهلوی: ملت ایران در فردای سقوط این فرقه تبهکار، بار دیگر دیوارها را فرو میریزند و به آغوش جامعه جهانی باز خواهند گشت.
امتى که یک خارجى و هـندى تبار را رهـبر خودش میکنه از این بهـتر نمیشه???
بیماری کهنه و ۱۴۰۰ ساله شبیه دمل سر باز کرده است و امید دارم که به بهبودی می رسد. در طی بیماری ممکن است که برخی سوء استفاده کنند ولی اکثریت مردم ایران باهم هستند و راه را پیدا می کنند.