شاید اتفاقی که در بازی تراکتورسازی تبریز رخ داد در نگاه اول کمی عجیب به نظر بیاید، اما با نگاهی نه تنها به حواشی فوتبال بلکه به طور کلی در عملکرد سیاستهای داخلی جمهوری اسلامی با نمونههای فراوانی از تلقینهای اجتماعی و تبلیغات گسترده و مداوم رژیم روبرو خواهیم شد.
از دروغ پیروزی در لوزان و ارائه ترجمهای متفاوت از آنچه که در گفتگوی طرفین گذشت تا دروغهای ریز و درشت دیگری که شبانه روز از صدا و سیما و رسانههای رژیم به خورد مردم داده میشود.
کجای دنیا چنین چیزی ممکن است؟
البته دروغگویی در سیاست امر تازهای نیست. بزرگترین دروغ تاریخ آمریکا را پرزیدنت لیندون جانسون به مردمش در مورد حمله نیروهای ویتنام شمالی در خلیج تونکین به نیروهای آمریکایی گفت و در پی آن وارد جنگی بی نتیجه شد که جان دهها هزار آمریکایی و ویتنامی قربانی آن شد.
از این نوع دروغها در سیاست بسیار است. گاهی دروغ میگویند مثل کره شمالی که غروری پوچ و تو خالی را برای شادی کاذب مردمانشان به ارمغان بیاورند و اقتدار دروغینی را به نمایش بگذارند. برای مثال در طول آخرین دوره رقابتهای جام جهانی فوتبال، دولت کره جنوبی که تیم فوتبالش شکست خورده بود، این خبر را در کشور مخابره نکرد و در طی یک برنامه دوهفتهای تا پایان مسابقات به طور مداوم اخبار پیروزی تیم کره شمالی را تا پیروزی پر گل مقابل آمریکا و نهایتا شکست ژاپن در فینال و قهرمانی تیم کره شمالی در جام جهانی ادامه داد.
و گاهی مثل دروغ مربوط به مسابقات لیگ قهرمانی کشور که گویا این بار به قصد جریحهدار کردن غرور طرفداران تیم تراکتورسازی گفته شد.
من صحهای بر کار تجزیهطلبان و جداییخواهانی که صحنه فوتبال را در بازی مقابل پرسپولیس در سال ۹۱ تبدیل به یک افتضاح ملی کردند و شعار «خلیج عربی» سر دادند نمیگذارم اما این چنین رفتار ناپسندی از سوی مسئولین در واقع گل به دروازه خودی بود و جبهه پراکنده تجزیهطلبان را تقویت کرد.
زهرچشم و نمایش قدرت به قیمت تحقیر مردم یک استان، آن هم استانی که مسائل قومی و ملی در آن دارای حساسیت است جز گرم کردن تنور تجزیهطلبان چه مفهوم و نتیجه دیگری میتوانست داشته باشد؟
با این دروغ، مقامات مسئول رژیم ایران اینک در جایگاه دوم دروغپراکنی پس از کره شمالی ایستادهاند. بی شک فضای سیاسی بسته و رسانههای کنترل شده دو ابزار مهم در اداره تبلیغات و دروغپراکنی در دست چنین مسئولانی است. وقتی از شبکه موبایل تا لیگ برتر و رادیو تلوزیون همه در انحصار دستگاههای امنیتی رژیم باشد از این بهتر نمیتوان بین مردم تفرقه انداخت.
اما شاید از خودتان بپرسید حاصل این تشنج آفرینیها برای رژیم چیست؟
چنین رژیمهایی همواره در حال زهرچشم گرفتن و تولید بهانه برای نمایش اقتدار و سرکوب هستند. این نوع دروغپراکنیها از ابزار عمده جنگهای روانی به شمار میروند. همان طور که کمپینهای آزادیخواهانه با راهکار مبارزه بدون خشونت به مقابله با دیکتاتوریها میپردازند ، دیکتاتوریها نیز از ابزار خود برای درهم شکستن تشکلها و هموندیهای اجتماعی استفاده میکنند تا اعتماد به نفس شهروندان در حرکتهای گروهی و پیروزیهای جمعی را از جمله در مسابقات محلی و سراسری در هم بشکنند.
برای کنترل جوامع هیچ ابزاری برای قدرتمداران کارآ تر از تحقیر جمعی و ایجاد سرخوردگیهای اجتماعی در ابعاد گسترده نیست.
اما آیا چنین دروغهایی در چنین ابعاد گستردهای برای دستگاههای تبلیغاتی، زیان بیشتری ندارد تا منفعت؟
اساس این مبحث باز میگردد به تئوری دروغ بزرگ از دیکتاتور آلمان نازی آدولف هیتلر که به این نوع دروغپردازی در کتاب خود به نام «نبردِ من» این گونه اشاره میکند: «دروغ هر چه بزرگتر، به همان اندازه باورش آسانتر!» همین ایده سرمشق دستگاه عظیم تبلیغات رژیم هیتلری به رهبری گوبلز، وزیر ارشاد و تبلیغات آلمان نازی بود.
به طور کلی تئوری دروغ بزرگ در تاریخچه دیکتاتوریها از جایگاه ویژهای برخوردار است و از آن رو که ذاتا دروغپردازی به طور موضوعی ماهیتاش متغییر است و کهنه هم نمیشود، پس میتواند به طور دائم مورد استفاده و بهرهبرداری قرار گیرد.