فاضل غیبی – آیا میدانستید، که استفاده از نام «رژیم اشغالگر» برای اسرائیل اشتباه است؟
اغلب تصور میشود که کشوری به نام فلسطین وجود داشته و یهودیان مردم آن را آواره کرده، در آن دولت مطلوب خود را برقرار کردهاند! اما واقعیت این است که «فلسطین» نه یک کشور، بلکه بخشی از خاک امپراتوری عثمانی بود، که پس از شکست امپراتوری در جنگ اول جهانی به تصرف نیروهای انگلیسی درآمد. شکست عثمانی در درجهی اول بدین سبب ممکن شد که اعراب سعودی به خلیفهی مسلمین خیانت کردند و به پشتیبانی از نیروهای انگلیسی پرداختند! آنان امیدوار بودند که پس از جنگ، خلافت عربی نوینی را بنیان خواهند گذاشت. اما پیروزمندان جنگ جهانی طبعاً نمیتوانستند اجازه دهند که چنین امپراتوری نوینی پدید آید و انگلیس و فرانسه، حتی پیش از پایان جنگ، منطقه را بنا به «قرارداد سایکس–پیکو» (۱۹۱۶) به مناطقی تقسیم کردند و سپس کوشیدند در آن مناطق، حکومتهایی مستقر سازند. بدین ترتیب کشورهای عربستان، عراق، اردن، کویت… پدید آمدند. از آنجا که در دو منطقهی لبنان و فلسطین به جز عربها، اقوام دیگری نیز ساکن بودند، تشکیل حکومت در آنها مشکل بود. چنانکه روند استقلال لبنان تا پایان جنگ دوم جهانی (۱۹۴۵) به طول انجامید و قرار شد، منصب رئیس دولت و رئیس جمهور بطور دوره ای میان مسلمان و مسیحی بگردد.
آیا میدانستید، که تشکیل حکومت اسرائیل خواست سازمان ملل متحد بود؟
پس از آنکه انگلیس اعلام کرد، منطقهی فلسطین را واگذار خواهد کرد، سازمان ملل در ۲۹نوامبر ۱۹۴۷م. با ۳۳ رأی مثبت در برابر ۱۳ رأی منفی نقشهی تقسیم منطقهی نامبرده را تصویب کرد. بر اساس این نقشه فلسطین به شش قطعه تقسیم میشد که سه قطعه به یهودیان و سه قطعه به عربها(۱) میرسید.(ادارهی اورشلیم زیر نظر سازمان ملل قرار میگرفت.)
پس از آنکه پیشنهاد تشکیل دولتی مشترک از نمایندگان سه دین اسلامی، یهودی و مسیحی (بنا به الگوی لبنان) با مخالفت اعراب روبرو شد، در ۱۴ ماه مه ۱۹۴۸م. در روز خروج انگلیس، یهودیان تأسیس دولت اسرائیل را اعلام کردند ، که فوراً از سوی ایالات متحده و اتحاد شوروی به رسمیت شناخته شد. اگر در این مرحله در نیمهی دیگر، دولتی فلسطینی تشکیل میشد، از همان ابتدا دو کشور مستقل و همجوار در این منطقه پدید میآمد. اما همهی کشورهای عربی و عربهای فلسطین از اجرا نقشهی سازمان ملل سرباز زدند.
آیا میدانستید، چرا سازمان ملل به اکثریت قاطع تأسیس دولت اسرائیل را تصویب کرد؟
پس از آنکه مشخص شد که در اردوگاه های مرگ نازیها، شش میلیون یهودی(دقیقاً ۵٫۸) تنها به جرم یهودی بودن کشته شده بودند، جهانیان از این توحش شگفتزده شدند و مردمان انساندوست در شرق و غرب خواهان آن بودند که به آوارگی دو هزار سالهی یهودیان و آزارهایی که در کشورهای «میهمان» متحمل میشدند پایان داده شود و آنان بتوانند به «یهودیه» بازگردند و در کنار دیگر اهالی این سرزمین سرافرازانه زندگی کنند. در این میان اغلب فراموش میشود که حتی پس از پایان جنگ، دهها هزار یهودی همچنان در اردوگاههای «آزاد شده» در سراسر اروپا زندگی میکردند، که در آمار سازمان ملل Displaced Person عنوان داشتند، زیرا زندگی گذشتهی خود را از دست داده بودند و جایی را نداشتند که به آن بازگردند! گذشته از انساندوستی، مهاجرت صدها هزار اروپایی برخوردار از دانش و تخصص میتوانست برای این قسمت از عقبماندهترین مناطق جهان امکانات نوینی را فراهم آورد.
آیا میدانستید، چرا در سال ۱۹۴۸م. کشور فلسطین تأسیس نشد؟
بدین سبب که از یک طرف کشورهای مجاور مانند مصر، سوریه و به ویژه اردن (ملک عبدالله) مخالف شدید تشکیل چنین کشوری بودند و از طرف دیگر مفتی اروشلیم، امین الحسینی پس از آنکه ۹ سال (۴۵ـ ۱۹۳۷م.) در برلین مهمان شخصی هیتلر بود، منفعت اعراب را، نه در تشکیل حکومت فلسطینی، بلکه در «به دریا ریختن یهودیان» تشخیص داد. بدین سبب نیز فردای تأسیس اسرائیل، ارتشهای پنج کشور (اردن، سوریه، مصر، عراق، لبنان) به کشوری که هنوز از نهادهای دولتی برخوردار نبود حمله بردند. مصر از غرب، نوار غزه را متصرف شد و اردن بخش غرب رود اردن را (که باید در آن حکومت فلسطینی تشکیل میشد!) و همچنین شرق اورشلیم را اشغال کرد. جالب است که برای فلسطینیها اینکه مصر و اردن این دو منطقه را حدود ۲۰ سال در تصرف داشتند مطلوب اعراب فلسطینی بود! به هر حال در قسمتی که سازمان ملل به یهودیان واگذار کرده بود، در کنار ۶۵۰هزار یهودی، ۶۰۰هزار مسلمان ساکن بودند. کشورهای عربی حساب میکردند که با کمک آنان خواهند توانست مقاومت یهودیان را از درون و بیرون درهم شکنند. اما نیروهای یهودی نه تنها توانستند به قیمت کشته شدن ۶هزار سرباز، هشت ماه در برابر حملهی اعراب مقاومت کنند، بلکه بخشی از منطقهی واگذارشده به اعراب را نیز تصرف کردند.
آیا میدانستید، رمز موفقیت اسرائیل برای پیروزی در برابر حمله اعراب چه بود؟
با آنکه هنوز نهادهای کشور اسرائیل تشکیل نشده بود، رستههای نظامیتوانستند نیروهای متجاوز عرب را عقب برانند زیرا آنان از میهن خود دفاع میکردند و مهمتر آنکه نهادهای نظامی و غیرنظامی آنها از سرشت دمکراتیک برخوردار بودند و پشتیبانی فعال همهی مردم خود را پشت سر داشتند. در حالی که در نیروهای عربی ساختارهای عقبمانده و استبدادی انگیزهی مبارزه را سست میکردند. وانگهی برای اعراب مسلمان، یهودیان پست و نجس به شمار میرفتند و برایشان قابل تصور نبود که یهودیان بتوانند (بدون ارتش منظم!) در برابر لشکر اعراب که روزی نیمی از جهان را تصرف کرده بود، پیروز شوند.
آیا میدانستید، که چرا یهودیان دولت خود را در این نقطه تأسیس کردند؟
در حدود دو هزار سال پیش (به سال ۷۰م.) رومیان معبد سلیمان را ویران و یهودیان را آواره کردند، آنان که در همه جا با فشار، آزار و کشتار روبرو بودند، همواره آرزوی بازگشت به سرزمین نیاکان خود را در سرمیپروراندند. در قرن ۱۹م. صدها هزار از یهودیان اروپا به آرژانتین مهاجرت کردند و امید میرفت که بتوانند در آنجا پناهگاهی فراهم کنند، اما از یک سو، با جلوگیری آرژانتین از ورود یهودیان و از سوی دیگر در برابر پیگرد میلیونی آنان در اروپای فاشیسمزده، فلسطین به تنها پناهگاه بدل شد. خاصه آنکه پس از جنگ اول، «ملل متفق» قیمومت فلسطین را بدین هدف به انگلیس واگذار کردند که در آن «خانهی ملی برای یهودیان» (بیانیهی بالفور) تأسیس شود.
آیا میدانستید، که یهودیان بخش بزرگ زمینهایی را که بعداً در آن اسرائیل تأسیس شد خریداری کردند؟
با استقبال فرماندار انگلیسی از مهاجرت یهودیان به فلسطین، در بیست سال میان دو جنگ جهانی، مهاجرت یهودیان فراری از اروپا چنان افزایش یافت، که شمار آنان از ده درصد به سال ۱۹۲۰ به سی درصد کل جمعیت در سال ۱۹۴۵م.رسیده بود. البته به سبب تعصب مذهبی و دشمنی اعراب، مهاجران یهودی بیشتر در روستاها و مناطق کم جمعیت ساکن میشدند. فراتر از آن، روستاهای جدیدی در بیابانهای یهودیه تأسیس میکردند. گفتنی است با آنکه زمین های لازم را به قیمت گزاف از صاحبان عرب میخریدند، کوشش برای تأسیس روستا با حملات آنان روبرو میشد و بدین سبب جوانان یهودی، بسیاری از ۲۰۰ روستای جدید را تنها در دو روز با ساختن چند آلونک و برج دیدهبانی بنیان گذاشتند!
آیا میدانستید، چرا یهودیان تا آنجا که ممکن بود از مهاجرت به شهرها ابا میکردند؟
چنانکه اشاره شد، هدف مفتی اروشلیم نابودی یهودیان بود. او پیش از رفتن به آلمان هیتلری، به سالهای ۱۹۲۱، ۱۹۲۲، ۱۹۲۹ و ۱۹۳۶م. «شورش»هایی را به قصد کشتار یهودیان دامن زد. برای نمونه در تابستان ۱۹۲۹م. در روستاها شایع کرد که در اورشلیم یهودیان به مسلمانان در حال نماز حمله کردهاند و دستور داد همهی مردانی که میتوانند اسلحه حمل کنند از روستاها به شهرها هجوم برند و یهودیان را کشتار کنند. حمله و کشتار یهودیان به اورشلیم محدود نبود و مثلاً در شهر حبرون که از ۲۰هزار جمعیت ۸۰۰ نفر را یهودیان تشکیل میدادند، تنها در ۲۴اوت، ۶۷یهودی کشته شدند که در میان آنان ۱۲ زن و سه کودک به چشم میخوردند. با توجه به ناآرامیهای فزاینده، دولت انگلیس با آنکه از کشتار میلیونی آنان در آلمان آگاهی داشت از سال ۱۹۳۹م. به بعد، مهاجرت یهودیان به یهودیه (فلسطین) را ممنوع کرد. تا بدانجا که به سال ۱۹۴۷م. کشتی Exodos را که ۴۵۰۰نفر را از فرانسه به فلسطین میبرد در نزدیکی بندر حیفا متوقف کرد و به آلمان بازگرداند!
آیا میدانستید که در سدههای گذشته نیز یهودیان در فلسطین ساکن بودند؟
گزارش کارل مارکس از وضع زندگی یهودیان در نیمهی سدهی ۱۹م. همانقدر که برای سدههای پیشین، صادق و تکاندهنده است و نیازی به تفسیر ندارد:
«اورشلیم جمعیتی بالغ بر ۱۵۵۰۰ دارد که ۴۰۰۰ نفر مسلمان و ۸۰۰۰ یهودی هستند. مسلمانان با آنکه فقط یک چهارم کلّ جمعیت را تشکیل میدهند، از هر لحاظ بر دیگران آقایی میکنند… در حالی که نکبت و زجر یهودیان توصیفناپذیر است. آنان در محلهای آلوده و نقطهای کثیف میان صیون و دیوار ندبه بسر میبرند و شدیداً زیر فشار و ستم مسلمانان هستند و (از آنجا که اجازهی هیچگونه فعالیت اقتصادی ندارند) از اعانههای ناچیزی زندگی میکنند که همکیشان آنان از اروپا میفرستند.»(۲)
آیا میدانستید، که چرا عربهای فلسطینی مجبور به ترک سرزمین پدری شدند؟
نخست آنکه صرف نظر از موارد انگشتشماری که شرایط جنگی ایجاب میکرد، روستاها از اهالی خالی شوند، هیچگاه دولت اسرائیل، اهالی غیریهودی را مجبور به ترک وطن نکرد. از سوی دیگر، دو سوم از ۷۰۰ هزار نفر «آوارگان»، نه به بیرون از فلسطین، بلکه از منطقهی واگذار شده به یهودیان به نیمهی مسلماننشین مهاجرت کردند. دلیل اصلی این مهاجرت این بود که حاضر نبودند، در سایهی حکومتی غیرمسلمان زندگی کنند و این را «خیانت» و «نکبت» میدانستند! نمونهی تاریخی برای چنین رفتاری کشور هند بود که بدین بهانه پس از استقلال، باید به سه بخش تقسیم میشد و برای آنکه مسلمانان از هندوها جدا شوند، سیل مهاجرتی برخاست که در روند آن نزدیک به ۱۵ میلیون میهن خود را از دست دادند و دستکم نیم میلیون نفر کشته شدند. به هر حال اعرابی که در اسرائیل ماندند، از تابعیت و حقوق برابر با همهی دیگر شهروندان برخوردار شدند و همین دلیل کافی است که اسرائیل حکومتی مدرن و دمکراتیک است و در صورت تأمین اعتماد، با آن میتوان به همزیستی سرافرازانه دست یافت. در برابر رفتار متمدنانهی اسرائیل، اعراب از هیچ عمل دشمنانه و حتی وحشیانهای ابا نداشتند و در پس شعارهای سیاسی تعصب و نفرت مذهبی آنان نهفته بود. به عنوان مثال، آنان زیارت بیتالمقدس یا اورشلیم را حق دینی خود میدانند، اما در ۲۰سالی که شرق اورشلیم در تصرف اردن قرار داشت از نزدیک شدن یهودیان به دیوار ندبه جلوگیری میکردند! از این نظر، باید سپاسگزار بود که دولت اسرائیل (بر خلاف اعتقاد یهودی) از اِعمال سیاست «چشم در برابر چشم» خودداری میکرده است.
آیا میدانستید کدام کشور باعث جنگ ۶ روزه (به سال۱۹۶۷م.) شد؟
پس از شکست لشکرهای عرب در سال ۱۹۴۸م. کشور تازهتأسیس اسرائیل با سرعت به نوسازی نهادهای کشوری کوشید و با آنکه اکثریت اهالی را یهودیانی از کشورهای عقبمانده تشکیل میدادند، به نخستین کشور دمکراتیک در منطقه بدل شد. یهودیانی که از جنگ جهانی و خطر مرگ در اردوگاهها به اسرائیل پناه برده بودند، «سرزمین موعود» را نه بهشتی که در آن شیر و شهد روان باشد، بلکه بیابانی خشک و سوزان یافتند. اما به کوشش و دانش، آن را به یکی از بارورترین نقاط دنیا بدل کردند. اکنون شهروندان اسرائیل در همهی زمینههای زندگی از پیشروان جهانیان به شمار میروند و به نسبت جمعیت، از چنان درجهی بالایی از موفقیت های علمیبرخوردارند که «لابراتوار جهان» نام گرفته است. از آنجا که سازندگی و پژوهش بیش از هر چیز به محیط امن و آسایش نیاز دارد، صلحجویی و همزیستی مسالمتآمیز با همسایگان، به ویژه با اعراب ساکن فلسطین، باید همواره سیاست اسرائیل را تعیین میکرد. اما اعراب متأسفانه بجای استفاده از تجربیات و دستآوردهای اسرائیل همواره راه دشمنی را پیمودند و کوشیدند از این راه بر نارسایی و مشکلات داخلی خود سرپوش بگذارند. در این راه نه تنها شکست در نخستین جنگ با اسرائیل درسی نبود، بلکه در سالهای آتی نیز همواره نابودی اسرائیل را هدف اصلی خود اعلام میکردند، بدون آنکه در نظر گیرند که اگر پیش از تشکیل دولت و ارتش اسرائیل نتوانستند بر این کشور نوبنیاد پیروز گردند، حتماً در سالهای بعد که ارتش اسرائیل به سلاحهای مدرن نیز مجهز شده، هر جنگی با آن محکوم به شکست است. با این همه عربها آزموده را آزمودند و عبدالناصر با بستن راه دریایی اسرائیل در خلیج عقبه، در ژوئن ۶۷ به جنگی دامن زد که در طول تنها ۶ روز لشکر ۲۵۰هزار نفری اعراب با ۲۰هزار کشته شکست خورد، در حالی که برای اسرائیل به قیمت تنها ۷۷۷ کشته و از دست دادن ۲۰درصد از تسلیحات تمام شد. در ازای آن اسرائیل، صحرای سینا، بلندیها گولان (جولان) و غرب اردن را اشغال کرد.
آیا میدانید راه حل اسرائیل برای حل اختلافات موجود کدام است؟
روشن است که روندهای اجتماعی را نمیتوان نادیده گرفت. از جمله اگر سازمان ملل بجای دو نیمه کردن فلسطین این پیشنهاد را میپذیرفت که در فلسطین به الگوی لبنان یک دولت مشترک تشکیل شود و اعراب نیز این راه حل را میپذیرفتند، مشکل آوارگان فلسطین به وجود نمیآمد. از سوی دیگر اینک پس از ۷۰ سال، جمعیت ۶۰۰هزار نفری «آوارگان» به حدود پنج میلیون افزایش یافته است، بنابراین تقاضای بازگشت آنان با توجه به اینکه امروزه کل جمعیت اسرائیل ۷میلیون نفر (۵،۷ یهودی و ۱،۳ غیریهودی) است (فرضاً اگر آوارگان راضی به زندگی در اسرائیل باشند!) نه یک خواست معقول، بلکه تنها حربهای تبلیغی است. از سوی دیگر امنیت برای اسرائیل به عنوان کشوری که مجبور است از نیروی انسانی خود در راه پیشرفت اقتصادی استفاده کند، همواره از اهمیتی حیاتی برخوردار بوده است. از این رو نیز همواره از هر تدبیری برای تأمین صلح و امنیت استقبال کرده است.
چنانکه بلافاصله پس از «جنگ ۶ روزه» اعلام کرد که حاضر است در قبال قرارداد صلح (با کشورهایی که جنگ را به هدف نابودی اسرائیل شروع کردند!) از «مناطق اشغالی» عقبنشینی کند. این پیشنهاد سه ماه پس از جنگ در کنفرانس سران عرب در خارطوم با سه «نه» روبرو شد: نه به مذاکره، نه به صلح و نه به شناسائی اسرائیل! با این همه اسرائیل هنگامی که مصر حاضر شد در برابر پس گرفتن صحرای سینا قرارداد صلح ببندد (قرارداد اول کمپ دیوید) از آن استقبال کرد. اما فلسطینیها و کشورهای عرب نشان دادند که نه به خاطر حرکت به سوی صلح و همزیستی، بلکه تنها در جهت تبلیغی و تقویت موضع دشمنانه بر خواستههای خود پافشاری میکنند. این رفتار زمانی در برابر جهانیان افشا شد، که بیل کلینتون به سال ۲۰۰۰م. بستن «قرارداد کمپ دیوید دوم» را هدف قرار داد. با توافق طرف اسرائیلی همهی خواستههای رهبران فلسطینی در قرارداد تحقق مییافت: در مناطق غرب رود اردن و نوار غزه، کشور مستقل فلسطین، با شرق اروشلیم به عنوان پایتخت، تشکیل میشد. دو قسمت را جادهای به هم وصل میکرد و بخش بزرگی از «آوارگان» میتوانستند بازگردند… اینها امروزه برای فلسطینیها به صورت رؤیایی دستنیافتنی درآمده است، اما اگر با مخالفت عرفات روبرو نمیشد یک دهه پیش تحقق یافته بود. شکست مذاکرات برای کلینتون (که تحقق صلح را به هدف و آرزوی شخصی خود بدل ساخته بود) و حتی حاضر بود مرز میان دو کشور از میان «دیوار ندبه» و «مسجد الاقصی» بگذرد، بسیار تلخ بود. او گویا در پایان به عرفات گفت: «شما در چهارده روزی که اینجا بودید، به همه چیز فقط «نه» گفتید.» (۳)
*****
شما اگر این مطالب را میدانستید، از اینکه، چند روز پیش، دویست تن «با گرایش های مختلف فکری و سیاسی» در بیانیهای (۴) از «جنایات اسرائیل» ابراز انزجار کردند، حتما شگفتزده شدهاید!
با در نظر گرفتن مطالب بالا باید گفت که امضاکنندگان بیانیه، نه از گرایشهای مختلف، بلکه از گرایشی مشترک برخوردارند و آن پایبندی به ضدارزشهایی است که حکومت اسلامی را بر ایران حاکم کرده و تداوم آن را تضمین میکند. واداشتن جوانان به خشونت و دامن زدن به تشنج و برخوردهای «شهیدپرورانه»، در جهت مخالف منافع فلسطینیها است و بدین سبب همدردی با نتایج شوم چنین سیاستی همانا پشتیبانی از رهبران فاسدی است که بجای استفاده از امکانات مسالمتآمیز همواره به تدابیر شیطانی جدیدی متوسل میشوند.
محکوم کردن یکسویهی اسرائیل همانا تأیید سیاستهای ضدانسانی رهبران فلسطینی است که مسئولیت مستقیم و کامل بیچارگی مردم فلسطین بر عهدهی آنان است. آنان بجای کوشش مسئولانه برای تحقق راه حلهای سازنده، فرصتهای موجود را گام به گام از دست دادند و اگر ۷۰سال پیش ممکن بود که کشور فلسطین در سرزمینهایی به بزرگی اسرائیل تأسیس شود و ۱۵ سال پیش هنوز امکان داشت کشور مستقل فلسطین با اورشلیم شرقی به عنوان پایتخت تحقق یابد، آنان به شهوت قدرت، جوانان را به ترور و اعمال وحشیانه واداشتند و به «تجارت مرگ» ادامه دادند.
ما مردم ایران نیز با چنین سیاستهایی به نکبت امروزی دچار شدهایم، اما برای نوسازی کشور به صلح و دوستی نیاز داریم و دفاع از ضدارزشها را مخالف منافع ملی مییابیم. بدین سبب امضاکنندگان بیانیهی نامبرده میتوانند یقین داشته باشند که ایران آینده از آنان به نیکی یاد نخواهد کرد.
(۱) قطعنامهی ۱۸۱ سازمان ملل از «اعراب ساکن فلسطین» صحبت میکند، زیرا در آن زمان هنوز «هویت فلسطینی» وجود نداشت.
(۲) Karl Marx, Die Kriegserklärung – Zur Geschichte der orientalischen Frage, 1854
(۳) „You have been here fourteen days and said no to everything.“
Efraim Karsh: Arafat’s War. The Man and His Battle for Israeli Conquest. New York 2003, S. 171
(۴) http://kadivar.com/?p=16572
سپاس از این نوشار روشنگرانه، به ویژه آنکه روسیاهی و بی آبرویی رهبران فلسطینی را بیش از پیش نمایان میسازد.
۲
و در جائی دیگر در خاطرات خود مینویسد سرهنگ زیبایی در تعقیب من بود که برگشتم و شلیک کردم و دیدم صورتش غرق خون است و در جای دیگر برای کوبیدن رفقای خودش که نمک نشناس هستند مینویسد : در آلمان شرقی یک آپارتمان ۲ طبقه در اختیار من بود با یک اتومبیل بنز که در ان آپارتمان برای این دوستان پاسپورت جعلی تهیه میکردم که به کشورهای غربی بروند و….به عقیده خوانندگان در رژیم های آزاد آیا این کارها جرم محسوب نمیشود ؟ بعد نارحت هستند که بله شاه دیکتاتور بود و ما آزادیخواه . این خاطرات را هر ایرانی باید یکبار بخواند تا دوست و دشمن ایران را بشناسد .
۱
کاملا درست است مخالفین شاه نه تنها در گروه های جورج حبش , سازمان امل , و الفتح دوره میدیدند که در کشورهای کمونیستی سابق هم حضور داشتند هم رادیو های مختلف مثل رادیو توده ایها در پراگ جالب هست نورالدین کیانوری دبیر کل حزب توده در خاطرات خود که تنها به منظور سیاه نمودن پهلوی ها هست مینویسد : در سال ۱۳۵۴ لطفآ به تاریخ نوشته یکبار دیگر دقت کنید در سال ۱۳۵۴ به ما دستور رسید که رادیو را تعطیل کنیم و در فاز ورود به سرنگونی رژیم شاهنشاهی وارد شویم چرا که خبرهایی در جریان است . که این نشان میدهد ماموران ک گ ب از شروع دسیسه ها ۳ سال قبل از ان آگاه بودند.
ادامه نظر
حتمن کتاب آقای جیمی کارتر، رئیس جمهور اسبق آمریکا را خوانده اید، که در آن حکومت اسرائیل را آپارتاید نامید.
امیدوارم شما علیرغم گزارش های فراوان منایع بیطرف، همه کشته شدگان غیر نظامی نوار غزه را، سپر انسانی حکومت تلقی نکنید. این ادعا، برای محدوده ای با تراکم جمعیتی آن پنجهزار نفر در کیلومتر مربع بسیار ساده اندیشی است.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%84%D8%B3%D8%B7%DB%8C%D9%86
ادامه نظر
پس از جنگ شش روزه ژوئن ۱۹۶۷(خرداد ۱۳۴۶) همین سازمان ملل، بدون وتوی شورای امنیت آن، بازگشت بدون قید و شرط اسرائیل به مرزهای قبل از جنگ را تصویب کرد. پس از آن، بارها و بارها، از سوی همین سازمان ملل متحد، و بسیاری از کشورهای غربی، کشتار غیرنظامیان فلسطینی، محکوم شد. حتا در پاره ای موارد، عملکرد دولت اسرائیل، با مخالفت توسط تعدادی از مردم آن کشور، روبرو شد.
علیرغم به رسمیت شناختن دولت و کشور اسرائیل، توسط سازمان آزادی بخش فلسطین در اسلو در سال ۱۹۹۱، کماکان، شهرک سازی های اسرائیل ادامه داشته و پایانی بر آن متصور نیست.
سلام آقای فاضل غیبی
با نظر شما موافقم که تشکیل کشور اسرائیل به تصویب سازمان ملل متحد رسیده، و بنا بر این باید موجودیت آنرا به رسمیت شناخت.
اجازه دهید نظرم را فارغ از مداخله های دیگر کشورها در مسئله فیمابین اسرائیل و فلسطین بیان کنم.
شما به موجودیت کشور یهود در دو هزار سال پیش اشاره کرده، و وجود تاریخی منطقه فلسطین را، منکر شده اید. لطفن این سابقه را، در پیوند زیر (۱) مطالعه کنید
اگر قرار باشد سوابق تاریخی، حقی برای تشکیل کشوری باشد، دیگر سنگ روی سنگ بند نشده و این دور باطل، ادامه خواهد داشت. سوال میکنم: آیا شما حاضرید به سرخ پوستان قاره آمریکا، آزتک ها و یا اینکاها، اجازه تشکیل کشوری بدهید؟
آفرین به نویسنده این مقاله تاریخی و آموزنده . اینگونه مطالب را نویسندگان ما از بیم طرفداران دعوا جرات نوشتن نمیکنند . از نظر دهندگان مخالف این نوشته که معلوم است آبشخور اندیشه هایشان کجاست باید پرسید، ما را از اعراب بویژه اعراب فلسطینی تا به امروز چه سود مادی، معنوی و آبرویی جز زیان حاصل شده است ؟ میلیاردها دلار پول مان را خوردند و میخورند وصادراتشان به ایران هم فقط چریک بوده است . اسراییلی ها دستکم چهار تا بیمار ایرانی را درمان کرده اند در کشاورزی ایران آموزش داده اند فلسطینی ها چه؟ این مقاله هم که فقط از چگونگی تشکیل اسراییل گفته نه چیزدیگر
آقای فاضل غیبی با این نوشته سطحی ای که از شما خواندم به فاضل بودنتان شک کردم. شما به برخی از اطلاعات بسیار پیش پا افتاده درباره تاریخ و چگونگی تشکیل کشور اسرائیل اشاره کرده و انگار اسرار مکتومی را کشف کرده اید. آیا با این مطالب می خواهید مهر تایید بر کارهای دولت دست راستی اسرائیل بزنید؟ بسیاری از مخالفان رژیم اسرائیل خواهان نابودی این کشور نیستند بلکه با سیاست های نژادپرستانه دولت آن مخالفند. منصفانه ترین راه حل آنست که یهودیان و فلسطینیان هردو کشور خود را داشته باشند. جنایتکار فرقی نمی کند مسلمان یا یهودی یا بهایی یا مسیحی یا بیدین باشد. جنایت در هر حال محکوم است و نمی توان با این نوع نوشته ها برای جانیان آبرو خرید.
بروید لطفاً به فکر دهها هزار دختربچه، کودک، ایرانی باشید که زیر ۱۸ سالگی بیوه هستند.
بروید به فکر میلیونها ایرانی باشید که زیر خط فقر مطلق جان میدهند، وقتی ثروت مملکتشان صرف آبادانی سوریه و لبنان یا تروریستهای حماس میشود. خجالت بکشید.
شما که آنقدر فلسطینی دوست هستید، چرا نمیروید به همراه تروریستهای حماس بجنگید؟
من هم مانند شما متعجبم. ولی حدس میزنم که آن کامنت گذار گرامی از داخل کمپی در آلبانی مینویسد. ظاهرا مجاهدین شروع کردهاند که تاریخ را تماما تحریف کنند. یادشان هم رفته که تروریستها یشان در زمان شاه فقید در کشورهای عربی زیر نظر تروریستهای فلسطینی آموزش میدیدند. معلوم است که حالا به اسرائیل هم بد و بیراه میگویند. خودشان هم در عین حال میدانند که هیچکس در ایران آنها را نمیخواهد.
با سپاس از آقای غیبی،
در اینکه باصطلاح «فلسطینیان»، که حتی پس از بنیانگذاری اسرائیل حاضر نبودند خود را اینچنین بنامند، تنها به خرج جوامع بینالمللی زندگی و به آن عادت کردهاند، شکی نیست. تمامی تلاش این مردم، سنگاندازی در راه پیدا کردن یک راهحل برای پایان دادن به مشکلات منطقهای است (نگاه کنید به حماس). دشمنی جهان اسلام با تمدن و دمکراسی ربطی به «کشور اسرائیل» ندارد و این تنها یک بهانه برای مظلومنمایی است. ما این ریاکاری را در اسرائیلی نامیدن بهائیان هم میبینیم. تنها مردم عربی، که از یک زندگی انسانی بهرهمند هستند، همان «عربهای اسرائیلی» اند. دیگران در زیر یوغ اسلام به بردگی تن داداهاند.
۲
خمینی که به تبعید رفت در سراسر ایران شورش شد وای به حال اینکه کشته میشد . نشستن در پای کامپیوتر و فتوای دادن کاری بسیار آسانست اما اداره کشوری با مرزهای به گستردگی ایران و دشمنان گوناگون کار دیگریست . بهتر است نگاهی به قانون اساسی مشروطه بیاندازید که تصریح شده پادشاه کشور باید” رجل ” مسلمان شیعه اثنی عشری و حافظ دین شیعه باشد و البته شاید برخی متوجه نباشند که این قانون قبل از پهلوی ها نوشته شده و هر پادشاهی باید به ان سوگند یاد میکرده . و باز هم البته بهتر است این مطلب بالا را خواند و در مورد ان نظر نوشت
۱
متاسفانه هنوز هستند گروهی که حتا در نوشته ای در مورد اسراییل هم کینه خود را به پهلوی ها نشان دهد ” مماشات پهلوی دوم با ملاها ” ؟؟!! کمبود تاریخ خواندن خود را با این عبارات توجیه نکنیم انقلاب ایران بر شانه های نا آگاهی ما از تاریخ ,اسلامزدگی روشنفکران و چپ های ما و فریاد آنها که : آقا به اعتقادات مردم احترام بگذارید و عدم فهم یک رژیم ” سکولار ” حاکم بر ایران بود . در دوران پادشاهی پهلوی حتا یک قانون بله حتا یک قانون اسلامی به تصویب مجلس نرسید که این دلیل اصلی مخالفت ملایان با پهلوی ها بود .
جناب غیبی واقعا متاسفم. من حضرتعالی را منصف تر و اگاه تر از ان میدیدم که چنین یک جانبه به تشریح اوضاع بنشینید و درست و نادرست را به زینت مشتی آمار آنچنانی و خدا اند از کجا اورده ای بیاریید و از رافت خداگونه امثال ناتانیاهو دم زنید و مشتی مردم ستمکش و از وطن رانده را همچون جماعتی وحشی و حقن ناشناس بنمایانید. با غرور اذعان کرده اید که در جنگ های شش روزه، اسراییل در مقابل هر سرباز که در جنگ کشته شد، تونست ۲۶ سرباز عرب را بکشد. شاید برایتان گواراترهم باشداگر بدانید که این روزها، صدهاکودک وبزرک قلسطینی به به دست همین سربازان به خاک وخون کشیده میشوند بدون آنکه حتی خونی از دماغ یاران اسراییلی شما جاری شود. گفتنی بسیار است. بماند.
آقای غیبی متن کامل ولی کوتاهی بود. تمام مطالبی که به شکل پراکنده خوانده بودم شما بصورت مرتب نوشته اید. ممنون. از دو نوشته “افسون” خیلی خوشم آمد.
تصحیح : ۱۹۶۷. ببخشید…
تشابه بین ایران و اسرائیل شگفتی آور میباشد… ایران باید برگردد به قبل از ۱۹۷۹, و اسرائیل هم بازگردد به پیش از ۱۹۶۸…
به نظر بسیاری از مردم ، مماشات پهلوی دوم با ملاها باعث امدنشان به ایران شد . زمانی که در مسجد سپهسالار پای منبرشان می نشست و خمینی را به جای حصر ( اعدام پیشکش ) به تبعید و اب و هوا خوری میفرستاد ؟!
ادرس غلط ندهید لطفا جناب افسون خان !
جنایان میهن دوست و زنده ب. بهتر بود اول مقاله را میخواندند. این نوشتار راجع به سیاست اسرائیل نیست، راجع به پایه گذاری اسرائیل و رابطهاش با عربهای فلسطین است. از آن گذشته راجع به تاریک اندیشان ایرانی، با نام مستعار روشنفکران، که درد غزه و فلسطین برایشان بمراتب مهمتر است از گرسنگی و نابودی و بی ابندگی تقریبا تمام جمعیت ایران. نویسنده تاکید میکنند که دقیقا همین افکار باعث تداوم جاعش میشود.
در ضمن چپها و مجاهدین و باند بازرگان-سنجابی این آخوندها را اوردند، به اسرائیل چه؟
نگارش چنین مطالب جانبدارانه و غیرمنصفانه ای هیچ کمکی به تفاهم و صلح نمی کند. در تمام این مطلب، اعراب کینه جو و وحشی و اسرائیلی ها صلح طلب و خواهان دوستی معرفی شده اند. از خوانندگان میخواهم که این اسامی را در اینترنت جستجو کنند تا روی دیگر حقیقت آشکار شود: اشترن، ایرگون، دیر یاسین، کفر قاسم، قانا.
همینکه در مطلبی ادعا شود که در یک دعوا یکطرف باطل مطلق و دیگری حق مطلق است باید در صحت مطلب شک کرد. خوب است به صحبت های شهرک نشینان اسرائیلی در مورد وعده الهی و حق ازلی مالکیت یهودی ها بر این سرزمین گوش کنید تا بفهمید با کی طرف هستید (البته میتونید بگید ما طرف نیستیم، عربها طرفند. ولی همین هم کمک میکند که در داوری در مورد رفتار عربها کمی بیشتر انصاف به خرج دهید)
خیر جناب غیبی، بسیاری از این واقعیت ها را نمیدانستم.به این خاطر بسیار از این نوشتار فوقالعاده لذت بردم و سپاس گذارم. این دویست نفر هم معلوم الحال هستند که به قول شما گرایش مشترکشان «پایبندی به ضدارزشهایی است که حکومت اسلامی را بر ایران حاکم کرده و تداوم آن را تضمین میکند» ج ا که تمام پول ملت ایران را خرج امت اسلامی لبنان و فلسطین و سوریه میکنند.
امیدوارم که شما از لجن پراکنی محتمل این اسلامیست های هم غزه هم لبنان ناراحت نشوید و مقالات بیشتری در این مورد منتشر کنید. سربلند باشید.
مسئله کهنه اعراب با اسرائیل در واقع استخوان لای زخم گذاردن استعمار اروپایی بوده و نزدیک ۷۰ سال به بهانه فلسطین و گنده نمایی مشکل فلسطین تمامی منطقه خاور میانه را همیشه در یک حالت تنش نگاه داشته اند و به بهانه جماعت فلسطینی چه جنگها و چه غارتهایی که نکرده اند . در ایران هم اوصولا ما هیچگاه یک نیروی چپ مترقی نداشته ایم در واقع ریشه مذهبی چپهای ایران بسیار قویتر از خود روحانیت شیعه میباشد که نوعی یهود ستیزی که خودش را پشت شعار فلسطین پنهان کرده است .
از آنزمان که تازیان از میانرودان و شام بر سرزمین ایرانشهر تاختند و حکومت های ضحاک منش ساختند و دین ظلم و ستم را سرهم بندی کردند ، سرزمین ما از مرزهای غربی آزارها دید تا زمان تجاوزات عثمانی و بعد صدام حسین تکریتی و عراقی ها . هر زمان هم اروپایی ها در نواحی مدیترانه و آناتولی و بالکان با اعراب و عثمانی ها در نبرد بودند ایرانیان نفس راحتی کشیدند. متاسفانه تمامیت خواهی و ذهن به شدت تنگ نظر و خودحقیقت پندار ایدوولوژی های اعراب و عثمانی ها و میراث داران شان چاره ای برای انسان دوستان و مداراگران نمی گذارد جز نبرد دایم و تحت فشار گذاشتن این ضحاک سیرتان .زنده باد نبرد برای آزادی خاورمیانه از چنگ ضحاک صفتان و ضحاک پرستان
امان از دست ابراهیم یزدی که در تصویر پرچم فلسطین بر بازوی راستش افتاده است ؟!
ما مردم داخل کشور از بس در طی این چهل سال نام فلسطین و اسرائیل را از بلندگوهای رژیم شنیده ایم به این اسامی حساس شده و از شنیدنش حالت تهوع به ما دست میدهد !
حرف درستی زده است جناب میهندوست که هیچ عکس العمل و کمکی از طرف یهودی های مستقر در اسرائیل در کمک به شاه دیده و شنیده نشد . انها فقط به فکر منافع و موقعیت خود بوده و هستند …..
با درود
بود و نبود اسرائیل به هیچ عنوان به ما ایرانیان ربطی ندارد:
۱- اسرائیل همسایه ما نیست.
۲- هیچ نشانه ای از کمک اسرائیلی ها چه در دوران آشوب انقلاب و تنها گذاشتن شاه فقید با آنهمه ارادت ایشان به اسرائیل و از همه مهمتر چه اکنون که ملت نیاز به کمک برای دفع شر بزرگ دارد نیست.
۳- مشکلات اعراب و اسرائیل بهانه است برای ادمه وضعیت موجود خاورمیانه به همین وضع چون به نفع همه دولت های غیر دمکراتیک کشورهای منطقه است و……
IRANE AYANDEH HICH AZ IN AFRAD BE NIKI BALKE BE ZESHTI YAD KHAHAD NOMOOD!