رضا پرچیزاده – سلمان رشدی متفکر و داستاننویسِ هندیتبار متولدِ ۱۹ ژوئن ۱۹۴۷ در بمبئی است که در آن موقع هنوز جزو مستعمراتِ بریتانیای کبیر بود. هند و پاکستان کمی بعد از تولدِ وی از انگلیس استقلال یافته و سپس از هم جدا شدند. پس رابطهی استعمار با دین، وقایعِ پیآمدِ استقلالِ شبهقارهی هند از بریتانیا و درگیریهای مذهبیِ مداومِ میانِ هندوها و مسلمانان از حوادث و جریانهای تاثیرگذار بر نگرش و نگارشِ رشدی بودهاند.
رشدی کشمیریتبار است و در خانوادهای مسلمان به دنیا آمده است. او تحصیلاتِ خود را در هندوستان و انگلستان (دانشگاه کمبریج) پی گرفت. تا به امروز چهار مرتبه ازدواج کرده که هر چهار بار به طلاق منتهی شده است. وی بخشی از زندگیِ خود را در هند و بخشی دیگر را در انگلیس گذرانده و از سالِ ۲۰۰۰ ساکنِ آمریکا بوده است. رشدی در طولِ دورانِ فعالیتش دریافتکنندهی بسیاری جوایزِ ادبی و القابِ اجتماعی و مقامهای علمی بوده. در سال ۲۰۰۷ ملکه الیزابتِ دوم به او لقبِ «سِر» داد؛ و در سال ۲۰۰۸ «تایمز» او را در لیستِ پنجاه نویسندهی بزرگِ بریتانیایی از سال ۱۹۴۵ در رتبهی سیزدهم قرار داد.
رشدی را بیشتر به عنوانِ رماننویس میشناسند، اما او داستان کوتاه، مقالاتِ ادبی، فرهنگی، فلسفی، تاریخی، و سیاسی هم بسیار دارد. رمانِ اولِ او، «گریموس» (۱۹۷۵)، که تا حدودی وامدارِ ادبیاتِ علمی- تخیلی است، چندان مورد توجه قرار نگرفت. رمانِ دومِ او، «بچههای نیمهشب» (۱۹۸۱) بود که رشدی را به یکی از نویسندگانِ بزرگِ جهان تبدیل کرد. با این وجود، رشدی شهرتِ جهانیِ فراگیرِ خود را مدیونِ رمانِ چهارمش، «آیات شیطانی» (۱۹۸۸) است، که یکی از بزرگترین بحرانهای جهانِ اسلام در قرنِ بیستم را رقم زد.
این رمان حکایتی تخیلی است که در چارچوبی مدرن داستانِ زندگیِ پیامبرِ اسلام را از منظری انتقادی و گاه طنزآمیز روایت میکند. خمینی، با «اِلحادی» خواندنِ محتوای این کتاب، در ۱۴ فوریه ۱۹۸۹ فتوای قتلِ رشدی را صادر و برای خونِ او جایزه تعیین کرد. از این بابت او ظاهرا دلخوریِ شخصی هم از رشدی داشت، چرا که رشدی در فصلِ چهارمِ کتابش «امام»ی را به تصویر میکشد که از تبعید به سرزمینش بازگشته و با خودخواهی و بدونِ توجه به آسایش و امنیتِ مردمش انقلابی خونین به پا میکند.
پس از صدورِ فتوای خمینی، در حوادثی که به گونهای پیشدرآمدِ قضیهی کاریکاتورهای سوئدی-دانمارکی و سپس قتلِ عامِ شارلی اِبدو بود، در ایران و بسیاری دیگر از کشورهای اسلامی تظاهراتِ پرشور و خشونتآمیزی بر ضدِ رشدی بر پا شد. حتی در غرب هم جوامعِ مسلمان تظاهراتهای پرحرارتی برگزار کردند که برخی به خون کشیده شد و تعدادِ زیادی حینِ آنها کشته شدند. از آن زمان به بعد رشدی مدام موردِ تهدیدِ عواملِ رژیم ولایت فقیه و دیگر گروههای تندروی اسلامگرا همچون حزبالله و القاعده بوده و چندین بار هدفِ ترور قرار گفته است. در نتیجه انگلیس برای مدتی طولانی او را تحتِ مراقبتِ ۲۴ساعتهی پلیس قرار داد، و به دلیلِ همین جریان در ۷ مارس ۱۹۸۹ روابط دیپلماتیکش را با جمهوری اسلامی قطع کرد.
دغدغهی عمدهی رشدی در رمانهایش نقشِ مخربِ مذهب در زندگیِ انسان، برخوردِ فرهنگِ شرق با غرب، مهاجرت، ارتباط و گسستِ فرهنگی- روانی است. بر همین مبنا، اکثرِ رمانهای او در شبهقارهی هند و در اروپا در میانِ کاراکترهای سرگردانی میگذرد که دچارِ بحرانِ هویت و اخلاق هستند (رشدی خود به «نسبیگرایی» فرهنگی اعتقادی ندارد و «خوب» و «بد» را اصولی جهانی میداند). میتوان گفت که آثارِ رشدی از منظرِ ایدئولوژیک در رستهی ادبیاتِ «پسااستعماری» قرار میگیرند که با دغدغههای روانی و هویتیِ مردمانِ «جهانسومی» در عصرِ «جهانی شدن» دستبهگریبان است.
سبکِ خاصِ رشدی اما «رئالیسمِ جادویی» است، که عموما آن را در قالبِ «رمانِ تاریخی» به کار میگیرد. در این سبک، نویسنده گرچه به تاریخ ارجاع میدهد، اما اشخاص و وقایعِ تاریخی را با رگههایی خیالی و بعضا سورئال در هم میآمیزد، که نتیجهاش تصویری آشفته و تشویشآمیز میشود. گرایش به کاربردِ ساختارهایِ دشوار و گاه غیرِدستوریِ زبانی و واژگانِ عجیب و غریب هم به این آشفتگی میافزاید. این همان سبکِ پیچیدهی رمانِ «پستمدرن» است که نمونههای دیگرش– البته با تفاوتهای خاص– را میتوان در آثارِ امثالِ گابریل گارسیا مارکز، توماس پینچن و کِرت وونِگات مشاهده کرد.
«موی پیغمبر» (۱۹۹۴) داستانِ کوتاهِ معروفی است که بسیاری از مولفههای اصلیِ نگارشِ رشدی را در خود دارد. در سالهای ابتداییِ قرنِ بیستم، نزولخواری به نامِ هاشم در شهری کوچک در هندوستان زندگی میکند. هاشم مردِ خوب و منصفی است، خانوادهاش را دوست دارد، و با مشتریانش خوب تا میکند. تا اینکه یک روز اتفاقِ عجیبی میافتد که زندگیِ او را زیر و رو میکند. قضیه از این قرار است که یک تارِ موی پیامبرِ اسلام در یکی از مساجدِ محل به عنوانِ یادگارِ پیامبر نگهداری میشود و مردمِ مسلمانِ منطقه آن را پاس میدارند. یک روز دزدها مو را میدزدند اما هنگامِ فرار آن را گم میکنند. از قضای روزگار مو به دستِ هاشم میافتد. او که خود مسلمانی معتقد است، عاشقِ مو میشود و آن را برای خودش نگه میدارد.
هاشم در ابتدا از به دست آوردنِ چنین گنجی در پوستِ خود نمیگنجد. با این وجود، مالکیتِ مو یواش یواش روی هاشم تاثیراتِ منفی میگذارد. او مدام نگرانِ این است که دیگران بخواهند مو را از وی بدزدند. لذا شکاک میشود با خانوادهاش بداخلاقی میکند و در نهایت همهی آنها را از خود میراند. هاشم با مشتریهایش نیز رفتاری نادرست در پیش میگیرد. در نهایت کار به جایی میکشد که تارِ موی پیامبر عاملِ قتل و بدبختیِهای بسیاری میشود. موی پیامبر در این داستان چیزی است در مایههای حلقهی سارون در مجموعهی «اربابِ حلقهها» اثرِ جی آر آر تولکین. رشدی به شیوهای تکاندهنده نشان میدهد چطور دل بستن به یک شیٔ که ظاهرا پیشینهی متافیزیکی دارد میتواند روالِ منطقیِ زندگی را به هم بریزد. در حقیقت رشدی در این داستان در سبکِ رئالیسمِ جادویی و در وجهی سمبلیک کلیتِ مفهومِ دین را زیرِ سوال میبرد.
درگیریِ فلسفیِ رشدی با اسلام به طورِ خاص و نفسِ دین به طورِ عام شاید دلیلِ ماندگاریِ فکریِ آثارِ او باشد. با این وجود، رشدی به نظرم شهرتِ جهانیاش را در درجهی اول مدیونِ فتوای خمینی است. او گرچه نویسندهی واقعا بزرگی است، اما بسیاری در سبکِ او کار کردهاند که ضعیفتر از او نبودهاند اگر قویتر نبوده باشند، و با این وجود کسری از توجهی که رسانهها به وی معطوف کردهاند را به خود جلب نکردهاند. بر این اساس میتوان اینطور نتیجه گرفت که ادبیات، این به ظاهر «خنثی»ترین و «غیرسیاسی»ترین شاخهی علومِ انسانی، پدیدهای قویا «سیاسی» است؛ و دغدغههای سیاسی در تاثیراتی که ادبیات بر جای میگذارد و در واکنشهایی که به آن نشان داده میشود نقشی اساسی بازی میکند.
*«نون والقلم و ما لایسطرون» کتابگزاری کیهان لندن درباره «آیات شیطانی»
آیات شیطانی نزد آیتولا های خودمان است
جهود اسلام در ست کردند باید همه انها با قران از بین بروند ایرانی ها بیگانه پرستیند ایران باید از تمامیت اسلام جدا شود. رسول الله خودش دزد لوات کار ادم کش دروغ گو ر و چپاول گر بود اخوندا از همان حوزه ب لوات روی میارند.تا نابودی اخوند و جهود انچام نش ایران ازاد نش.
اقای پرچی زاده شما تاریخ را تحریف میکنید .این عمل شما تنها میتواند دو دلیل داشته باشد:
یا بقدر کافی از دوران های تاریخی جهان اطلاع ندارید و برداشت خود را از ان محدود اطلاعات خوانده شده خود..مینویسید.
و یا دانسته دست به تحریف تاریخ میزنید.
انچه بعنوان وقایع تاریخی از منابع مختلفی از پژوهش گران قرن ۱۷ تا امروز در کشورهای اروپائی و یا کشورهای مشرق زمین تا کنون بدست رسیده ٬همگی در کتابخانه های شهرهای بزرگ/کتابخانه های سلطنتی کشوری که شما زندگی میکنید و اقصی نقاط جهان قابل دسترسی ست.شما ازادید در مطبوعات فعالیت کنید..مسلم است ولی در عرصه تاریخ..ایا نباید واقعیت ها نمایان شود برای انسانها؟
من کتاب آیات شیطانی را خوندم (به فارسی,دانمارکی , و هم انگلیسی اش را هم دارم) بنظر من او هم مثل “دکتر شریعتی” یک مهره بسیار مفیدی برای انگلیسی ها بود که توانست با این کارش “اسلام ” را دوباره زنده کند و مورد استفاده سیاسی و مثل شمشیر دو لبه نگه دارد.اگر او اینکار “سفارشی” را نمیکرد این دین خیلی وقت پیش فراموش شده بود, یک گله احمق بیسواد بنگلادشی,پاکستانی که حتی کتاب را نخونده بودند! پرچم و کتاب سوزاندند از اینجا سیرک “احترام به مذهب اسلام” در غرب شروع شد(ترس از ترور,و احترام به مذا هب وعقاید دیگران وو) و بهمان خاطر ملا خمینی و شرکا توانستند دوباره اسلام را با کمک انگلیسی,فرانسوی ها صادر و جهانی کنند که باز چندین قرن دیگر جهان سوم را در قرون وسطایی نگه دارند.
بنده یه مطلب رو یواشکی خدمتتون بگم… اگه اون وحشی بازی پاکستانیا و اون فتوای خمینی نبود, این بابا, سلمان رشدی تا حالا فراموش شده بود ها…
اراذل و اوباشی مثل سروش و گنجی و دیگرانی که صبح تا شب به پهلوی های ایران ساز تهمت و تهین میکنند نان به نرخ روز خورند ، زمانی فروغ فولادوند مسایل تاریخی اسلام و ایران را بازگو میکرد همین خونخوارها تهدیدش میکردند ، حرفم این است اراذل و اوباش را با افراد ازاده کنار هم نگذارید ، میشود مغلطه .
آیات شیطانی؟؟؟؟؟؟؟ دنبال نشانه های شیطان میگردین؟؟؟؟؟؟؟ برید حوزه جهلیه قم پر از توله های شیطانه توی هم وول میخورن
نوشتار بسیار جالب دیگری از جناب پرچی زاده. سپاس فراوان.
هر وقت نام وزین سلمان رشدی و اسم کریه خمینی را میشنوم به یاد خبر انسالها میافتم که میر حسین موسوی، معروف به یا حسین میرحسین، در آن زمان به حزب الله دستور داده بود که فرمان ترور سلمان رشدی را اجرا کنند.
امروز امثال اقایان سروش و گنجی و مشیری و…. سخنان بسیار تندتری را نسبت به پیامبر اسلام بر زبان جاری میکنند و هیچ اتفاقی هم نمیافتد . ایات معروف به شیطانی یک واقعیتی است که ملاها تا کنون انرا برای مردم سانسور نموده اند . دخالت شیطان در رساندن ایات و نزول سوره نجم و سجده پیامبر بر بتهای مشرکان و ناراحتی جبرئیل از این اتفاق و…..
امان از دست انگلیس و عمه الیزابت ؟!
حال که صحبت از دولت فخیمه شد مجددا سوال کنیم که چرا استعمار انگلیس در دوران پهلوی دو باریکه از خاک استان فارس را به دو استان بوشهر و هرمزگان اضافه نموده و باعث جدایی استان تاریخی و کهن فارس از خلیج فارس شده است ؟ حل این مسئله برای ما بسیار مهمتر از ایات شیطانی است !!!