کارشناسان تغذیه میگویند در هفت گروه سنّی از اشتهای خود مراقبت کنید تا در دوران پیری سلامت باشید.
اشتها و ذائقه در طول زندگی تغییر پیدا میکند. برای آنکه با سلامتی کامل پیر شویم ضروریست عادات تغذیهی خود را با سنین عمر خود تغییر و آن را با هر دورهی عمرمان تطبیق دهیم.
آیا غذا میخوریم برای آنکه زندگی کنیم و یا زندگی میکنیم برای آنکه غذا بخوریم؟! افراد بشر رابطهی مشکل یا پیچیدهای با غذا دارند. دلیل این پیچیدگی روابط ما از نظر مزه غذا و دسترسی داشتن به آن و یا با اصرار و زیر فشار اطرافیان است. ولی همه یک نکتهی مشترک داریم و آن اشتها یعنی میل به غذا خوردن است.
اشتها: داشتن یا نداشتن!
افزایش اشتها ممکن است دلایل فیزیکی و یا روانی داشته باشد و گرسنگی (هنگامی که بدن ما آگاهمان میکند که نیاز به خوراکی و غذا دارد) تنها عامل اشتها و میل به غذا نیست. بسیار اتفاق میافتد که ما میخوریم بدون آنکه گرسنه باشیم! و یا گاهی از خوردن یک وعده غذا (صبح، ظهر و شب) با وجود معدهی خالی سر باز میزنیم.
پژوهشهای اخیر نشان میدهد که افزایش توجه و اشتهای ما تا آنجا که عوامل اضافی در محیط زندگی ما وجود دارد بوی مطبوع اشتهاانگیز غذا و تبلیغات یکی از دلایل و بهانههای مهم ما در زیاد خوردن است. در تمام طول زندگی انتخاب غذا برای تندرستی و رفاه ما اهمیت بسیار دارد و بنابراین باید به خوردن غذاهای سالم که واجد اهمیت فراوان است عادت کنیم. بسیار پیش میآید که گرسنه نیستیم ولی غذا میخوریم و یا معدهمان خالی است اما احساس گرسنگی نمیکنیم و از خوردن غذا اجتناب میکنیم.
پژوهشهای اخیر نشان میدهد که عواملی چند از قبیل بوی غذا و تبلیغاتی که برای تشویق مردم به خوردن انواع غذاها صورت میگیرد یکی از دلایل اساسی زیادی خوردن است.
تمایل ما در زمینه تغذیه برای تندرستی و رفاه ما در طول زندگی واجد اهمیت بسیار است. بنا بر این بهتر است غذاهایی را انتخاب کنیم که برای سلامت بدنمان مفید باشد. البته باید توجه داشت که اشتهای ما نه تنها تحت تأثیر قرار میگیرد بلکه تغییرپذیر نیز هست. هرچه سن ما بیشتر میشود اشتهای ما نیز تغییر پیدا میکند و بر همین اساس برای تحول اشتها هفت مرحله تعیین کردهاند؛ شناسایی بهتر و بیشتری از این مراحل به ما امکان میدهد در مقابل کمخوری و پرخوری رفتار مناسبی انتخاب کنیم تا از تأثیرات زیانبار کمخوری و یا پرخوری برکنار بمانیم. میدانیم که پرخوری موجب فربهی و چاقی مفرط میگردد که دشمن تندرستی است.
دهه اول: از تولد تا ده سالگی
در اوایل کودکی بدن خیلی زود رشد میکند. نحوهی تغذیه که در ابتدای کودکی برای نوزاد و سپس دوران کودکی او انتخاب میشود میتواند در طول زمان عواقبی داشته باشد. کودکی که اضافهوزن داشته باشد ممکن است آن را در سنین بالاتر نیز حفظ کند. کودکی که از دوران اول زندگی خود نسبت به خوردن غذا ابراز بیمیلی میکند و والدین خود را وادار میکند که برای تشویق او به خوردن غذا آنچه میتوانند انجام دهند، نه تنها خودشان بلکه پدر و مادرشان را نیز عذاب میدهند. در هر صورت باید به کودکان غذاهای مختلف داد که در آنها حتما انواع سبزی وجود داشته باشد چرا که برای سلامتی آنان در کودکی و آینده بسیار مفید است.
مسئلۀ مهم دیگر آن است که کودک باید کنترل چیزی را که میخورد داشته باشد و مثلا وقتی که سیر شد اصرار نشود که بقیه غذا را نیز بخورد. چنین موردی ممکن است موجب آن شود که کودک دیگر به اشتهای خود اهمیتی ندهد و به آنچه بدنش خواهان آن است توجهی نشان ندهد و در نتیجه در سنین جوانی پرخور و فربه شود. به این ترتیب بر پدران و مادران است که اصراری نداشته باشند که کودک آنچه را در بشقابش مانده بخورد.
از جانب دیگر، بسیاری کشورها هستند که از تبلیغ خوردنیهای خیلی چرب و خیلی شیرین در تلویزیون و رسانههای همگانی جلوگیری میکنند. در واقع اینگونه تبلیغات نه تنها موجب زیادهروی در مصرف میشود بلکه بر تعداد افرادی که اضافهوزن دارند نیز میافزاید.
دهه دوم: ده تا بیست سالگی
جوانی دورانی است که اشتها افزایش پیدا میکند و رشد سریع که به وسیلهی هورمون انجام میشود، نشانهی فرا رسیدن دوران بلوغ و جدایی از نوجوانی و قدم به دوران جوانی است.
نحوهی غذا خوردن یک نوجوان بر نحوهی زندگی آیندهی او تأثیر میگذارد. اگر تغذیه در نوجوانی به نحو شایستهای نباشد غالباً پیامدهای منفی خواهد داشت.
پژوهشهای دامنهدار و مؤثری لازم است تا بتوان به توضیح مشکل پرخوری و کمخوری که بیشتر ریشه در نابرابریهای اجتماعی دارد، پرداخت. بطور کلی زنان به خاطر فعالیت اندامهای تولید مثل در معرض تهدید کمبود مواد لازم قرار میگیرند. زنان جوانی که باردار میشوند در معرض مخاطرهی بیشتری قرار دارند زیرا بدن آنان باید هم رشد خود آنان را تأمین کند و هم به رشد جنین کمک کند.
دهه سوم: ۲۰ تا ۳۰سالگی
در جوانان تازهبالغ ممکن است تغییر نحوهی زندگی مانند ادامه تحصیلات عالی، ازدواج و یا مادر و پدر شدن موجب افزایش وزن آنان شود. رفع این کیلوهای اضافی دشوار است. اگر ما کمتر از میزان مورد اشتها غذا بخوریم، بدن علائمی بارز از گرسنگی نشان میدهد و به ما یادآور میشود که نیاز به تغذیه دارد. ولی علائمی که نشان دهند پرخوری میکنیم بسیار کم و ضعیف است. علائم فیزیکی و روانی متعددی موجب میشود که انسان به پرخوری بپردازد.
پژوهشهای اخیر به دنبال پیدا کردن راههایی هستند که حالت سیری را طولانیتر کند یعنی این حالت را در شخص به وجود آورند که فکر کند به اندازه کافی غذا خورده است. ایجاد این حالت برای اشخاصی که به دنبال لاغر شدن هستند مفید است زیرا گرسنگی یکی از بزرگترین مشکلاتی است که باید بر آن فائق آمد تا شخص هنگامی که گرسنه است از آنچه بدن به آن نیاز دارد کمتر بخورد و در نتیجه افزایش کالری در بدن به وجود نیاید.
در عین حال خوراکیها همگی پیام مشابهی به مغز نمیرسانند؛ مثلا ممکن است مقدار زیادی بستنی خورد زیرا چربی پیامی به مغز نمیرساند که باید از خوردن مقدار زیادی بستنی احتراز کرد. غذاهای پر از پروتئین چه به صورت مایع یا جامد به ما احساس سیری بیشتر و بادوامتری میدهد.
چهارمین دهه: ۳۰ تا ۴۰سالگی
زندگی پر تحرک نیز مشکلاتی را همراه خود میآورد. علاوه بر سر و صدایی که در معده به راه میاندازد در نتیجهی استرس در مورد ۸۰درصد از افراد، اشتهای آنان را نیز تغییر میدهد. برخی از اشخاص پرخور میشوند و عدهی دیگری اشتهای خود را از دست میدهند. این واکنشهای متضاد به نظر عجیب میرسند. «پدیدهی اعتیاد» به غذا، این میل تمام نشدنی به خوردن غذاهای خاص که معمولا هم پرکالری هستند، هنوز کاملا شناخته نشده است. بسیاری از پژوهندگان در وجود این پدیده تردید دارند. عادات و خصلتهای موجود در بعضی اشخاص مانند آنان که در هر مورد سختگیر و به دنبال اعتلا هستند میتواند بر استرس و عادات غذایی آنها تأثیر بگذارد.
در محل کار باید از خوردن تنقلات و قهوهی زیاد اجتناب کرد. کارفرمایان باید برای تبلیغ تغذیهی مناسب کارمندان و مدیریت نحوهی کار آنان و برای تأمین رفاه کارکنان و در نتیجه انجام بهتر وظایف، سرمایهگذاری کنند.
دهه پنجم: ۴۰ تا ۵۰ سالگی
ما زاییدهی عادات خود و به نظر میرسد در مقابل آن تسلیم هستیم حتی زمانی که به نادرست بودن آن آگاهی داریم! از همین رو مثلا نحوهی نادرست تغذیهی خود را تغییر نمیدهیم. در واقع دوست داریم هر آنچه مایلیم بخوریم بدون آنکه در نحوهی زندگی خود تغییری بدهیم.
شیوهی تغذیهی نادرست یک عامل اساسی بیماریهای مختلف است. بر اساس اعلام سازمان بهداشت جهانی، عادت به استفاده از دخانیات، خوردن غذای نامتعادل، کمبود تحرک و اعتیاد به الکل جزو عواملی به شمار میروند که بیشترین و بالاترین اثر را در تندرستی افراد دارند.
در طول این دهه از عمر افراد باید نحوهی زندگی خود را با شرایط سنی خود تطبیق دهند و رفتاری را انتخاب کنند که برای تندرستی آنان مناسبتر باشد. فشار خون و کلسترول بیش از حد، قابل دیدن و لمس کردن نیستند و در نتیجه شخص مبتلا را آگاه نمیکنند که برای رفع این بیماریها قدمی بردارد.
دهه ششم: پنجاه تا شصت سالگی
از دست دادن روزافزون عضلات (از ابتدای پنجاه سالگی بین نیم تا یک درصد در سال) در تمام دوران پیری ما ادامه پیدا خواهد کرد. این پدیده با کمبود فعالیت فیزیکی، کمبود مواد پروتئینی و یائسگی در زنان حادث میشود.
برای کاهش آثار پیری، داشتن یک رژیم غذایی متنوع و متعادل و یک فعالیت بدنی مرتب، موجب کاهش آثار پیری میشود؛ ولی آنچه در عمل موجود است به نیاز مردمی که در حال پیر شدن هستند و به دنبال غذاهای خوشمزه و دارای پروتئین ارزان قیمت، به این نیاز پاسخ نمیدهد.
خوردن غداهای پروتئیندار مطلوب است ولی متأسفانه در حال حاضر از موادی که در دسترس همگان هستند کمتر به دست میآید.
دهه هفتم: شصت، هفتاد و بیش از آن
با توجه به افزایش سن متوسط عمر، یکی از مهمترین مشکلات کنونی، حفظ و نگهداری کیفیت زندگی سالمندان است. در غیر این صورت ممکن است با جمعیتی عاجز و عاطل و باطل روبرو شویم.
غذا خوردن به دفعات از آن جهت واجد اهمیت است که در سنین بالا انسان اشتهای خود را از دست میدهد و حتی احساس گرسنگی نیز کم میشود. چنین وضعی موجب لاغری بیش از حد و در نتیجه آسیبپذیری افراد مسن خواهد شد. ممکن است بیماریهایی مانند آلزهایمر بر اشتهای سالمندان اثر بگذارد. غذا خوردن در عین حال تابع عوامل اجتماعی مانند ناداری، تنهایی پس از مرگ همسر و یا درگذشت عزیزان نیز باشد.
تنها غدا خوردن نیز بر لذتی که شخص از خوردن میبرد اثر میگذارد و آن را کاهش میدهد. بر تمام این عوامل میتوان پیامدهای پیری را نیز افزود مانند مشکلات فرو بردن غذا و جویدن و کاهش اشتها و کمبود حواس پنجگانه که آنها را میتوان در «بدون دندان، بدون بینایی، بدون بو و مزه، بدون همه چیز» خلاصه کرد.
غذایی که ما در طول زندگی جذب میکنیم تنها انرژی به ما نمیدهد بلکه غذا خوردن در عین حال یک عمل اجتماعی و فرهنگی روزانه است. بنابراین هر لقمهای که به دهان میگذاریم ومزهی آن را احساس میکنیم نوعی موهبت است که باید از آن استفاده کرد و لذت برد.
*منبع: The Conversation France
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن