روز یکشنبه ۱۰ ژوئن ۲۰۱۸ گزارشگر روزنامه معتبر سوییسی نویه زورشر تسایتونگ در گزارش مفصلی از تهران و مشهد کوشید تصویری چندبُعدی از اوجگیری نارضایتیها در ایران امروز به دست دهد. نارضایتیهایی که به نظر او میتواند به انقلابی شبیه بهمن ۱۳۵۷ منتهی شود، اما معلوم نیست که دموکراسی و آزادی به ارمغان بیاورد.
گزارش با این فرضیه آغاز میشود که «دونالد ترامپ تصمیم دارد با تحریمهای سخت تغییر رژیم در ایران را ناگزیر کند. زمان مناسب است، تمام کشور ملتهب است. با این همه، ممکن است عوامفریبهای تندرو از این شرایط سود ببرند».
ترجمهی متن کامل این گزارش را در ادامه میخوانید.
تبلیغات سیاسی جمهوری اسلامی در خیابآنهای تهران جریانی دائمی دارد. پرترههای رهبر انقلاب، عکسهای شهدا و تیرکهای بینهایت بلند با پرچمهای بزرگ همه جا به چشم میخورند. اما دکترین سیاسی هرچه جامعتر، باز هم به نظر میرسد کمتر راه به قلبهای مردم داشته باشد. یاسمین ۳۳ ساله میگوید: «دیگر امیدی وجود ندارد، این بدترین است».
مهاجرت، تنها گریزگاه
یاسمین و دوست همسال او غزل در سال ۲۰۰۹ به «جنبش سبز» باور داشتند. همراه با دهها هزار تن از همفکران خود در آن زمان دست به تظاهرات علیه پیروزی تقلبی رئیس جمهور محافظهکار وقت محمود احمدی نژاد زدند. اما این اعتراضها برآیندی نداشت. رئیس کشور فعلی، حسن روحانی اگرچه انعطافپذیرتر است، اما همانقدر بد: «ما نمیدانیم که او با ماست یا علیه ما!»
اما در هرحال یاسمین و دوستش اگر مانتویی تا بالای زانو بپوشند یا تکمههای خود را باز بگذارند دستگیر نمیشوند. آنها همچنین میتوانند در شبکههای اجتماعی مثل فیس بوک و تلگرام با همفکران خود بدون سانسور بحث کنند.
این آزادیهای کوچک میتوانند خوشحالکننده باشند، اما چشماندازی به روی دو زن مستقل و خودآگاه نمیگشایند. هردوی آنها دارای تحصیلات دانشگاهی هستند، با وجود سابقه کار طولانی ماهانه ۴۰۰ دلار درآمد دارند، همچنان با پدر و مادر خود زندگی میکنند، به حکم قانون روسری به سر دارند و هنوز مجرد ماندهاند. غزل که دوست پسرش را از پدر و مادرش پنهان میکند معتقد است: «اغلب تنها به این دلیل ازدواج میکنند که تنها زندگی کردن سخت است».
با این همه این دو زن جوان تمایلی به مقابله با سیستم ندارند. از یک سال و نیم پیش هر دو یک زبان اروپایی میآموزند. رویای بزرگ آنها زندگی در غرب است و آنان در این مورد تنها نیستند. غزل میگوید: «بیشتر دوستان بسیار با استعداد من به کانادا مهاجرت کردهاند».
این دو، به تازگی در یک اقامت کوتاه در استانبول دریافتهاند که آزادی چیست. بزرگترین آرزویی که آنها در این سفر برآورده کردند، بسیار کوچک بود: در حالی که باد در میان موهایشان میوزید و دستهایشان را توی جیب شلوارشان کرده بودند، در خیابانها راه رفتند، به یکدیگر نگاه کردند و پرسیدند: «واقعا میتونی باور کنی که ما داریم این کار رو میکنیم؟!»
اغلب دانشآموختگان و دانشجویان در تهران مثل غزال و یاسمین فکر میکنند. کسی که خواهان تغییر شتابناک است، کشور را ترک میکند. دست کم این میتواند یک دلیل مهم باشد برای اینکه چرا اعتراضهای آغاز سال جاری بازتاب بزرگی در تهران نداشت. شعار «مرگ بر دیکتاتور» در واقع در دانشگاه تهران نیز طنین افکند، اما تعداد تظاهرکنندگان چشمگیر نبود. در عرصه بینالمللی این تودههای مردم نبودند که تیترهای روزنامهها را تغذیه میکردند، بلکه زنان منفردی بودند که روسریهای خود را در چهارراهها به اعتراض در میآوردند.
غزل و یاسمین هم از تظاهرات دوری گزیدند. غزل توضیح میدهد: «این اعتراضها دلیل سیاسی نداشت، بلکه دارای دلایل اقتصادی بود، بدون رهبری روشن» اما پیش از همه او مشکوک است که رژیم خود به تظاهرات دامن زده باشد تا عناصر ناراضی را در جامعه شناسایی و خنثی کند.
بیاعتمادی چنان فراگیر و گسترده است که حتی شهروندان ناراضی با دیدگاههای منتقدان رژیم با سوء ظن برخورد میکنند. «رژیم بعد از سال ۲۰۰۹ یاد گرفت که چطور آدمها را کنترل کند». با توجه به احساس این قدرت، اعتراضهای اجتماعی برای غزال کاری بیثمر است. او در عین حال که دیگر هیچ باوری به رژیم ندارد، به تغییر آن نیز امیدوار نیست.
میراث سنگین احمدی نژاد
محمود صادقی نماینده مجلس نگاهی کاملا متفاوت دارد. این استاد حقوق ۵۶ ساله با موهای خاکستری و ریش پروفسوری کوتاه یکی از اصلاحطلبان جسور است. او بر این باور است که جمهوری اسلامی، برخلاف پادشاهیهای خلیج فارس، دارای انعطاف و قابل تغییر است. این رژیم، اگر اصول قانون اساسیاش رعایت شوند، میتواند بسیار آزادتر و دموکراتیکتر باشد.
صادقی در گفتگویی که در صحن مجلس با او دارم میگوید: «من به دوستان اصولگرای خودم همواره میگویم که من اصولگراتر از آنها هستم». اندکی پیش از آن او در صحن علنی مجلس در یک سخنرانی آتشین گفته: «وقتی ما فساد را پنهان میکنیم، آن را تشویق کردهایم».
یکی از مهمترین استدلالهای صادقی ماده ۹ قانون اساسی است. در این ماده به صراحت آمده است که آزادی نمیتواند به نام امنیت محدود شود. به گفته صادقی، این درسی است که ایرانیها از دوران حکومت شاه در پیش از انقلاب گرفتند. پادشاه مخالفان خود را به همدستی با قدرتهای بیگانه متهم میکرد تا آزادی آنها را محدود کند. ماده ۹ قانون اساسی پس از سقوط حکومت سلطنتی با این انگیزه تصویب شد که چنین چیزی تکرار نشود. اما با بیتوجهی به آن، اکنون در عمل همان روش در ایران تکرار میشود.
این تنها آزادی عقیده و مطبوعات نیست که به نام امنیت محدود شده است. صادقی با لحنی معترض میگوید: «حق انتخابات هم محدود میشود. نامزدها از فیلتر میگذرند. ما میخواهیم این را تغییر دهیم».
اما پرسش این است که مردم ایران تا کی مایلند منتظر تغییرات بمانند؟ ناآرامیهای آستانه سال نو میلادی دقیقا به این دلیل رژیم را نامطمئن کرد که این بار برخلاف همیشه نه از سوی طبقه متوسط پایتخت، بلکه از سوی جوانان لایههای تنگدست و فاقد امتیاز در حدود ۷۰ شهر در استانهای مختلف به راه افتاد، در واقع همان پیادهنظام انقلاب اسلامی.
توضیح این خشم دشوار نیست: روحانی برای رساندن تورم ۴۰ درصدی به ۱۰ درصد، از زمان ریاست جمهوری خود در سال ۲۰۱۳ از بودجه خدمات اجتماعی به شدت کاست. او همزمان نرخ انرژی و برق را بالا برد. او به خاطر کاهش شدید درآمدهای حاصل از صادرات نفت مجبور به این کار شد. این درآمد که در سال ۲۰۱۱ به ۹۵ میلیارد دلار رسیده بود، اکنون به ۴۸ میلیارد دلار کاهش یافته است. با اینکه تولید نفت پس از توافق هستهای به سطح پیش از تحریمها بازگشت، اما درآمد نفتی به دلیل کاهش شدید بهای نفت باز هم کم است.
حامل اصلی رنج ناشی از کاهش درآمد نفتی بیش از همه خانوادههای مناطق روستایی و شهرهای کوچکاند. برخلاف تهران، بودجه آنها در سالهای گذشته به نحو محسوسی کاهش یافته است. میراث سنگین احمدی نژاد هم به این افزوده میشود. او به ستونهای قدرت سیاسی خود بنیادهای مذهبی، سپاه پاسداران و بسیج اجازه داد موسسات مالی خارج از کنترلی ایجاد کنند که به مشتریان خود سودهای کلانی وعده داده و پرداختند. اکنون در این شرایط دشوار اقتصادی، آنها یکی پس از دیگری فرو میریزند. احتمالا صدها هزار سپردهگذار دارایی خود را از دست دادهاند. منابع تغذیه اعتراضهای خونین اینها هستند: بار مالی دولت عوامفریب پیشین، سیاست صرفهجویی روحانی، اما همچنین شکست رویاهای رشد در نتیجه داغ شدن مناقشه اتمی. ۲۰ کشته و ۵ هزار بازداشتی حاصل این اعتراضها در ژانویه و فوریه ۲۰۱۸ بودند.
محمود صادقی هم مثل برخی دیگر معتقد است که این اعتراضها ناگهانی نبودهاند، بلکه از سوی مخالفان بنیادگرای روحانی تحریک شده اند. این واقعیت که اعتراضها روز ۲۸ دسامبر در دومین شهر بزرگ ایران، مشهد، مهمترین پایگاه سنتی محافظهکاران در شمال شرقی ایران آغاز شد، این دیدگاه را تقویت میکند. اما صادقی در این اعتراضها نکات مثبتی هم میبیند: «از دید یک اصلاحطلب این اعتراضها یک شانس هستند. برای نخستین بار اصولگرایان هم پذیرفتند که مردم حق دارند نارضایتی خود را با تظاهرات بیان کنند. این یک پیشرفت است.»
زمین تغذیه عوامپسندها
این تصادفی نیست که از قضا یک تندروی ضدغرب مثل احمدی نژاد حالا به بازگشت سیاسی خود امیدوار شده است. او که اعتراضات ضد انتخاب مجدد خود در سال ۲۰۰۹ خود را به وسیله سپاه پاسداران با سرکوب خونین خاموش کرد، بعدا با «رهبر معظم» درگیر شد و در سال ۲۰۱۷ اجازه نامزد شدن نیافت؛ در ماه فوریه وی در ارتباط با اعتراضات یک نامه سرگشاده به خامنه ای نوشت. در این نامه او خواستار انتخابات فوری ریاست جمهوری و مجلس شد. شورای نگهبان، از نظر او دیگر نباید اجازه فیلتر کردن نامزدها را داشته باشد «تا مردم بتوانند با آزادی انتخاب کنند».
پایه سیاسی احمدی نژاد همواره روستاییان، قشرهای تنگدست و محافظهکار بودهاند. در دوران افزایش بهای نفت، این رئیس جمهور عوامپسند موکلان خود را با یک یارانه اندک اما بدون قید و شرط راضی کرد. همینها هستند که اکنون به ویژه از سیاست صرفهجویی تهران به خشم آمدهاند.
شهروندی به نام عدلان روحانی را متهم میکند که «همه چیز را خراب کرد». این مرد ۴۴ ساله چند ماه پیش در مشهد یک تعمیرگاه موتورسیکلت راهاندازی کرد، اما حالا مجبور است آن را ببندد. او مشتری ندارد و قادر به پرداخت اجازه و هزینه بنزین اتومبیل خود نیست. عدلان شکوه میکند: «ایرانیها دو بار در روز برنج میخورند. اما قیمت برنج در دو سال گذشته چهار برابر شده است.»
عدلان میگوید: «دوران احمدی نژاد خیلی بهتر بود. او به فقرا فکر میکرد». در دوران احمدی نژاد، برای روستا و خانواده او آب و برق تامین شد و همه خانوادهاش با کمکهای اجتماعی زندگی میکردند. اما او میگوید که حالا همه چیز بدتر شده است. چون بسیاری از مردان جوان نمیتوانند هزینه ازدواج را بپردازند، با بیوههای مسنتر رابطه برقرار میکنند. در مقابل زنان جوان هم با مردان خیلی پیرتر از خود ازدواج میکنند. علاوه بر این خیلی از جوانان به مواد مخدر پناه میبرند و تنفروشی گسترش مییابد: «خیلی از تنفروشان شوهر دارند و بدون اطلاع شوهرشان این کار را میکنند».
عدلان اعتراف میکند که در گذشته خود معتاد بوده و به خاطر خرید و فروش مواد مخدر مدت زیادی به زندان افتاده است، با این همه به شوخی میگوید که شاید بار دیگر به سراغ این کار برود.
داریوش هم معتقد است که دوران احمدی نژاد بهتر بود و روحانی را «وحشتناک» میخواند. او که ۲۵ ساله است و به عنوان مهندس در شرکت گاز کار میکند، چون از حقوق کافی برخوردار نیست، در اوقات فراغت خود با یک موتور قراضه در خیابانهای مشهد میچرخد و میکوشد حیوانات عروسکی بفروشد.
داریوش میگوید: «بیعدالتی و فساد شدیدی وجود دارد. شغل خوب را کسی که شایسته آن باشد دریافت نمیکند، بلکه به آنهایی میرسد که ارتباطات خوبی دارند». داریوش ضمن شکوه از این اوضاع، با انگشت آسمان را نشان میدهد: «آنجا، آن بالاییها خیلی پول دزدیدهاند».
داریوش هم مثل بسیاری از مردان جوان ایرانی دوست دارد ازدواج کند، اما درآمد او برای این کار کافی نیست: «اگر اوضاع تغییر نکند، مردم کاری خواهند کرد. انقلابی مثل سال ۱۳۵۷».
اما اینکه سرنگونی رژیم کنونی به آزادی و دموکراسی برسد نیز روشن نیست. خرابی اوضاع اجتماعی و سرخوردگی پس از شکست توافق هستهای، زمین تغذیه ایدهآل برای عوامفریبان است. لحن تهاجمی واشنگتن باعث میشود هشدارهای تندروها در مورد تهدیدهای خارجی دوباره بسیار واقعگرایانه به نظر برسد.
اصلاحطلبانی مثل صادقی به سختی میتوانند گوش شنوایی پیدا کنند به ویژه وقتی در این مورد حرف میزنند که «آزادی نباید به نام امنیت محدود شود».
در اعتراضهای آستانه سال نو میلادی، دیماه ۹۶، خشم مردم همچنین متوجه ماجراجوییهای نظامی پرهزینه رژیم بود. تظاهرکنندگان آرزومند مرگ خامنه ای بودند و فریاد میزدند: «سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن». اما این تنها تندروها نیستند که پشتیبانی از حزبالله در لبنان، شورشیان حوثی در یمن و رژیم اسد در سوریه را «برنامهای دفاعی» تلقی میکنند. طرفداران این مداخله به خاطر افزایش فشار خارجی حالا بار دیگر پشتیبان پیدا میکنند.
در ا ین میان، غزل و دوستش یاسمین بر این باور هستند که جنگهای نیابتی در خدمت امنیت نیستند: «دیکتاتورها نیاز به دشمن دارند تا بر سر قدرت بمانند».
بدون شبح هراسانگیز خارجی، هیچکس به تظاهرات طرفداری از رژیم نخواهد رفت. به این دلیل نیروهای مدافع رژیم در تهران میتوانند خوشحال باشند زیرا ظاهرا ترامپ یک شبح هولناک ایدهآل است.
*منبع: نویه زورشرتسایتونگ (سوییس)
*نویسنده: کریستف ورنر
*مترجم: جواد طالعی
مقاله فوق راگویایکی از تحلیلگرهای صدا سیمای ج ا نوشته یا ترجمه کرده .ما در ایران هرروز از این حرفها آنقدر شنیدیم که از جملاتشن بخوبی می فهمیم در راستای کدام پروژه شستشوی مغزی ولایت معاشان است این مقاله یا هرچه که هست . یک قصه تاریخ گذشته است . ما میدانیم چه میخواهیم و اگر فعلا در حال مدارا هستیم . فرصت کوتاهیست که به فعالان سکولار دمکرات خارج نشین داده شده تا بلکه خودی نشان دهند و دست از سهم خواهی و انتقام طلبی های خود برداشته و دور یک میز درپی آنچه که باید فقط (براندازی)به اتحادی ارزشمند برسند .بلکه بتوانند اعتماد همه مردم داخل را جلب کننددر غیر اینصورت مثل دو جناح خائن به ملت از آنها هم عبور کرده و خود بزودی فکری بحال خود خواهیم کرد
گزارشتان نه جامع بود فقط یک قشر کوچک جامعه را شامل میشد درد اصلی مردم بی کفایتی و عدم دلسوزی مسئولین برای ایران هست مردم ایران در فقر و بیکاری دست و پا میزنند ضمنا همین برجام هیچ نقطه مثبتی نداشت آمریکا یک جانبه از آن خارج شد ایران هیچ مستمسکی در دست ندارد که از حقوق ملی دفاع کند این حکومت مذاکره اش هم صدمه زننده هست چون هدفش از مذاکره حفظ امپراطوری شیعه خود در منطقه است نه حفظ منافع ملی ایران.
مقاله مطالب صحیح را بیان کرده اما کاملا دید منفی ایجاد می کند.
مجلس عوام کانادا روز سه شنبه ۲۲ خردادماه طرح توقف کلیه مذاکرات با ایران برای از سرگیری روابط دیپلماتیک را تصویب کرد. طبق این مصوبه، همچنین سپاه پاسداران ایران در «فهرست گروههای تروریستی» قرار میگیرد.
این طرح به پیشنهاد گارنت گینویس، نماینده محافظه کار، در مجلس عوام کانادا مطرح شد.
به هنگام رای گیری که به صورت قیام انجام شد، ابتدا نمایندگان محافظهکار به عنوان حمایت از این طرح قیام کردند.
گزارش ها حاکی است که جاستین ترودو، نخست وزیر کانادا، نخستین کسی بوده که از جناح لیبرال به عنوان موافق با این طرح قیام کرد.
جالب اینجاست نویسنده محترم هم یک جورایی داره بدون روسری بودن رو داشتن آزادی بخورد خواننده میده… ایشون فراموش کرده که خانوم ایرانی صد سال پیش این ابتدایی ترین آزادی رو بدست آورده بود… ایشون میتونست به آن دو بانو بفرمایید بجای فرار میتوان ماند و مبارزه کرد. آنهم نه با از سر برداشتن روسری بلکه با راه انداختن کمپینهای مختلف میشود با مبارزه منفی آخوند رو به عقب نشینی وادار کرد. فرار به غرب و شستن ظرف در رستوران فقط به عشق باد پیچیدن در زلف دقیقا همان چیزی است که این پلشتها میخواهند….
متاسفانه اپوزیسیون هم در بن بست شدید است .
شنیده شده که جمعی از طرفداران پادشاهی و گروه های قومی در واشنگتن جلسه داشته و توسط سخنرانان کنگره ملیت های ایران فدرال در مورد تجزیه ایران سخنرانی کرده اند و البته این هم بیان شده که سخنان تجزیه طلبانه با مخالفت شدید اکثر حضار نیمه کاره مانده است ؟!
سلطنت طلبان بجای اتحاد با مجاهدین و ملیون و ایران دوستان و گروه های دارای توان و قدرت و نفرات با یک مشت افراد وطن فروش عوضی خود فروخته هم کاسه میگردند ؟ برایتان متاسفیم …
لعنتی های تجزیه طلب ، به کوری چشمتان اتحاد اقوام ایرانی در بین همه مردمان منطقه خاورمیانه و جهان زبان زد است و این ارزو را با مرگتان به گور خواهید برد .
این سویسیها دنبال فروش برندها لکچری هستند در ایران تحت اشغال آخوند چطور ناپرهیزی کردند از این حرفا زدند که هیچوقت برایشان مهم نبوده که مردم ایران دمکراسی ندارند.
Die Europäische medien insbesondere deutschland, schweiz und östreich, sind korrupt..