بحث مذاکره مستقیم جمهوری اسلامی با آمریکا این روزها بسیار داغ است. دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، ۲۹ امرداد در گفتگو با خبرگزاری رویترز گفت چنانچه مقامات ایران بخواهند با آنها دیدار خواهد کرد، در غیر این صورت این موضوع برای او اهمیت ندارد. سه هفته قبل از آن، هشتم امرداد، رئیس جمهور آمریکا در نشست رسانهای مشترک با جوزپه کونته، نخست وزیر ایتالیا، آمادگی خود برای ملاقات و گفتگو با حسن روحانی «بدون هیچ شرطی» اعلام کرده بود.
البته بلافاصله پس از اعلام آمادگی رئیس جمهور آمریکا برای ملاقات با حسن روحانی «بدون هیچ شرطی»، مایک پمپئو وزیر خارجه دولت دونالد ترامپ شرایطی را برای مذاکره با جمهوری اسلامی ایران عنوان نمود. چند هفته قبل از آن، مایک پمپئو دوازده شرط را برای پایان بحران در روابط دو کشور فهرست کرده بود. البته شروط وزیر خارجه آمریکا بلافاصله توسط مقامات جمهوری اسلامی ایران به فرستنده بازگردانده شدند. با این همه سخنان حسن روحانی برخی از طلاب حوزه علمیه قم را آنقدر عصبانی کرد که او را آشکارا تهدید به مرگی، مشابه مرگ مشکوک علیاکبر هاشمی رفسنجانی کردند که برای شنا به استخر رفت و زنده بازنگشت.
مذاکرات علنی ممنوع
علی خامنهای دعوت دونالد ترامپ برای مذاکره مستقیم با جمهوری اسلامی را رد کرد و چنین مذاکراتی را اصلا ممنوع اعلام کرد. قبل از آن، رهبر جمهوری اسلامی با جملاتی که دورادور نیز با زبان دیپلماتیک سنخیتی ندارند، گفته بود: «ملت ایران با قدرت ایستاده و آنها [رؤسای جمهور آمریکا] قبلی مردند و استخوانهایشان هم پوسید و جمهوری اسلامی همچنان هست. این آقا [دونالد ترامپ] هم خاک خواهد شد و بدنش خوراک مار و مور میشود و جمهوری اسلامی همچنان خواهد ایستاد.»
حسن روحانی دو روز پس از این اظهرات علی خامنهای، با افشای مذاکراتی که در زمان جنگ ۸ ساله با عراق به صورت مخفیانه با بارزان، برادر ناتنی صدام حسین، در شهر ژنو صورت گرفته بود، غیرمستقیم مخالفت خود را با ممنوعیت مذاکرات مستقیم با آمریکا ابراز کرد. باید یادآور شد که هم حسن روحانی و هم علی خامنهای، و هم هواداران و متحدین هر دو در جغرافیای جناحی جمهوری اسلامی، بیش از آنکه مخالف مذاکره با آمریکا باشند، از مذاکرات مستقیم و علنی واهمه دارند.
آغاز مذاکرات مخفی
نشستن بر سر میز مذاکره علنی، برای نظامی چون جمهوری اسلامی که اقتداری ندارد و تنها با استفاده از ابزار سرکوب قادر به ادامه حیات است، بدون شک بسیار خطرناک و پر از ریسک است. آمریکاستیزی و شعار «مرگ بر آمریکا» از ابتدای تشکیل جمهوری اسلامی در ۴۰ سال پیش، از ارکان اصلی سیاست این نظام بوده است. این بار در مذاکرات علنی با آمریکا، بسیاری از دیگر سیاستهای داخلی و منطقهای جمهوری اسلامی را نیز سوال خواهد برد، و به عنوان مثال حکومت ایران باید پرچم مبارزه با اسرائیل را نیز راهی انبار کند و از حمایت گروههایی چون حزبالله در لبنان، حماس و جهاد اسلامی در غزه، یا شبهنظامیان عراقی و حوثیهای یمنی دست بردارد.
یک جمهوری اسلامی که دیگر پرچمدار مبارزه با اسرائیل نباشد، از گروههای شبهنظامی منطقه حمایت نکند، و فریادهای «مرگ بر آمریکا» را از راهپیماییهای دولتی حذف کند، آن هم در حالی که در داخل مرزها با مشکلات عدیده از جمله کاهش ارزش پول ملی، تورم، بیکاری، خشکسالی و فقر روزافزون روبروست، قادر به حفظ حاکمیت خود نخواهد بود. اگر با توجه به این شرایط، به مذاکرات مستقیم و شفاف با آمریکا از دیدگاه علی خامنهای نگاه بیاندازیم، نوعی خودکشی است.
سابقه مذاکرات مخفی جمهوری اسلامی با آمریکا
برخلاف مذاکرات علنی و شفاف که در برابر افکار عمومی داخلی و بینالمللی انجام پذیرد، مذاکرات پشت درهای بسته و در خفای کامل، هدفی است که جناحهای مختلف جمهوری اسلامی از سالها پیش، از ابتدای تشکیل جمهوری اسلامی، درگیر آن هستند. آغاز مذاکرات پشت پرده با آمریکا به دورانی باز میگردد که هنوز بنیانگذار حمهوری اسلامی در قید حیات بود و رونالد ریگان در کاخ سفید اقامت داشت. مذاکرات در آن سالها که ایران درگیر جنگ با عراق بود، به صورت موازی در دو جبهه صورت میگرفتند. محل مذاکرات سیاسی، که مهدی کروبی به پیش میبرد، هتل Eurobuilding (یوروبیلدینگ) در مادرید بود.
همزمان در هتل (فوروم) Forum رم نیز مذاکرات با پاسداران با وساطت مایکل لدین آغاز شد. حاصل این مذاکرات سفر مخفیانه سرهنگ اولیور نورث و رابرت مکفارلین به تهران با انجیل و تپانچه و کیک معروف اهدایی رونالد ریگان برای آیتالله خمینی، و باز شدن کانال تسلیحاتی به سمت جمهوری اسلامی بود. مهدی هاشمی از اولین فرماندهان سپاه و از نزدیکان آیتالله حسینعلی منتظری، که خبر این سفر و گفتگوهای مخفی را در اختیار رسانه لبنانی الشراع قرار داده بود، چندی بعد با حکم علی رازینی دادستان وقت دادگاه انقلاب تهران، اعدام شد.
این کانالهای موازی هرگز بسته نشدند، اگرچه در هر مرحله با روندی متفاوت و از سوی جناحهای مختلف پیش برده شدند. در پیامد شکست مذاکرات هستهای با سه کشور اروپایی در زمانی که تحریمهای سنگین بینالمللی کمر اقتصاد بیمار جمهوری اسلامی را خم کرده بود، مذاکرات مستقیم با آمریکا با وساطت عمان در پایتخت این سلطاننشین آغاز شد. دولت وقت به یاست محمود احمدینژاد در این مذاکرات که با خواست علی خامنهای آغاز شدند، مقدمات مذاکراتی بودند که در دور اول ریاست جمهوری حسن روحانی با امضای برجام در وین در ژوییه ۲۰۱۵ به پایان رسیدند. در این مرحله نیز در حالی که در مسقط مذاکرات سیاسی در جریان بود، در بغداد نظامیان آمریکایی سرگرم گفتگو با سپاه پاسداران بودند.
مذاکره با آمریکا در سه محور
دور جدید مذاکرات غیرعلنی نیز مدتهاست که آغاز شده است، دقیقا بلافاصله پس از آنکه دونالد ترامپ اعلام کرد که قصد دارد از برجام که او توافقی «بسیار بد» میداند، خارج شود. در این دوره از مذاکرات، بجای دو کانال سیاسی و نظامی که «پدر مذاکرات مخفی» دورانهای قبلی فعال میشدند، در حال حاضر مذاکرات در سه جبهه پیش میروند. کانال قدیمی عمان بار دیگر فعال شده است. در مذاکراتی که با وساطت این سلطاننشین قرار است انجام پذیرد نمایندگان علی خامنهای حضور دارند. همزمان حسن روحانی در سفی اخیرش به سوئیس، از این کشور کوچک اروپایی که سابقهای تاریخی در میانجیگری دارد، خواست که پادرمیانی کند. سوئیس پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران، حفاظت از منافع این کشور در جمهوری اسلامی را بر عهده دارد.
برای یافتن رد پای کانال سوم مذاکرات مخفیانه که سپاه در آن حضور دارد باید به مسکو رفت. اولین گام برای تسهیل مذاکرات با پادرمیانی روسیه، عقبنشینی نیروهای حزبالله و سپاه از بلندیهای جولان در نزدیکی مرز سوریه با اسرائیل بود. توافقی که با حمایت علی خامنهای صورت گرفت. علیاکبر ولایتی، مشاور امور بینالمللی رهبر جمهوری اسلامی، ۲۰ تیرماه به مسکو سفر کرد. همزمان بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل نیز برای دیدار با پوتین در روسیه حضور داشت. چند روزی از این سفر همزمان نگذشته بود که روسیه اعلام کرد نیروهای جمهوری اسلامی و همچنین نیروهای تحت حمایت آن، به ۱۰۰ کیلومتری مرز اسرائیل عقبنشینی کردهاند.
روزی که علی خامنهای مذاکره علنی با آمریکا را «ممنوع» اعلام کرد، افزود که جنگی هم صورت نخواهد گرفت! رهبر جمهوری اسلامی و حتا تندروترین فرماندهان سپاه نیز واقف هستند که هر نوع درگیری با آمریکا، مرگ نظام را رقم خواهد زد. جمهوری اسلامی نه تنها به فکر جنگ با آمریکا، و حتا متحدین منطقهای این کشور نیست، بلکه به دنبال تدابیری برای عدم برخوردهای احتمالی است که میتوانند به درگیری بیانجامند. سیاستهای نظام میتوانند کشور را در مرحلهی برزخی قبل از وقوع یک جنگ احتمالی نگه دارند، ولی از هماکنون جام زهر بزرگ را برای نوشیدن در لحظه آخر و عقبنشینی آماده کردهاند. جامی که نمیتوان از مردم پنهان نگه داشت.
احمد رأفت
۲-یک توضیح:
تعجب این است که مولانا،خیام و… چگونه با این بصیرت و آگاهی عظیم آن هم در آنزمان اما در این زمان کوچکترین تکامل آگاهی و آزاد اندیشی جان انسان را به خطر میاندازد. دختری فقط به جرم سر نکردن روسری به چند سال زندان،حقوقدانان در رابطه با مبارزه برای حقوق بشر به اشد مجازات محکوم میشوند. بقیه را خودتان بخوبی میدانید.
آیا زمان ما بعداز چند قرن توسط اسلامگرایان خطرناکتر از زمان مولانا و خیام ها شده است؟
۱-
یک توضیح:
هم اکنون که شما این نوشته را میخوانید پیروان واقعی آن دین چون داعش، آخوندها،طالبانها،القاعده مشغول آسیب زدن ،کشتن،تجاوز، غارت و ویرانی هستند،یا چند ساعت دیگر دوباره شروع میکنند. میگویند اینها مسلمانان واقعی نیستند چرا؟ چون جنایت انجام میدهند. مگر بنیانگذاران ایدئولوژی ترور،غارت و وحشت همین کشتارها،غارتها و تجاوزها را انجام نمیدادند؟ مگر در قرآن تازیان دستورات قتل،کشتار،غارت و تجاوز کم است؟
به لحاظ اطلاعات و چیدمان داده ها مطلب خوبی است. اما متاسفانه سرشار از غلط های تایپی است. لطفا یکبار بخوانید و تصحیح کنید.
۲- مولوی » دیوان شمس » رباعیات: تا مدرسه و مناره ویران نشود-اسباب قلندری بسامان نشود-تا ایمان کفر و کفر ایمان نشود-یک بندهٔ حق به حق مسلمان نشود.رباعی شمارهٔ ۶۱۱ »« رباعی شمارهٔ .در مدارس آنزمان عموما دروس فقه ای ،قران… تدریس میشد. زمانیکه ایمان ها تبدیل به کفر و کفر و دوری از آن ایدئولوژی یا خرافات اعتقاد ذهن(تکامل آگاهی) شود و زمانیکه تمام مسجدها و چنان مدارسی نابود شوند انسان از افات( اسلام،جهل و تاریکی) به معنای واقعی رها(به عبارتی با لغت عربی مسلمان) خواهد شد.متوجه هستید که مولانا همان لغت خودشان را چقدر هوشیارنه علیه خودشان مورد استفاده قرار داده است.
۱-اسلام دین خشونت و فریب دادن انسانها است. اسلام در زبان عربی از ریشه (س-ل-م) است و معنی لغوی این ریشه «سالم شدن» و «رهایی یافتن از آفات» است (ویکی پدیا) آیا متوجه مکاری کسانی که این دین را ساختند و به جان بشریت انداختند و تباهی برای انسانها آورده اند شده اید.
مولانا این لغت را بسیار هوشیارانه قرض میگیرد تا به این دین خشن تازیان بیابانی حمله کند:
یک هفته پیش، تجمعی در مدرسه فیضه قم برگزار شد که در آن حضار که عمدتا از طلبه های قم بودند پلاکاردهایی در دست داشتند که روی برخی از آنها شعارهایی علیه حسن روحانی نوشته شده بود. شعار مندرج در یکی از پلاکاردها این بود: “ای آنکه مذاکره شعارت – استخر فرح در انتظارت”!.
در زمان درگذشت هاشمی رفسنجانی، ابتدا حسن قاضی زاده هاشمی، وزیر بهداشت و سپس بعضی اعضای خانواده درگذشت او را مشکوک خواندند.
منصور ارضی مداح نزدیک به علی خامنه ای است که به طور مداوم در برنامه های مذهبی که در مقر خامنه ای برگزار می شود، حضور دارد. او در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته در برنامه های تبلیغاتی ابراهیم رئیسی و محمدباقر قالیباف که در نهایت به نفع آقای رئیسی کنار کشید، حضور داشت(جناح روسی حکومت ).
وی در برنامه ای که اخیرا به مناسبت ایام عید قربان در تهران اجرا کرده، از برنامه هایی که توسط دولت اکبر هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی اجرا شده به تندی انتقاد کرده و گفته “اون یارو آخرش در استخر مرد، این یارو هم آخرش در استخر میمیرد (جناح انگلیسی حکومت )”.
سیدعلی دُن کیشوت داشا خامنا
… امّا آقا سید علی دُن کیشوت ما ملازاده ایست که شب و روز کتاب و داستان های پهلوانی کلثوم ننه ها را میخواند. همهء پهلوانان، شوالیهها و زهرا خانم ها را میشناسد ولی حاشا که شاهنامه فردوسی و داستان ” فریدون و ضحاک ” را خوانده باشد! دُن داشا خامنای ما، زره می پوشد به زردی خشتک تنبانش، بجای عمامه کلاه خود گُرجی بر سر دارد، شمشیر مینایی فتحعلیشاه به دست و بجای نعلین ” پوتین ” گشاد گشاد در پا می کند، از مظلومان غیر ایرانی در برابر حاکمان ظالم و ستمگر دفاع می کند لاکن مملکت مخروبه را قلعه مستحکم آقا مهدی می پندارد، و سوار بر اف ۴ آمریکایی در خیال اف ۳۵ روسی است!؟ …. دالا شا خامنا!!!
اما کمی آنسوتر, آقای رضا علیجانی است که خود ونزوئلایی شدن را انکار میکند اما در کارزار واهمه سرایی و نگرانی های بظاهر مشروع دوستانش دیگران را با سوریه ای شدن انذار میکند. از این انکار و تا آن انذار واقعیت کار خود میکند. او حرکت ملیونی را آرزو می نامد در حالیکه خود چهار دهه پیش با همین آرزوها به زیر عبای ملا رفتند و با مشت های گره کرده از آستینش بیرون آمدند. عمری در پرتو تلالوِ ذاتِ روحانیت شیعه , سوسویی زدید و رد گم کردید, حال در نهایت پختگی نگران آینده دمکراسی است در حالیکه آیت الله خمینی با خشت خامِ اینان حصارِ جمهوری اسلامی را بالا برد. می بینید اینان نگران دمکراسی اند. صد شرف به اصولگرایان, حداقل صادقانه تر سخن می رانند.
فردوسی او را بهرامِ بهرام میخواند در دورانش موبدان موبد به مقام ها رسیدند, تاریخ میگوید بهرام دوم پادشاهی شکار دوست بود و هم اندر شکار گاه و از آشفتن باد، چوب سراپرده بر سرش افتاد و بمرد. البته ممکن است نقش بزرگان مخالف در سستی چوبهای سراپرده اندک نبوده باشد. هر چه هست این همان سیاستِ از این ستون به آن ستون فرج است, می باشد که در یک ستونش در آستانه شکار شدن, نجات پیدا میکند و در ستونی دیگر در حریم امن و در پی شکار خود شکار می شود. حال چه بدست انجمنی باشد و چه بدست فلک که از آستین روزگاران بدر آمده باشد.
بهرام دوم, پادشاه ساسانی در آخرین نبردش با رومیان بود, شکست خورد, سواران رومی در پی اش بودند و او به فرار که ناگاه خبر آمد کاروس سردار رومیان در خیمه اش در نزدیکی تختگاه ساسانیان جان سپرده, گفته شد رعدی آمد و برقی زده شد. پیش از آن, نمایندگانی را برای صلح نزد کاروس فرستاده, کار نگرفت و به جدل افتاد, رومیان در حال غلبه بودند که فرصتی پیش آمد و بهرام فرار کرد.