مجید محمدی – اسلامگرایان شیعه همیشه به جریانهای چپ اروپایی و امریکایی به عنوان متحد بالقوه و مجرایی برای عادیسازی اقتدارگرایی و تمامیتخواهی خود نگاه می کردهاند.
جریان چپ با عدم اولویت بخشیدن به آزادیهای فردی (بورژوا معرفی کردن آنها)، تنفر از سرمایهداری و بازار آزاد (تحت عنوان فریبندهی مقابله با مصرفگرایی)، تمسخر «یک فرد یک رای»، دولتگرایی و باور عمیق به مهندسی اجتماعی و فرهنگی مادر جریان اسلامگرا در قرن بیستم به حساب میآید.
با آشکار شدن شکستهای دولت بوش پسر در خاورمیانه و برآمدن جریان چپ با انتخاب اوباما، اسلامگرایان شیعه متحد بالقوهای در واشنگتن دی سی پیدا کردند. این اتحاد بسیار فراتر از مذاکرات اتمی است. با هدایت نهادهایی که در مرداب دی سی پول و قدرت را در اختیار داشتند (دولت اوباما و لابی جمهوری اسلامی) سه حوزه برای تضمین تداوم جمهوری اسلامی مورد توجه قرار گرفت: نهادهای کلیدی دولتی، رسانهها، و ایرانیان مقیم امریکا. جریان چپ از هر جنبش یا دولتی که قدرت ایالات متحده را چالش کند استقبال میکند. به همین علت حسین موسویان، سفیر جمهوری اسلامی در آلمان در دوران ترور میکونوس، سی بار به کاخ سفید فرا خوانده شد.
نهادهای دولتی: نمایشهای هویتگرایانه و صلحطلبانه
انتصاب یک زن به عنوان معاون وزیر بازرگانی امریکا در اوایل آوریل ۲۰۱۸ به خبر روز رسانههای فارسیزبان تبدیل شد چون این رسانهها دوست دارند مردم ایران را خوشحال سازند که هموطنانشان به مقامات عالی در ایالات متحده دست مییابند. اکثر رسانههای فارسیزبان نگفتند که معاون وزیر بازرگانی یکی از همکاران نایاک (لابی جمهوری اسلامی در ایالات متحده) بوده است. وقتی در دوران ترامپ چنین اتفاقی بیفتد معنای آن این است که مرداب واشنگتن بیش از اینها تحت نفوذ لابی جمهوری اسلامی است. ظریف و دوستان در طی ۱۵ سال گذشته از هیچ امکانی برای بسط این لابی دریغ نکردهاند تا وفادار و همراه بخرند یکی به عنوان وکیل نایاک، برخی به عنوان کارآموز و دیگرانی به عنوان اعضای هیئت مشاوران. به فهرست هیئت مشاوران نایاک نگاه کنید: از ماز جبرانی تا افراد دانشگاهی در میان آنها به چشم میخورد. بسیاری از این کارآموزان امروز در دیوانسالاری فدرال مشغول به کار هستند آن هم با کمک مالی و سازماندهی رژیمی که مذاکره با ایالات متحده را سم خطرناک مینامد. لابی جمهوری اسلامی سیاست هویتی جریان چپ را به خوبی دریافته و تلاش میکند از میان زنان افرادی را برای پستهای کلیدی ترویج کنند. در وزارت خارجهی جان کری هم همراهان نایاک عمدتا زن بودند. تصمیمگیران در مورد ایران در وزارت خارجه هنوز بقایای دوران کری و بسیار نزدیک به نایاک هستند.
رسانهها: دیپلماسی عمومی
به تعداد دفعاتی که تریتا پارسی و هومن مجد و رضا اصلان در برنامههای جان استوارت و بیل مار (نمادهای جریان چپ) حضور یافتند نگاه کنید. ایرانشناس و اسلامشناس دیگری در ایالات متحده نبود تا به برنامههای اینها دعوت شود؟! اینها با توصیهی کاخ سفید و دولت اوباما در این گونه برنامهها حضور می یافتند. اگر آنها به توصیهی کاخ سفید به برنامههای چپگرایان دعوت نمیشدند و ظرفیت کارشناسی آنها باعث این دعوتها میشد چرا پس از اتمام دوران اوباما اینها از رسانههای چپ غیب شدند؟ البته از غیب شدن آنها چندان لبخند رضایت به لبتان نیاید. آنها پس از رفع شوک انتخاب ترامپ و تلاش مدیران مرداب برای عادیسازی جمهوری اسلامی دوباره بازخواهند گشت. در حالی که خبرنگاران ایرانی- امریکایی در دوران دولت احمدی نژاد و روحانی در ایران در زندان بودند مترجم دولت احمدی نژاد به تحلیلگر ایران برای برنامههای چپگرایان تبدیل شده بود.
شبکهای که اوباما و ظریف در ایالات متحده تقویت میکردند و در مجموعهی نایاک تجلی یافت با هدف تداوم جمهوری اسلامی شکل گرفت و تداوم یافت و همهی عناصر آن یا اسلامگرایند یا چپ ضد امریکایی و ضد اسرائیلی. آنچه ظریف و روحانی از آن به عنوان دیپلماسی عمومی یاد میکنند تحت نفوذ قرار دادن رسانههای فارسیزبان و غیر فارسیزبان در ایالات متحده و اروپا بوده است. این کار از طریق کنترل خبرنگاران رسانههای غیر فارسیزبان (تا حدی که یک دلقک به خبرنگار نیویورک تایمز در تهران تبدیل می شود) و سرکوب خبرنگاران ایرانی رسانههای فارسیزبان انجام میشده است.
اما ماجرای رسانهها لایهی دیگری هم دارد. صدای امریکا و رادیو فردا به عنوان دو رسانهی دولتی در دورهی اوباما از لحاظ گفتمانی کاملا در اختیار جریان اسلامگرایی که آنها میانهاش میخواندند (اسلامگرا بودند اما صریحا به امریکا فحاشی نمیکردند و با شعار صلحطلبی با تحریمها و فشار بر جمهوری اسلامی مخالف بودند) قرار گرفت. تنها به افرادی که در این دوره در بخشهای فارسی این دو رسانه استخدام شدند نگاه کنید: مستقیما از مطبوعات اصلاحطلب به پراگ و دی سی میآمدند. ممکن است بگویند اینها خیرالموجودین بودند. این سخن نادرست است. در ایالات متحده و اروپا هزاران دانشجوی ایرانیتبار که در رشتههای روزنامهنگاری و نزدیک به آن (روابط بینالملل، خاورمیانهشناسی، ایرانشناسی، اسلامشناسی) درس میخواندند و تحت آموزهها و گفتمان جمهوری اسلامی نبودند وجود داشت که با یک دورهی یک ساله میشد آنها را برای کار در این رسانهها آموزش داد و زبان فارسی روز آنها را تقویت کرد. اما مدیران صدای امریکا و رادیو آزادی (فردا) نمیخواستند این کار را انجام دهند چون جریان چپ عاشق گرایش ضد امریکایی و ضد اسرائیلی و شعارهای سوسیالیستی کسانی بود که تحت جمهوری اسلامی زیسته بودند. اینها گرچه قربانی تمامیتخواهی جریان اصولگرا بودند اما در گفتمان اسلامگرایی چپ تنفس کرده و بر آن نشوریده بودند و تازه تحت عنوان عوامفریب اصلاحطلب قرار میگرفتند.
این سخن البته بدین معنا نیست که استخدامشدگان همه بطور هماهنگ شده و سازمانی با این ائتلاف لابی جمهوری اسلامی و جریان چپ ارتباط داشتهاند یا همه این برنامه را قبول دارند اما افراد ناهمرنگ تا زمانی که علیه آن نشورند تحمل میشوند. استخدامکنندگان میدانستند که دنیای ذهنی روزنامهنگاران جریان اصلاحطلب از چه جنسی است و این جنس را برای کار خود مناسب میدانستند. آنها میدانستند که این رونامهنگاران با گزارشهای یکطرفه، سانسور و استفاده از مواد خبرگزاریهای دولتی و نظامی خو کردهاند و حتی در رسانهای که با مالیات شهروندان امریکایی اداره میشود همان نوع عدم توازن، سانسور و خبررسانی را به جریان میاندازند. شاید برای شما غریب به نظر بیاید که در رادیو فردا مطالب نویسندگان را بدون هماهنگی با آنها سانسور میکنند و برخی نویسندگان نیز که با فضای ایران خو کردهاند اعتراضی به این روال نمیکنند. به عنوان نویسندهای که هم با روزنامه «سلام» و هم وبسایت رادیو فردا کار کردهام یک نوع منطق در سانسور را در هر دو مشاهده کردهام. در نتیجهی این نوع نگرش و استخدام مبتنی بر آن است که امروز صدای امریکا و رادیو فردا با دهها میلیون دلار بودجه مواد تهیه شده در دستگاه تبلیغاتی رژیم را «کات و پیست» میکنند (تنبلی روزنامهنگاری و حقوقبگیری دولت را هم بدان اضافه کنید): مالیات شهروندان امریکایی به جای آنکه در خدمت مقابله با دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی باشد به زائدهی آن تبدیل شده است.
در اروپا نیز بعد از کشمکشهای بسیار مدیریت رادیو زمانه را به یک سوسیالیست و عاشق آموزههای مارکس سپردند. در دوران اوباما سیاست خارجی اتحادیهی اروپا و دولت امریکا کاملا همجهت بود. مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا حتی بیشتر از عراقچی و ظریف از جمهوری اسلامی و منافعاش دفاع میکند. در مقابل، ظریف و خامنهای به توزیع شعارهای چپگرایانه (مخالفت با فروش سلاح امریکایی یا روابط نزدیک عربستان سعودی با امریکا) ادامه می دهند.
ایرانیان مقیم ایالات متحده: هوایتان را داریم
هنگامی که خاتمی، احمدی نژاد و روحانی به ایالات متحده میآیند با ایرانیان بسیاری ملاقات میکنند. برخی از این ایرانیانِ شورمند ملاقات به ظاهر منتقد جمهوری اسلامی و کارشناس صدای امریکا و رادیو فردا هم هستند (مثل رسول نفیسی). جمهوری اسلامی هیچگاه این ظرفیت را نادیده نگرفته است. در دورهای دلارهای نفتی به عناوین مختلف مثل کارهای تحقیقاتی و ترجمه به سوی شورای ایرانی- آمریکایی (به مدیریت هوشنگ امیراحمدی) و در دورهای دیگر به سمت نایاک سرازیر شد تا ایرانیان مقیم امریکا احساس کنند از سوی دولت تمامیتخواه و استبدادی خود در زادگاهشان به ظاهر مورد بیتوجهی قرار نگرفتهاند. به هر یک از دولتهای جمهوری اسلامی که نگاه کنید دارای دهها چهرهی دانشگاهی و تجاری و حرفهای نزدیک به خود در ایالات متحده هستند. این نزدیکان همه برای عادی نشان دادن وضعیت در ایران و اغتشاش نشان دادن اعتراضات است و البته همهی اینها از منابع جمهوری اسلامی به نحوی برخوردار میشوند: از دعوت به ایران به هزینهی دولت تا گرفتن برخی پروژهها. اینها با منابع داخلی پمپاژ میشوند تا در شرایط خاص مثل اعمال تحریم به صدای همراه جریان چپ علیه فشار بر جمهوری اسلامی تبدیل شوند. قدرت دلار و سازمان و رسانهی ناشی از آن در مرداب دی سی هرگز نباید فراموش شود. دلارهای چمدانی که مقامات جمهوری اسلامی از آن سخن میگویند بیشتر از تهران به دی سی ارسال میشود تا برعکس (اوباما با هواپیما دلارها را فرستاد).
نسل جدید ایرانیان مقیم امریکا اکثرا کسانی هستند که تحت نظام دورویی و تقلب و دروغ و رانتخواری و امتیازگیری در جمهوری اسلامی پرورش یافته و به سادگی قابل خرید هستند. از این جهت اصلا تعجب نکنید که در صدای امریکا یا رادیو فردا روابط اداری بسیار شبیه به دیوانسالاری دولتی و نهادهای ذیل آن در ایران است. روزی یکی از کارکنان صدای امریکا قبل از قرار دادنم در فهرست سیاه (به علت بیان شباهت داعش و جمهوری اسلامی) به من گفت «شما را دعوت میکنیم تا نانی در سفرهتان بگذاریم»! این عین عبارت نیروهای بسیجی و سپاهی خطاب به کسانی است که میخواهند وفاداریشان را بخرند یا از عدم وفاداریشان شکایت کنند. به او گفتم من به عنوان شهروند این کشور خدماتی به رسانهی شما ارائه میکنم و حقالزحمه دریافت میکنم. بحث سفره و لطف و مانند اینها زیادهگویی و مهملات است.
به دلیل یک دهه فعالیت مستمر لابی جمهوری اسلامی و همراهی کامل چپ با این جریان است که امروز بوی تعفن جمهوری اسلامی از واشنگتن دی سی نیز به مشام میرسد. این بوی تعفن ناشی از یک گندیدگی ساختاری است: از کف رفتن نگرش به ایالات متحده به عنوان نیروی خیر و ثبات در دنیا در میان بخشی از سیاستمداران امریکایی و تن در دادن آنها به گفتمانهای رقیب (حتی اسلامگرایی شیعه) با توجیه تنوع، که متاسفانه امروز در فضای دانشگاهی و رسانهای و حتی کسب و کار در این کشور دارد غلبه پیدا میکند. جریان چپ به عنوان زهدانِ جریان اسلامگرا امروز دارد از فرزند خَلَفِ خود به طور همهجانبه حمایت میکند. اینها توطئه نیست؛ کاری است که در ملاء عام انجام شده و انجام میشود.
آقای مجید محمدی از این که رئیس جمهور محبویش در بمباران ایران تعلل کرده نگران است. بهتر است در مورد سوابق خود تأمل کند و بداند که همکاری با مراکز استراتژیک عاقبت ندارد.
متن شبیه یک گریه زاری و ناله کردن کاپیتالیستی است و دسته کامنت ها هم شده عزاداری، ربط دادن جمهوری اسلامی به چپ ها هم خیلی کلیشه ی تکراری شده، شما هرگز توان جمع کردن اسناد حقیقی رو ندارید روزی که در کنفراس گوادلوپ خمینی را از فرانسه به عراق و سپس به ایران اوردید باید فکر اینجارو میکردید، روزی که با کمک همین جمهوری اسلامی عراق و افغانستان رو به یک ویرانه تبدیل کردید باید فکر اینجارو میکردید.
در ضمن چپ یعنی کمون پاریس چپ یعنی کاپیتال مارکس و راست هم یعنی بحران همیشه پوسیده اقتصادی و بوی گندیده و متعفن برده داری نوین.
اقای محمدی ممنون لطفا این مطلب را ترجمه وبرای اگاهی وزیر خارجه اینده امریکا اقای پمپیو و مسیول امنیت ملی کاخ سفید . روسای کنگره امریکا ارسال بشود
والله من سالها خودم را چپ میدانستم ولی الان این نسبت را توهین میدانم.
گرچه چپ بودن از زمان ژاکوبن ها معانی مختلفی داشته اما بهترین تعریف آن همان چپول بودن زمان فارسی است.
به حول و قوه الهی الان “دیکتاتوری لیبرالها” به وجود آمده از چپهای یتیم که اگر کسی حرفی خلاف نظر آنها بزند چنان به جانش می افتند که …
فکر میکردند با خفه کردن رفسنجانی و موافقت ترامپ با برجام ٫ سیل وام و اعتبارات خارجی برای چپاول باند پاسداران و گروه اعتدال بنفش و سرهنگ روحانی و صدور ولایت فقیه ادامه خواهد یافت ٫ ولی اوباما رفت و پرده ها افتاد و…..دلار بزودی به ۷۰۰۰ تومان خواهد رسیدو…
این فقط رادیوفردا، بی بی سی فارسی و یا صدای امریکا نیستند که این گونه عمل می کنند. کافی هست که مثلا به هالیوود، واشنگتن پست، BBC, ABC,CNN, Al Jazeera, ABN، مدیای بزرگ اروپایی، استرالیایی و کانادایی و حتی سایت های خبری بزرگ ایرانی نگاه کنید، همه را هم جهت می بینید. مثلا تمام این ها وقتی می خواهند با یک متخصص امور ایران مصاحبه کنند، تریتا پارسی و یا یکی از عوامل نایاک پای ثابت آن می باشد. همچنین واشنگتن دی سی هم تنها نیست. نگاهی به لندن، پاریس، برلین، روم، کنبرا بیاندازید. همه از یک جا خط می گیرند. از یک ساختمان دریک پایتخت اروپایی که تحت نظر پسرعموی یک شخص مهم اداره می شود که پدرش به جای پادشاه یک کشور، ترجیح داد که دنیا را از پشت پرده کنترل کند
آقای محمدی ممنون. تحلیل عالی است.
Besiar sanjideh. Har bar maghaleyi az aghayeh Mohamadi khandeh-am besiar lezzat bordeam va be haghayeghi nesbat be nokati ke dar shak boudam pey bordeam.
تحلیلی مبنی بر واقعیتی تلخ و دردناک که نوک قله فاجعه ای بزرگ را آشکار میکند. متاسفانه سالهاست که این موضوع به دلایل مختلف بیشتر در سکوت مانده! شاید پنهانکاری بی حد وابستگان شبکه های درهم تنیده شده شبه تبهکاری در طراحی، سازماندهی و اجرای این سیاست های حکومت اهریمنی ملایان در مسکوت ماندن این گونه فعالیتها نقش داشته اند. ریخت و پاش های بی حساب تبلیغاتی رژیم منحوس اسلامی، اجرای اوامر حکومتیان را از طریق تطمیع افراد مورد نظرشان آسان و تسریع میکند! جواد ظریف و تعدادی دیگر از شیادان حکومت سالهاست که به خرید و مهره چینی مزدور رژیم در سراسر دنیا به جهت گمراه کردن افکار عمومی و خاک پاشیدن به چشمان ملت محروم و رنجدیده ایران مشغولند!
اگر کسی آلمانی بلد است میتواند نوشتهها و نتیجه تحقیقات دانشمند آلمانی Uwe Krüger از دانشگاه لایپزیش Leipzig را در مورد آزادی خیالی مطبوعات و وابستهگی سیستماتیک آنها به ناتو، بیلدربرگ، و … بخواند. متاسفانه جریاناتی که آقای محمدی با این نکته سنجی و درایت بیان میکنند وضع عمومی و کلی مطبوعات در جهان آزاد است. در جین و روسیه و مستعمره شأن ایران که جای خود دارد. امیدوار باشیم که ترامپ، که با این سیستم در افتاده و مطبوعات هم با او سر جنگ دارند موفق باشد
هـمه این چپهـا دنبال پول هـستند از چین کمونیست تا پوتین و بقیه و دانشجویان ایرانى ضد شاه در خارج ؟؟!!!!!!
نکته قابل تامل تر این است که مخالفان واقعی جمهوری اسلامی در امریکا در نهایت ازادی بسر می برند ولی حتی یکبار هم حاضر نیستند به جلوی دفتر صدای امریکا بروند و اعتراض خود را نشان دهند در حالی که هیچ هزینه ای برایشان ندارد. تعداد افرادی که در سال های ۵۸ تا ۶۷ و بعد از این اعدام شده اند شاید بالغ بر ۴۰ هزار نفر باشد و اکثر خانواده ها و فرزندان این افراد در امریکا و اروپا زندگی می کنند ولی دریغ از یک تظاهرات و بست نشینی ۲۰۰ نفره به مدت ۱۰ روز مقابل صدای امریکا. ملت عجیب و عافیت طلبی هستیم. وقتی کمی به ثروت و موقعیت می رسیم به سرعت شروع به همکاری با دشمنان ایران می کنیم و جمله معروف “ما بیزینس می کنیم” را سرلوحه اعمال مان قرارمی دهیم
من تصور می کنم که یک مرکزی به رسانه ها ی بزرگ زنجیره ای نظیرBBC, CCN, ABS, الجزیره و غیره خط و جهت گیری میدهد چون همه تقریبا هماهنگ هستند. خوشبختانه وجود رسانه های نوظهور اجتماعی نوید شکست پروژه هایشان را می دهد. نظیر پیروزی پرزیدنت ترامپ که همه آنها را عزادار کرد. در خاورمیانه مردم روشنفکرمصر پروژه آنها را به شکست کشاندند. اخیرا ولیعهد عربستان در مصر پایان این پروژه را اعلام کرد. البته لیبرال ها به سادگی از برنامه های خودشان عقب نشینی نخواهند کرد. آنها فرمول های ساده ای دارند. مخالفان پروژه هایشان را با عناوینی نظیر خشونت طلب بایکوت می کنند ویا در صورت پیروزی مخالفشان او پاپولیست بوده! انگار که پاپولار بودن یک جرم بزرگ است.
من به عنوان یک آدم با گرایشهای بسیار چپ، حتی یک بار هم حاضر به همراهی با یک سری از این چپ نماهای عهد دقیانوسی نیستم. تنها دغدغه من پاک شدن ایران از لوث وجود آخوند و حکومت ضد بشری جمهوری اسلامی است. با تمام وجود با سرمایه داری مخالفم، اما یک سرمایه دار و یک نظام سرمایه داری را از هر نظر بهتر، انسانی تر، مترقی تر و پیشرفته تر از جمهوری اسلامی میدانم.
نابود باد آخوند و حکومت اسلامی! زنده باد آزادی!
بعد از نابودی این رژیم، راهم از طرفداران سرمایه داری جدا خواهد شد. به چپ نما ها هم توصیه میکنم که ول کن اسراییل ، سوریه و یمن شوند و بر دشمن بزرگ تمرکز کنند!
نطفه اساسی تفکر چپ را باید در آلمان جستجو کرد. ضربه اساسی را همیشه از این ناحیه متحمل می شویم.
کافیست به لیست اخراجی های «صدای امریکا» نگاه کنید: فرهودی، چالنگی، دهقانپور … اخیرا جناب سفیری را هم در ایران اینترنشنال دیدم! [البته این کار بیشتر منجر به رقیب تراشی شد تا تصفیه، زیرا مال خوب هرگز روی زمین نمی ماند!]
همین رادیو فردا کامنت من را با /…/ سانسور کرد، چون حضرت «آقا» را با لفظ آغا، و رامبوی ایشان را قاسم «سلمونی» خطاب کرده بودم. جمله ای هم که در آن از وی به عنوان برنده جائزه صلح نوبل [: مکارم شیرازی] یاد کرده بودم، بطور کامل حذف و قیچی شد. این حضرات حتی غلط های املائی تیترها را (اگرچه صدبار هم گوشزد کنی) اصلاح نمی کنند؛ «اصلاحطلبی»که جای خود دارد! {بخش کامنت ها عملا به رسانه اصولگرایان (ساندیسخواران ولایت) تبدیل شده [به بهانه آزادی برای تمام افکار]؛ انگار که سایت های فارس و تسنیم است که در ایران فیلتر شده!! {شاید هم رسانه ای است برای «اصولگرایان ساکن کانادا» ! }
با درود اقاى محمدى مثل هـمیشه شفاف و کامل بیان کردید سپاس از شما
بسیار عالی. ممنون جناب محمدی. انگشت روی نقاط کلیدی می گذارید.