سوزانه شروتر استاد رشته قومشناسی انستیتو گوته در فرانکفورت است. او در سال ۲۰۱۴ «مرکز پژوهشی اسلام در جهان» را بنیاد نهاد و از همان زمان مدیریت آن را به عهده دارد. پروفسور شروتردر پژوهشهای خود بیش از هر چیز به افراطگرایی اسلامی، فرار و همپیوستگی (انتگراسیون) و همچنین جنبش اسلامی زنان و فمینیسم میپردازد. او تا کنون کتابهای متعددی منتشر کرده که «تنش میان هنجارها در جوامع کثرتگرا» تازهترین آنهاست. او در دیدگاههای انتقادی خود درباره مهاجران و سیاست پناهندگی آلمان تقریبا تنهاست.
در گفتگویی که روزنامه معتبر سوییسی «نویه زورشر تسایتونگ» با این پژوهشگر انجام داده وی درباره انتقاد از سوی چپگرایان و نفوذ انجمنها و جوامع اسلامی در آلمان سخن میگوید.
-خانم شروتر، مهاجرت پناهجویان چه تاثیری بر موقعیت اجتماعی زنان دارد؟
-امنیت زنان در فضای عمومی و کوچه و خیابان بدتر شده است. نه همه، اما برخی از مردان جوان مهاجر خود را به رعایت مصونیت بدنی زنان و دخترن موظف نمیدانند. این مردان از فرهنگهای پدرسالارانه میآیند و بعضی از آنها با کوچکترین تنش تا مرحله قتل به خشونت متوسل میشوند. به این دلیل ترس در فضای عمومی افزایش یافته و این وضعیت را باید به سرعت تغییر داد.
-شما میگویید برای روشنفکران صحبت کردن پیرامون تصویری که این مهاجران از زن دارند، خطرناک است.
-از زمانی که من آشکارا درباره این موضوع صحبت میکنم، به نژادپرستی متهم میشوم. البته اظهارات من نه از سوی همکاران متخصص خودم، بلکه از سوی چپگرایان مورد انتقاد قرار میگیرد. با اینکه من در استدلالهایم تفاوتها را در نظر میگیرم، همیشه نیمی از جملههایم استخراج میشوند که به وسیله آنها میخواهند مرا به حزب راستگرای «آلترناتیو برای آلمان» (AFD) بچسبانند. به این طریق، نفرتی باورنکردنی ایجاد میشود که مرا بطور جدی به وحشت میاندازد. این معمولی نیست که یک برخورد انتقادی را در چنین ابعادی از اعتبار بیاندازند.
-شما به عنوان نمونه میگویید که بعضی از مهاجران زن مسلمان کمارزشتر ارزیابی میشوند، به ویژه وقتی که بخواهند آزادانه درباره پوشش و همچنین زندگی خود تصمیم بگیرند.
-این در واقع تنها بخش کوچکی از مسلمانان مهاجر را در بر میگیرد؛ اما از آنجا که این گروه زنان را کمارزش میداند پس نتیجه میگیرد که اجازه دارد با آنها خشونتآمیز برخورد کند. این برخورد در زادگاههای برخی پناهجویان قانونی [و شرعی] است. در سی سال گذشته در برخی کشورهای اسلامی قوانینی تصویب شدهاند که همه آنها بر زنان فشار میآورند. به عنوان مثال در اندونزی زنان مجبورند طوری لباس بپوشند که مردان هنگام دیدن آنها تحریک جنسی نشوند. این موضوع قابل تفسیر است و در برخی مناطق به حجاب منتهی میشود. اما بدتر اینکه گناه تعرضهای جنسی نیز به گردن خود زنان میافتد! زیرا در مواردی که تردید وجود دارد میتوان مدعی شد که آنها «بدحجاب» بودهاند! این طرز تفکر در میان مهاجران در آلمان نیز وجود دارد. این برای همه روشن است، اما در آلمان تکذیب یا نسبی کردن این روند رو به رشد است. پیش از همه چپگرایان چنان برخورد میکنند که انگار چنین مشکلاتی اصلا وجود ندارد! آنها فکر میکنند پرداختن به این مشکلات سبب میشود بازی به دست احزاب راستگرا مانند حزب «آلترناتیو برای آلمان» بیافتد. این نگرانی تا حدودی قابل درک است، اما اگر واقعیت انکار شود، بازی خیلی بیشتر به دست راستگرایان میافتد! زیرا همه این اطلاعات خواه ناخواه در دسترس همگان هست و نمیشود آنها را انکار کرد.
-تعرض گروهی مهاجران به زنان در شب سال نو ۲۰۱۵ در کلن به عنوان یک نمونه از سوی برخی فمینیستها نسبی ارزیابی شد.
-در آن زمان فمینیستها آنچه را زنان از سر گذرانده بودند خنثی کردند و نخواستند آن را باور کنند. آنها مدعی شدند که تعداد قربانیان در نهایت خیلی کمتر است و مزاحمتهای جنسی در واقع در هر جشن مردمی وجود دارد. تا آن زمان من خودم چنان چیزی را هرگز تجربه نکرده بودم. آن ماجرا خارج از تصور بود. طبیعی است که در بعضی جشنهای مردمی تعرضهای جنسی هم وجود دارد، اما هرگز در ابعاد شب سال نو ۲۰۱۵ در کلن وجود نداشته است.
-شما مردان پناهجو را به دو گروه تقسیم میکنید: گروهی که خودش را هماهنگ میکند و گروه دیگری که از پیوستن به جامعه میزبان [انتگراسیون] خودداری میکند. شما ادعا میکنید که در چشم دومین گروه، زنان کالاهای جنسی هستند که با آنها همه کاری میتوان کرد. این دیدگاه خیلی تند به نظر میرسد.
-در شبکههای اجتماعی همواره زنانی با من تماس میگیرند که [تجارب خود را] به صورت دقیق برایم تشریح میکنند.
-واکنش زنان باید چگونه باشد؟
-این پرسش درست نیست. باید پرسید: جامعه و سیاست چگونه در برابر این پدیده واکنش نشان میدهند؟ اما ما متاسفانه هنوز به این نکته نرسیدهایم. زیرا بحث همواره به سمت این پرسش میچرخد که آیا اصولا چنین مشکلی وجود دارد؟! وقتی انسانها میخواهند از فرهنگهای مردسالار مهاجرت کنند، باید به تواناییهای خود در زمینهی قبول نُرمهای جامعهی میزبان بیاندیشند. اگر آنها میخواهند اینجا زندگی کنند، باید آماده باشند قواعد و ارزشهای ما را بپذیرند.
-از دیدگاه قومشناسی تفاوتهای بزرگ میان فرهنگ متاثر از اروپای مرکزی و فرهنگ متاثر از اسلام کدامند؟
-در اینجا دو نکته مهم وجود دارد: یکی مسائل مربوط به جنسیت و دیگری موضوع فردیّت. موضوعهای مربوط به جنسیت در هر فرهنگی به شدت حساس است و به سرعت به عنصر آتشزنه تبدیل میشود. یک تفاوت بزرگ دیگر هم مناسبات فرد با جمع است. در خارج از اروپا فرهنگهای زیادی وجود دارند که در آنها جمع اهمیت بسیار زیادی دارد. این، شامل فرهنگهای مهاجران در اروپا نیز هست.
-این تفاوتهای فرهنگی چه تاثیری بر توانایی پیوستن فرد مهاجر به جامعهی میزبان دارند؟
-معمولا وضعیت درسی گروههای مسلمان در مدارس ضعیفتر از دیگران است. جذب شدن به بازار کار برای آنها دشوار است. آدم از خودش میپرسد: دلیل این امر چیست؟ بعضی بطور آشکار با دین ارتباط دارد: یک اسلام بنیادگرایانه میتواند به صورت هدفمند برای تحریک جوانان علیه فرهنگ ما مورد استفاده قرار گیرد. این هویت اسلامی در آلمان هم گسترش یافته و با هویت راست افراطی موقعیت موازی یافته است. هویت اسلامی به شدت مخالف پیوستن مهاجران به جامعهی میزبان است و آگاهانه مرز خود را از جامعه جدا میکند. اما اکثریت مسلمانان در آلمان مسلمان هویتی نیستند، بلکه مسلمانان فرهنگی محسوب میشوند که دین را یک مسئله خصوصی میدانند…
-… برخی مسلمانان مهاجر سعی میکنند نفوذ اجتماعی کسب کنند…
– به ویژه مسلمانانی که در انجمنهای و جمعیتهای اسلامی سازماندهی شدهاند به صورت آشکار خواستار حقوق ویژه هستند. آنها یک درک مذهبی تمامیتخواهانه دارند، زیرا برای آنها دین از همه چیز برتر است. این [حق ویژه] با روسری معلم در مدرسه آغاز میشود و تا ایجاد نمازخانه در دانشگاه یا انجام ندادن امتحان در ماه رمضان ادامه مییابد. دلیلی که برای همه این خواستها مطرح میشود، افزایش مسلمانان در میان جمعیت آلمان است.
-بسیاری از پناهجویان در آلمان را مردان زیر ۳۰ ساله تشکیل میدهند. اغلب گفته میشود که مردان جوان در همه جا تهاجمیتر و بزهکارتر از میانگین سنی جامعه هستند. این استدلال، مشکل را بیش از تاثیرات فرهنگی در افزایش عمومی کشش به سوی خشونت میبیند.
-این هر دو به هم میرسند. طبیعی است که مردان جوان زودتر به خشونت متوسل میشوند. وقتی که آنها به اینجا میآیند، دوست دختری پیدا نمیکنند و چشمانداز بدی برای ماندن دارند، کشش به خشونت در میان آنها افزایش مییابد یا یکباره آشکار میشود. برآیند این وضعیت یک فاکتور عصبی، هم برای پناهجویان و هم برای مردم ما است. اگرچه همه اینها تنها به گروه اندکی از پناهجویان بر میگردد، ولی با این همه آنها آنقدر زیاد هستند که تقریبا همیشه ناآرامیایجاد کنند. چنین است که معمولا در جشنهای خیابانی و یا استخرها تعرض جنسی نسبت به زنان و دختران دیده میشود. این تعرضها در گروههای بزرگ صورت میگیرد و این نکته تازگی دارد. مردان بومی، معمولا مرتکب این اعمال نمیشوند.
-سیاست و جامعه باید با چنین مهاجرانی چه برخوردی داشته باشند؟
-باید آنها را تحت کنترل داشت. اگر کیفیت دورههای آموزش پیوستن آنها به جامعه میزبان [انتگراسیون] ضعیف است، باید آنها را اصلاح کرد. اگر افراد به این دورههای آموزشی برای آشنایی با فرهنگ و حقوق جامعهی ما نمیروند، باید تحریم شوند. مهاجرانی که مرتکب جرم شدهاند و چشمانداز ماندن در آلمان ندارند، باید بدون اتلاف وقت به کشوری که از آن آمدهاند بازگردانده شوند. تکرار وقایعی مثل قتل یک دختر ۱۴ ساله در ماینز فضا را علیه همه مهاجران مسموم میکند. برای خراب کردن شهرت یک گروه کامل، تنها چند خلافکار کافی است.
*منبع: نویه زورشر تسایتونگ
*گزارشگر: یوناس هِرمان
*ترجمه و تنظیم: جواد طالعی
حضور تحمیلی مهاجران مسلمان در اروپا که از یکسو با عجز و التماس و دروغ وارد این کشورها می شود و کوتاه زمانی پس از اقامت دست به رفتارهای ناشایست می زنند اروپائیان را نسبت به رفتارهای انسانی شان در قبال پناهجویان مردد ساخته است. واقعیت آن است که نگاه تصاحبگرانه و شهوتزده بسیاری از اهالی خاورمیانه و شمال آفریقا نسبت به زنان و رفتارهای حاکی از قلدری و گردنکشی در مناسبات اجتماعی که در چند سال گذشته به وفور از آنان سرزده به رشد راستگرایی افراطی منجر گشته و این امر ثبات اروپا را تهدید می کند. بیشتر این مهاجران باید به زودی به کشورشان بازگردانده شوند وگرنه اروپا به سوی راست افراطی عقبگرد خواهد کرد.
بجای زنجموره و چس ناله های بشردوستانه،بیاییم قدری با خویشتن خویش رو راست باشیم.چرا این جوانان با این همه امید و آرزو و انرژی جوانی علیرغم همه مصایب و حوادث پیش روی مهاجرت، دست در دست هم نمی نهند و ریشه ظلم را بر نمی کنند!…طرف چنان جسارت دارد که ضمن تجاوز، قربانی خویش را سلاخی میکند اما حاضر نیست در مملکت خویش دوشادوش هموطنانش دست به یک نافرمانی مدنی بزند.پس سزاواریم که تحقیر گردیم وفریفته گربه رقصانی غرب باشیم.فرقی نمی کند افغان باشیم یا ایرانی یا پاکستانی و…
عزیز ناشناس، انتخاب بین درد و درد کشیده کاری است نه چندان آسان, چرا افغانی در آلمان ،من دور از وطن در اینجا؟ صدای ناله ها و ضجه های بچه های جدا از مادر را در اردوگاههای شرم آور ترامپ شنیده ای؟ تا دنیا را جا نورانی مثل او و خامنه ای اداره میکنند. همه زخمی به هر طرف که نگاه کنی ،همه جا !
به پیمان جهانبین/ جناب جهانبین، لطفا وضعیت افعانها در آلمان را اصلا با ایران مقایسه نفرمایید! متاسفانه برخی پناهجویان افغان در این کشور خیلی خلاف میکنند. در همین ماههای اخیر چندین پرونده جرم و جنایت در این رابطه وجود داشته. زندانهای آلمان و مجازاتها هم اصلا با جمهوری عسلامی قابل مقایسه نیستند. وضعیت این افراد که مرتکب جنایت و تجاوز میشوند حتی در زندانهای آلمان بهتر از زندگیشان در کشور خودشان است وگرنه از افعانستان فرار نمیکردند!
ارتکاب جرم و جنایت معدودی مهاجر مسلمان انکار ناپذیر است ولی در کشور آلمان ،با نزدیک به هشتاد و پنج میلیون جمعیت ،کسی میگوید چند جانی و قاتل مسلمان در بند و زندان هستند ؟ آیا هیچکس حتی یک برگ از کتاب غم انگیز زندگی آنها را خوانده است؟ این مصیبت درد آور عدم اعتماد و امداد و توجه به پناهندگان آواره ،مخصوصا در روزهایی که دروغگوئی سیاه قلب در کاخ سفید آمریکا ست، موضوع و خبر بزرگ روز است و رفتار حکومت اسلامی ایران با پناهندگان اواره افغان ،نمونه شرم آور دیگری است که ما خود سالهاست شاهد هستیم. دنیای غم انگیز ی است ،بی رحم و کور و بی انصاف! خیلی غم انگیز.
بچه های با شرف کیهان افشاگری اتنا فرقدانی را در مورد زینب طاهری وکیل محمد ثلاث که در صفحه فیسبوکش و امدنیوز بازتاب داشته در یک مقاله پر و بال دهید. تمام خبرگزاری ها و نیوز های زیر چتر رفسنجانی و چپ ها سکوت کرده اند.
شاهزاده رضا پهلوی من یک جمهوری خواه هستم .
این به معنی این است که نظام پادشاهی در اینده ایران منتفی میباشد ؟
اگر اینگونه نیست پس معنی این گفته که به بیان ان در دفعات هم اصرار دارد چه معنی دارد ؟
ضمنا کاسه داغتر از اش ها زیاد ناراحت نشوند !!!