محمدرضا شجریان استاد آواز کلاسیک ایران بعد از حوادث انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ نامش وارد فهرست سیاه جمهوری اسلامی شد. چرا؟ برای اینکه خیزش مردم و اعتراضات ناراضیان را فتنه نخوانده بود.
در این سالها دستگاههای امنیتی از هیچ کاری برای جلوگیری از کنسرتهای او فروگذار نکردهاند. دو سال پیش هنگامی که وی از سفر خارج به ایران باز میگشت، در فرودگاه تهران دفتر امنیتی سپاه او را احضار و مدتی طولانی از او بازجویی کرد. تنها به قصد کوچک شمردن و شکستن ابهت اسطوره آواز ایران.
در آن جلسه به او گفته شد خیال نکن چون محمدرضا شجریان هستی میتوانی نظام را قبول نداشته باشی. ما تمامی گفتار و حرکات تو را رصد میکنیم. در حقیقت حرفهایی که در آن روز به او گفته شد به قصد شکستن حرمت وی و لطمه زدن به محبوبیت استاد در بین مردم به ویژه دوستداران بیشمار صدای او بود. آن هم هنگام ورود به کشور در حالی که میتوانستند روزهای بعد او را به مراکز امنیتی احضار کنند. چشم و گوش مردم ایران این روزها خیلی بازتر از مسئولان حکومتی است که سعی دارند درهای دنیای پیشرفته را بر روی مردم ببندند و چون از وجود ماهواره و اینترنت در خانهها هراس دارند به بهانه اشاعه گناه با آن مخالفت میکنند. اما وقتی ایرانیها شاهدند که زیر پای تروریستهای اعزامی به خارج برای حذف مخالفان رژیم وقتی بعد از سالها از زندانهای اروپا آزاد شده و به ایران باز میگردند فرش قرمز پهن میکنند، و قشقاوی معاون وزارت خارجه همراه با قائم مقام شورایعالی امنیت ملی به استقبال قاتلین شاپور بختیار و شرفکندی میروند.
حسین شریعتمداری مدیر کیهان تهران که همکاری بسیار نزدیک با بخش امنیتی سپاه پاسداران دارد تنها به خاطر آنکه شجریان ادعای فتنه بودن رویدادهای سال ۸۸ را رد میکند همان طور که روش این روزنامه است به او نسبتهای زشت و ناروا داد.
شریعتمداری در پیروی از دستور رهبر رژیم درباره وقایع سال ۸۸ و مخالفان واژه فتنه نوشت: کسانی را که با ما نیستند ابتدا باید زیر پا له کرد، بعد دستشان را گرفت و از زمین بلندشان نمود و زیرگوششان گفت: از این پس فقط میتوانید وجود داشته باشید اما از زندگی خبری نیست. دستگاههای امنیتی در این سالها بارها به بهانههای مغرضانه و از سر لجبازی از برگزاری کنسرتهای شجریان جلوگیری کردهاند. بنا بر این فعلاً او تنها میتواند برای ایرانیان و ایراندوستان مقیم خارج بخواند چون هنوز ممنوعالخروج نشده است. استاد در هر کجای دنیا که میخواند سالنهای بزرگ از دوستداران صدایش لبریز میشوند و نکته قابل ذکر اینکه با وجود تمامی این نمکنشناسی و تصفیه حسابهای کثیف، شجریان تا کنون ذرهای از مواضع خود عقب ننشسته است. البته تاوان آن را نیز به همراه هنردوستان همیشه در صحنه پرداخته است و جالبتر اینکه در تمامی ۳۶ سال گذشته استاد هرگز کراوات خود را باز نکرده و همیشه خوش سر و ظاهر بوده و شق و رق راه میرود و با اعتماد به نفس صحبت میکند.
در رژیم جمهوری اسلامی به خصوص پس از روی کار آمدن علی خامنهای نیروهای امنیتی همیشه خصم جان چهرههای مشهور و بانفوذ مخالف روشهای استالینی جانشین آیتالله خمینی بودهاند. چهرههایی که میتوانند بر طرفداران خود اثرگذار باشند مانند سیاستمداران، هنرمندان و ورزشکاران از جمله محمد خاتمی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی و دیگر رهبران احزاب منحله میانه رو و اصلاح طلب یا ناصر حجازی دروازه بان فقید تیم ملی ایران و یا محمدرضا شجریان آوازخوان شهیر و محبوب و باید اذعان کرد که خواه ناخواه چاشنی سیاسی نیز در تفکرات پیروان و دوستان این چهرهها نقش دارد و از همین روست که رژیم ولایت مطلقه فقیه این شخصیتها را برای امنیت رژیم کنونی خطرناک میداند و به همین دلیل امثال میرحسین موسوی، کروبی، و بسیاری از همکاران محمد خاتمی در دولت او را به بند میکشد چنانکه شخص خاتمی را ممنوعالچهره، ممنوع الخروج، ممنوع الصحبت و ممنوع الحضور در مراسم گوناگون میکند و یا آنکه مانند شجریان دائم آنها را در تنگنا قرار میدهند و مزاحم زندگی روزمره آنها میشوند.
استاد چند روز پیش در کنگره حافظ دقایقی کوتاه برای مردم درد دل کرد. او که هنگام صحبت غمی سنگین صورتش را پوشانده بود گفت: در کشور خودم برای مردم خودم اجازه خواندن ندارم. چه غمی از این بزرگتر.
برادران لاریجانی، علی، صادق و محمد جواد که هر کدام گوشه بزرگی از حکومت را در تصرف خود دارند غالبا در سخنرانیهایشان از دمکراسی بینظیر ایران در منطقه صحبت میکنند و ادعا دارند که دمکراسی جمهوری اسلامی در خاورمیانه نمونه است. معلوم نیست این دمکراسی ادعایی در کجای ایران رایج است که مردم از آن خبر ندارند.
به هر روی این طور که پیداست مشکل جمهوری اسلامی با شجریان از یک اختلاف نظر سیاسی و تنبیه و مجازات معمولی فراتر رفته و به مرحله انتقامجویی و کینهورزی رسیده است. ضمن آنکه رژیم ولایت مطلقه فقیه اصولاً تحمل دیدن قیافه و شنیدن صدای اشخاص سرشناس و بانفوذی را که حوادث سال ۸۸ را تنها برخاستن صدای منتقدین و معترضین تعبیر میکنند و نه چیز دیگری تحمل نمیکنند. البته غیرقابل انتظار نیست که جمهوری اسلامی که از نداشتن محبوبیت میان مردم بخصوص طبقات تحصیل کرده و روشنفکر باخبر است از هر گونه گردهمایی، چه سخنرانی، چه برگزاری کنسرت، چه مسابقات ورزشی وچه مراسم خاکسپاری، ختم، شب هفت و چهلم مردگان معروف و مورد علاقه مردم وحشت داشته باشد. و به همین دلیل بارها شاهد جلوگیری ماموران امنیتی از انجام مراسم خاکسپاری، ترحیم و هفتم و چهلم شاعران، نویسندگان، هنرمندان و سیاستمداران و فعالان مدنی مخالف رژیم بودهایم. به این دلیل که سخنرانان در این مراسم یا خوانندگان در روی صحنه ممکن است هر لحظه دچار احساسات شوند و اظهارات یا اشعار معناداری به زبان بیاورند. و در نتیجه هیجان بر حاضران مستولی شود و شعارهای نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران سر بدهند. همان شعارهایی که سران رژیم بارها اعتراف کردهاند در سال ۸۸ بر بنیاد جمهوری اسلامی لطمه زده است.
علم داران حکومت ایران در این سالها به خوبی دریافتهاند که آنچه به آئین و سنن ایرانی مربوط است نسل به نسل در پوست، گوشت و خون مردم ما ریشه دوانیده و تجربه ۳۶ سال گذشته به انقلابیون جدی سابق و الگوهای بدلی کنونی آنها آموخته است که به حریم تعصبات سهمگین ملیگرایی و ایراندوستی مردم نمیتوان تعدی و دستاندازی نمود. نمونههای دم دستی آن هم تلاش طولانی و بینتیجه آخوندهای فرصتطلب برای خرافی جلوه دادن نوروز، چهارشنبه سوری و سیزده بدر است که سرخی صورت آنها نشانه سیلی خوردن از ملت ایران است و حالا میبینیم که عید نوروز و مراسم پرمعنای چهارشنبه سوری و سیزده بدر هر سال از سال پیش مفصلتر و داغتر برگزار میشود. همین طور است هنر ایران.
پیش از انقلاب در یکی از سفرها همراه چند روزنامهنگار دیگر به شوروی سابق، با ایرانیهایی که در ایام جوانی با دیدن سراب جامعه بیطبقه و سرزمین ایدهآلها به آن کشور گریخته بودند صحبت میکردیم. همگی آرزوی بازگشت به وطن داشتند. آنها از اینکه هما روستا هنرپیشه معروف دختر روستای معروف از سران حزب توده و همسر بعدی زنده یاد حمید سمندریان که در همان ایام توانسته بود به ایران بازگردد بسیار خوشحال بودند. آنها میگفتند بارها با مراجعه به سفارت ایران در مسکو تقاضای بازگشت به ایران را داشتهاند و پاسخ سفارت این بوده که دولت ایران سرگرم بررسی این تقاضاهاست و قرار شده روشی اتخاذ شود تا مهاجران ایرانی به شوروی با رعایت شرایط و ضوابطی بتوانند به کشور خود باز گردند. آنها همچنین میگفتند تحت رژیم کنونی شوروی پیروان ادیان و مذاهب مختلف مراسم و آئین مذهبی و عبادی خود را مخفیانه در خانهها برگزار میکنند و اجازه انجام فرائض دینی را در کلیسا و مسجد و کنیسه ندارند چون اصولاً حکومت کمونیستی شوراها به پیروی از نظرات مارکس دین را افیون تودهها میداند اما به مجرد فروپاشی شوروی سابق، درهای کلیساها و مراکز عبادت ادیان گشوده شد. امروز هم شاهدیم اردوغان نخست وزیر ترکیه با وجود تظاهر به ارادت به آتاتورک هنگام سخنرانی برای روستائیان قرآن به دست میگیرد و دستور بستن اینترنت و تعطیل بارها و مشروب فروشیها را صادر میکند. او حتی توانست عبدالله گل رئیس جمهوری کمتر مذدهبی و بیشتر امروزی ترکیه را کنار بگذارد و با پوشاندن اونیفورم سربازان عثمانی به گاردهای کاخش خود را در هیات و هیبت سلطان سلیمان تصور کند اما دیر یا زود به آنی که از قدرت سرازیر شود دیگر کسی برای او تره هم خرد نمیکند و لباس گاردهای عثمانی از تنشان خارج میشود و دیسکوتکها و دیگر مراکز تفریحی که البته هم اکنون هم در ساعاتی فعال هستند با آزادی بیشتر به کار خود ادامه خواهند داد.
در همین مدت که دولت اعتدال در ایران روی کار آمده، برخی از انقلابیون قدیمی فرصت یافتهاند حرفهای ته دل خود را به زبان بیاورند. هاشمی رفسنجانی چند روز پیش در دانشگاه امیرکبیر گفت: من قبل از انقلاب وقتی به این دانشگاه (پلی تکنیک) میآمدم در میان دانشجویان، مذهبی، کمونیست، ملی گرا و شاهی هم وجود داشت که حرفهای خود را بدون مشکل میزدند. چند روز قبل از آن رسائی نماینده پهلوان پنبه و باستانی کار مجلس و عضو گروه پایداری در مناظره با صادق زیباکلام او را با عنوان آقای شاهدوست خطاب میکرد. بنا بر این اکنون مدتی است گوشی کاملا دست واپسگراها که سخت تلاش دارند به خاطر موقعیت و منافع خود درهای کشور را مانند پدر سلطان قابوس در سالهای ۱۹۵۰ در عمان به روی مردم ببندند آمده است.
آمده است که پیش از ظهور امام زمان که تاریخاش را آنها دوست دارند تعیین کنند خود به خود تحولات اجتناب ناپذیری در ایران روی خواهد داد. اگرچه آسان نیست اما دولت روحانی لااقل تا روزی که سر کار است باید به دایناسورها حالی کند که پذیرفته شدن ایران در جامعه جهانی چیزی شبیه کنکور است. کشورهای متمدن و پیشرفته غربی نیز که صدها سال پیش گرفتار تفکرات یک بعدی و قرون وسطایی کلیسا بودند، برای عبور از سنگلاخ کشیشهای جاهطلب و تمامیتخواه مبارزه کرده و تلفات زیادی دادهاند و برای همین است که سالهاست میبینیم هر کس در هر لحظهای که اراده کند میتواند در کشورهای صاحب دمکراسی دین خود را تغییر دهد و از فردا به جای مسجد به کلیسا برود یا برعکس. ورزشکاران معروف دنیا را میبینیم هنگامی که روی سکوی المپیک و مسابقههای جهانی میایستند شعار میدهند.
چند روز پیش بسکتبالیستهای حرفهای و معروف آمریکا در حالی که لباسهای ورزشی به تن داشتند به دیدن پاپ رهبر کاتولیکهای جهان رفتند و با قرار دادن توپ روی انگشت خود چند چشمه هنرنمایی کردند و پاپ فرانسیس هم سعی کرد از آنها تقلید کند. محمدعلی کلی قهرمان مشتزنی جهان مذهب خود را عوض میکند و نام خود را تغییر میدهد و محبوبترین خواننده پاپ انگلستان در سالهای ۱۹۶۰ نام خود را سامی یوسف میگذارد و بعضی فوتبالیستها ریش خود را بلند میکنند و بسیاری هنرمندان سرشناس مانند آنجلینا جولی در سال دهها بار به کمک و حمایت از آوارگان جنگی در مرزهای ترکیه و سوریه حضور میشتابند بدون اینکه آب از آب تکان بخورد و در این میان علی خامنهای و ملاهای همفکرش مانند مکارم شیرازی فتوا صادر میکنند که در سالروز تولد مسیح و هنگام سال نو میلادی مسلمانان در ایران نباید با دوستان مسیحی خود دست داده و روبوسی کنند چون در آن صورت ممکن است ابهت دین مسیح از اسلام بیشتر شود.
به امید روزی که دایناسورهای ایران نیز به دایناسورهای واقعی که میلیونها سال پیش میزیستهاند بپیوندند.