نامه دریافتی – با سلام، اسم من جاوید است. اینجانب به مدت چهل سال است که در اثر نکبت حکومت ملایان جنایتکار و گروهکهای تروریستی مثال مجاهد خلقی، کمونیست، تودهای و جبهه ملی و دیگر جنایتکاران و معماران حکومت اسلامی نظیر سید ابوالحسن بنی صدر سید مهدی بازرگان و مسعود رجوی گرفتار شدید شدم و خودم و خانواده شریف من در رنج و سیاهروزی و پریشانی ساخته دست مشتی جنایتکار بیوطن زندگی را تحمل میکنیم و اکنون که با ناباوری دارم این نامه را به روزنامه محترم کیهان لندن مینویسم در عین درماندگی و پریشانی و بیماری و تنهایی و بیکسی در این دنیای دونپرور هستم. حکومت جهل و جنون خامنهای جنایتکار مرا که تولیدکننده عمده مواد غذایی بودم را به خاک سیاه نشانده و دو برادرم را در اثر شکنجه معلول کردند که به مدت چهل سال است که این مظلومین بیگناه خانهنشین هستند تنها ۵۷ ساله و ۵۴ ساله میباشند و شدت بیماری آنها چنین است که حتی حمام بدون کمک اهل خانه نمیتوانند بروند وقتی که آنها را به زور به حمام میبردم تنها در زیر دوش آب گرم نمیدانستند چه کنند و من شامپو بر سر آنها میریختم و آنها مات و منگ و مبهوت به من نگاه میکردند. آنها دانشآموزان سوم و دوم رشته ریاضی فیزیک بودند و مقام ورزشی اول در استان فارس را در رشته شنا و کشتی فرنگی داشتند. حکومت جنایتکار اسلامی با آمریت و نظر احمد خمینی و سیدعلی خامنهای بالغ بر سیصد نفر انسان بیگناه را در سینما رکس آبادان سوزاندند که سه نفر از عزیزترین عضو خانواده من و نامزد من در میان آنها بودند.
به دنبال مرگ و قربانی شدن سه نفر از عزیزان من و شروع انقلاب ننگین وطن بربادده اسلامی بلا از زمین و آسمان بر سر خانواده من میبارید و تمامی درد و رنج اهل خانواده را یک تنه بر دوش میکشیدم. سوال من از ابوالحسن بنی صدر و مسعود رجوی و مهدی بازرگان ملعون و پسر او که یک آخوند کراواتی است و مبلغ و لابی حکومت الله است از این دروغگویان میپرسم که شماها که در فرانسه میخوردید و گردن کلفت میکردید شماها که عاشق حکومت اسلامی بودید و این آش پر روغن را برای ملت پختید چرا خودتان و خانوادهاتان نماندید از این آش عفونی بخورید؟ بنی صدر؟؟؟ رجوی؟؟؟ چرا نماندید ثمره انقلاب را ببینید؟
شما بی وطنان که حتی از اسم پر افتخار کوروش کبیر ننگ دارید در میان خودتان و آن را انکار میکنید!
زندگی مرا تباه کردید، خانواده مرا نابود کردید، ثروت و دارایی مرا آن اداره اوقاف سر تا پا حرام و نکبت شما تصرف عدوانی کرد، و در اثر اعمال شما جانیان دارم زجر میکشم و میسوزم و میسوزم و زندگی را فقط تحمل میکنم در اثر ان جنگ سر تا پا نکبت شما من دچار افسردگی شدید شدم، دیسک کمر گرفتم و دچار بیخوابی و اظطراب دائم شدم، از یک طرف گرفتاری خانواده من از یک طرف غربت و بیکسی خودم درونکوور کانادا تنهای تنها در میان درد و رنج پریشانی و غم زندگی میکنم. روزی نیست که به خاطر اعمال دولت جمهوری اسلامی مورد تحقیر قرار نگیرم،
بارها و بارها به خاطر اعمال شما جنایتکاران تروریست مرا بیگناه تروریست نامیدند!!
دلم تنگ است، پر از غصه چهارده سال است روی برادرم رضا را ندیدم، دلم میخواهد دو برادر بیمارم را بار دیگر ببینم.
در این بهشت ونکوور که دارم میبینم عده زیادی ایرانی اینجا در نهایت ناز و تنعم زندگی میکنند اینجا جهنم غربت من است. من دلم شیراز را میخواهد من وطنم را میخواهم ما در زمان آن شاه خوب و وطنپرست و ایرانساز هیچ مشکلی نداشتیم. شما تروریستها مشکل داشتید شماها با این انقلاب عفونیتان ایرانی جماعت را در فساد و سقوط اخلاقی فرو بردید. غیرت وطنپرستی رحم و مروت و انصاف را نابود کردید. تو که عاشق فرانسه بودی بنی صدر چرا همانجا خبر مرگت نماندی!؟ چرا آمدی ایران و برای من و اهل خانواده زندان بزرگی به نام حکومت اسلامی ساختی؟؟
آقای سر دبیر محترم، به دقت این دردنامه مرا بخوانید. هزاران نکته دارم که برای مردم بگویم شاید آنها که یک جوری مدیون ایران هستند عوض شوند و به فکر عزت و آبرو ی ایران باشند، بدیها کردی مسعود رجوی بیا! برای ملت بیا به سوی ملت! پنهان نشو! بیا به خاطر فرزند بودن خمینی به خاطر سهم بزرگت در به قدرت رساندن آخوند جنایتکار عذرخواهی کن از امثال من، من این را به عنوان یک کارگرزاده و کارگر به تو میگویم. بدترین دشمن من همین شماها چپیها و کمونیستها بودید. سر گرمی و تفریح من گوش دادن به نوای شروه جنوب است صدای غمگین شروه مرا در خلوت دردناک خودم به گریه تلخ وا میدارد و مقداری از عقدههایم را تسکین میدهد و من تمام درد و رنجم را به حساب شماها میگذارم و مسعود رجوی. درد من شما چپیها و اسلامگرایان هستید. بر گردید از راه خودتان و به فکر وطن باشید و اگر فلسطین و عراق و عربستان را دوست دارید گورت را گم کنید بروید آنجا و ما را به حال خودمان بگذارید. رهایمان کنید که خستهام از دروغ هزار و چهار صد ساله شماها.
با تشکر از روزنامه کیهان لندن
سپاس و بدرود