عبید سنخوزانی – این رهبر عظیمالشأن ما سرش را مثل کبک لابلای برف فروبرده و هیهی انگاری که اینجا بازار مسگران است، ازخود دروغهای گندهگنده صادر میکند، انگار که ما مردم با این همه رسانههای برونمرزی و اجتماعی و مجازی و غیره هنوز اخبار جمهوری اسلامی، به ویژه حضرت عظما یادمان رفته. یادمان رفته باشد هم بابام جان میشه با تایپ یکی دو تا کلمه در اینترنت، فوری حرفهای هر کس و ناکسی را بیرون آورد و شترق زد تو صورتش و گفت دولوغ نگو دولوغگو!
میگوید من اشتباه کردم که توصیه یک کسی را گوش کرده و حاضر به مذاکره با آمریکا شدم! یعنی توصیه پادشاه عمان را! در حالی که در خیلی موارد اینها هستند که به دست و پای سلطان قابوس میافتند که قربانت گردیم یک کاری برای ما بکن و با جنباندن ریش مبارک از این آمریکا، دوستتان خواهش بفرمایید که دیگر ما را بیشتر از این به عذاب نیندازند. اینگونه بود که آمریکاییها روی خوشنیتی گفتند گور پدر مال دنیا و مذاکره زیرمیزی در عمان آغاز شد، کی؟ شش ماه پیش از روی کارآمدن رئیس جمهوری به نام روحانی و وزیر خارجه زباندان نیمهآمریکایی مانند ظریف…
کابینه روحانی که بر خلاف نظر عظما روی کارآمده بود، آقاظریف را صدا زد که جوادجان تو هم مثل پسر من هستی (جواد هم در دلش گفت خدا نکنه من مث آن جانی بالطفره باشم که توصیه میکرد این مردم معترض را باید به آتش انداخته میسوزاندیم، مردم را چه به این غلطها و راهپیماییها) بیا برو با این پدرسوختهها آشکارا مذاکره کن تمام اختیارات را هم به تو میدهم هر چه خواستند هم بده بره که این بیپدرا اگر مدت بیشتری این تحریمها را ادامه دهند، کمر ما خواهد شکست. اما زیاد هم شل نده، قدری با اینها بازیبازی بکن و قدری وقت بگیر و ارّه بده تیشه بگیر که فکر نکنند ما واقعا به آنجایی رسیدهایم که خوب نیست من نامش را ببرم. که البته دروغ میگفت زیرا قصد اصلی او از این کش دادنها آن بود که تا جایی که میتوانند تأسیسات پرخرج و گرانقیمت اتمی را به زیرزمینها هفتاد متر عمق انتقال داده و در آنجا همچنان مشغول باشند. عظماجان ادامه داد که اما مرا هر طور شده درجریان مذاکرات بگذار که اگر لازم شد من هم اگر نظری دارم بدهم حالا بدو جانم هر اندازه بودجه و عده وعده هم لازم داشتی به خودم بگو. تو را هم به این جهت انتخاب کردم که تو سالها آنجا بودی و درس خواندی و در دفتر ما در نیویورک استخوان خرد کردهای و زبان اینها را خوب میدانی و افکارشان را هم خوب میتوانی بخوانی! بدو جانم تا دیر نشده و مردم از عقب افتادن حقوق و ارزاق دست به شورش نزدهاند.
ظریف هم که جوان بود و جویای نام و نمیدانست که این دریا چه موجهای گران و خونفشان دارد و اینگونه کارها یک سرش نام است و یک سرش ننگ، تازه نام هم باشد به این آخوند جماعت نمیتوان اطمینان کرد که فورا زیر قول و قرار خود میزنند، با سلاح خنده گشاد و نسبتا زیادی، راهی محل ملاقاتهای گوناگون شد و با آمریکا هم علیالظاهر دعوا راه انداخت خودکاری را که آنها پرتاب کرده بودند مجددا سوی آنها پرتاب کرد و سر آنها داد زد که ایرانیها را حواستان باشد که هیچ وقت تهدید نکنید وگرنه بابامجان چه شود (البته یواشکی هم به جان کری چشمکی زد) و در لابلای مذاکرات هم به این بهانه که میبخشید گلاب به رویتان هفت کوه در میان بنده ناراحتی کبد دارم و دچار سلسلهالبول هستم، دم به دم میرفت به دبلیوسی که همان مستراح و مبال خودمان باشد و به آقا گزارش میداد که در کجا هستیم و به آنها چه گفتم که خودکار پرت کنی خودکارپرت میکنیم و ایرانی را تهدید نکن! و این بابا هم که این طرف تلفن نگران نشسته بود یا دربست حرفهای جواتی را میپذیرفت یا میگفت زودتر قال قضیه را بکن لفتش نده که وضع خراب است. آمریکاییها و اسرائیلیها هم مرتب این مذاکرات جواتی و آقا را برای روز مبادا ضبط میکردند. بالاخره کار به سرانجام رسید و توافقنامه بسته شد و مردم با خوشحالی به خیابانها ریختند و از «مصدق عصر» استقبال کردند، عدهای ذوب شده در فلان آقا هم به خیابانها ریختند و پرچم آمریکا را آتش زدند و مرگ بر آمریکا سردادند و تند و تند پرچم آمریکا را در پادری سازمانها و وزارتخانهها نقاشی کردند که هر که وارد و خارج میشود پرچم آنها را لگدمالی کرده و بیحرمتی نشان دهد چرا که مثلا ما از این قرارداد ناراضی هستیم (نشان به همان نشان که وقتی ترامپ این توافقنامه را باطل کرده و آمریکا را از آن بیرون برد، اینها از بالا تا پایین داشتند از غصه دق میکردند که چرا آمریکا از این توافقنامه بیرون زد. و یادشان رفت که هی میگفتند پیف پیف این گوشت خیلی بو میده!) خوب آخوند است و وقیح! تا یادم نرفته آن باراک اوبامای چه بگویم نادان و سادهدل یا صلحطلب هم گول اینها را خورد یک هواپیما پر از ارزهای گوناگون به صورت نقدی به تهران فرستاد که همین عظمای ما تمام آن را دولپی بلعید یک لیوان آب انگور هم روی آن بالاکشید.
حالا آقاجان ما دروغگویی را شروع کرده که من اشتباه کردم ظریف را مأمور این کار کردم (اگه اشتباه کردی پس از مجسمه نیمه نصفه یا سردیس چی بود که به او دادند و وی را به لقب «مصدق عصر» و «سردار دیپلماسی» ملقب نمودند؟!)
یا عظماجان ادعا میکند که اینها از خط قرمزها عبور کردند. این هم از آن دروغهای بزرگ است. اگر عبور میکردند چرا در آن مذاکرات گلاب به روتان «مبالی» جلو ظریف را نگرفتی؟
آقاجان، خلاصه کنم، این آخوندهای حقهباز دغل دروغگوی وقیح، یک روده راست در شکمشان پیدا نمیشود.
– ظریف درسخنان خود از نمایندگان جمهوری اسلامی در خارج از ایران خواسته به توصیههای رئیس قوه قضائیه توجه کرده و آنها را مدنظر خود قرار دهند.
وی گفته با «رهنمودهای رهبری و صحبتهای رئیس قوه قضائیه وظیفه ما در وزارت امور خارجه سنگینتر شده است چرا که همه آنها مطالب را در چارچوب قانون اساسی و با دیدگاه قرآنی بیان کردند.»
این اظهارات تمجیدآمیز ظریف از رئیس قوه قضائیه در شرایطی بیان میشود که گزارشها از آغاز موج جدید بازداشتها در جمهوری اسلامی حکایت دارد.
هی میگه سرنوشت سوریه رو خود مردم سوریه باید تعیین کنن پس سال ۲۰۱۱ که می خواستن تعیین کنن و سرنگونی اسد رو تو خیابان ها فریاد می زدن چرا شماها ازشون حمایت نکردید؟
چرا تظاهرات مردمی در بقیه ی کشورهای عربی می شد انقلاب ولی تو سوریه فتنه؟
چرا با انتقال تجربیات سرکوبهای سال ۸۸ به سوریه به اسد دستور دادید که مردم رو با ارتش سرکوب کنه؟ چرا پای حزب الله رو به سوریه باز کردید؟
نکنه حزب الله هم مردم سوریه به حساب میاد؟ هان؟
– محمدجواد ظریف در مصاحبه با چارلی رز، مجری تلویزیون پیبیاس آمریکا، میگوید که «ما در ایران هیچ کسی را به خاطر عقیدهاش زندانی نمیکنیم؟!! در حالیکه همین حالا صدها نفر بخاطر اعتراض هفته پیش شدیدا تحت شکنجه هستند….
– محمدجواد ظریف دو روز بعد از وقوع فاجعهی نفتکش سانچی ابتدا راهی مسکو برای شنیدن اندرزهای «برادر بزرگ» شد و روز ۹ ژانویه (سه روز بعد از سانحه نفتکش) در سفر تفریحی- کاری بروکسل مشغول خنده و خوش و بش با نمایندگان سه کشور اروپایی بود.
– ظریف شده شیپورچی سپاه که فقط دروغ میگه و ماست مالی می کنه