«رئیس جمهور از مردم عذرخواهی کند»!
این حرف روحانی که قوای انتظامی باید فقط مجری قانون باشند و با پیاده کردن اسلام کاری نداشته باشند، از قرار بسیاری از افراد و گروههای انحطارطلب وتمامیخواه را بدجوری به سوزش انداخته است تا جائی که یکی از نمایندههای تندرو مجلس که نامش را نمیآورم تا مشهور نشود و دلش همچنان بسوزد، گفته است “روحانی اگر حرف خود را پس نگیرد و استغفار وعذرخواهی نکند، همان اتفاقاتی که…..”
آقا، وقاحت را ملاحظه میفرمائید؟ بالاخره باید یکی پیدا میشد و نوک این آخوندهای بیکاره و مفتخور و پرمدعا را حسابی به خاک میمالید. خوب روحانی مادر مرده که از قضا خودش هم آخوند است حرف بدی نزده که! من با آنکه با بسیاری ازکارها و حرفهای روحانی مخالفم، بخصوص که آن همه وعده و وعید به مردم داد، اما در پای عمل، زه زد و دست کم، نکرد که علت واقعی آن را هم با شجاعت و روراستی به مردم بگوید که بابا مردم شاهد باشید، من همان طور که در صحبتهای انتخاباتیام، به شما وعدههایی داده بودم، پس ازانتخابات، میخواستم به قولهائی که به شما داده بودم عمل کنم، اما مانع بزرگ من حضرت عظماست که جلوی مرا گرفته که نخیرصلاح نیست درخواست نخست آنها را اجرای کنی، حتما بعدش درخواستهای دوم و سوم آنها مطرح خواهد شد و در آن صورت مگر میتوان این مردم را اداره کرد. و همان گونه که جلوی خاتمی و حتا احمدی نژاد را هم گرفت، و البته زورش به هاشمی نرسید که در آن هنگام هم هاشمی قدری گردن کلفت شده بود و هم این بابا جرات این گونه عرضِ اندامها را نداشت، جلو من هم شاخ شد و نگذاشت وعدههایم را عملی کنم. وگرنه واقعا من قصد داشتم وعدههایم را عملی سازم، اما این بابا نگذاشت.
در این صورت بود که ملت، تکلیف خود را با هر دو اینها روشن میکردند و دشمن اصلی را نشانه میگرفتند. اما انصافا از این حرف او که خطاب به نیروهای انتظامی زد، بسیار خوشحال شدم و این به عهده ما مردم است که از روحانی و این گفته و سیاستاش دفاع کنیم که هم روی آخوندهای پر رو کم شود، هم دست از سر مردم بردارند و هم نیروهای انتظامی به بهانه تلکه کردن و سرکیسه کردن مردم، این اندازه ایراد و اشکال نگیرند.
من نمیفهمم این آخوندهای بی سواد و پرمدعا و نادان، دور از جان حسن روحانی، از جان ما مردم چه میخواهند و چرا این اندازه احساس طلبکاری از مردم به آنها دست داده و در هر کاری میخواهند دخالت کنند؟ همیشه هم در لنگ و پاچه مردم به بهانه اسلام ولو هستند. ما اگر انقلاب کردیم، خیلی سر راست گفتیم استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی. بر پدر دروغگو هم لعنت اگر ابتدا، غیراین شعاری داده باشیم. هنوز نوار و فیلم شعارهای ما در آرشیوها هست. جرات دارید نوارهای ابتدای انقلاب را بگذارید که پخش شود. جمهوری اسلامی را به زور و حقهبازی به ما حقنه کردید. در ضمن مگر بزرگترتان نگفته بود که من یک طلبه هستم و پس از پیروزی انقلاب برمیگردم به قم؟ مگر بارها نگفته بود کارهای دولتی باید دست مردم باشد نه آخوندها؟ مگر او نبود که مانع نامزدی آیتالله بهشتی شد به این سبب که رؤسای جمهوری باید مکلا باشند نه معمم؟ بعد زیر همه حرفهایش زد وخودش هم بارها گفت که “خدعه” کردم. به این ترتیب اصولا ولایت او باطل بود.
ما هم کاملا آشکار است که از ابتدا برای رسیدن به چنین حکومتی انقلاب نکردیم. با کسی که رودرواسی نداریم. مگرعقلمان کم بود که از چاله درآمده خود را به چاه بیندازیم؟ ما انقلاب کردیم که از شرّ پارهای خودرائیها و دیکتاتوریها و ارشادهای داهیانه خلاص شویم، آن وقت افتادیم دست عدهای نادانتر و دیکتاتورتر و دروغگوتر و فاسدتر. آن وقت شما مرتبا ادعا میکنید که مردم انقلاب کردند؟ این بود آنچه ما از انقلاب میخواستیم؟ جرات دارید بار دیگر همان رفراندوم کذائی را بگذارید تا ببینیم حتا ده درصد هم به این تحفه شما که به عنوان جمهوری اسلامی به ما قالب کردید، رای خواهند داد؟
شیرینکاری نماینده قزوین
نماینده قزوین اخیرا دست به کمپین “اپیلاسیون” زده و با این کاراجتماعی، فرهنگی، سکسی خود، نامش بدجوری سر زبانها افتاده و صاحب شهرت و آوازه و معروفیت شده و فعلا اسمش ورد زبانهاست. مخصوصا که ایشان از بچههای قزوین هم هستند. همین جا هم اضافه کنم، به “چشم برادری” این نماینده واقعا چشم وآبروی دلنشینی دارد که دل از آدم و عالم، عارف و عامی، بالام جان بدجوری یکجا برده است.
ایشان گفته ببم جان “من اپیلاسیون را به مجلس میکشم” و این پیشنهاد او خیلی مورد استقبال قرار گرفته است. مخصوصا مورد استقبال نمایندگان مجلس اسلامی، علیالخصوص رئیس خیلی محترم مجلس اسلامی. رئیس مجلس گفته است: بالام جان، این بهترین وسیلهایست که خواب را ازچشمان این پیرپاتالهای مجلس فراری دهیم. بعد اضافه کرده من هر وقت عکس این نمایندگان ریش و پشمدار را میبینم که عمامه را به جای بالش روی کامپیوترهای خود گذاشته و به خواب رفتهاند، حقیقتا از مردم دنیا خجالت میکشم که اینجا مجلس است یا خوابگاه عمومی سالمندان!؟ اما با این طرح دلنشین و روحنواز نماینده خیلی محترم قزوین، دیگر خیالمان ببم جان راحت شد که پس از کشیدن “اپیلاسیون” و این جور قضایا به صحن مقدس مجلس، از این به بعد هیچ نمایندهای خواب که سهل است، حتا به هنگام اجرای عملیات شیرین اپیلاسیون، مژه هم نخواهند زد. بابام جان شوخی نیست، شما فقط صحنه را مجسم کنید. “سوژه” را تقریبا لخت و مادرزاد خواباندهاند و یک نفر هم مرتب مشغول اپیلاسیون اوست. وای بابام جان چه صحنهای! چشمان که سهل است همه اعضای بدن ازخواب بیدار شده و با جان و دل مشغول تماشا و انجام وظیفه خواهند شد.
البته این نماینده خیلی محترم گفته است، ما خودمان ترتیب کارها را با صاحبان این محلها داده و قرار و مدارها را گذاشتهایم. قراراست ابتدا بدون توجه به مجوزکسب و کار آنها، تمام این اماکن را تعطیل کنند و آنها را با کارورزان عملیات و عدهای از “سوژه”ها، دسته دسته روانه مجلس مقدس اسلامی کنند که هر کدام این عملیات را در برابر نمایندگان محترم انجام دهند و چنانچه برادران و خواهران از این عملیات راضی بودند و شائبهای پیدا نشد که این عملیات خدای ناکرده، خدای ناکرده تخطی از شرع انور است و تجاوزی به اسلام حین اپیلاسیون صورت گرفته، درآن صورت، توصیهنامه لازم از سوی هیات مدیره محترم مجلس صادر و به آنان بدهند که با ارائه آن به دادستان محترم قزوین، مجوز آنان تجدید شده و این طبقه شریف و زحمتکش به مشاغل شرعی و قانونی و ملی خود برگردند.
بالاخره به ما میگن نمایند قزوین بالام جان! علاوه برحظّ بصر قرار شده که بیست درصد از درآمد خالص آنان نیز برای تامین مخارج آبدارخانه مجلس شورای اسلامی، تقدیم هیات مدیره شود.
بعد هم با یکی از آن خندههای قزوینی اضافه کرده است: ببم جان خوشتان آمد؟ حقیقتا کیف کردین!؟
تصویب موافقتنامه لوزان
درخبرها آمده بود که نمایندگان مجلس مشغول امضای نامهای هستند که وقتی تعداد امضاها به حد نصاب رسید، از توافقنامه لوزان پشتیبانی و آن را به تصویب برسانند.
به نظر من نیازی به این کار که جنبه نمایشی دارد نیست. باید یکی از وزرا، مثلا وزیر دارائی را به مجلس بفرستند که درجلسهای محرمانه و غیرعلنی حاضر شده و درباره وخامت وضع مالی دولت توضیحات کافی بدهد وبه عنوان اولین اقدام هم به آنها بگوید انگار نفستان از جای گرم در میآید. مگر متوجه وضع وخیم مملکت نیستید؟ اکنون کار ما از نظر محدودیتهای ارزی و مالی به جائی رسیده است که باید مردم کمک کنند تا بتوانیم دستگاه دولت را بچرخانیم و در راس آنها نیز شما نمایندگان مثلا مردمی، قراردارید که برای کمک به دولت، خودتان داوطلبانه از دریافت حقوق ماهیانه و انواع و اقسام کمکها و مزایا انصراف دهید و تا حل شدن این معضل و برداشته شدن تحریمهای ارزی، به همین روش ادامه دهید که کمکی به بودجه دولت بشود.
بعد هم به آنها توضیح داده شود همان گونه که دولت تصمیم دارد یارانههای حدود بیست میلیون نفر ازمردم را قطع کند، این هم سهم کمک نمایندگان به بودجه است که از دریافت حقوق و مزایا انصراف دهند، بعلاوه بودجه نیز دست کم باید بیست درصد کاهش یابد و از سایر سازمانهای غیردولتی نیز که تا کنون از دولت کمک میگرفتند و یا بودجه دولتی داشتند خواهیم خواست که هر سال بیست درصد از بودجه درخواستی را کاهش دهند و بسیاری ازآنان تلاش کنند که خودکفا شده و به این ترتیب کمکی به کاهش هزینههای دولت کرده باشند. اولین سازمانی هم که به ندای دولت با جان و دل پاسخ مثبت داده، مؤسسه کیهانِ تهران است که گفتهاند، ما نیازی به کمکهای دولت نداریم و تیراژ کیهانِ ما به جائی رسیده است که ما میتوانیم ازمحل فروش تکشماره و نیز آگهیهای تبلیغاتی تمام مخارج مؤسسه کیهان را خودمان تامین کنیم.
من به شما اطمینان میدهم آنها بلافاصله پس از این جلسه، به اتفاق اکثریت آرا، این توافقنامه را تصویب خواهند کرد.
شراب و شعرِ شعرا
دیدم یکی هم با خشم و تاسف زیر شعر خیام نوشته است:
…حالا عدهای این گونه تفسیر میکنند که این شراب فرق دارد با آن شراب معمولی و مقصود خیام از شراب، خدا و پیامبران بوده است…
من هم زیر آن اضافه کردم:
دوست عزیز، اینها از ابتدا یک کار بسیار مفید را که نوشیدن شراب باشد و امروزه حتا پزشکی هم نوشیدن آن را توصیه کرده است، بیخود و بیجهت ممنوع کردند. ملت ایران هم از هزاران سال پیش عادت به نوشیدن شراب داشته و حتا گفته میشود که ایرانیان اولین ملتی هستند که عمل آوردن شراب را کشف کردهاند. حال این ملت با این سابقه مشعشع و درخشان در شرابخواری، دانشمند عالیقدری هم مثل خیام داشته باشد که از طبع شعر عالی هم برخودار باشد، بدیهی است وقتی در شعرش شراب آورده، مقصودش همان شراب سکرآوری است که هر کس از خوردنش لذت میبرد. حال این ملاهای حدزن و حقهباز که حاضرند سر هر کاری یک کلاه شرعی بگذارند، از آنجا که جرات در افتادن با خیام و حافظ و مولانا و… را ندارند، ناچارند این گونه استعارههای نچسب را بسازند که به قول معروف با یک من “چسب اوهو” هم نمیشود آنها را به این گونه اشعار چسباند و آنها را معنا کرد.
از همه خندهدارتر معشوق چهارده ساله است که از بدبختی و ناچاری گفتهاند مقصود شاعر چهارتا ده بوده که میشود چهل یعنی سن و سالی که پیامبر مبعوث شد! گفت که: ضرب یعنی زد، نصر یعنی یاری کرد، پس به همین دلیل علی جانشین پیامبراست! بالاخره ملتی که این لاطائلات را میخرد، باید از این نوع بافندگان هم باشند که این لاطائلات را ببافند و تقدیمشان کنند. به هرحال، تا ابله درجهان است، مفلس در نمیماند. برو جانم، خیالت راحت باشد.