گشتی لابلای مقولات (عبید سن خوزانی)

شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ برابر با ۰۹ مه ۲۰۱۵


رهبر جمهوری اسلامی: تمایل داریم مذاکرات به سرانجام برسد

اخیر عظما افاضه کرده بود که “دوران بزن و در رو تمام شده” است. بیان این گونه حرف ها قطعا در روند مذاکرات اتمی تاثیر منفی خود را می‌گذارد، به همین سبب او بلافاصله در دیدار با معلمان حرف خود را تغییر داده و اظهار کرد “تمایل داریم مذاکرات به سرانجام برسد”.

عبید سن خوزانیاگر قصد آنست که  به توافق نهائی رسیده وقراردادی امضاء شود، بهتر است از دادن شعارهای بیهوده و دهان پرکن پرهیز کرده، به افراد ازبالا تا پائین، به ویژه امام جمعه‌ها و سازمان‌های گوناگون وغیرمسئول، علی الخصوص نظامی اکیدا توصیه شود که از ایراد حرف‌های جنجالی پرهیز کنند. درحقیقت اکنون مذاکره حقیقی بین ایران و آمریکا درجریان است وعملا کشورهای دیگر نقشی دراین مذاکرات غیراز ناظر و مشاور ندارند. با توجه به این امر، نمی‌شود اعضای هیات‌های دو طرف در حال مذاکره و چانه زدن برای توافق نهائی باشند و درداخل عده‌ای هم‌چنان شعار “مرگ برآمریکا” داده به طبل توخالی جنگ با آمریکا وشکست دادن آنها بکوبند.

نمونه یکی از کارهای غلط و نامناسب، همین عمل اشتباه نیروی دریائی است که سبب شد جمهوری اسلامی درخلیج فارس به زحمت جدی بیفتد. البته با یک تصمیم عاقلانه  هم آمریکایی ها از اسکورت کشتی‌ها دست برداشتند و هم کشتی ضبط شده ازسوی جمهوری اسلامی، آزاد شد. اما ای کاش از ابتدا در چنین موقعیتی دست به این کار بیهوده و بی ثمر زده نمی‌شد. مثلا اسم این کار نشان دادن اقتدار است!؟

روایت لحظه به لحظه خلبان ایرانی که پوز جنگنده‌های عربستانی رابه خاک مالید!

داستان برگرداندن هواپیمای جمهوری اسلامی ازفرودگاه صنعا که حتما خاطرتان هست؟  حالا این بابا، خلبان این هواپیما  هم ازقرار فکر کرده است اینجا بازارمسگرها، یا ولایت غربت است که دست به این داستان‌سرائی‌ها زده است. واقعیت آنست که عربستان نمی‌خواست با حمله به این هواپیما، رسما جنگ با ایران را آغاز کند. درعین حال نمی خواست کمک‌های جمهوری اسلامی به دست حوثی‌ها برسد، از سوی دیگر قصد قدرت‌نمائی داشت. به همین جهت وقتی اینها ادعا کردند که وسایل ما جنگی نیست و کمک‌های بهداشتی است وعده‌ای هم مسافر! همراه داریم، عرب‌ها گفتند اگر کمک‌های شما بهداشتی است و مسافرین هم خدمه هواپیما هستند، یل دکتر و پرستار،  درآن صورت در جده هواپیما را بنشانید که پس از بازرسی اجازه داده شود و یا آنکه از همین جا، با زبان خوش یکراست برگردید به همان مقصدی که آمده‌اید. طبیعی است خلبان وکمک خلبان که می‌دانستند با نشستن در یکی از فرودگاه‌های عربستان، نه تنها محتویات هواپیما آشکارخواهدشد، بلکه ممکن است خود آنان را نیز، همراه با مسافران! دستگیر و زندانی کنند، طبعا تصمیم گرفتند حفظ آبرو کرده و به ایران برگردند.  حال این خلبان، البته به توصیه مقامات ایرانی، برای اینکه ماجرا را پرده‌پوشی کند و درعین حال خود را نیز قهرمان جلوه دهد، این حرف‌های بی ربط را زده و خود را “یالانچی پهلوان” جا زده است، وگرنه همه متخصصین می‌دانند هواپیمائی که ادعا می‌کند جنگی نیست و بازرگانی است، مگر قدرت مقاومت، یا گریختن از  برابر جت‌های جنگنده را دارد؟ بدیهی است اگر فرضا آنها قصد انهدام هواپیما را داشته یا می‌خواستند مانع بازگشت این هواپیما بشوند، قطعا دراین کار موفق می‌شدند. اما نمی‌خواستند رسما با ایران رودر رو شوند.  آمریکا هم اکیدا به عربستان توصیه کرده است که به هیچ وجه خود را دراین شرایط با جمهوری اسلامی درگیرنکند که آنها منتطر بهانه هستند تا از آب گل آلود ماهی بگیرند.  من نمی‌فهمم چرا جمهوری اسلامی با این حرف‌های دروغ و بی ربط می‌خواهد سر مردم کلاه بگذارد؟ بدیهی است این گونه حرف‌ها پشیزی ارزش ندارد.

عبداللهیان: اجازه محاصره یمن را نخواهیم داد

آقای عبداللهیان همان کسی است که از سوی وزارت خارجه برای ترمیم روابط جمهوری اسلامی با عربستان به ریاض رفته بود، اما روز بعد، دست از پا درازتر به تهران بازگشت و در فردای بازگشت او، عربستانی‌ها یکی از قاچاقچیان ایرانی مواد مخدر را به نشانه ترمیم روابط سیاسی، بلافاصله اعدام کردند.

وقتی دیدم گفته است اجازه محاصره یمن را نمیدهیم، از او  پرسیدم ممکن است خیلی خلاصه به من بفرمایید، نه خیراصلا  نه به من،  نه، به ملت ایران توضیح دهید در این شرایط  بسیارسخت و بحرانی و حساس که مذاکرات اتمی در جریان است، ارزنداریم و خزانه خالی است، پدرمان را تحریم‌ها در آورده‌اند، ما کی هستیم و چه حقی داریم که بگوئیم اجازه محاصره یمن را نخواهیم داد؟ و از ملت مظلوم یمن حمایت می‌کنیم؟ چرا به جای دفاع ازملت مظلوم یمن، از ملت مظلوم ایران که کارتن خواب شده، معتاد شده، بیکارشده، این همه خودکشی می‌کنند،  شب و روز در حاشیه خیابان‌ها یا زیر چراغ‌های خیابانی به “کار” مشغول هستند، یا بیمارانی که مقابل بیمارستان‌ها جان می‌بازند، یا دست‌فروش‌هائی که از بدبختی و فشار ظلم دست به خودسوزی می‌زنند، دفاع نمی‌کنید آقای عبداللهیان؟

اگر بگوئید چنانچه قطعنامه‌ای در شورای امنیت مبنی بر مخالفت با محاصره یمن به رای گذاشته شود، ما به آن رای موافق خواهیم داد، بسیار خوب آن یک مطلب متین و معقولی است، اما بفرمائید به جمهوری اسلامی چه ارتباطی دارد که از اینجا شاخ و شانه کشیده و بخواهد از یمنی که نه ارتباطی به ما دارد، نه نژادش با ما یکی است، نه زبانش، نه دین و مذهبش، نه با آن منافع مشترک داریم، نه با آن تجارت داریم، اصولا ما چرا باید برای یمن سپرگیری کرده و شاخ و شانه بکشیم و دست به تهدید زده منطقه را به آشوب بکشیم؟ چون عربستان دست به آن کارها زده است؟ بسیار خوب بگذارید عربستان آنقدر در منجلاب و مرداب یمن فروبرود، شاید از این تفرعن خود دست بردارد. مگر آمریکا در ویتنام تنبیه نشد؟ همین عربستان هم بار قبلی که خود را در جنگ یمن داخل کرد، آخر سر ناچار شد با خجالت و سرگردانی آنجا را ترک کند. چرا شما با این حرف‌های خود، بهانه دست عربستان و دنیا می‌دهید که بگویند ایران حامی حوثی‌های یمن است؟

در برابر این تهدیدهای شما، اگر جامعه جهانی به اتفاق بگویند بفرمائید، این تازه جمهوری اسلامی بدون سلاح هسته‌ای و خزانه خالی از ارز است که این گونه موی دماغ کشورهای دیگر شده و آشوب به راه می‌اندازد، اگر هم ارز کافی داشت و هم مجهز به کلاهک‌های اتمی بود ببینید چه آتشی به پا می‌کرد، حق دارد یا خیر؟ شما دیپلمات من یک آدم عامی؟ راستی پاسخ شما چیست؟

همین سیاست‌های اشتباه است که کمانه کرده وعلیه خود جمهوری اسلامی به کار می‌افتد. بسیار بسیار متاسفم من نمی‌دانم طراح این سیاست‌هایی که وزارت خارجه به اجرا می‌گذارد، کدام دستگاه یا کدام اشخاص ناپخته و بی تجربه هستند. آخر اقتدار از باب المندب تا مرزهای اسرائیل که حاصل‌اش به ضرر مردم و مملکت ما تمام شود، به چه دردی می‌خورد؟ ممکن است یکی از سیاستمداران پخته و مجرب وزارت خارجه یا سایر سازمان‌های موازی پاسخی منطقی به من و اصولا به مردم ایران بدهند؟

در مملکتی که وزیر خارجه اش هنگامی که درخارج با رسانه‌ها مصاحبه کرده و اظهار می‌کند درایران کسی را برای اظهار عقیده خلاف زندانی نمی‌کنند، امیدوارم دست کم این نوشته من بخت انتشار یابد تا مردم نیز نسبت به این نوشته بتوانند اظهار نظر کنند.

ایران انقلاب خود را رها نمی‌کند

اگر مقصود از “انقلاب” بی قانونی است و هرج و مرج که هر کس به بهانه انقلابی بودن، به مردم زور بگوید و پای روی حقوق آنان بگذارد، نخیر ما این انقلاب را نه به وجود آوردیم و نه می‌خواهیم و بهتر است اگر تا کنون آن را رها نکرده‌ایم، هرچه زودتر رها کرده و از شرّ آن خود را خلاص کنیم. انقلاب در یک مملکت روی می‌دهد و بعد که آب‌ها از آسیاب افتاد، حکومت قانون، به جای آن جاری می‌شود. مگر ما تنها کشور در دنیا هستیم که در آن انقلاب شده باشد؟

اما نخیر اگر مقصود به انحراف کشیدن هدف‌های انقلابی باشد که مردم با جان و دل با آن همراهی کردند، یعنی استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی (به شعارهای اولیه راهپیمائی‌های آرام و متمدنانه مردم مراجعه کنید که از کارد و قمه و چوب و زنجیر وموکت بر وگلو پاره کردن‌ها، در آن راهپیمائی‌ها خبری نبود و حتا اگر اجازه دادند، همان شعارها را مجددا برای ملاحظه پاره‌ای از افراطیون کم حافظه تجدید چاپ کنید یا در رادیو تلویزیون‌ها بازپخش نمائید) بله درآن صورت ما هنوز در سنگرهای خود ایستاده و خواهان حفظ آن انقلاب هستیم و هر کدام به صورت خودجوش به معنای واقعی کلمه، پاسدار انقلاب، به معنای حقیقی و واقعی آن هستیم، نه پاسدار برای به وحشت انداختن مردم و زهره ترک کردنشان.

ما حرف راست را همان گونه که از دلمان بر می‌خیزد، بر زبان هم می‌آوریم و روی کاغذ هم می‌نویسیم که بر دل‌ها بنشیند. امیدوارم نشریه دیپلماسی هم که خیلی مورد احترام من است، با آزادگی کامل این گونه نظریات را، ولو خوشایند عده‌ای انحصارطلب تمامیت‌خواه نباشد،  حتما انتشار دهد. شاید صدای ما ملت واقعی به گوش کسانی که تازه تازه انقلابی شده‌اند برسد و بدانند که ما انقلاب کردیم که مملکتی  بیشتر معتبر و بیشتر مستقل در دنیا داشته باشیم که گذرنامه آن و مردمان آن در دنیا درست مانند پیش از انقلاب صاحب اعتبار و احترام باشد. آیا به هدف‌های خود رسیدیم؟ مسئولان بد نیست پاسخگو باشند.

ظریف: در ایران روزنامه‌نگار زندانی نداریم!

ظریف آقا، گرچه تو به ظاهر ظریفی، اما با این حرف‌هائی که درمصاحبه با “چارلی رُز” از خودت در حقیقت صادر کردی، از قرار خیال کرده‌ای با صد نفر حریفی!  به هرحال  اگر فرصت کردی به این دو پرسش من هم پاسخ بده.

نخست: اگر در ایران روزنامه‌نگاران را به واسطه اظهار عقیده محکوم نمی‌کنند پس چرا جمهوری اسلامی از نظر رفتاری که با مطبوعات دارد، در رتبه  بسیار شرم‌آوری در میان مطبوعات دنیا قرار دارد؟

دویم- ازدواج سفید و پیشنهاد آن از سوی یک روزنامه‌نگار، تنها نظری بود که جنبه مخالف با باور اسلامی یا مذهبی را داشت. در حال حاضر میلیون ها نفر در دنیا با هم زندگی می‌کنند و ازدواج هم نکرده‌اند، تعدای بچه هم دارند، حتا بسیاری از آنها از دو جنس مخالف هم نیستند بسیار هم سفیدبختند. شاید به همین سبب نیز آن را ازدواج سفید خوانده‌اند!  حال اگر من مقاله‌ای بنویسم و این شیوه را تمجید کنم، مگر این غیراز مخالفت با نظرعامه یا فرضا نظر حکومت جمهوری اسلامی است؟  در این صورت بفرمایید چرا نشریه “زنان امروز” را به خاطر درج مطلبی در باره “ازدواج سفید” تعطیل کردند و روزگار این نشریه و کارکنانش را به “سیاهی” کشاندند؟

شما خودت بهتر میدانی اسلام، به ویژه جمهوری اسلامی، روش و رفتاری دارند که متاسفانه قابل دفاع نیست و هر کس از آن دفاع کند، یا باید از آبروی خود بگذرد، البته اگر آبرویی اصولا داشته باشد، یا دروغ بگوید و باز هم بی آبرو شود.  اما برادر راستی کن که راستان رستند. وقتی می‌پرسند شما در مملکت‌تان همجنس‌گرا دارید، بگو بله مثل تمام کشورهای دنیا.  آیا زندانی سیاسی دارید که به خاطر اختلاف سلیقه یا نوشتن مقاله به شکل “خرق عادت” زندانی شده باشد؟ از چه شرم داری؟ از واقعیت؟! خب، بگو بله داریم. وقتی حکومت شما که تو وزیرش هستی از  این عمل زشت و زندانی کردن منتقدان و مخالفان‌اش خجالت نمی‌کشد و با کمال وقاحت جلوی حق و حقوق آنها را زیر پا می‌گذارد، شما چرا از بیان یا تایید آن خجالت کشیده و دروغگویی را هم بر سایر جرایم‌ات می افزائی؟

ظریف جان، والله ارزشی ندارد این نانی که از این راه پست می‌خوری. خودت را جزو  روسیاهان جمهوری اسلامی در نیاور. به چه درد می‌خورد این مرده ریگی که به آن چسبیده‌ای؟ والله ارزشی ندارد. آبروی خود و دودمانت را نبر. بالاخره این فرزندان و نوادگان تو در آینده باید در همین مملکت زندگی کنند. دست کم به فکر آبرو و حیثیت آنها باش. به جای اینکه الگوی تو احمدی نژاد باشد و لومپ‌های دیگر، تلاش کن مشیرالدوله و موتمن الملک و میرزا حسن خان مستوفی را الگوی خودت قرار دهی. هر کسی را چند روزی مهلت است. فکر می‌کنی مادام‌العمر در این سمت خواهی ماند که مثلا فرصت جبران مافات داشته باشی؟ در یک چشم به هم زدن فلنگ را می بندی و می‌روی و پشت سرت خواهند گفت فلانی هم رفت. اما کاری بکن که در آن روز، عده‌ای هم بگویند “حیف از فلانی” که رفت! به حرف‌هایم قدری فکر کن جوادآ! والله من خیر تو را می‌خواهم. نمی‌خواهم بیش ازاین در لجن غرق شوی، ارزش ندارد، باور کن ارزش ندارد.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=12213